eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میگن خاتمی حضرت زهرا (س) رو شهید کرده!! قبلش تو تقویما مینوشتن وفات..! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻حضرت زهرا رو چجوری به بچه هامون معرفی کردیم؟ . در الگوسازی ما می‌گوییم الگوی ما حضرت زهراست. اما وقتی می‌پرسیم حضرت زهرا کیست، معمولا گفته می‌شود کسی که خیلی به حجاب اهمیت می‌دادند و خیلی مادر خوبی بودند!! آیا فقط همین خصوصیات حضرت زهر بوده است؟! هر کسی با اندک تحلیلی می‌دانست که بعد از جریان سقیفه، حکومت دیگر به امیرالمومنین نمی‌رسد. اما چرا حضرت زهرا این همه فعالیت می‌کردند، خطبه می‌خواندند، روز و شب گریه می‌کردند و قهر سیاسی داشتند؟ دلیل حضرت این بود که می‌خواستند جهل تثبیت نشود. آیا حضرت زهرا را اینطور برای بچه‌ها توصیف کرده‌ایم؟ . 🔖دکتر علی غلامی. 📚تربیت دخترانه @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 خـدایـا ❣ 🍁 در این آخـریـن 🍂 شبهـای پاییـز 🍁 مهربانی به دلهـا 🍂 برکت تو خونـه ها 🍁 برطرف شدن غمهـا 🍂 برطرف شدن مشکلات 🍁 و مستجاب شدن دعاهـا 🍂 را نصیب همه عزيزانم بگردان ✨ 🤲 🍂شبتون پر از حضور خدا @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر جلوه ی روی    مهدی  صلوات 🌸🍃 بر جذبه ی هر نگاه مهدی صلوات 🌸🍃 ما رانبود چو هدیه یی در  خور او🌸🍃 بفرست به پیشگاه مهدی صلوات 🌸🍃 ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم_عجل_لولیک_الفرج ‎‌‌‌
حضرت فاطمه عليها السلام : بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ ؛ حضرت فاطمه عليها السلام : خوش رويى هنگام روبه رو شدن با مؤمن ، بهشت را بر فرد خوش رو واجب مى كند . همان ، ج 75 ، ص 401 .
✨﷽✨الهی به امیدتو ❤️حال دلت را به خداوند بسپار؛ 🍂هر روز به قلبت بگو که آرام باش و آن را با اکسیر عشق و توکل به خداوند سیراب کن،🍂 🍂توکل یک واژه نیست و هرگز هزینه ای ندارد، توکل یعنی اعتماد بینهایت به قدرتش، به توانایی و آگاهی پروردگاری که این جهان را بدون ذره ای خطا اداره می کند و می تواند ما را به هر خواسته ای برساند.🍂 🍁شما با توکل کردن به نتایجی می رسید که فکرش هم شوقی بی اندازه در وجودتان ایجاد می کند زیرا در حالت آرامش کامل اتفاقات خوب از راه می رسد.🍁🍂 @Emam_kh
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام ✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هشتاد و هشتم ✳️ میهمانی در منزل دوستان 🔸در خانهٔ احنف 🔻[ احنف‌بن‌قیس غذایی تدارک دیده بود. من و همراهانم را به منزلش دعوت کرد. به همراه یارانم وارد منزل او شدم. احنف با دیدن چهره اصحابم متحیر شد و پرسید: ای امیر‌المومنین، چه بلایی بر سر یاران تو آمده است که به چنین حال و وضعی افتاده‌اند؟ آیا از کمبود غذاست یا از نگرانی‌ها و سختی‌های جنگ چنین حالی پیدا کرده‌اند؟ به وی پاسخ دادم: ] 🔻چنین نیست احنف. خداوند سبحان دوست دارد جماعتی که در این دنیا بندگی او را می کنند، همانند بندگانی باشند که قبل از مشاهده قیامت به آن علم و آگاهی پیدا کرده‌اند و به یقین می‌دانند که آن روز نزدیک است و نهایت کوشش را به کار گیرند! آنان وقتی صبح قیامت را تصور می‌کنند که روز عرضه شدن اعمال به پیشگاه خداوند است، به یاد می‌آورند که شعله بزرگی از آتش جهنم بیرون می‌آید! 