eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
17هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ قسمت_چهاردهم 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش می‌خواست که جسم تقریباً بی‌جانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقه‌ام را رها کرد، روی زمین افتادم. گونه‌ام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بی‌سر شهر ناامیدانه نگاه می‌کردم که دوباره سرم آتش گرفت. 💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!» پلک‌هایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگ‌های گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت. 💠 عدنان با یک دست موهای مرا می‌کشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجه‌های دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریده‌اش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم می‌لرزید. در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط حیدر می‌توانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای صبح در گوش جانم نشست. 💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا می‌گشت و با اینکه خانه ما از مقام (علیه‌السلام) فاصله زیادی داشت، می‌شنیدم بانگ اذان از مأذنه‌های آنجا پخش می‌شود. هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمی‌رسید و حالا حس می‌کردم همه شهر حضرت شده و به‌خدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر می‌شنیدم. 💠 در تاریکی هنگام ، گنبد سفید مقام مثل ماه می‌درخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس می‌کردم تا نجاتم دهد که صدای مردانه‌ای در گوشم شکست. با دست‌هایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم می‌داد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس می‌زدم. 💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس می‌کردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم. عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت. 💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم می‌کردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی می‌توانست حرارت اینهمه را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم. صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم می‌رسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال می‌زد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت. 💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید می‌خواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد. صدایم هنوز از ترس می‌تپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!» 💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.» دل حیدر در سینه من می‌تپید و به روشنی احساسم را می‌فهمید و من هم می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غم‌هایم را پشت یک پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!» 💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!» اشکی که تا زیر چانه‌ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه‌ای که هنوز از ترس می‌لرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟» 💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم اومده مردم دارن ثبت نام می‌کنن، نمی‌دونم عملیات کِی شروع میشه.» و من می‌ترسیدم تا آغاز عملیات تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت... ادامه_دارد.... ✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد
