🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیات۲۷تا۳۰سوره مائده- بخش۱
🌸 وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَى ءَادَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَم ْيُتَقَبَّلْ مِنَ الْأَخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (۲۷) لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَآ أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ ۖ إِنِّيٓ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (۲۸) إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنْ تَبُوٓأَ بِإِثْمِی وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ۚ وَذَٰلِكَ جَزَآؤُ الظَّالِمِينَ (۲۹) فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ (۳۰)
🍀 ترجمه: و داستان (خبر مهم) واقعی دو پسر آدم را بر آنها بخوان، زمانی كه هر دو، قربانى پیش آوردند، پس از یكى پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (برادری که عملش پذیرفته نشد) گفت: تو را خواهم كشت، (برادری که عملش پذیرفته شد) گفت: خداوند، تنها از افراد با تقوا قبول مى كند. (۲۷) قطعاً اگر تو برای كشتن من دستت را به سوی من دراز كنی، من هرگز برای كشتن تو دستم را دراز نمی كنم؛ زیرا من از خداوند، پروردگار جهانیان می ترسم. (۲۸) قطعا من میخواهم به گناه من و گناه خودت (به سوی خدا) بازگردی و در نتیجه از اهل جهنم خواهی بود؛ و این کیفر ستمكاران است. (۲۹) پس نفس او، كشتن برادرش را در نظرش آسان جلوه داد، پس او را كشت و از زیانكاران شد. (۳۰)
🌷 #اتْلُ: از تلاوت می آید یعنی بخوان
🌷 #عَلَيْهِمْ: بر آنها
🌷 #نَبَأَ: خبر مهم
🌷 #ابْنَيْ: دو فرزند، دو پسر
🌷 #ءادَم: حضرت آدم علیه السلام
🌷 #بِالْحَقِّ: به درستی، ماجرایی که واقعیت دارد
🌷 #قَرَّبَا: پیش کش کردن
🌷 #قُرْبَان: به معنی نزدیک شدن است و هر عملی که به وسیله آن به خدا و غیر خدا نزدیک می شوند قربان می نامند.
🌷 #أَحَدِهِمَا: یکی از آنها
🌷 #قَالَ: گفت
🌷 #لَأَقْتُلَنَّكَ: تو را خواهم کشت
🌷 #بَسَطْتَ: گشودی،دراز کردی
🌷 #يَدَكَ: دستت
🌷 #ِبَاسِطٍ: گشاینده، دراز کننده
🌷 #يَدِيَ: دستم
🌷 #إِلَيْكَ: به سوی تو
🌷 #أَخَافُ: می ترسم
🌷 #رَبَّ_الْعَالَمِينَ: پروردگار جهانیان
🌷 #إِنِّيٓ: قطعا من
🌷 #أُرِيدُ: می خواهم
🌷 #تَبُوٓأَ: باز گردی
🌷 #ِإِثْمِی: گناهم
🌷 #َإِثْمِكَ: گناهت
🌷 #النَّار: آتش
🌷 #طَوَّعَتْ: به تدریج برای او آسان کرد
🌷 #أَخِيهِ: برادرش
🌷 #أَصْبَحَ: شد
🌷 #الْخَاسِرِينَ: زیانکاران
◀️ ادامه دارد...
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
عشقی که با انقلاب جوشید
🌹حضرت #امام_خامنه_ای
(مدظلّهالعالی)
«در دوران پس از انقلاب ، جوشش عشق به فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها در دل این امّت بسیار زیاد شدهاست. نام آن بزرگوار توسّل به آن، در جبههها بود، در دوران جنگ بود، در دوران صلح و سازندگی هم هست، در آمادگیِ در مقابله با دشمنان هم
بحمداللهست.»
۱۳۷۳/۰۹/۰۳
🇮🇷@Emam_kh
💢سرقت اطلاعات میلیونها ایرانی از طریق اینستاگرام، تلگرام، توئیتر و واتساپ!
⭕️ یکی از چالشهایی که در آینده گریبان ما را خواهد گرفت به طور قطع خروج تدریجی اطلاعات کاربران ایرانی از طریق پلتفرمهایی مانند اینستاگرام، توئیتر و واتساپ است که در این جنگ شناختی در میان مدت و بلند مدت منتج به تغییرذائقه، رفتار و هویت ایرانیان مخصوصا نوجوانان و جوانان می شود.
⭕️حاکمیت سایبری هر کشوری دارای ۴ رکن پذیرفته شده در جامعۀ بین المللی است، رکن اول تحت عنوان حق استقلال سایبری تعریف میشود (سیستم حاکمیت سایبری کشورها باید از نظر زیرساختها، ذخیرهسازی دادهها و قوانین حاکم بر مدیریت این فضا تحت کنترل هیچ کشور بیگانه ای نباشد).
⭕️حق اشتراک برابر در فضای مجازی رکن بعدی رژیم حقوقی فضای مجازی است (صرف نظر از برخی کشورها مانند آمریکا که این حق را نقض میکنند، طبق قواعد بین الملل همۀ کشورها حق استفادۀ برابر از این فضا را دارند).
⭕️حق دفاع سایبری رکن بعدی است (تمام کشور حق دفاع از جغرافیای سایبری خود در سه سطح پیش، هنگام و پس از تهاجم سایبری دارند) و آخرین مورد حق قضایی است (براساس این حق، به صورت پیش فرض کشورها دارای صلاحیت اعمال حاکمیت بر فضای سایبر خود هستند و از آن استفاده میکنند، همانند اتفاقاتی که بعد از انتخابات ۲۰۲۰ ریاست جمهوری آمریکا شاهد آن بودیم) اما در کشور ما به دلیل فقدان راهبرد حاکمیت سایبری و فضای مجازی ول، رها و فاقد ضابطه سبب شده تا جمهوری اسلامی از حقوق اساسی خود در فضای سایبر محروم باشد.
