eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.3هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋 💛 به نظر عامل پراكندگی فكر در نماز، يكي‌ طبيعت خود خيال است و ديگري محبت دنيا. يعني 🔻 اولاً: به طورطبيعي خيال انسان آرام و قرار ندارد و مايل به گشت وگذار در امور مختلف است كه دائماً ازشاخه اي ‌به شاخه‌اي می پرد که حتی تارکان دنیا به آن مبتلا هستند؛ 🔻 ثانياً عامل مهمي چون محبت دنيا و مظاهرگوناگون و متنوع آن، از قبيل مال و جمال و مقام، سبب دوره‌گردي خيال مي‌شود و آن را از شاخه‌اي به شاخه‌اي مي‌برد. 💚 امام خمينی رضوان الله در اين باره مي‌فرمايد: 🔹 به حسب فطرت، قلب به هرچه محبت پيداكرد، قبله توجه او همان محبوب است و اگر اشتغال به امري مانع از تفكر در حال محبوب و جمال مطلوب شود، به مجرد آنكه آن اشتغال كم شود و آن مانع از ميان برخيزد، فوراً قلب به سوي محبوب خود پرواز می کند…. 🔹 آنان كه حبّ مال و رياست و شرف در دل آن هاست، در خواب نيز مطلوب خود را می بينند و در بيداري به فكر محبوب به سر مي‌برند، و مادامي كه در اشتغال به دنيا به سر مي برند با محبوب خود هم آغوش‌اند و چون وقت نماز شود، دل حالت فراغتي مي‌يابد و فوراً متعلّق به محبوب خود مي‌شود؛ 🔹 گويي تكبيرة الإحرام، كليد در دكّان يا رافع حجاب بين او و محبوب اوست. يك وقت به خود مي آيد كه سلام را گفته درصورتي كه هيچ توجه به آن نداشته و همه اش با فكر دنيا هم‌آغوش بوده. 📚 آداب نماز ؛ محمد مهدی حائری پور ؛ ص 66، به نقل از آداب الصلاة امام خمینی صفحه ۴۳ و ۴۷ و ۴۸. اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🍃🌸 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 12 چندتا مسئله احکام عرض میکنم: سر نماز سرتونو نخارونید ، مکروه هست. هر حرکت اضافی سرنماز مکروه هست. این موضوع اینقدر مهمه که تو روایت داریم شیطون بعضی وقتا اگه بتونه بر روی یک انسانی تسلط پیدا کنه سرنماز اذیتش میکنه. مثلا طرف تا الله اکبر میگه حالا از صبح تا حالا صورتش نمی خارید! یه دفه ای شیطون میاد پوست صورتش رو به خارش میندازه! به عشق اینکه این که بنده خدا یه ذره بی ادبی کنه ریشش رو بخارونه جلوی خدا... آخ چقدر مگه مهمه ادب رعایت کردن مقابل خدا.... "نماز در کلاس اول عشق بازی با خدا نیست بلکه ادب رعایت کردن هست." خب حالا خوب دقت کن: ادب یعنی چی؟ آدم کسی رو دوست هم نداشته باشه ادب رو رعایت می کنه. آقا اصلا ادب خیلی وقتا زوریه آقا سربازی که میری تو پادگانها چیکار می کنن باسرباز؟ میگن مقابل فرمانده که رسیدی پاتو بکوب! یعنی احترام بذار به فرمانده آقا فرمانده اتفاقا پسر خاله ی همسایه ی دایی ماست فرمانده ی خوشکل و خوش مرامیم هست دوستشم داریم من سربازش شدم کیفمو میکنم هر موقع میرم تو اتاقش دستمو باز میکنم میگم چطوری رفیق! 😃 حال شما خوبه! میرم تو آغوش فرمانده!!! ✅ همچین که سرباز بیاد تو اتاق فرمانده بخواد پسر خاله بازی در بیاره تق میزنن تو گوشش میگن : پاتو بکوب.... مثال خوبیه برای رسوندن مفهوم روش فکر کنید لطفا @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 117 سوره نساء 🌸 إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثاً وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً 🍀 ترجمه: (مشركان) به جاى خدا، جز جماداتی نمى‌ خوانند و جز شیطان سركش و طغیانگر را نمى ‌خوانند. 🌷 : می خوانند 🌷 : جمع انيث است، انيث يعنى آهن نرم و ضعیف - قرآن به معبودهاى مشرکان إناث مى گوید زیرا بسیار ضعیف هستند. 🌷 : خالی بودن 🔴 این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. آیه‌ ى قبل، را در ضلالت و گمراهى دانست، این آیه، علّت گمراهی مشرکان را پرستش بت ها و پیروى از مى‌ داند که ابتدا به بت ها اشاره می کند و مى‌ فرماید: إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثا:ً به جای خدا، جز جماداتی نمی خوانند. آهن هایی که به کوره نرفته باشند و آب دیده نباشند تبدیل به فولاد نمی شوند و نرم و شکننده و بسیار ضعیف هستند در زبان عربی به این آهن های نرم و ضعیف انیث گفته می شود. اناث جمع انیث است ، به معبودهاى ضعیف و ناتوان مشرکان که نام های مؤنث مانند لات و عزى و مناة بر آنها می گذاشتند إناث می گوید. 🌸 یعنى معبودهايى را مى ‌پرستيدند كه مخلوق ضعيفى بيش نبودند و به آسانى در دست آدمى به هر شكل درمى ‌آمدند، تمام وجودشان تأثّر و انعطاف پذيرى و تسليم در برابر حوادث بود، و به عبارت روشنتر، موجودهايى كه هيچ گونه اراده و اختيارى از خود نداشتند و سرچشمه سود و زيان نبودند. سپس می فرماید: و إن يدعون إلا شيطانا مريدا: و جز شيطان سرکش و طغیانگر را نمی خوانند. يعنى شيطانى كه تمام صفات فضيلت از شاخسار وجودش فرو ريخته و چيزى از نقاط قوّت در او باقى نمانده است. مشرکان از این شیطان که از هرگونه خیر خالی است پیروی می کنند. 🔹 پيام های آیه117سوره نساء 🔹 ✅ معبودهاى غیر الهى، یا ضعیف هستند یا طیغانگر ✅ فرار از معبود ، راهى جز پناه به معبودهاى باطل و شیطان ندارد. ✅ همه ی راه هاى انحرافى، به یک راه پیروى از منتهى مى ‌شود. ✅ پرستش هر معبودى غیر خداوند در حقیقت است. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
⭕️پیام رهبر انقلاب به مناسبت هفته بسیج 💠هفته بسیج بر همگان مبارک باد بویژه بر رویش‌های تازه با طراوت بسیجی، که همچنان مانند نسل پیش از خود، فرزندان محبوب امام راحل عظیم الشان‌اند 💠عزیزان قدردان جایگاه خود باشید و بدانید که با همت بلند و در پرتو خردمندی و درست اندیشی و با اعتماد و توکل بر خداوند دانا و توانا می‌توانید در همه مسائل عمومی کشور و ملت اثر بخش و مشکل گشا باشید، این تجربه چند دهه ملت ایران است. والسلام علیکم و رحمه الله سید علی خامنه‌ای @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 زیارت_روز_چهارشنبه 🌹 امروز متعلق است به: 💎 امام موسی کاظم علیه السلام 💎 امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام 💎 امام محمدتقی علیه السلام 💎 امام علی النقی علیه السلام @Emam_kh