🔻همه مردم نزد خداوند متعال، یکجا گرد هم می‌آیند. در آنجا کتابی در برابر دیدگان همه مردم و شاهدان اعمال قرار دارد که تمام زشتی‌های گناهان در آن آشکار است. در این حال، نزدیک است که جان‌هایشان ذوب و همچون سیلاب روان شود یا دل‌‌هایشان با بال‌های ترس و هراس به پرواز درآید! آن‌ها خود را در پیشگاه خداوند، تنها می‌بینند و همانند دیگ جوشانی به جوش‌و‌خروش در‌می‌آیند و عقل از سر آن‌ها می‌پرد! آن‌ها ناله و فریاد می‌زنند، مانند کسی که در قعر تاریکی‌ها سرگردان مانده است! از ترس آنچه فهمیده و بر آن آگاهی یافته‌اند، درد و رنج می‌کشند و زندگی خود را در این حال سپری می‌کنند: جسمشان لاغر و خشکیده، دل‌هایشان اندوهگین، چهره هایشان دگرگون، لب‌هایشان خشکیده و شکم هایشان خالی است. 🔻آنان را می بینی که مدهوش از وحشت مشاهدات شب هنگام هستند! از شدت غرق در خوف و خشوع، گویی همانند مشک‌های پوسیده‌اند. در پنهان و آشکار، اعمال خود را برای خدا خالص کرده‌اند و دل‌هایشان از ترس آن روز آرام نمی‌گیرد؛ بلکه همانند نگهبانان بارگاه سلاطین، پیوسته مراقب و هراسان‌اند. 🔻اگر آنها را در نیمه‌های شب، هنگامی که چشم‌های مردم به خواب رفته و صداها آرام گرفته و پرندگان در لانه‌هایشان از جنب‌و‌جوش افتاده‌اند ببینی، خواهی دید که ترس از روز قیامت و وعده عذاب الهی خواب را از چشمانشان ربوده؛ همان‌گونه که خدای متعال فرموده است: " أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ؛ آیا اهل شهرها ایمن شدند از فراگرفتن عذاب ما آنها را شب هنگام که در خواب‌اند؟" 🔻ای احنف، شاید اگر خوب به چهره آنها بنگری، در عین دیدن تازگی و نورانیت، دردی نهان در پس آن احساس کنی. این خانه‌ای که تو را به خود سرگرم کرده است، با نقش‌هایی که در سقف‌هایش زده و پرده‌هایی که بر درهای آن آویخته‌ای، در معرض طوفان و بلاها قرار دارد و به سوی خرابی می‌رود. این خانه، خانه ابدی و باقی تو نیست. برای تو خانه‌ای را امید دارم که خداوند متعال آن را از لؤلؤ سفید آفریده است. در آن، چشمه‌های فراوان جاری کرده، درختان بسیار پرورانده، میوه‌های رسیدهٔ آن سایه بر زمین انداخته، حوریان جوان را در آن خانه به خدمت گمارده و دوستان و اهل طاعتش را در آن مستقر کرده است... 🔸در خانهٔ علاء‌بن‌زیاد 🔻[ به عیادت علاء رفتم. منزل بزرگی داشت. به وی تذکر دادم: ] با این خانهٔ وسیع در دنیا چه می‌کنی، وقتی در آخرت به آن نیازمندتری؟ آری، اگر بخواهی، می‌توانی با همین خانه به آخرت برسی. اگر در این خانه وسیع میهمانان را پذیرایی کنی و با خویشاوندان با نیکوکاری رفتار نمایی و حقوقی که بر گردن توست به صاحبان حق برسانی، آنگاه با همین خانه وسیع به آخرت نیز می‌توانی دست یابی. 🔻[ علاء از برادرش، عاصم، شکایت کرد که زندگی را رها کرده و دست از دنیا شسته و به عبادت پرداخته است. برادرش را خواستم و به وی گفتم: ] ای دشمن جان خویش! این شیطان است که تو را سرگشته و سرگردان کرده است. آیا به همسر و فرزندان رحم نمی‌کنی؟ آیا چنین پنداری که خداوند نعمت‌های پاکیزه‌اش را حلال کرده است، اما دوست ندارد تا از آن‌ها استفاده کنی؟ تو در برابر خدا کوچک‌تر از آنی که این‌گونه با تو رفتار کند. 🔻[ عاصم پاسخ داد: ای امیرالمومنین، پس چرا تو خود با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می‌بری؟ به وی توضیح دادم: ] وای بر تو! من مانند تو نیستم. خداوند بر پیشوایان حق و عادل واجب فرموده است که خود را با مردم ضعیف و ناتوان همسان کنند تا فقر و نداری، نیازمندان تنگ‌دست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند. 📚منابع: ۱. قرآن کریم، سوره اعراف، آیه ۹۷ ۲. نهج البلاغه، کلام ۲۰۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ 🖤فاطمیه خط مقدم ماست @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید همت خطاب به جوانان: امروز چشم شهیدان به شماست. بپا خیزید، اسلام و خود را دریابید. @Emam_kh
🔴 محاکمه حسن 🔹دیوان عالی کشور حکم ۸سال زندان "احمد عراقچی" معاون ارزی سابق بانک مرکزی را به این دلیل که او مجری سیاست کلان ارزی بوده رد کرده است. 🔺خُب آقایان عدلیه ، سلّمنا ، این اقدامتان کاملا درست. اما آیا نمی خواهید کسی که دستور آن سیاست ارزی را داده و علی رغم تذکرات متعدد ، اصرار بر اجرای آن اشتباه مسلّم را داشت محاکمه کنید؟!! ... ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
📝 خطبه_فدکیه 3⃣ قسمت سوم 🍀 اِبْتَعَثَهُ اللّه‏ُ اِتْماماً لِأَمْرِهِ، وَ عَزِيمَةً عَلى اِمْضاءِ حُكْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادِيرِ حَتْمِهِ. فَرَأَى الْأُمَمَ فِرَقاً فى اَدْيانِها، عُكَّفاً عَلى نِيرانِها، عابِدَةً لاَِوْثانِها، مُنْكِرَةً للّه‏ِِ مَعَ عِرْفانِها. فَأَنارَ اللّه‏ُ بِأَبِى مُحَمَّدٍ  صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله ظُلَمَها، وَ فَرَّجَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلا عَنِ الاَْبْصارِ عَمَهَها، وَ عَنِ الاَْنْفُسِ غُمَمَها.. وَ قامَ فِى النّاسِ بِالْهِدايَةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوايَةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمايَةِ، وَ هَداهُمْ اِلَى الدِّينِ الْقَوِيمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّرِيقِ الْمُسْتَقِيمِ. 🍃 خداوند او را بر انگيخت تا فرمانش را اتمام، حكمش را امضاء و تقدير حتمی ‏اش را اجرا فرمايد. آن‏ گاه رسول خدا امت ها را در اديان خود پراكنده ديد؛ چرا كه گرد آتش [شرك] می ‏چرخند و بت ‏ها را می ‏پرستند و با وجود معرفت [فطرى]، خدا را انكار مى كنند. از آن روى خداوند به وسيله ‏ى پدرم محمّد  صلى الله عليه ‏و‏آله وسلم تاريكى هاى شرك و ابهام ‏ها را از دل ها زدود و پرده هاى تاريك را از ديده ها كنار زده، روشن نمود و ابرهاى تيره ى نادانى را از جان ها برداشت. در ميان مردمان به راهنمايى پرداخت و آنان را از غفلت و گمراهى رهايى بخشيد و از نابينايى به بصيرت بُرد و به دين استوار رهنمون شده و به راه هموار و درست دعوت كرد. اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨سفیر ایران در یمن به شهادت رسید 🔹سخنگوی وزارت خارجه: که از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی بود، در یمن به مبتلا شد و به‌دلیل همکاری دیرهنگام برخی کشورها، در شرایط نامناسبی به کشور بازگشت و علی‌رغم تلاش برای درمان، سحرگاه امروز به شهادت رسید. 