✍ سید_علیرضا_آل_داود
@Emam_kh
🔴 وقاحت این زَنَک لاییک!
🔹 مینو محرز که تا مدت ها در ستاد ملی مبارزه با کرونا به عنوان یکی از اصلی ترین کارشناسان فعالیت ضد دینی خود را می کرد که علی رغم اخراج از این ستاد، هنوز رگه هایی از فعالیت وی در ستاد کرونا به چشم میخورد در مصاحبه ای وقیحانه همان صحبت های مولاوردی را تکرار کرده است که ما باید کارگران جنسی را به رسمیت بشناسیم که با استقبال گسترده رسانه های ضد انقلاب شده است!
🔹جالب است بعضی از کسانی که مساله پیش پا افتاده واکسن را چماقی برای زدن نیروهای انقلابی کرده بودند در مورد این صحبت ها کاملاً خفه خون گرفتند که نشان از بی غیرتی دینی بعضی از آنها دارد.
🔹 گفتنی است رهبر معظم انقلاب بارها مخصوصاً اخیراً بر #غیرت_دینی تاکید داشته اند که متأسفانه عده ای فقط اسم رهبری لقلقه زبانشان است البته برای زدن دیگران، در این موارد بسیار مهم دهانشان بسته است!
@Emam_kh
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد رحیمپور ازغدی:
کسانی بودن در انقلاب و جنگ که همه چیزشون رو در این راه فدا کردن، بعد که سفره پهن شد خودشون رو قایم کردن و رفتن کنار، کسانی هم بودن که تو انقلاب هیچکاره بودن، بعد با سر و صدا خودشون رو همه کاره انقلاب خوندن و نشستن سر سفره!
حالا این فیشهای حقوقی ۱۵۰ میلیونی و ۲۰۰ میلیونی رو ببیند. عکس یکیشون رو دیدم حالت تهوع بهم دست داد، یقهشو تا بالا بسته، شکمش زده بیرون، ته ریشم داره!
@Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت صدوبیستوپنجم
نمی دونم چطور تونست از تنه مثل برگ گلت دست بکشه...
اون که هر دقیقه میخواستت...
چشم گشاد کردم از اطلاعات مادر...
سرخ شدم از شرم...
دستی در هوا تکان داد...
- حالا خدا کنه باردار نباشی...
چشم روي هم گذاشتم و با خجالت گفتم...
- نه مادر...
آزمایش بارداري دادم براي طلاق چیزي نبود...
چپکی نگاهم کرد...
- مگه تو ده، یازده روز آزمایش معلوم میکنه؟!...
حیرت کردم از دانسته هاي مادر...
لب فشردم...
سرخ شده بودم...
گفتم...
- مادر - !!!چیه،حواست باشه محیا...
آرام گفتم...
باردار نیستم...
مادر شانه اي بالا انداخت...
- خدا کنه...
و من از شرم دیگر ماندن را جایز ندانستم...
و پشت کردم به سمت در...
و بازش کردم، که ساحل پرت شد داخل...
حیرت کردم از فال گوش ایستادنش...
دستش را کشیدم وانگار او هم شک زده بود...
که بی حرف دنبالم راه افتاد...
عصبانی نبودم...
اما خودم را به عصبانیت زدم...
- دختر خجالت نمی کشی فال گوش وایمیستی...
حالامن هیچی آبروت پیش مادر شوهر آیندت رفت بدبخت...
بی خیال به من زل زد...
- وا خوب کنجکاو بودم ببینم چی شد امروز...
جرات نداشتم بیام بپرسم ازت...
حرصی نگاهش کردم که با هیجان پرید روي سرم...
- محیا راستی راستی داداشم ده روز پیش باهات خوابیده؟!...
چشم گشاد کردم و دست گذاشتم روي دهانم...
- خجالت بکش دختر بتو چه...
بی حیا...
دخترم دختراي قدیم...
نگاه عاقل اندر سفیهی کرد...
- خب شوهرت بوده دیگه...
فقط تمایلش تو این همه کشمکش برام عجیبه...
بدجنس نگاهم کرد و تنه اي زد...
- یا داداشم خیلی چیزه یا تو خیلی دلبري...
روي بازوش کوبیدم...
- خودتو جمع کن مسخره...
تلفنم زنگ خورد و نام مینا روي اش چشمک زد...
تماس را وصل کردم...
چی شد،تموم؟ نگاهی به ساحل انداختم و شماتت بار اسم مینا را صدا زدم...
که بی خیال گفت...
- پس شوهر خوش تیپ و پولدارت پر...
معترض گفتم...
خجالت بکشید خیر سرتون من مطلقه شدم...
عین خیالتون نیست...
این ساحل بیشورم که انگار نه انگار...
از پشت تلفن مینا خندید...
خب حالا تازه شدي یه لا قبا...
لنگه ي ما دوتا...
ومن تنها میفهمیدم خنده تلخ و لحن تلخ ترش را...
که براي التیامم خودش را به بی خیالب زده بود...
- اینارو ول کن...
میخوام برات یه جشن طلاق بگیرم توپ...
- چرت نگو خستم...
لحنش جدي شد...
- محیا غصه که نمیخوري؟!...
- نخورم میشه؟!...
بخورم درست میشه؟!...
لحنش غمزده شد...
- یه دوش بگیر حالتو بهتر میکنه...
عصري میام دنبالت...
که ساحل به لطف صداي بلند گوشی،صداي مینا را شنید و از همانجا اعلام کرد که او هم هست...
خدافظی کردم...
ساحل چادرم را گرفت...
- مینا راست گفت برو یه دوش بگیر...
خندید...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