✍️ قسمت_شانزدهم 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو شد و ناله زن‌عمو را به بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... ادامه_دارد ✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 آیه 102 سوره بقره 🌷 بخش ۱ 🌸 واتَّبَعُوا مَا تَتْلُواْ الْشّیاَطِينُُّ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الْشّياَطِينَُّ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَآ أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلّاَ بِإِذِنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَريهُ مَالَهُ فِى الأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ 🍀 ترجمه:و آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان مى خواندند، پیروى مى كردند وسلیمان هرگزكافر نشد اما شیاطین،كفر ورزیدند كه به مردم سحر وجادو مى آموختند و از آنچه بر دو فرشته، هاروت وماروت، در شهر بابل نازل شده بود (پیروى نمودند) آنها سحر را براى آشنایى به طرز ابطال آن به مردم مى آموختند.) وبه هیچكس چیزى نمى آموختند، مگر اینكه قبلاً به او مى گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم،كافر نشوید ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفكنند ولى هیچگاه بدون خواست خدا، نمى توانند به كسى ضرر برسانند. آنها قسمت هایى را فرا مى گرفتند كه براى آنان زیان داشت و نفعى نداشت، و مسلّماً مى دانستند هركس خریدار اینگونه متاع باشد، بهره اى در آخرت نخواهد داشت وبه راستى خود را به بد چیزى فروختند، اگر مى فهمیدند. 🔴 بنی اسرائیل یا همان زمان پیامبر اسلام با بنی اسرائیل عهد حضرت موسی و عهد حضرت سلیمان و دیگر انبیا از نظر فکر و روش و شیوه و رفتار یکی هستند. هر رفتاری که آنها با پیامبر خود داشتند اینها هم با پیامبر اسلام داشتند. آنها به حضرت سلیمان علیه السلام می گفتند است و کارهایی که می کند معجزه نیست بلکه از روی سحر و جادو است. یهود زمان پیامبر اسلام هم به آیات می گفتند سحر و جادو است. 🔴 آنچه از روایات استفاده مى شود آن است كه حضرت سلیمان علیه السلام براى جلوگیرى از یا سوء استفاده، دستور داد اوراق ساحران را جمع آورى و نگهدارى كنند.ولى بعد از وفات او گروهى به آن نوشته ها دست یافته و مشغول تعلیم و اشاعه در میان مردم شدند. آنان حتّى معجزات را سحر معرّفى كرده و پیامبرى او را منكر شدند. و برخى از بنى اسرائیل نیز به جاى پیروى از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند. این كار چنان شهرت و گسترش یافت كه یهود زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز سلیمان را ساحرى زبردست مى دانستند و او را به عنوان پیامبر نمى شناختند. ادامه دارد....... تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 آیه 102 سوره بقره_بخش2 🌸 واتَّبَعُوا مَا تَتْلُواْ الْشّیاَطِينُُّ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الْشّياَطِينَُّ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَآ أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلّاَ بِإِذِنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَريهُ مَالَهُ فِى الأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ 🍀 ترجمه:و آنچه شیاطین در عصر سلیمان مى خواندند، پیروى مى كردند وسلیمان هرگزكافر نشد اما شیاطین،كفر ورزیدند كه به مردم سحر وجادو مى آموختند و از آنچه بر دو فرشته، هاروت وماروت، در شهر بابل نازل شده بود (پیروى نمودند) آنها سحر را براى آشنایى به طرز ابطال آن به مردم مى آموختند.) وبه هیچكس چیزى نمى آموختند، مگر اینكه قبلاً به او مى گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم،كافر نشوید ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفكنند ولى هیچگاه بدون خواست خدا، نمى توانند به كسى ضرر برسانند. آنها قسمت هایى را فرا مى گرفتند كه براى آنان زیان داشت و نفعى نداشت، و مسلّماً مى دانستند هركس خریدار اینگونه متاع باشد، بهره اى در آخرت نخواهد داشت وبه راستى خود را به بد چیزى فروختند، اگر مى فهمیدند. 🔴 در جلسه قبلی به تفسیر کوتاهی از این آیه پرداختیم و در این جلسه به ادامه تفسیر این آیه می پردازیم. 