🔷شاید در ایران کمتر کسی را بشناسد ولی سعودی‌ها کاملا او را می‌شناسند و امروز را به یکدیگر تبریک می‌گویند ‌ 🔶ما نخبه و مغز متفکر مقاومت را از دست داده‌ایم... @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیات 150 تا 152 سوره نساء 🌹 بخش 2 🌸 إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سبيلا ً 🍀 ترجمه: قطعاً كسانى كه به خداوند و پیامبرانش كفر مى‏ ورزند و مى ‏خواهند میان خدا و پیامبرانش جدایى بیفكنند و مى ‏گویند: به بعضى ایمان مى‏ آوریم و به بعضى كافر مى‏ شویم، و مى‏ خواهند در این میانه راهى در پیش گیرند. 🌸 أُولَٰٓئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا ۚ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا 🍀 ترجمه: اینان در حقیقت همان كافران هستند؛ و ما برای كافران عذابی خوار كننده آماده ساخته ایم. 🌸 وَالَّذِينَ ءامَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولَٰٓئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا 🍀 ترجمه: و كسانی كه به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند و میان هیچ یک از آنان جدایی نینداختند، خداوند به زودی پاداششان را می‌ دهد؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده ی مهربان است. 🔴 در جلسه قبلى به ترجمه واژه ها و شأن نزول آیات و شرح آیات پرداختیم در این جلسه به پیام های آیات اشاره می کنیم. 🔹 پیام های آیات 150تا152 سوره نساء 🌷 ، یک جریان و سنّت دائمى الهى و همچون زنجیر به هم پیوسته است. پس باید به همه‏ ى این جریان اعتقاد داشت. 🌷 و ، جبهه‏ ى واحدند و جدایى در كار نیست. 🌷 كفر به و فرستادگان الهی، یا ایمان به خدا و كفر به همه ‏ى پیامبران، یا ایمان به خدا و كفر نسبت به بعضى انبیا، ممنوع است. راه حقّ، ایمان به خدا و ایمان به همه ‏ى پیامبران است. 🌷 همه باید به رسمیّت شناخته شوند. 🌷 پذیرش قوانین مخالف ، نوعى تبعیض در دین و ممنوع است. 🌷 ، هم اكنون نیز موجود و آفریده شده است. «اعتدنا» نسبت به «امامت» نیز عقیده به همه ‏ى امامان لازم است. پذیرش بعضى و انكار بعضى یا توقّف، به منزله ‏ى كفر به همه ائمه است. 🌷 باید به و تمام پیامبرانش ایمان داشت. با اینكه درجات انبیا متفاوت است، ولى ایمان به همه ى آنها ضرورى است. 🌷 با اینكه هستى ما و توفیقات ما و تمام امكانات و ابزارهاى ما از اوست، ولى باز هم به ما پاداش مى دهد. 🌷 در پاداش خود، كوتاهى ها و تقصیرات ما را به حساب نمى آورد. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر نماز خواندیم و باران نیامد، چه؟ 🤔 🔹این روزها که با قهر ابرهای پرباران مواجهیم بیشتر از هر زمان دیگری دل‌ها هوای نمازی کرده که با خود بوی باران می‌آورد. به همین بهانه، یادی کرده‌ایم از نماز باران مرحوم علامه بهلول گنابادی. 🔹رزاقی، استادیار دانشگاه مشهد، که یکی از حاضران در آن نماز بود می‌گوید: ۲۰ سال پیش، سالِ بی‌بارانی بود مثل امسال. روزی استادم را دیدم. او گفت آقای بهلول می‌خواهد نماز باران بخواند و من با استاد همراه شدم. 🔹در مسیر گفتم: اگر نماز خواندیم و باران نیامد، چه؟ استاد گفت: «وظیفه ماست که از خدا بخواهیم باران بفرستد. نتیجه، با خداست. شاید صلاح بداند، شاید نه. اگر داد، شکر می‌کنیم. اگر هم نداد، طلبکار که نیستیم. حتما شرایطش محقق نبوده.» 🔹خلاصه، نماز در میدان راه‌آهن اقامه شد. نمازی بود مثل نماز عید فطر. آقای بهلول بعد از نماز گفت: «نماز را خواندیم، فکرنکنید همین‌جا باید باران بیاید. حتی اگر در اطراف هم باران بارید، یعنی نماز قبول شده.» بعد از پایان خطبه، مردم متفرق شدند. با استادم از نماز باران به نماز جمعه رفتیم! در نماز جمعه بودیم که احساس کردم صورتم خیس شد☺️ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ قرائت جمعی و خانوادگی حدیث شریف کساء در شب یلدا 🔹ساعت 22:15 از شبکه سه سیما @Emam_kh
