💠کنترل چشم شرطنزدیکی به حضرت
من این کـد را بـه شما بدهم
که هرکس می خواهد به آقا
نـزدیـک شود اولـین شرطش
کنترل چشم است.
🔸چشم گناه بین،
امام زمان (عج) بین نمیشود
پس عزیزم، چشمت را کنترل کن.
در کوچه و بازار چشمترا کنترلکن.
چشمت را در اینترنت و... کنترلکن.
آقای ما خیلی کریمتر
از این حرف هاست.
✍ آیت الله قرهی (حفظ الله)
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
@Emam_kh
❤️پیشگویی های مقام معظم رهبری طبق معمول در حال اثبات شدن هستن...
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فتنه آينده بر سر چه موضوعی خواهد بود؟
♨️ پیش بینی #فتنه آینده!
⁉️ نظر حضرت آقا در رابطه با عملکرد #دولت چیست؟
‼️ ریشه اصلی فتنه اخیر چه بود؟
⁉️ پولهای بلوکه شده ایران در آمریکا توسط کدام دولت نتایج مثبتی به همراه داشت؟
⁉️ حضرت آقا به آينده کدام دولت امیدوار است؟
☑️ بیان موردی دستاوردهای دولت در زمان اغتشاشات توسط شخص رهبری!
🔴 دلار ۴۵تومنی نتیجه خدمات دولت انقلابی؟!
❌ رسانهها اجازه شنیدن واقعیت را به کسی نخواهند داد!!! ❌
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
🇮🇷 @Emam_kh
⁉️حکم باز کردن سر کتاب به این صورت که تفال به کتابی بزنند برای پیش بینی آینده چیست ؟
📚 آیت الله خامنه ای
✏️ رمالی و فالگیری اعتبار ندارد و مراجعه کردن به رمال ها و فالگیرها حرام وجایز نیست ولی دعا نویسی اگر بر مبنای دعاهای وارده از معصومین«علیهم السلام» و عاری از امور خرافی باشد اشکال ندارد.
@Emam_kh
👈 *شش ماه بعد از فتنه در ايران:*
✅ - خارج شدن تركيه از مدار قدرت
✅- آواره شدن شبكه اينترنشنال
✅- واژگوني 15 قطار شيميايي در آمريكا
✅- پيوستن چين و هند به اتحاد ايران و روسيه
✅- شروع بي ثبات ترين دوران تاريخ اسراييل
✅- پذيرش شروط ايران و يمن توسط آل سعود
✅ ورشکستگی زنجیره ای بانک های امریکا
يدالله فوق ايديهم 🇮🇷
✍ ارجمندی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کجا میری؟!! آخه همه کاره منم!!!
🔰حجت_الاسلام_قرائتی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد پناهیان
چطوری نماز با توجه بخوانیم ...
@Emam_kh
🔙براندازان قبل از #چهارشنبه_سوری: به خاک و خون میکشیم ، انتقام میگیریم!
🔜براندازان بعد از اتفاقات خونین چهارشنبه سوری: کار خود نظامه!
⚠️و همیشه افرادی هستند که ادعاهای احمقانه را باور کنند!
#ساده_لوحی
✍ میلاد خورسندی
🇮🇷 @Emam_kh
✅ رسم مسخره چهارشنبه سوری
چند سال پیش بود که خبر رسید یکی از اقوام در مسیر منزل تو همین ایام داشته میومده که نارنجک دستی (اکلیل سرنج) به سمتش پرت می کنن
بنده خدا می خواسته به صورتش نخوره که دستش رو میاره جلو و متاسفانه انگشتاش قطع میشه
چند وقت بعد هم عفونت هی بالاتر رفت و مجبور شدن از آرنج دستش رو قطع بکنن
نمی دونم خدا پیغمبر می شناسیم یا نه ولی اگر قد یه ترقه ما تو بزرگ شدن چنین روزی سهم داشته باشیم روز قیامت باید به امثال این بنده خدا جواب پس بدیم.
