🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹
#قسمت_یازدهم
#داستانِ_واقعی
🌕#سه_دقیقه_تاقیامت🌕
✍ باز جوان پشت میز به #عظمت_آبروی_مومن اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند:
□ کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان رواج یابد برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است.
❌امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه میفرمایند:
هرکس آنچه را درباره #مومنی ببیند یا بشنود برای دیگران بازگو کند از #مصادیق این آیه است.
☘ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه میکردم.
یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد. دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت.
بعدی....
☘ بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ اراده ای ندارد و فقط نگاه می کند من هم نگاه میکردم. چون هیچ گونه #دفاعی در مقابل دیگران نمی شد کرد.
☘در دنیا انسان در #دادگاه از خود #دفاع میکند و خود را تا حدودی از #اتهامات_تبرئه میکند
اما اینجا مگر میشود چیزی گفت؟ حتی آنچه در #فکر_انسان بوده برای همه نمایان است چه برسد به اعمال...
☘در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این #ضربالمثل بود آش نخورده و دهن سوخته!
☘ شخصی در میان جمع #غیبت کرده یا تهمت زده و من هم که #غیبت_را_شنیده بودم در گناه او شریک شده بودم...
چقدر گناهانی را دیدم که هیچ #لذتی برایم نداشت و فقط برایم گناه ایجاد کرد! خیلی سخت بود خیلی...
☘حساب و کتاب خود به دقت ادامه داشت اما زمانی که #نقایص_کارهایم را میدیدم، #گرمای چپ گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد حرارتی که نزدیک بود و تمام بدنم را #میسوزاند!
🔥همه جای بدنم می سوخت به جز #صورت و #سینه و #کف_دست_هایم!
‼️برای من جای تعجب بود چرا این سمت بدنم نمیسوزد.. جواب سوالم را بلافاصله فهمیدم.
☘از نوجوانی در #جلسات_فرهنگی مسجد حضور داشتم.
پدرم به من #توصیه میکرد که وقتی برای آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا و اهل بیت علیه السلام اشک میریزی
☘قدر این اشک را بدان و به #سینه و #صورت خود بکش من نیز وقتی در مجالس اهل بیت گریه میکردند #اشک خود را به صورت و سینه می کشیدم.
❌حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدن نمیسوزد
☘نکته دیگری که در آن واحد شاهد بودم به #اشکال_توبه به درگاه الهی بود و دقت کردم که برخی از #گناهانم در کتاب اعمال نیست.
آنجا #رحمت خدا را به خوبی حس کردم... بعد از اینکه انسان از #گناه_توبه کند و دیگر سمتش نرود گناهانی که قبلاً مرتکب شده بود کاملا از اعمالش #حذف می شود.
☘ حتی اگر کسی #حق الناس بدهکار است،اما از طلبکار خود بی اطلاع است با دادن #رد_مظالم برطرف میشود.
☘ اما #حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند... اگر یک بچه از ما _طلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد باید در آن #وادی_صبر کنیم تا بیاید و حلال کند۰
✍ادامه دارد۰۰۰۰۰
#هل_من_ناصراً_ینصرنی؟
آیا هست یاری کننده ای که مرا یاری کنــد؟ 😔
✍ دخترک قهقهه ای بلند میزند و شال کوتاهش را که حکم بادبزن دارد مرتب جابه جا میکند .
زیر این افتاب داغ یک بستنی با طعم شکلات چقدر میچسبد!🍦
دختر بستنی اش را لیس میزند و چشم های دودوزه باز به موهای طلایی که زیر شال قرمزش خودنمایی میکند، خیره شده اند .👀
آخر میدانی؟ گرگ ها همیشه به دنبال #شنل_قرمزیند👠💃
لبخند #هوس _آمیز روی لبهای پسری که آن سوی خیابان ایستاده است مینشیند .😋😈
و برای هزارمین بار #اشک در چشمانت حلقه میزند .
آهِ بلندی از اعماق وجودت زبانه میکشد که دل آسمانها و زمین را #میلرزاند .😔😭
لبخند روی لبهای همگان و اشک های سرد روی گونه های تو ...
#عبایت را روی سر میکشی و از کوچه ها عبور میکنی .
یک عبور تلخ ...
شاید تحمل دیدن این صحنه ها آنقدر برایت دشوار است که ندیدنشان را ترجیح میدهی ...😞
و سخت تر از همه آنکه امروز هم گذشت‼️
روزی که قولش را داده بودی .
