eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
17هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕🌕 ✍ باز جوان پشت میز به اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند: □ کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان رواج یابد برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است. ❌امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه میفرمایند: هرکس آنچه را درباره ببیند یا بشنود برای دیگران بازگو کند از این آیه است. ☘ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه میکردم. یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد. دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت. بعدی.... ☘ بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ اراده ای ندارد و فقط نگاه می کند من هم نگاه می‌کردم. چون هیچ گونه در مقابل دیگران نمی شد کرد. ☘در دنیا انسان در از خود می‌کند و خود را تا حدودی از می‌کند اما اینجا مگر می‌شود چیزی گفت؟ حتی آنچه در بوده برای همه نمایان است چه برسد به اعمال... ☘در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این بود آش نخورده و دهن سوخته! ☘ شخصی در میان جمع کرده یا تهمت زده و من هم که بودم در گناه او شریک شده بودم... چقدر گناهانی را دیدم که هیچ برایم نداشت و فقط برایم گناه ایجاد کرد! خیلی سخت بود خیلی... ☘حساب و کتاب خود به دقت ادامه داشت اما زمانی که را می‌دیدم، چپ گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد حرارتی که نزدیک بود و تمام بدنم را ! 🔥همه جای بدنم می سوخت به جز و و ! ‼️برای من جای تعجب بود چرا این سمت بدنم نمی‌سوزد.. جواب سوالم را بلافاصله فهمیدم. ☘از نوجوانی در مسجد حضور داشتم. پدرم به من می‌کرد که وقتی برای آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا و اهل بیت علیه السلام اشک میریزی ☘قدر این اشک را بدان و به و خود بکش من نیز وقتی در مجالس اهل بیت گریه می‌کردند خود را به صورت و سینه می کشیدم. ❌حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدن نمی‌سوزد ☘نکته دیگری که در آن واحد شاهد بودم به به درگاه الهی بود و دقت کردم که برخی از در کتاب اعمال نیست. آنجا خدا را به خوبی حس کردم... بعد از اینکه انسان از کند و دیگر سمتش نرود گناهانی که قبلاً مرتکب شده بود کاملا از اعمالش می شود. ☘ حتی اگر کسی الناس بدهکار است،اما از طلبکار خود بی اطلاع است با دادن برطرف می‌شود. ☘ اما الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند... اگر یک بچه از ما _طلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد باید در آن کنیم تا بیاید و حلال کند۰ ✍ادامه دارد۰۰۰۰۰
؟ آیا هست یاری کننده ای که مرا یاری کنــد؟ 😔 ✍ دخترک قهقهه ای بلند میزند و شال کوتاهش را که حکم بادبزن دارد مرتب جابه جا میکند . زیر این افتاب داغ یک بستنی با طعم شکلات چقدر میچسبد!🍦 دختر بستنی اش را لیس میزند و چشم های دودوزه باز به موهای طلایی که زیر شال قرمزش خودنمایی میکند، خیره شده اند .👀 آخر میدانی؟ گرگ ها همیشه به دنبال 👠💃 لبخند _آمیز روی لبهای پسری که آن سوی خیابان ایستاده است مینشیند .😋😈 و برای هزارمین بار در چشمانت حلقه میزند . آهِ بلندی از اعماق وجودت زبانه میکشد که دل آسمانها و زمین را .