🌷 و اتبعوا:پیروی کردند - منظور یهودیان زمان پیامبر اسلام از یهودیان زمان حضرت سلیمان علیه السلام پیروی کردند- ما تتلوا:آنچه می خواندند :جمع شیطان - به هر موجودی که منشأ شر و شرارت باشد گفته می شود،پس شیاطین فقط جن نیستند بلکه به انسانهای شرور هم شیطان گفته می شود و از هر دو شیطان جن و انس به خدا باید پناه برد. و منظور از شیاطین در این آیه یهودیان شرور زمان پیامبر اسلام است. 🌷 علی ملک سلیمان:در عصر حضرت سلیمان - یعنی هر نسبتی که یهودیان به علیه السلام می دادند این یهودیان هم به پیامبر اسلام نسبت دادند آنها حضرت سلیمان را ساحر و جادوگر می خواندند. هر جا سخن باطل می آید قرآن دفاع می کند مثلا در اینجا بلافاصله می گوید:(و ما کفر سلیمان:و سلیمان هرگز کافر نشد) یعنی هر جا سخن باطل دیدی سکوت نکن دفاع کن. ولكن الشياطين کفروا:ولی شیاطین کفر ورزیدند منظور این یهودیان شرور کافر شدند - یعلمون الناس السحر:به مردم سحر و جادو یاد می دادند - سحر و جادو است . ✅ چرا تهمت سحر می زنند؟ زیرا یهودیان خودشان ساحر بودند و به مردم سحر یاد می دادند و از طریق آن امرار معاش و کسب در آمد می کردند. ✅ فرق (جادو) و چیست؟ در سحر اگر فردی بگوید چوب را به مار تبدیل می کنم و جلوی شما این کار را انجام دهد و شما می بینید چوب به مار تبدیل شده ولی ظاهر این است در حالی که چوب به مار تبدیل نشده بلکه سحر و جادو کاری می کند که شما خیال کنید تبدیل به مار شده و در واقع آن را سحرمی کند در حالی که این چوب است ولی جادوگر انسان را خیالاتی می کند. ولی در معجزه واقعیت و حقیقت است و برای اثبات نبوت پیامبران باید کار خارق العاده ای انجام شود که هیچ بشری نتواند مثلا عصای موسی واقعا تبدیل به مار شد و این کار خداست و خدا بر هر چیزی قادر است ولی سحری که ساحران انجام دادند واقعی نیست خیالی است و در واقع سحر و جادو مثل است در سراب شما از دور می بینید آب است ولی وقتی نزدیک می شوید می بینید آبی در کار نیست و خشکی است. پس با توجه به این آیه و جادو وجود دارد و اساس آن شرارت است و از ساحران باید فاصله گرفت و فقط به خدا پناه برد. ادامه دارد....... تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 آیه 102 سوره بقره_بخش3 🌸 واتَّبَعُوا مَا تَتْلُواْ الْشّیاَطِينُُّ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الْشّياَطِينَُّ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَآ أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلّاَ بِإِذِنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَريهُ مَالَهُ فِى الأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ 🍀 ترجمه:و آنچه شیاطین در عصر سلیمان مى خواندند، پیروى مى كردند وسلیمان هرگزكافر نشد اما شیاطین،كفر ورزیدند كه به مردم سحر وجادو مى آموختند و از آنچه بر دو فرشته، هاروت وماروت، در شهر بابل نازل شده بود (پیروى نمودند) آنها سحر را براى آشنایى به طرز ابطال آن به مردم مى آموختند.) وبه هیچكس چیزى نمى آموختند، مگر اینكه قبلاً به او مى گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم،كافر نشوید ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفكنند ولى هیچگاه بدون خواست خدا، نمى توانند به كسى ضرر برسانند. آنها قسمت هایى را فرا مى گرفتند كه براى آنان زیان داشت و نفعى نداشت، و مسلّماً مى دانستند هركس خریدار اینگونه متاع باشد، بهره اى در آخرت نخواهد داشت وبه راستى خود را به بد چیزى فروختند، اگر مى فهمیدند. 🔴 در دو جلسه قبلی به تفسیر این آیه پرداختیم و در این جلسه به ادامه تفسیر این آیه می پردازیم. 🌷 ولكن الشياطين کفروا یعلمون الناس السحر:ولی شیاطین کافر شدند و به مردم سحر یاد می دادند. در جلسه قبل گفتیم شیاطین به هر موجودی که منشأ شر و شرارت باشد شیطان گفته می شود و در اینجا منظور یهودیان شرور زمان پیامبر اسلام است. و ما أنزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت:و از آنچه بر دو فرشته، هاروت و ماروت ، در شهر بابل نازل شده بود. 