🔴واکنش نمایندگان مجلس به تحرکات گروهک‌های مسلح مستقر در اقلیم کردستان @Emam_kh
‼️ علم به نجاست بعد از نماز ‌ 🔷 کسی که نمی‌داند بدن يا لباسش پاک است يا نجس، چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که نجس بوده است، نمازش صحيح است. ‼️ علم به نجاست در بین نماز ‌ 🔷 اگر بین نماز متوجه نجاست بدن یا لباسش شود و بداند كه نجاست از پيش بوده، چنانچه در وسعت وقت است، نمازش باطل است و بايد بعد از تطهیر، نماز را اعاده كند و در تنگى وقت، اگر آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس يا بيرون آوردن آن، حالت نماز را به هم نمی‌زند، بايد در حال نماز این‌گونه عمل کند و پس از آن نماز را ادامه دهد و درصورتی که با انجام این کارها حالت نماز به‌هم می‌خورد، بايد با همان حال نماز را ادامه دهد و نمازش صحیح است. 📕 منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۶۱ @Emam_kh
🏝یلدای منتظران چیز دیگری است! 👈 می‌گویند که‌یلدا، برگرفته از واژه سریانی به‌معنای زایش،‌تولد و میلاد است(فرهنگ معین و دهخدا) که به آخرین شب ماه آذر گفته می‌شود. ✅اما نکته مهمی که باعث جشن ایرانیان قدیم شده و اکنون به آن توجه نمی‌شود آن است که این شب، پایان طولانی‌ترین تاریکی سال و آغاز افول آن و بلند شدن روشنایی است به گونه‌ای که از فردای آن روز، هر روز به طول زمان روز افزوده می‌شود. به همین جهت ابوریحان بیرونی آن را میلاد خورشید دانسته است(جشن‌ها و گردهمایی‌ها، ص ۴۷). ✅✅در یلدای منتظران، همه خوشحالند که زمان تاریکی غیبت خورشید امامت به نهایت خود رسیده و از این پس، خورشید امام عصر، ‌روز به روز اشعه روشن‌گر خود را بر مردم بیشتر می‌تاباند. این امید، انگیزه را برای نبرد با تاریکی جهالت، مضاعف و قدرت اراده را برای درک ظهور خورشید مهدوی دوچندان خواهد کرد. الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان قسمت هفتادوششم چندروز بعد به قول مادرم وقت اسباب کشیم به اتاق کذایی بود ... بدهم به نظر نمی آمد در اتاقی باشم که جاي جایش مرا به یادش نمی اندازد ... و حسابی سلیقه ي مادر و عمه مرا سر ذوق آورد ... آن پرده هاي گلبهی همرنگ روتختی گل ریزم ... با سرویش خواب سفید رنگش ترکیب جالبی بود ... .. ازهمه بیشتر بزرگ و دلبازیش با آن پنچره ي بزرگ حسابی خوشحالم کرد و فرش گرد و کوچک صورتی رنگ وسط اتاق هم حسابی با مزه بود ... بوسه اي روي گونه ي مادر و عمه کاشتم ... مادر لپش را پاك کرد و گفت ... - وقت اسباب کشیه ... دیگه خودت وسایل شخصی خودت و شوهرتو بچین ... چشمی گفتم ... و به سمت اتاقم رفتم تا وسایلم را بیاورم ... تاشب وقتم را گرفت و چه خوب که او در اتاق دیگري بود و نیاز به این اتاق نداشت... کمی یاداوري حرف مادر که روي آوردن وسایل امیر عباس تاکید داست کمی اخمم را درهم برد ... اما شانه اي بالا انداختم ... حالا کی میاد تک تک کشو هاي منو بگرده ... نگاهی به کتابخانه ي کوچک گوشه ي اتاق که به میز تحریر کوچکی متصل بود انداختم .. آن صندلی کوچک چرخدار صورتی هم حسابی دلبر بود و سر ذوقم میاورد براي درس خواندن ... و شرط میبندم ایده ي عمه جانم بود... چیزي به کنکور نمانده بود و من تمام تمرکزم را میخواستم برایش بگذارم دیگر نمیخواستم هیچ چیزي مانع قبول شدنم بشود..