🔴توصیه پلیس فتا در خصوص حراج جمعه سیاه 🔹در چند سال اخیر شاهد برگزاری بلک فرایدی (Black Friday) یا حراج جمعه سیاه در آخرین جمعه ماه نوامبر در ایران هستیم که در ظاهر برخی فروشگاه‌های آنلاین شرکت کننده در این حراج بزرگ و استثنایی روی کالاهایشان تخفیفی سنگین ارائه می‌دهند تا توجه مشتریان را جلب ‌کنند. 🔹به منظور پیشگیری از بروز مشکلات به خاطر کلاهبرداری‌های صورت گرفته در خریدهای آنلاین این حراج‌ها، توصیه می‌کنیم در هنگام خرید اینترنتی و شرکت در اینگونه حراج‌های اینترنتی به نکات زیر توجه کنید: 🔸در حراج جمعه سیاه از کانال ها و شبکه‌های اجتماعی به صورت مستقیم خرید نکنید، چراکه تضمینی برای ارائه کالا با همان اصالت و کیفیت معرفی شده وجود ندارد. 🔸از سایت‌های خوش‌نام و معتبر که دارای نماد اعتماد الکترونیکی هستند برای خریدهای اینترنتی خود استفاده کنید. 🔸قبل از خرید کالا قیمت واقعی آن را بررسی کنید چراکه قیمت برخی کالاهای حراج شده از قیمت واقعی آن در بازار بالاتر است به عنوان مثال در حراج آنلاین جمعه سیاه کالا تخفیف ۵۰درصدی خورده اما شاید ۱۰درصد گران‌تر از قیمت بازار باشد. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*بهلول شبی در خانه اش مهمان داشت و در حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم و نمي توانم بيايم.* *قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت و گفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد و مهمانش را هم بياورد.* *بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند، او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين، هر چه مي خورم تو هم بخور، تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن، و اگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.* *مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.* *وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پر از مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست، ولي مهمان رفت و در بالاي خاته نشست. مهمانان كم كم زياد شدند و هر كس مي آمد در كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند، بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد و مهمان به دم در.* *غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند، بعد از غذا ميوه آوردند، ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. ناگهان مهمان بهلول چاقوي دسته طلايي از جيب خود در آورد و گفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد و بخوريد.* *مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود و دسته اي از طلا داشت.* *مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا را ديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.* *برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد و گفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.* *قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟* *برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.* *پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند و گفتند چاقو متعلق به پدر آنهاست كه سالها پيش گم شده است.* *قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد، يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند و چاقو را به برادر بزرگ برگردانند.* *بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم، اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.* *برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما از بين برود.* *قاضي رو به بهلول كرد و گفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزاد كنم ؟* *بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول مي دهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.* *قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود و شب را با بهلول بماند و فردا صبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.* *برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت و به خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد، به محض اينكه به خانه شان رسيدند، بهلول زمزمه كنان گفت: بهتر است بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است و احتياج به غذا دارد.* *مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است، گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.* *بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود و در حال نشخوار علفها بود.* *بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرد از شدت درد در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن، هر جا كه من نشستم تو هم بنشين، اگر از تو چيزي نخواستند، دست به جييبت نبر، چرا گوش نكردي هم خودت را به درد سر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش را نتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.* *بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد و گفت: اي خر، گوش كن، فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست؟ بگو نه، من اين چاقو را پيدا كرده ام و خيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش بر گردانم، ولي متاسفانه صاحبش را پيدا نمي كردم.* *اگر اين چاقو مال