🔹 بابل: میان نجف و کربلا 🔹 هاروت و ماروت:نام دو فرشته 📚 -خداوند دو فرشته به نام هاروت و ماروت به فرستاد که به مردم یاد بدهند به چه صورت می شود سحر و جادو را باطل کرد و از اسرار سحر به مردم می گفتند و سحر را به مردم به این منظور یاد می دادند که بتوانند آن آن را باطل کنند اتفاقا بعضی از از این موقعیت استفاده کردند و در بین مردم می آمدند و بر معلومات خود می افزودند هدف از فرستادن دو فرشته آزمون و امتحان این مردم بود( و ما یعلمان من أحد حتی یقولا إنما نحن فتنه فلا تکفر:و به هیچکس چیزی یاد نمی دادند،مگر اینکه قبلا به او می گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم،کافر نشو) - آزمون این بود که چه کسانی در راه سحر و جادو به کار می بردند و چه کسانی در راه ابطال به کار می بردند. اما متأسفانه آنهایی چیزی یاد گرفتند که در راه جدایی زن و شوهر به کار می بردند.علاج و درمان آن پناه بردن به و خداست.(فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه و ما هم بضآرين به من أحد إلآ بإذن الله و يتعلمون ما يضرهم و لا ينفعهم:ولى آنها از آن دو فرشته مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفكنند ولی هیچگاه بدون خواست خدا نمی توانند به کسی ضرر برسانند. آنها قسمت هایی را یاد می گرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی نداشت) -(و لقد علموا لمن اشتریه ماله في الآخرة من خلق و لبئس ما شروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون:و قطعا مر دانستند هر كسى خريدار اينگونه متاع باشد بهره ای در نخواهد داشت و به راستی خود را به بد چیزی فروختند اگر می فهمیدند.) در سحر هیچ منفعت و سودی وجود ندارد و در آمدی که از طریق آن به دست می آورند به هیچ جایی آنها را نخواهند رساند و در بدبختی و فلاکت به سر خواهند برد. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🖋استاد سید علیرضا واعظ موسوی: جادو و سحر وجود دارد. یقینا و قطعا. جن و دنیای فراگیر غیب وجود دارد. و برای اثبات همه اینها آیات و احادیث و روایات بسیاری داریم. اما بنا نیست هر سختی در زندگی ما و هر گره و مشکلی بخاطر و و باشد! به عنوان یک انسان مومن اگر آداب شرعی واجب را انجام می دهید و دلی مملو از محبت اهل بیت دارید، اصلا نباید نگران تاثیر سحر و جادو باشید. میزان تاثیر گذاری جادو بر فرد، بستگی به کاهش درجات ایمانی او دارد. ✅اما در کل خواندن موارد زیر برای حفظ از چشم زخم و جادو توصیه شده است: ۱. چهار قل ۲. سوره جن ۳.آیت الکرسی ۴. و مواردی دیگر که در جای خود باید گفت در پناه خدا باشید @Emam_kh
💥 ماه رمضان، بهترین فرصت برای دعا کردن است. ماه رمضان بسترِ قبولیِ عمل و اجابتِ دعاست. 💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری: «بهترین فرصت برای دعا ماه رمضان است. فرموده‌اند: در ماه رمضان چهار خاصیت هست: اول اینکه نَفَستان تسبیح است. یعنی نفس می‌کشید و ثواب تسبیح خداوند را می‌بَرید. این خیلی عجیب است و من فقط این را در باب نفس غصه‌دار بر سیدالشهداء دیدم: «نَفَسُ‏ الْمَهْمُومِ‏ لِظُلْمِنَا تَسْبِيح‏». دوم اینکه خواب روزه‌دار عبادت است. این خیلی خوب است که آدم می خوابد و ثواب می‌برد. فضای ماه رمضان بیت‌النور است و کسانی که وارد بیت‌النور حضرت و خانه نبی‌اکرم(ص) و اهل‌بیت(ع) می‌شوند، خوابشان هم عبادت است. «لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ‏». ماه رمضان یک فضایی از آن بیت‌النور است که خوابتان در آن، عبادت و ذکر است. سوم این که دعایتان در ماه رمضان مستجاب است. چهارم هم اینکه عملتان مقبول است. این چهار خصوصیت خیلی عجیب است، در واقع ماه رمضان بستر قبولی عمل و اجابت دعاست. لذا بهترین فرصت ماه رمضان در ماه و است که از خدای متعال بخواهیم. این اوقات وقت خوابیدن نیست. وقت خواب زیاد است! یک استاد عزیزی می‌فرمود پدر بزرگوار من می‌آمد مادرم را برای نماز شب بیدار می کرد و می‌گفت بلند شو، [بعداً] آن‌قدر بخوابیم که کسی سراغمان نیاید! الآن وقت بیداری