هزار سال میگذرد و هزاران روز دیگر .
هزار روز و هفته و هنوز آن #سیصدوسیزده نفر جور نشده است ...😭😭
از ممعه های و غریب آقا که دیگر بگذارید هیچ نگویم😔😔😔
#انتظار غریبی چقدر سخت است این را باید از تو پرسید آقا جان ؟
ای کاش تو هم یک #زینب داشتی ....
زینبی که #غمخوارت می شد ....
زینبی که سنگ برادر را به سینه میزند ...
کاش #عباسی داشتی تاحداقل در این هلهله و شور و هیاهو دلت را به او خوش میکردی ...😭
یک روز هم #جمعه بود و فکر همه درگیر #دِربی ...
شوق و ذوق همه گرفتن بلیط برای آمدن به ورزشگاه و استرسشان کم آمدن بلیط و جاماندن از بقیه ...
دریغ از آنکه هیچ یک نمیدانند جاماندن از #غافله_عشق یعنی چه؟
توی این وضعیت کمتر کسی به فکر تو میماند کمتر کسی ذکر لبش « #یامهدی_ادرکنی» ست .
توی این شوق و شور هیجان فوتبال، شاید آمدنت خوشیهایشان را برهم زند!
یعنی میتوان لذتی که در دیدن توست را به دیدن فیلم ها وعکس هایی که دشمنانت ساخته اند وعمل به برنامه هایشان فروخت؟🙁
دیدن روی ماه تو یا هوس و وسوسه شیطان؟
به راستی که قدر تورا فقط کودکی میداند که مشق شبش به جای الف، ب و بابا آب داد خمپاره و گلوله و بابایی که رفت وآغوش گرم مادرانه ای که دیگر نیست شده!😭
قدر تورا تنها #مادری میداند که پیشانی خونین پسرش را درآغوش گرفته میبوسد و انتقام خون شهیدش را به تو واگذار میکند!😭
ای کاش دعاهایمان #ادعا_نبود که اگر چیز بیش از این بود امروز تیتر رسانه ها بجای حمله انتحاری و کشته شدن صدها زن و کودک این بود!👇👇👇👇
«یوسف زهرا آمـــــــــــد!»
🌹اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌹🍃
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیات۸۲تا۸۶سوره مائده - بخش۴
🔹 پيام های آیات۸۲تا۸۶ سوره مائده
✅دشمنى #یهود با مسلمانان، تاریخى و ریشه دار است.
✅ با دشمنان اسلام و غیر مسلمانان، باید با هر یک برخوردى مناسب با رفتار خودشان شود.
✅ دوستان و دشمنان خود را همراه با تحلیل صحیح و عوامل روحى و اجتماعى آنان بشناسیم
✅ زمینه هاى رشد در جامعه، سه چیز است: دانشمند بودن، خداترسى و نداشتن روحیّه ى استكبارى
✅ عالمان دینى و عابدان خداترس در اصلاح عقاید و اخلاق جامعه، نقش مؤثر دارند.
✅ اگر علم و عبادت و اخلاق به هم پیوند خورد انسان حقّگرا مى شود و تعصب را كنار مى گذارد.
✅ #اسلام تعصّب نابجا ندارد و از علماى سایر ادیان كه خدا ترس و با انصاف باشند، منصفانه تمجید مى كند.
✅ #تبلیغ_اسلام در بین مسیحیان مؤثّرتر است.
✅ #اشک، اگر همراه معرفت باشد، نشانه ى كمال است.
✅ روح و فطرت انسان، شیفته ى حقیقت است و چون به معشوق رسید، اشک شوق مى ریزد.
✅ در #دعا، از كلمه ى مقدّس «ربّنا» استمداد كنیم.
✅ #دعا، در كنار اقرار و ایمان اثر دارد.
✅ #اهل_ایمان باید براى رسیدن به مراحل بالاتر دعا كنند.
✅ بعد از شناخت حقّ، هیچ عذرى براى ردّ آن نیست.
✅ هم نشینى با #صالحان، آرمانى مقدّس است.
✅ ایمان به #خداوند، از ایمان به وحى جدا نیست.
✅ پاداش ایمان، #بهشت است.
✅ یكى از راه هاى #كمال، بازگشت به وجدان خویش و سؤال از خود است.
✅ اقرار زبانى به #توحید، رسالت پیامبر و حقّانیّت قرآن، امرى ضرورى است.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
❄️دل نوشته ای با شهدا
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌷شهدا
گاهی، نگاهی ...
@Emam_kh