، ... حتی خودم ... و چه خوي که میناهم همراهم شده بود براي درس خواندن کمی کمکم میکرد ... چندروزي بیشتر به کنکور نمانده بود و مینا شده بود همدم روزهایم از صبح تا شب کنارم بود و باهم درس میخواندیم ... و من به این آزادي و طرز فکر خانواده اش کمی ... فقط کنی غبطه میخوردم ... سر میز صبحانه بودم و تند تند لقمه درست میکردم و چاي مینوشیدم..، مادر چپکی نگاهم کرد ... - وا دختر چته ؟ !!آروم تر بخور..، لقمه ام را به زور قورت دادم ... - نه مادر جون الان مینا میاد قرار سده از نه استارت بزنیم خواب موندم ... و لقمه اي دیگر در دهانم چپاندم ... نگار با حسرت نگاهم کرد ... - خوش به حالت محیا چه اراده اي داري ... من و دریا که هیچی... ، دریا هم سري تکان دادو حرفش را تایید کرد ... که صداي هدي از پشت سرم آمد ... نگار جون به تلاش نیست که ... به هوش و استعداده ... ایشالا نتیجه میاد به حرفم میرسی ... و صندلی را عقب کشید براي امیر عباس .. اوهم بی حرف نشست و من در دل خندیدم ... چه دنیا برعکس شده ... ، و من هنوزهم برایم سوال بود هدایی که مهندس بود از خانواده اي خوب چطور که تن به دومی بودن داده..، با نشستنش کنار امیرعباس آه از نهادم بلند شد ... اصلا دوست نداشتم مینا بفهمد این بدبختی بزرگم را ... گرچه کمی هم بو برده بود..، مگر میشد دائم در اتاقم زندانش کنم ... اما انقدر فهمیده بود که چیزي ازم نپرسد ... نگارجوابی به هدي نداد و بی تفارت مشغول غذایش بود ... و عمه صبح بخیري به پیر و عروسش داد ... مادرهم..، و امیرعباس تنها به کلمه ي کوتاه آرامی اکتفا کرده بود... از آخرین برخوردمان به بعد زیادي ساکت و آرام شده بود ... و کمتر کاري به کارم داشت ... یا بگویم اصلاکاري به کارهم نداشتیم ... گمان میکنم اصلا خبرنداشته باشد در اتاقی هستم که همه مشترك میدانستند با او... صداي در از جا پراندم ... اصلادوست نداشتم مینا به آشپزخانه بیاید ... اما تمام تلاشم براي نرفتن مینا به آشپزخانه براي سالم دادن بیهوده ماند مینا جلود در ایستاد و مثل همیشه پر انرژي سلام داد... و دیدم که نگاهش روي هدي که کنار امیر عباس نشسته بود خیره ماند ... و ناخن بود که در کف دستم فرو میکردم ... بالاخره به همراه مینا بالا رفتیم ... روسري اش را کند و روي تخت انداخت... - آخیش ... دختر اتاقت معرکس اصلا به آدم انرژي میده ... ، و من میدانستم ته نگاه سوالیش را ... خندیدم ... - خب خداروشکر که مورد پسند خانومه به اینهمه وقت... چپکی نگاهم کرد ... - وا تو که نپرسیدي من بگم ... الانم به صورت خود جوش احساساتم به غلیان در آمد ... - با ز تو چرت و پرتات شرو شد..؟ !!!بشین بخونیم که حسابی عقبیم ... ، خودش را روي تخت پرت کرد ... - هیچم عقب نیستیم ... محیا ... عینک مطالعه ام را زدم و کتابم را باز کردم... ادامه دارد... 💖 🧚‍♀●◐○❀