و عبادت است. ما باید فراغتی برای خودمان ایجاد کنیم و ان‌شاء‌الله از فرصت‌های این ماه رمضان استفاده کنیم و جوری بشود که وقتی این ماه تمام می‌شود دلمان همیشه در این ماه بماند.» @Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 ادامه آیات 113تا115 سوره آل عمران 🌸 لیسوا سواء من أهل الكتاب أمة قائمة يتلون ءايات الله ءانآء اليل و هم يسجدون (113) يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْأَخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِى الْخَيْرَاتِ وَأُوْلَئِكَ مِنَ الْصَّالحِينَ(114) وَمَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ(115) 🍀 ترجمه: اهل کتاب همه یکسان نیستند ، طایفه ای از آنها ایستاده، آیات الهی را در دل شب تلاوت می کنند و آنها سجده می کنند. (113) آنان به خدا و روز آخرت ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در كارهاى خیر شتاب مى ورزند و آنان از افراد شایسته هستند. (114) و آنچه از خیر انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبینند و خداوند به حال پرهیزكاران داناست. (115) 🔴 در جلسه قبلی ترجمه کلمه ها و شأن نزول آیه ها و تفسیر و توضیح آنها بیان شد. در این جلسه پیام های این آیات بیان می شود. 🔹 پیام های آيات113تا115سوره آل عمران 🌷 و را از هر گروه و طایفه ای که باشد، بپذیریم و به آن اقرار کنیم. 🌷 نیاز به همت ، عشق و آمادگی دارد. 🌷 آیات خداوند و سجده های شبانه، موجب ستایش خداوند است. 🌷 آیات الهی و سجده به درگاه او، قیام به امر الهی است. 🌷 و بهترین وقت برای مناجات است. 🌷 گل ها در و در سحر عطر و رایحه بیشتری دارند عبادت در شب و سحر هم عطر و رایحه بیشتری به زندگی و ایمان آدمی می دهد. 🌷 عالی ترین حالات عبادت است. 🌷 امر به و نهی از منکر در ادیان الهی دیگر نیز بوده است. 🌷 در کار خیر، ارزش آن را بیشتر می کند. 🌷 و سرعت صالحان در کارهای خوب همیشگی است. 🌷 افراد ، کسانی هستند که با نشاط و شتاب، به سراغ هر کار خیری می روند. 🌷 ، ، تلاوت ، امر به معروف و نهی از منکر و سرعت در کار خیر انسان را در گروه صالحان قرار می دهد. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
⭕️ ✍حجت الاسلام شیخ علی اصغر ناطقی از شاگردان نقل می کند زمانی که در محضر ایشان اشتغال به تحصیل داشتم برخی از طلاب اوراقی از دعاهای مربوط به ابطال را به مدرسه آورده بودند و بعضی از طلاب از این اوراق می گرفتند. 🔸 من به ایشان عرض کردم نظر شما درباره این دعاها چیست؟ آقا فرمودند: «اگر انسان را مرتب بخواند همه چیز در آنها هست و نیازی به دعاهای ابطال سحر ندارد» 🌴 سپس افزود : «عده‌ای می‌خواستند ما را اذیت کنند ولی نتوانستند کارهایشان اثری نداشت زیرا بر انجام این تعقیبات مواظبت داشتم.» 🔸 [در ابتدای مفاتیح الجنان تعقیبات مشترکه همه نمازها و تعقیبات مختصه هر یک از نماز های پنجگانه آمده است. خوب است انسان هر کدام از آنها را که علاقه بیشتر دارد یا به مضامین آن احساس نیاز می کند انتخاب کند و همیشه بر خواندن آنها مواظبت کند تا از آثار و برکات آن بهره مند گردد] 📚 روح مهربان ؛ خاطرات و حالات عرفانی شیخ محمد کوهستانی ؛ صفحه ۱۲۵. @Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه ۱۱۰ سوره مائده - بخش۱ 🌸 إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِيٓ إِسْرَآئِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ 🍀 ترجمه: [یاد كنید] وقتی كه خدا فرمود: ای عیسی بن مریم! نعمت هایم را بر خود و مادرت یاد كن، وقتی كه تو را به وسیله روح القدس توانایی بخشیدم، كه با مردم در گهواره و در میان‌ سالی [به وحی‌] سخن گفتی، و آن گاه كه به‌ تو كتاب و حكمت و تورات و انجیل یاد دادم، و هنگامی كه به اجازه من از گِل، مجسّمه ‌ای به شكل پرنده می‌ ساختی، پس در آن می دمیدی و به فرمان من پرنده ‌ای زنده، می‌ شد، و نابینای مادر زاد و شخص مبتلا به بیماری پیسی را با اجازه من شفا می ‌دادی، و زمانی كه مردگان را به اجازه من [زنده از گور] بیرون می ‌آوردی، و آن گاه كه [شرّ‌] بنی ‌اسرائیل را هنگامی كه برای آنان دلایل و معجزات روشن آوردی از تو بازداشتم، پس كسانی كه از آنان كافر شدند، گفتند: این [دلایل و معجزات‌] جز جادویی آشكار نیست. 