eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 بسم الله الرحمن الرحيم 🌼 آیه 58 سوره بقره 🌷 وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَایاَكُمْ وَ سَنَزِيدُ الُْمحْسِنِين َ 🍀 ترجمه:و زمانى كه گفتیم: وارد این قریه (بیت المقدّس) شوید،پس از آن، هر چه مى خواهید با گوارایى بخورید و از درِ (بیت المقدّس) سجده كنان وارد شوید و بگویید: «حِطّة» (گناهان ما را بریز)، تا ما خطاهاى شما را ببخشیم و به نیكوكاران، پاداشى افزون خواهیم داد. 🌸 همانطور که در تفسیر آيه قبلى بیان شد بنی اسرائیل در بیابانی به نام تیه به مدت چهل سال ساکن شدند پس از آن به آنها دستور داد که وارد شوند که این آیه از قرآن این ماجرا را برای بنی اسرائیل یاد آوری می کند(و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية:و زمانى كه گفتیم:وارد این شوید)همانطور كه در سوره ى مائده آمده، مراد از «قریه» در این آیه،بیت المقدّس است.فكلوا منها حيث شئتم رغدا(پس از آن، هر چه از نعمت های آن می خواهید با گوارایى بخورید) رغدا یعنی گوارا 🌸 و ادخلوا الباب سجدا(و از دربیت المقدس سجده کنندگان وارد شوید)منظور از باب،درب مسجد بیت المقدس است که اکنون در زمان ما هم به نام باب الحطة معروف است و اما منظور از سجده كنان،سجده شکر است كه بعد از ورود به بيت المقدس است.(و قولوا حطة نغفر لكم خطاياكم:و بگویید حطة تا ما خطاهاى شما را ببخشيم) حطة به معناى ريزش گناهان و طلب عفو و توبه است.(و سنزید المحسنین:و به نیكوكاران پاداشی افزون خواهیم داد) خداوند پاداش نیکی ها را چند برابر می کند. 🔹 پيام های آیه 58 سوره بقره 🔹 ✅ براى ورود به مكانهاى مقدّس، احترام مخصوص لازم است. ✅ ، از طرف خداست، امّا استغفار و طلب آمرزش، باید از سوى ما باشد. «قولوا حطّة نغفر لكم» ✅ آداب وشیوه توبه را نیز باید از خدا بیاموزیم. ✅ ، براى گناهكار مایه ى آمرزش و براى نیكوكار اعتلاى درجه است. «نغفر لكم خطایاكم و سنزید المحسنین» تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
✍️ قسمت_بیست_و_دوم 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ادامه_دارد ✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
⭐️ مثل دختران شعیب باش اگر تو محل کارِت نیازی به گفتگو با شد، در حد سوال و پرسش حرف بزن. تو حرف زدن با ؛👇 ❌ جانم و عزیزم.... نداریم ❌ ❌ نَشین خاطره تعریف نکن ❌ 👈 از مهمونای شب قبلِ خونه‌تون و ... نگو و نخند. ✅ حضرت شعیب، حد و حدود رو رعایت میکردن و از فاصله میگرفتن؛👇 👈یک طرف شعیب بودن🧕🐑 👈یک طرف هم چوپان‌های دیگه...💂‍♀🐑 🕋 وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ 🕋 وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ(قصص/۲۳) ✅ حضرت شعیب به خاطر کار کردن، حیاء و عفتشون رو زیرِ پا نمیذاشتن. ❌ 🕋 تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ ⚡️با حيا و عفّت راه مى‌رفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رهبر انقلاب: من هم حتما می‌زنم 🔹 در مقابله با کرونا آن حرکت گذشته از سوی برخی از مردم و برخی از مسئولین سست شده است. اگر اطراف من هم دو یا سه نفر باشند بنده هم حتماً ماسک می‌زنم کما اینکه می‌زنم. در مواردی، وقتی مسئول دولتی در اجتماعی ماسک نمی‌زند آن جوان نیز تشویق می‌شود که نزند. @Emam_kh