نمیشه شما بگی من یه #ترقه انداختم و چیکار به ترقه های بزرگ دارم؟
نه عزیزم تو جو روانی رو به اندازه ی خودت جوری پیش بردی که افراد حس کردن باید #چهارشنبه_سوری حداقل یه کاری بکنن
از خدا بترسیم
از آینده ای که برای این طفل معصوم ها درست می کنیم بترسیم و با این خدانشناس ها همراهی نکنیم.
✍ کاربر ساده
📌 انتشار بدید شاید یه نفر کمتر آسیب دید.
@Emam_kh
هنگام مواجهه با افراد دچار سوختگی در چهارشنبهسوری چه کنیم؟
#چهارشنبه_سوری
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
@Emam_kh
دختر_شینا
#قسمت_40
به همین خاطر هی جلو می افتادم. صمد دنبالم می آمد و چادرم را می ڪشید.
وقتی به خانه پدرم رسیدیم، سر پایم بند نبودم. پدرم را ڪه دیدم، خودم را توی بغلش انداختم و مثل همیشه شروع ڪردم به بوسیدنش. اول چشم راست، بعد چشم چپ، گونه راست و چپش، نوڪ بینی اش، حتی گوش هایش را هم بوسیدم. شیرین جان گوشه ای ایستاده بود و اشڪ می ریخت و زیر لب می گفت: «الهی خدا امیدت را ناامید نڪند، دختر قشنگم.»
خانواده صمد با تعجب نگاهم می ڪردند. آخر توی قایش هیچ دختری روی این را نداشت این طور جلوی همه پدرش را ببوسد. چند ساعت ڪه در خانه پدرم بودم، احساس دیگری داشتم. حس می ڪردم تازه به دنیا آمده ام. ڪمی پیشِ پدرم می نشستم. دست هایش را می گرفتم و آن ها را یا روی چشمم می گذاشتم، یا می بوسیدم. گاهی می رفتم و ڪنار شیرین جان می نشستم. او را بغل می ڪردم و قربان صدقه اش می رفتم.
عاقبت وقت رفتن فرا رسید. دل ڪندن از پدر و مادرم خیلی سخت بود. تا جلوی در، ده بار رفتم و برگشتم. مرتب پدرم را می بوسیدم و به مادرم سفارشش را می ڪردم: «شیرین جان! مواظب حاج آقایم باش. حاج آقایم را به تو سپردم. اول خدا، بعد تو و حاج آقا.»
توی راه برعڪس موقع آمدن آهسته راه می رفتم. ریزریز قدم برمی داشتم و فاصله ام با بقیه زیاد شده بود. دور از چشم دیگران گریه می ڪردم.
ادامه دارد...✒️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دختر_شینا
#قسمت_41
صمد چیزی نمی گفت. مواظبم بود توی چاله چوله های ڪوچه های باریڪ و خاڪی نیفتم.
فردای آن روز صمد رفت. باید می رفت. سرباز بود. با رفتنش خانه برایم مثل زندان شد. مادر صمد باردار بود. من ڪه در خانه پدرم دست به سیاه و سفید نمی زدم، حالا مجبور بودم ظرف بشویم. جارو ڪنم و برای ده دوازده نفر خمیر نان آماده ڪنم. دست هایم ڪوچڪ بود و نمی توانستم خمیرها را خوب ورز بدهم تا یڪ دست شوند.
آبان ماه بود. هوا سرد شده بود و برگ های درخت ها ڪه زرد و خشڪ شده بودند، توی حیاط می ریختند. هر روز مجبور بودم ساعت ها توی آن هوای سرد برگ ها را جارو ڪنم.
دو هفته از ازدواجمان گذشته بود. یڪ روز مادر صمد به خانه دخترش رفت و به من گفت: «من می روم خانه شهلا، تو شام درست ڪن.»
