eitaa logo
دفاع مقدس
4.4هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
14.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷۱۲ اسفند ۶۲ سالروز شهادت محمود خدایی، معاون گردان کمیل - لشکر 27 -عملیات خیبر ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 👆💠 قاب ماندگار 🌴شهید محمدابراهیم همت،سردار خیبر در جمع باصفای شهدا، فرماندهان غیور و دلاور لشگر پرافتخار محمّد رسول الله(ص) سال ۶۲ - قبل از عملیات والفجر چهار 📷 تصویر بالا | در این عکس تاریخی به غیر از دو تن همگی به مقام والای رسیدند...🕊🕊 ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 📷 تصویر پایین | این عکس در آذر ماه 61 گرفته شده و مربوط به عملیاتی در غرب کشور می باشد ⚪️ مدیر کانال و "دفاع مقدس"،رزمنده گردان حبیب ابن مظاهر از لشکر 27 محمدرسول الله(ص) درکنار شهید محمود خدایی 🌹 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 ▫️ محمود (سعید) خدایی، متولد ورامین (سال 1342)- ورزشکار در رشته تکواندو (دارای کمربند آبی 🔹 با آغاز جنگ تحمیلی در حالی که کمتر از سال سن داشت، عازم جبهه شد. در عملیات های مختلف شرکت کرد و رشادت های فراوان از خود نشان داد، از این رو فرمانده لشکر۲۷ ، او را به عنوان معاون برگزید. در و در سن ۲۰ سالگی فرماندهی گردان را به عهده گرفت و در همین عملیات بود که در به درجه رفیع شهادت رسید. ا💕🖤💕 خواهم ز سوز دل به سوگ جان نشینم در بستر تب با غم جانان نشینم اندوه را با غمگنان در دل نشانم افسوس را با غمگنان بر خوان نشینم پیمانه در کف گیرم از خونابه دل با یاد سرمستان هم پیمان نشینم رفتند یاران چابک سواران دشمن شکاران آن حق گزاران شد کاروان عشق و بر جا مانده ام من رفتند همراهان و تنها مانده ام من ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
36.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 تک تیرانداز قهرمان ، بسیجی دلاور از منظر سرداران سپاه اسلام 🎙سخنان جالب و شنیدنی سردار شهید فرمانده دلاور لشگر ۱۴ امام حسین (ع) و سردار رشید اسلام مرتضی قربانی فرمانده لشگر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس در خصوص شجاعت و دلاوری شهید عبدالرسول زرین ♦️صوت زیبا و شنیدنی شهید زرین در جبهه ها و تصاویری ناب و دیدنی از این قهرمان نام آور ایران اسلامی در دوران دفاع مقدس 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🇮🇷 شیرمرد ایران اسلامی ،‌ شهید عبدالرسول زرین تک تیرانداز قهرمانی بود که بعثی‌ها لقب صیاد امام خمینی به او داده بودند و سردار شهید حاج حسین خرازی او را گردان تک‌نفره می نامیدند. این شهید والامقام با ۷۰۰ شلیکِ موفق برترین تک‌ تیرانداز دوران دفاع مقدس شناخته می‌شد که اسفندماه ۱۳۶۲ در ، منطقه عملیاتی عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر حضرت دوست پرواز کرد.
