eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
11.5هزار ویدیو
965 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
رسول گرامی اسلام ﷺ : پیام را تا روز رستاخیز حاضران به غایبان و پدران به فرزندان برسانند ...
"یاعلی" گفتیم و راه عشق را پیموده‌ایم در پناه بیرق آل‌ علی آسوده‌ایم ... ا💐💐💐 ------------------------------------------ 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
آنچه در پیش رو دارید، عقد اخوت و شفاعت نامه‌ ای است میان بچه های لشکر پنج نصر خراسان از ۱۵ نفری که پای این پیمان را امضا کرده‌اند ۱۰ نفر به شهادت رسیده‌اند. خوش به‌حال آن ۵ نفر ؛ عجب گنجی زیر سر دارند ... روحمان با یادشان شاد ✍️ بسمه تعالی‌ به نام کسی که قلوب مسلمین را به همدیگر نزدیک می‌کند با تو برادر شدم در راه خدا و صفا کردم با تـو در راه خـدا و عهـد کـردم با خدا و فرشتگانش و کتاب‌هایش و رسولانش و پیغمبرانش و امامان معصوم علیهم‌ السلام بر این که اگـر مـن از اهـل بهـشت و مشمـول شفاعت بوده باشم و رخصت یافتم که داخل بهشت و جنت شوم داخل آن نروم مگر اینکه تو بامن باشی. ساقط کردم ازتو جمیع‌ حقوقِ برادری را غیر از شفاعت و دعا و زیارت ... [شهید] محمدرضا عبدی– [شهید] خالق‌زاده [شهید] سیدحسین دولتی– [شهید] حسین محمدزاده– [شهید] محمدرضا پلنگی- [شهید] علی بهبودی – [شهید] محمدعلی دوستی – [آزاده] علی عسگری – [شهید] علیرضا نجفی [جانباز] محمد صمدی – [جانباز] فکور - [شهید] مجتبی مطیع – [شهید] جواد حلوایی [جانباز] محمد یوسفی
💕 ☀️ مجید با برادر صیغه ای خود رضا عهد کردند، در عملیاتها در هر شرایطی یاور هم بوده و چنانچه یکی از آنها مجروح یا شهید شد و بر زمین افتاد، او را رها نساخته و به پشت جبهه منتقل کند. 🌓 شب عملیات شد. مجید در همان ابتدای درگیری، با ترکشی سرکش بر زمین افتاد. خبر به برادر صیغه ای اش رضا رسید, طبق پیمان برادری که داشتند، مثل باز شکاری خود را بالای سر جسم نیمه جان دوستش رساند. او را بلند کرد و به سختی و هن هن کنان در شیارهای پر پیچ و خم، بر کول خود حمل کرد تا به عقب برساند. مجید با همان حال زاری که داشت، غمگینانه زیر لب زمزمه می کرد و از ناراحتی می نالید، ولی از طرفی، از آن همه دلسوزی و علاقه ای که رضا به او نشان می داد، لذت می برد و همین تسکین آلام او بود. اینجا برای تسلای رضا، نفس خود را در سینه جمع کرد و گفت: نگران نباش، به خدا خوب می شم، چیزی نیست، زود بین شما باز برمی گردم. رضا هم گفت: "بابا کی نگران توعه"!!!! به خاطر تو داشتم به خودم بد و بی راه می گفتم که این چه صیغه اشتباهی بود که با تو بستم!! حواسم به هیکل سنگینت نبود!!! یادم باشه قبل از بستن با کسی، اول به هیکلش نگاه کنم!! . . . . و تا مدت ها، جریان مجید و رضا، نقل محافل رزمنده ها شده بود و بهانه ای برای خندیدن آنها😂😂 کانال دفاع مقدس
😊خاطرات 🌴 روز بود. ▫️روحانی شوخ طبعی به گردان ما آمد. در چادر نمازخانه که پشت پادگان کرخه بود، جشنی برپا شد و پس از پذیرایی از نیروها با شربت و شیرینی، حاج آقا در گوشه ای نشست و مرتب بچه ها می آمدند و او هم برایشان می خواند. شب، بعد از نماز مغرب و عشاء، طلبه طناز !! رو به بچه ها کرد و گفت: نمی دانم واقعاً اینجا چه خبره ؟!! ما از صبح نشستم اینجا، هر کی دست یه نفر رو گرفته میاد میگه حاج آقا اینو برام صیغه کن 😢😂 .... و شلیک😂😂😂 خنده بچه ها بود که به هوا بلند می شد! دوران ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk واتساپ