در این دو هفته همه ڪاری انجام داده بودم، به جز غذا درست ڪردن. چاره ای نبود. رفتم توی آشپزخانه ڪه یڪی از اتاق های هم ڪف خانه بود. پریموس را روشن ڪردم. آب را توی دیگ ریختم و منتظر شدم تا به جوش بیاید. شعله پریموس مرتب ڪم و زیاد می شد و مجبور بودم تندتند تلمبه بزنم تا خاموش نشود.
عاقبت آب جوش آمد. برنج هایی ڪه پاڪ ڪرده و شسته بودم، توی آب ریختم. از دلهره دست هایم بی حس شده بود. نمی دانستم ڪی باید برنج را از روی پریموس بردارم.
ادامه دارد...✒️
دختر_شینا
#قسمت_42
خواهر صمد، ڪبری، به دادم رسید. خداخدا می ڪردم برنج خوب از آب دربیاید و آبرویم نرود. ڪمی ڪه برنج جوشید، ڪبری گفت: «حالا وقتش است، بیا برنج را برداریم.»
دو نفری ڪمڪ ڪردیم و برنج را داخل آبڪش ریختیم و صافش ڪردیم. برنج را ڪه دم گذاشتیم، مشغول سرخ ڪردن سیب زمینی و گوشت و پیاز شدم برای لابه لای پلو.
شب شد و همه به خانه آمدند. غذا را ڪشیدم، اما از ترس به اتاق نرفتم. گوشه آشپزخانه نشستم و شروع ڪردم به دعا خواندن. ڪبری صدایم ڪرد. با ترس و لرز به اتاق رفتم.
مادر صمد بالای سفره نشسته بود. دیس های خالی پلو وسط سفره بود. همه مشغول غذا خوردن بودند، می خوردند و می گفتند: «به به چقدر خوشمزه است.»
فردا صبح یڪی از همسایه ها به سراغ مادرشوهرم آمد. داشتم حیاط را جارو می ڪردم. می شنیدم ڪه مادرشوهرم از دست پختم تعریف می ڪرد. می گفت: «نمی دانید قدم دیشب چه غذایی برایمان پخت. دست پختش حرف ندارد. هر چه باشد دختر شیرین جان است دیگر.»
اولین باری بود در آن خانه احساس آرامش می ڪردم.
🔸فصل هفتم
دو ماه از ازدواج ما گذشته بود. مادر صمد پا به ماه شده بود و هر لحظه منتظر بودیم درد زایمان سراغش بیاید.
عصر بود. تازه از ڪارهای خانه راحت شده بودم. می خواستم ڪمی استراحت ڪنم. ڪبری سراسیمه در اتاقم را باز ڪرد و گفت: «قدم! بدو... بدو... حال مامان بد است.»
ادامه دارد...✒️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دختر_شینا
#قسمت_43
به هول از جا بلند شدم و دویدم به طرف اتاقی ڪه مادرشوهرم آنجا بود. داشت از درد به خود می پیچید. دست و پایم را گم ڪردم. نمی دانستم چه ڪار ڪنم. گفتم: «یڪ نفر را بفرستید پی قابله.»
یادم آمد، سر زایمان های خواهر و زن برادرهایم شیرین جان چه ڪارهایی می ڪرد. با خواهرشوهرهایم سماور بزرگی آوردیم و گوشه اتاق گذاشتیم و روشنش ڪردیم. مادرشوهرم هر وقت دردش ڪمتر می شد، سفارش هایی می ڪرد؛ مثلاً لباس های نوزاد را توی ڪمد گذاشته بود یا ڪلی پارچه بی ڪاره برای این روز ڪنار گذاشته بود. چند تا لگن بزرگ و دستمال تمیز هم زیر پله های حیاط بود. من و خواهرشوهرهایم مثل فرفره می دویدیم و چیزهایی را ڪه لازم بود، می آوردیم.