😔😭 لبخند روی لبهای همگان و اشک های سرد روی گونه های تو ... را روی سر میکشی و از کوچه ها عبور میکنی . یک عبور تلخ ... شاید تحمل دیدن این صحنه ها آنقدر برایت دشوار است که ندیدنشان را ترجیح میدهی ...😞 و سخت تر از همه آنکه امروز هم گذشت‼️ روزی که قولش را داده بودی . هزار سال میگذرد و هزاران روز دیگر . هزار روز و هفته و هنوز آن نفر جور نشده است ...😭😭 از ممعه های و غریب آقا که دیگر بگذارید هیچ نگویم😔😔😔 غریبی چقدر سخت است این را باید از تو پرسید آقا جان ؟ ای کاش تو هم یک داشتی .... زینبی که می شد .... زینبی که سنگ برادر را به سینه میزند ... کاش داشتی تاحداقل در این هلهله و شور و هیاهو دلت را به او خوش میکردی ...😭 یک روز هم بود و فکر همه درگیر ... شوق و ذوق همه گرفتن بلیط برای آمدن به ورزشگاه و استرسشان کم آمدن بلیط و جاماندن از بقیه ... دریغ از آنکه هیچ یک نمیدانند جاماندن از یعنی چه؟ توی این وضعیت کمتر کسی به فکر تو میماند کمتر کسی ذکر لبش « » ست . توی این شوق و شور هیجان فوتبال، شاید آمدنت خوشیهایشان را برهم زند! یعنی میتوان لذتی که در دیدن توست را به دیدن فیلم ها وعکس هایی که دشمنانت ساخته اند وعمل به برنامه هایشان فروخت؟🙁 دیدن روی ماه تو یا هوس و وسوسه شیطان؟ به راستی که قدر تورا فقط کودکی میداند که مشق شبش به جای الف، ب و بابا آب داد خمپاره و گلوله و بابایی که رفت وآغوش گرم مادرانه ای که دیگر نیست شده!😭 قدر تورا تنها میداند که پیشانی خونین پسرش را درآغوش گرفته میبوسد و انتقام خون شهیدش را به تو واگذار میکند!😭 ای کاش دعاهایمان که اگر چیز بیش از این بود امروز تیتر رسانه ها بجای حمله انتحاری و کشته شدن صدها زن و کودک این بود!👇👇👇👇          «یوسف زهرا آمـــــــــــد!» 🌹اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌹🍃 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیات۸۲تا۸۶سوره مائده - بخش۴ 🔹 پيام های آیات۸۲تا۸۶‌ سوره مائده ✅دشمنى با مسلمانان، تاریخى و ریشه ‏دار است. ✅ با دشمنان اسلام و غیر مسلمانان، باید با هر یک‌ برخوردى مناسب با رفتار خودشان شود. ✅ دوستان و دشمنان خود را همراه با تحلیل صحیح و عوامل روحى و اجتماعى آنان بشناسیم ✅ زمینه ‏هاى رشد در جامعه، سه چیز است: دانشمند بودن، خداترسى و نداشتن روحیّه‏ ى استكبارى ✅ عالمان دینى و عابدان خداترس در اصلاح عقاید و اخلاق جامعه، نقش مؤثر دارند. ✅ اگر علم و عبادت و اخلاق به هم پیوند خورد انسان حقّ‏گرا مى‏ شود و تعصب را كنار مى ‏گذارد. ✅ تعصّب نابجا ندارد و از علماى سایر ادیان كه خدا ترس و با انصاف باشند، منصفانه تمجید مى ‏‌كند. ✅ در بین مسیحیان مؤثّرتر است. ✅ ، اگر همراه معرفت باشد، نشانه ‏ى كمال است. ✅ روح و فطرت انسان، شیفته‏ ى حقیقت است و چون به معشوق رسید، اشک شوق مى ‏ریزد. ✅ در ، از كلمه‏ ى مقدّس «ربّنا» استمداد كنیم. ✅ ، در كنار اقرار و ایمان اثر دارد. ✅ باید براى رسیدن به مراحل بالاتر دعا كنند. ✅ بعد از شناخت حقّ، هیچ عذرى براى ردّ آن نیست. ✅ هم نشینى با ، آرمانى مقدّس است. ✅ ایمان به ، از ایمان به وحى جدا نیست. ✅ پاداش ایمان، است. ✅ یكى از راه ‏هاى ، بازگشت به وجدان خویش و سؤال از خود است. ✅ اقرار زبانى به ، رسالت پیامبر و حقّانیّت قرآن، امرى ضرورى است. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
❄️دل نوشته ای با شهدا از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🌷شهدا گاهی، نگاهی ... @Emam_kh