شهدا گذر کردند از دنیا با کمک به دین خدا يتجَرَّدُوا من حُبِّ الدُّنيا ينصرُوا الدِّين ... عکس: انتقال شهدا و مجروحین از طریق پل خیبر به‌ طول 13km ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌗 ۲۳ رمضان را دریابیم... 💠 این آخرین تیری ست که در کمان داریم... دست به آسمان بلند کرده و با استغاثه به درگاه خدا از ذات بی همتای او مسألت کنیم بهترین خیر و نیکی را در تقدیر و سرنوشت یکساله ما رقم زند . . . امشب ما را ياد کنید در هر "اَلْغَوْثْ" که می‌گویید شايد به حق "يا رَبْ" گفتن شما "خَلِّصْنا"يتان براى ما هم مستجاب شود 🌗▫️🌗▫️🌗▫️🌗▫️ ✅ یقین دارم خیلی از و این عکس ها👆👆 رو ندیدند و نمیدونن این که نشسته اینقدر با اخلاص داره زیر نور فانوس دوده گرفته همه رو به عرش میبره چه کسی هست. این تصاویر مربوط به احیای شب های قدر رزمندگان (ع) است روزهایی که رزمندگان آماده برای عملیات در میشدند. مداح مقابل نور فانوس نشسته و داره برای همسنگرانش میخونه. محمد جواد مداح تیپ سیدالشهداء(ع) بود و خیلی با اخلاص میخوند عجیب این بود که شهید اسلامی فر موقع صحبت کردن زبونش میگرفت ولکنت داشت اما موقع مداحی کردن اثری از این مشکل نبود . مداح شهید جواد اسلامی فر در تاریخ 8 اسفند 62 در و از پرکشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای علیها آرام گرفت
😊 😊 | ⏳ 💠 نماز ميت!! 🔺 بعد از ، به اتفاق چند نفر از دوستان، حرکت کردیم بریم برای پابوسی امام رضا(ع). رسیدیم به مشهد، غسل زیارت کردیم و وارد صحن حرم شدیم. 🔹 دیدیم یه جنازه آوردند تا نماز میّت بِهش بخونند، منم اون دوران حدود ۱۸ سال داشتم و بار اوّل بود می‌خواستم نماز ميت بخونم و نمی‌دونستم نماز ميت چه جوری هست. به بچه‌ها گفتم بریم پشت سر این مُرده نماز بخونیم. حدود سی نفری ایستاده بودند، ما هم شش نفر بودیم، به جمع اونا اضافه شدیم. 🔸 حاج‌آقا جلو ایستاد و گفت: الله‌اکبر، ما هم گفتیم: الله‌اکبر و ایستادیم به نماز. شروع کرد به نماز میت خوندن و رفت تو تکبیر دوم، گفت: الله‌اکبر، من رفتم رکوع، مرتّب می‌گفتم سبحان‌الله! سبحان‌الله! سبحان‌الله! ▪️رفقاي پشت‌ سَری که حرکت منو دیدند، زدند زیر خنده.😊 همراهان میت هم بدجوری به من نگاه می‌کردند.، دیدم اوضاع پَسه! پا گذاشتم به فرار! صاحب ‌مرده به دنبالم ‌دوید و هی می‌گفت: تو اومدی نماز میت بخونی یا مُردۀ ما را مسخره کنی؟!! •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | خاطره شهید از شهید - بعد از 🌴 دوران ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ 🔰 اولین تیر آذربایجانی‌ها را یاغچیان به‌سوی عراقی‌ها شلیک کرد! 🔹از قبول مقام فرماندهی تیپ عاشورا خودداری نمود و در جواب همرزمانش گفت: هر کجا بگویید کار می‌کنم، ولی با من از قبول مسئولیت حرفی نزنید. مرتضی یاغچیان در طول عملیات‌های گوناگون درایت و قدرت فرماندهی خود را بخوبی به اثبات رساند به‌گونه‌ای که اکثر فرماندهان سپاه بر این قضیه اذعان داشتند. 🔹شهید یاغچیان در مناجات‌هایش با خداوند می‌گفت: بهتر از جانم چیزی ندارم که تقدیم کنم چراکه آن‌هم به تو تعلق دارد؟ 🌷مرتضی یاغچیان شهادت: ۱۳۶۲/۱۱/۷ ،عملیات خیبر پیكر شهید یاغچیان پس از عملیات در منطقه جا ماند و تا سال ۱۳۷۵ مفقودالاثر بود تا اینكه در پی جستجوی گروه های تفحص ، بقایای پیکرش كشف شد و در وادی رحمت تبریز آرام گرفت. ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🌷 شهید علی سیفی — طلبه و غواص خط شکن .... 🌴 فدایی حضرت زهراس بود. از آنها که وجودشان با محبت مادرس