بالاخره قابله آمد. دلم نمی آمد مادرشوهرم را در آن حال ببینم، پشتم را ڪردم و خودم را با سماور مشغول ڪردم ڪه یعنی دارم فتیله اش را ڪم و زیاد می ڪنم یا نگاه می ڪنم ببینم آب جوش آمده یا نه، با صدای فریاد و ناله های مادرشوهرم به گریه افتادم. برایش دعا می خواندم. ڪمی بعد، صدای فریادهای مادرشوهرم بالاتر رفت و بعد هم صدای نازڪ و قشنگ گریه نوزادی توی اتاق پیچید.
همه زن هایی ڪه دور و بر مادرشوهرم نشسته بودند، از خوشحالی بلند شدند.
ادامه دارد...✒️
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| نسل_مهدوے🍃|•
مادر امام_خمینے رحمة الله علیه
هیچوقت قبل ولادت ایشون فڪر نمیکرد فرزندش مسیر عالم رو عوض ڪنه!
شاید فرزند بعدے تو همون
سردار سیصدوسیزدهم باشه ڪه آقا منتظرشه!
و تو هم مادر سیصدوسیزدهمین یار حضرت باشے!
پس دنیا و آخرت و رزق و روزے
و تربیتش رو از همین الان بسپار به
فرمانده و همه سختےها رو به عشق شنیدن
یه صداے سلام_فرمانده دیگه تبدیل به شیرینے کن!
ربِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْنے
مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليم
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵صدای انقلاب را از اینجا🔺بشنوید نه افراد و کانال هایی که ادعای صدای انقلاب بودن دارند!
🔰 علامت دلسوزانه بودن انتقاد این است که...
🎙مقام معظم رهبری
🎙حضرت امام خمینی
@Emam_kh
🔴 رسانه ملی و دهن کجی به قانون!!
مدت هاست در بخش های مختلف خبری، چند جوان تازه کار مطالب منتشر شده در توئیتر را روخوانی می کنند و به نام رصد فضای مجازی به خورد مخاطب می دهند!!
این کار اولا تبلیغ برای توئیتر صهیونیستی آمریکایی و ثانیا دهن کجی عملی و علنی به قانون مملکت می باشد که به هیچ وجه از سوی صداوسیما که به تعبیر امام خمینی(رض) یک دانشگاه عمومی است، پذیرفتنی نیست ...
#مطالبه
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📎چهارشنبه سوری...
یادی کنیم از مردانی که نه یه روزدرسال؛
بلڪه هرروز تو ۸ سال چهارشنبه سوری داشتن...
نه بااین تیر وترقه ها...
بلکه با مین و نارنجڪ و آر پی جی...
و الله اکبر گفتند
و آتـش خود را
بر سر خصم فرو ریختند
نکند فراموشی راهشان
و سرخی خونشان
رو سیاهمان کند ...
🌷شهدا نگاهی...
📸دفاع مقدس؛
آتش چهارشنبه سوری
🌹🌹نسئل_الله_منازل_الشهداء
@Emam_kh
🚨شاید فکر کنید راهبرد «#کار_خودشونه» که توسط رسانههای معاند در اتفاقات مختلف علیه جمهوری اسلامی اجرایی میشود ، یک روش و جهت گیری جدیدِ رسانهای است!!!
🚨اما باید گفت خیر ، این یک راهبرد تاریخی است که بارها و بارها شاهد اجرایی شدن آن در تاریخ بودهایم!
🚨شاید بتوان استادِ استفاده از راهبرد «کار خودشونه» را معاویه دانست. هنگامی که ردپای او در قتل خلیفهی سوم کاملا مشهود بود ، اما در اذهان عمومیِ مردم عامل این قتل را امیر المومنین علی [علیه السلام] معرفی کرد و از همانجا بود که گروههای بسیاری با خیال خونخواهی ِ خون خلیفهی سوم ، علیه امام علی [علیه السلام] قیام کردند و برای حکومت آن حضرت هزینه تراشی نمودند!
✍ میلاد خورسندی
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⚠️رقص سلبریتی ها و فتنه آینده
❌این ویدیو رو ببینید و منتشر کنید.
@Emam_kh