🌷 : وقتی که 🌷 : به یاد آور 🌷 : نعمت کلمه مفرد است ولی وقتی که کلمه مفردی به بعد ما خود اضافه می شود معنای جمع می دهد پس نعمتی یعنی نعمت های من 🌷 : بر تو 🌷 : مادرت 🌷 : به تو قدرت بخشیدم 🌷 : روح پاک، منظور جبرئیل، فرشته وحی است 🌷 : فعل مضارع است یعنی سخن می گویی ولی به خاطر اینکه در اینجا إذ ابتدای جمله آمده و قبل از فعل است معنای فعل ماضی(گذشته) می دهد یعنی سخن می گفتی 🌷 : مردم 🌷 : گهواره 🌷 : میانسال، چهل سالگی 🌷 : به تو یاد دادم 🌷 : کتاب آسمانی یهود که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شد کتاب تورات که امروزه وجود دارد دچار تحریف شده و با کتاب تورات موسی فرق می کند. تورات به معنای قانون است. 🌷 : کتاب آسمانی مسیحی ها که بر حضرت عیسی علیه السلام نازل شد. کتاب انجیل که امروزه وجود دارد دچار تحریف شده است و با کتاب انجیل عیسی فرق می کند. انجیل به معنای حکمت است. 🌷 : وقتی که می ساختی 🌷 : گِل 🌷 : شکل 🌷 : پرنده 🌷 : اجازه 🌷 : فعل مضارع است ولی چون إذ قبل از آن آمده معنای فعل ماضی می دهد- یعنی می دمیدی، فوت می کردی 🌷 : شفا می دادی 🌷 : نابینای مادر زاد 🌷 : شخصی که مبتلا به بیماری پیسی دارد 🌷 : مردگان 🌷 : بازداشتم 🌷 : برای آنان آوردی 🌷 : دلایل و معجزات روشن 🌷 : جادو 🌷 : آشکار ⬅️ در جلسه بعدی به شرح آیه می پردازیم. ادامه دارد...... 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌸 وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوٓا إِنْ هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ (۷) وَقَالُوا لَوْلَآ أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ ۖ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ (۸) 🍀 ترجمه: و اگر ما نوشته‌ ای روی صفحه ‌ای بر تو نازل كنیم كه آنان آن را با دست خود لمس كنند، باز کسانی که کافر شدند می‌ گویند: این جز جادویی آشكار نیست (۷) و گفتند: چرا فرشته‌ای [كه ما آن را ببینیم] بر او نازل نشده است؟ اگر فرشته ‌ای نازل می کردیم [که آن را ببینند]كار آنان پایان می یافت و هیچ مهلتی به آن داده نمی شد (۸) 🌷 : نوشته 🌷 : چیزی است که بر روی آن بنویسند چه کاغذ ، چه چوب ، یا پوست یا سنگ باشد ولی امروزه به کاغذ گفته می شود. فَلَمَسُوهُ: پس آن را لمس کنند 🌷 : با دستان خود 🌷 : جادو 🌷 : آشکار 🌷 : فرشته 🌷 : کار پایان می یافت 🌷: هیچ مهلتی به آنان داده نمی شود 🌸 : این آیات در مکه بر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است. جمعی از مشرکان و بت پرستان به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم تا این که کتاب و نوشته ای از جانب خدای تو به ما برسد و با آن کتاب چهار فرشته همراه باشند و آن چهار فرشته نزد ما گواهی دهند که آن نوشته از جانب خداست. 🌸 این آیات نازل شد و درباره مشرکان پاسخ داد: « وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِينٌ: و اگر ما نوشته ای روی صفحه ای بر تو نازل کنیم که آنان آن را با دست خود لمس کنند، باز کسانی که‌ کافر شدند می گویند: این جز جادویی آشکار نیست »‌ يعنى دايره آنها تا حدّى توسعه يافته كه روشن ترين محسوسات را انكار مى‌ كنند و به بهانه سِحر از تسليم شدن در برابر آن خودداری می کنند. 🌸 یکی از عوامل و ، بهانه جويى است از جمله بهانه جويی هايى كه مشركان در برابر پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» داشتند و در چندين آيه از به آن اشاره شده و در اين آيه نيز آمده، اين است كه آنها مى ‌گفتند: چرا پيامبر به تنهايى به اين مأموريت بزرگ دست زده است؟ چرا موجودى از غير جنس بشر و از جنس فرشتگان او را در اين مأموريت همراهى نمى ‌كند که آن را ببینیم «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ: و گفتند: چرا فرشته ای [که ما آن را ببینیم] بر او نازل نشده است؟» یا تقاضای چهار فرشته کردند. 