🌴 ارادت به حضرت رقیه(س) 💕 🌷طلبه و شاید از جهت ظاهر زیاد دروس حوزوی را نخوانده بود اما درسیر و سلوک سرآمد بود. وقتی برای موعظه می‌کرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن رادیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند و در مدت چند ماهی که در بود همه راشیفته خود کرده بود... صدای دلنشین و توام با اخلاص علی موجب شد سایر گردانهای لشگر هم برای عزاداری در حضور پیدا کنند... روزهای بیاد ماندنی بعد از و غصه بچه ها از جاماندن جسم همسنگرانشان در با صدای ملکوتی علی التیام پیدا می‌کرد او وقتی می‌خواند خودش را در می‌دید و بارها شده بود که درحین مداحی بی‌حال می‌شد و نفسهایش به شماره می افتاد... بود و خیلی با احساس، رفتن خار در پای این بی‌بی رابیان می‌کرد بابا جان آندم که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی رقیه جان .... عزیز بابا آندم که تو از ناقه افتادی و غش کردی من بر سر نی بودم مشغول دعا بودم ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🌴 نماز شهید علی سیفی او نماز را با حضور قلب می‌خواند انگار توی این دنیا نبود... نمازهایش خیلی طولانی می‌شد... یک روز به علی اعتراض کردند و گفتند : نماز رو تندتر بخوان. شهید سیفی در جواب حکایتی از اظهار داشت که درصف اول نمازجمعه تبریز پشت سر شهید مدنی نماز می‌خواندیم، این شهید هم نمازهایش توام با طمأنینه و اشک بود. شخصی در صف اول نماز بود و شهید مدنی درحال اقامه نماز بود که شنید می‌گوید آقا نماز را تند بخوان. یکدفعه دیدم شهید مدنی تمام قامت برگشت و در حالیکه قطرات اشک صورتش را پرکرده و از محاسنش سرازیر بود فرمود: قارداش جان می‌دونی می‌خواهی با کی حرف بزنی؟ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
23.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 🚩🚩 📽 فیلمی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مراسم سینه زنی رزمندگان دلاور قبل از آغاز / اسفندماه ۱۳۶۲ ، انرژی اتمی اهواز ، مقر لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) 🎙دیگر به قلب عاشقان آهی نمانده رزمندگان تا کربلا راهی نمانده ای جان نثاران ، گردان ایمان.... 🏴 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
19.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩🚩 .... 📽 سینه زنی بسیار دیدنی رزمندگان دلاور ساعاتی قبل از آغاز ، اسفندماه ۱۳۶۲ ، بونه عملیاتی لشگر ۳۱ عاشورا در کناره جزایر مجنون عراق 🎙کاروانی می رود تا کربلا منزل کند چون عزیزان حسین جان را نثار حق کند کاروانی می رود تا جان خود قربان کند در مسیر عاشقان جان را فدای حق کند... 🕌 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
یاد آن روزهای خوب بخیر حاج منصور نورایی در حال مداحی برای رزمندگان حماسه ساز عملیات خیبر به یاد دارم دوساعت قبل از ، برای توجیه رزمندگان به جفیر آمد. چشمش به من که افتاد، گفت: توهم که اینجا هستی؟ اصلا نیازی به توجیه عملیات، نیست. روضه بخوان که از همه چیز مهمتر است. من که شروع به خواندن کردم جنگنده های بعثی آمدند و منطقه را بمباران کردند. من هنوز داشتم میخواندم و اصلا متوجه هواپیماها نشدم. وقتی صدای شیرجه جنگنده ها آمد، همه پراکنده شدند، اما انفجار آنطرف تر بود و یکی از بمبها وسط اصابت کرد. هاشم کلهر، ابراهیم حسامی و حسین محمدی در آنجا به شهادت رسیدند.
با شهدا میرفتیم پابوس امام رضا(ع) سال 1363 بود زمستان اومدیم تهران مرخصی و مستقیم رفتیم مرکز مهندسی سپاه در ساختمان لانه جاسوسی و شب در خوابگاه خوابیدیم و هماهنگ شد برای دیدار با خانواده در و دو یا سه روز طول کشید و یه روز هم رفتیم خونه و بعدش ایستگاه راه آهن تهران قرار گذاشتیم و با قطار رفتیم مشهد... اون سال زمستان فوق العاده سردی بود و توی عکس هم پیداست و همه اورکت به تن دارند و وقت برگشتن این عکس دم در ایستگاه راه آهن مشهد ثبت شد. تقریبا ساک های بچه ها چاق و چله است و بچه ها سوغات خریدند... و همه توی سوغاتشون عطر تیروز خریدند... عکس دست جمعی به ثبت رسید ایستاده از سمت راست شهیدان تخریبچی نشسته از سمت راست شهیدان اون نوجوان کاپشن قهوه ای هم که داره آسمون رو نگاه میکنه شهید شده...
زمستان سال 1363 قبل از عملیات بدر ⬅️هروقت بین عملیات ها فرصتی بود فرمانده های ما کاروان زیارتی راه میانداختند و ما به میرفتیم. زمستان سال 63 بود که بچه های گردان ما رو طلبید. به خاطر وقفه در جنگ بعد از ، شدیدا نیاز به یک زیارت داشتیم. نزدیک یک سال بود که عملیاتی نرفته بودیم و حسابی پایین اومده بود. با قطار راهی شدیم. به مشهد که رسیدیم هوا به شدت سرد بود توی حسینییه ای رو برای اسکان هماهنگ کرده بودند. اون موقع نفت کوپنی بود و امکان استفاده از بخاری نبود و ماهم به اندازه کافی پتو نبرده بودیم. شب اول موقع خوابیدن برای اینکه یک مقدار گرم بشیم قرار شد دونفری زیر یک پتو بریم و با دوتا پتو گرم بشیم. همه موافق بودند الا . اون مدام میگفت برادرها ما اومدیم یک مستحب انجام بدیم ، دونفری زیر یک پتو رفتن کراهت شدید داره. هرچی براش استدلال میکردند اون ول کن نبود. از شانس بد، باید من و پیام پتوهامون رو یکی میکردیم ومیخوابیدیم. من با زور پتوی پیام رو گرفتم و با پتوی خودم شد دوتا پتو و روم انداختم. اون هم با مهربانی خندید و گفت راحت باش. معمول بچه های گردان بود که قبل از خواب وضو میگرفتند. رفت بیرون برای وضو و چند لحظه بعد برگشت و با خنده گفت: برادرها ریش های من از شدت سرما قندیل بسته و چند نفر دورش رو گرفتند تا با گرمای نفسشون یخ ریش نباتی رو آب کنند. البته اون شب تا ما اومدیم زیر پتو گرم بشیم شب از نیمه گذشت و خوابمون برد و برای نماز صبح که بیدار شدیم و مشغول نماز شب بودند و اون شب مرتکب مکروه نشدند. فردا بچه ها رو فرستاد و نفت تهیه کردند و مشکل سرما حل شد. در این سفر زیارتی بود که اجازه داد ما دعای توسل بخونیم. درست مقابل صورت امام رضا علیه السلام. اون شب خیلی از بچه ها التماس شهادت داشتند. و بعد از اون زیارت قرعه به نام افتاد که اولین شهید این کاروان زیارتی باشه.مصطفی در حاجتش برآورده شد و خلعت شهادت به تن کرد. ✍️