🌸 آنها بهانه جو و لجوج بودند قرآن پاسخ می دهد: وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ: اگر فرشته ای نازل می کردیم [که آن را ببینند] کار آنان پایان می یافت و هیچ مهلتی به آنان داده نمی شد» اگر قرار است فرشته ای به صورت واقعی اش جلوه کند ، طاقت دیدن آن را ندارند و با مشاهده آن، جان خود را از دست می دهند. و اگر قرار است به صورت باشد باز قبول نمی کردند و می گفتند این انسان است و هلاکت قطعی سراغشان می آمد. 🔹 پیام های آیات ۷و۸ سوره أنعام 🔹 ✅ وقتی پای در کار باشد، هیچ دلیلی کار ساز نیست. ✅ نسبت و ، از رایج ترین نسبت هایی بود که مشرکان به پیامبر می دادند. ✅ کافران بهانه جو، را شایسته مقام رسالت نمی دانستند و تقاضای دیدن فرشته را داشتند. ✅ چنین است که اگر معجزه ای به درخواست مردم انجام شود و انکار کنند، هلاکت قطعی سراغشان خواهد آمد. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 آیه_102_سوره_بقره 🌸 واتَّبَعُوا مَا تَتْلُواْ الْشّیاَطِينُُّ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الْشّياَطِينَُّ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَآ أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلّاَ بِإِذِنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَريهُ مَالَهُ فِى الأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ 🍀 ترجمه:و آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان مى خواندند، پیروى مى كردند وسلیمان هرگزكافر نشد اما شیاطین،كفر ورزیدند كه به مردم سحر وجادو مى آموختند و از آنچه بر دو فرشته، هاروت وماروت، در شهر بابل نازل شده بود (پیروى نمودند) آنها سحر را براى آشنایى به طرز ابطال آن به مردم مى آموختند.) وبه هیچكس چیزى نمى آموختند، مگر اینكه قبلاً به او مى گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم،كافر نشوید ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفكنند ولى هیچگاه بدون خواست خدا، نمى توانند به كسى ضرر برسانند. آنها قسمت هایى را فرا مى گرفتند كه براى آنان زیان داشت و نفعى نداشت، و مسلّماً مى دانستند هركس خریدار اینگونه متاع باشد، بهره اى در آخرت نخواهد داشت وبه راستى خود را به بد چیزى فروختند، اگر مى فهمیدند. 🔴 بنی اسرائیل یا همان زمان پیامبر اسلام با بنی اسرائیل عهد حضرت موسی و عهد حضرت سلیمان و دیگر انبیا از نظر فکر و روش و شیوه و رفتار یکی هستند. هر رفتاری که آنها با پیامبر خود داشتند اینها هم با پیامبر اسلام داشتند. آنها به حضرت سلیمان علیه السلام می گفتند است و کارهایی که می کند معجزه نیست بلکه از روی سحر و جادو است. یهود زمان پیامبر اسلام هم به آیات می گفتند سحر و جادو است. 🔴 آنچه از روایات استفاده مى شود آن است كه حضرت سلیمان علیه السلام براى جلوگیرى از یا سوء استفاده، دستور داد اوراق ساحران را جمع آورى و نگهدارى كنند.ولى بعد از وفات او گروهى به آن نوشته ها دست یافته و مشغول تعلیم و اشاعه در میان مردم شدند. آنان حتّى معجزات را سحر معرّفى كرده و پیامبرى او را منكر شدند. و برخى از بنى اسرائیل نیز به جاى پیروى از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند. این كار چنان شهرت و گسترش یافت كه یهود زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز سلیمان را ساحرى زبردست مى دانستند و او را به عنوان پیامبر نمى شناختند.
🌷 و اتبعوا:پیروی کردند - منظور یهودیان زمان پیامبر اسلام از یهودیان زمان حضرت سلیمان علیه السلام پیروی کردند- ما تتلوا:آنچه می خواندند :جمع شیطان - به هر موجودی که منشأ شر و شرارت باشد گفته می شود،پس شیاطین فقط جن نیستند بلکه به انسانهای شرور هم شیطان گفته می شود و از هر دو شیطان جن و انس به خدا باید پناه برد. و منظور از شیاطین در این آیه یهودیان شرور زمان پیامبر اسلام است. 🌷 علی ملک سلیمان:در عصر حضرت سلیمان - یعنی هر نسبتی که یهودیان به علیه السلام می دادند این یهودیان هم به پیامبر اسلام نسبت دادند آنها حضرت سلیمان را ساحر و جادوگر می خواندند. هر جا سخن باطل می آید قرآن دفاع می کند مثلا در اینجا بلافاصله می گوید:(و ما کفر سلیمان:و سلیمان هرگز کافر نشد) یعنی هر جا سخن باطل دیدی سکوت نکن دفاع کن. ولكن الشياطين کفروا:ولی شیاطین کفر ورزیدند منظور این یهودیان شرور کافر شدند - یعلمون الناس السحر:به مردم سحر و جادو یاد می دادند - سحر و جادو است . ✅ چرا تهمت سحر می زنند؟ زیرا یهودیان خودشان ساحر بودند و به مردم سحر یاد می دادند و از طریق آن امرار معاش و کسب در آمد می کردند. ✅ فرق (جادو) و چیست؟ در سحر اگر فردی بگوید چوب را به مار تبدیل می کنم و جلوی شما این کار را انجام دهد و شما می بینید چوب به مار تبدیل شده ولی ظاهر این است در حالی که چوب به مار تبدیل نشده بلکه سحر و جادو کاری می کند که شما خیال کنید تبدیل به مار شده و در واقع آن را سحرمی کند در حالی که این چوب است ولی جادوگر انسان را خیالاتی می کند. ولی در معجزه واقعیت و حقیقت است و برای اثبات نبوت پیامبران باید کار خارق العاده ای انجام شود که هیچ بشری نتواند مثلا عصای موسی واقعا تبدیل به مار شد و این کار خداست و خدا بر هر چیزی قادر است ولی سحری که ساحران انجام دادند واقعی نیست خیالی است و در واقع سحر و جادو مثل است در سراب شما از دور می بینید آب است ولی وقتی نزدیک می شوید می بینید آبی در کار نیست و خشکی است. پس با توجه به این آیه و جادو وجود دارد و اساس آن شرارت است و از ساحران باید فاصله گرفت و فقط به خدا پناه برد. 🌷 ولكن الشياطين کفروا یعلمون الناس السحر:ولی شیاطین کافر شدند و به مردم سحر یاد می دادند. در جلسه قبل گفتیم شیاطین به هر موجودی که منشأ شر و شرارت باشد شیطان گفته می شود و در اینجا منظور یهودیان شرور زمان پیامبر اسلام است. و ما أنزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت:و از آنچه بر دو فرشته، هاروت و ماروت ، در شهر بابل نازل شده بود. 🔹 بابل: میان نجف و کربلا 🔹 هاروت و ماروت:نام دو فرشته 📚 -خداوند دو فرشته به نام هاروت و ماروت به فرستاد که به مردم یاد بدهند به چه صورت می شود سحر و جادو را باطل کرد و از اسرار سحر به مردم می گفتند و سحر را به مردم به این منظور یاد می دادند که بتوانند آن آن را باطل کنند اتفاقا بعضی از از این موقعیت استفاده کردند و در بین مردم می آمدند و بر معلومات خود می افزودند هدف از فرستادن دو فرشته آزمون و امتحان این مردم بود( و ما یعلمان من أحد حتی یقولا إنما نحن فتنه فلا تکفر:و به هیچکس چیزی یاد نمی دادند،مگر اینکه قبلا به او می گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم،کافر نشو) - آزمون این بود که چه کسانی در راه سحر و جادو به کار می بردند و چه کسانی در راه ابطال به کار می بردند. اما متأسفانه آنهایی چیزی یاد گرفتند که در راه جدایی زن و شوهر به کار می بردند.علاج و درمان آن پناه بردن به و خداست.(فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه و ما هم بضآرين به من أحد إلآ بإذن الله و يتعلمون ما يضرهم و لا ينفعهم:ولى آنها از آن دو فرشته مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفكنند ولی هیچگاه بدون خواست خدا نمی توانند به کسی ضرر برسانند. آنها قسمت هایی را یاد می گرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی نداشت) -(و لقد علموا لمن اشتریه ماله في الآخرة من خلق و لبئس ما شروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون:و قطعا مر دانستند هر كسى خريدار اينگونه متاع باشد بهره ای در نخواهد داشت و به راستی خود را به بد چیزی فروختند اگر می فهمیدند.) در سحر هیچ منفعت و سودی وجود ندارد و در آمدی که از طریق آن به دست می آورند به هیچ جایی آنها را نخواهند رساند و در بدبختی و فلاکت به سر خواهند برد. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