. ⭕️ اف بر شما 🔰 پاسخ حمید رسایی به نامه پراکنی اخیر موسوی خوئینی‌ها به رهبر انقلاب: اف بر شما جماعت منافق صفت تو انتخاباتا رأی نمیارید، میگید تقلب شده! رأی میارید، حال کار کردن ندارید، مشکلات تلنبار میشه، ملت عصبانی میشن، میگید رئیس جمهور که هیچ کارس! اختیارات دست رهبریه، اونه که باید ورود کنه! رهبری ورود کنه، میگید این که دیکتاتوریه، پس مردم چرا رأی دادنو رییس جمهور انتخاب کردن! رهبری ورود نکنه، میگید پس رهبر چیکارس! با تحمیل توافق‌نامه‌های ننگین مثل برجام هسته ای که هیچ‌ غلطی نکردین، الان گناه پذیرشش رو انداختین گردن رهبری، حالا دوباره دنبال مذاکره‌این، ماموریت دارین برجام موشکی و‌ برجام منطقه‌ای رو تحمیل کنین مملکت را قفل کردین تا مردم را عصبانی کنین، اف بر شما، لعنت بر شما که فرصت سوزید، شما سربازان دشمنان این ملتید.../حمید رسایی @Enam_kh
🔴 هم آملی لاریجانی پاکدست بود هم احمدی‌نژاد، هم سیدمحمد خاتمی هم هاشمی رفسنجانی! ‏ 🔹فهم بیانات رهبری عزیز سخت نیست اگر همواره بر مدار ‎عدالت حرکت کنیم. رهبری فرمودند ‎ پاکدست بوده و کسی نباید بدون سند وی رو مفسد معرفی کند مگر اینکه سندی در آینده رو شود. همانطور که درباره دولت ‎احمدي نژاد سال۹۲ فرمود: "این دولت بحمدالله توانست شعارهای انقلاب را سر دست بگیرد و به آنها افتخار کند".‏ همچنین رهبری سال ۸۸ فرمودند که شهادت میدهد آقای هاشمی از بیت‌المال برای خودش هیچ استفاده‌ای نکرد! 🔸اما بعد از همین تعاریف بود که دستگاه قضا پرونده مهدی هاشمی، محمدرضا رحیمی و مشایی و بقایی را مورد بررسی قرار داد. 🔹هم تعریف و تمجید از خدمات و اقدامات مثبت محمود احمدی‌نژاد موجود است هم از اقدامات مثبت سیدمحمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی. 🔸اگر بنا بود بخاطر تعاریف از اقدامات مثبت، کسی را محاکمه نکنند نباید مهدی هاشمی، محمدرضا رحیمی و سعید مرتضوی و مشایی و بقایی محاکمه می‌شدند. 🔹اگر بصیرت داشته باشیم حمایت‌های رهبری از خدمات مثبت افراد بهیچوجه مانع نقد به آنها نیست، مانع پیگیری قضایی یا مطالبه گری از آنها نیست. رهبری فرمود بدون سند کسی را مفسد ننامید؛ همین. اما نگفتند که افراد در حوزه کاری خود خطا، اشتباه، رفیق‌بازی و قبیله‌گرایی سیاسی نداشته اند و به آنها نقد نکنید! 🔸متاسفانه در قوانین ما افراد را بخاطر ضعف و غفلت محاکمه نمی‌کنند. بلکه باید تخلف یا فسادی صورت گرفته باشد. ضعف و غفلت بزرگانی چون هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و آملی لاریجانی از رفقا و معاونین و زیردستان خود برکسی پوشیده نیست. اما طبق قوانین نمی‌توان به آنها اتهام فساد وارد کرد. اتهام وارد کردن بدون سند، تعدی و ظلم است. اما نقد به آنها و مطالبه از آنها بخاطر این ضعف‌ها و غفلت‌ها هیچ مانعی ندارد. 🔹بخشی از مردم و رسانه‌های ما نگاه صفر و صدی دارند. افراد را سیاه و سفید می‌بینند. یا فاسد یا سالم! اگر گفته شد فلانی پاکدست است دیگر تمام اقداماتش را درست میدانند! 🔸همه این بزرگان چون سندی از فساد اقتصادی آنها منتشر نشده و در دادگاه هم محکومیتی ندارند پاکدست هستند ((مگر در آینده رو شود)). اما انتقادات به عملکرد آنها وارد است. چه انتقادات به اشرافی ‌گری هاشمی و لیبرالیسم خاتمی و عملکرد وی در فتنه‌۷۸ و فتنه۸۸ و چه انتقادات به احمدی نژاد در رفیق‌بازی و حاشیه‌سازی سالهای آخر و چه انتقاد به غفلت بزرگ و حمایت جناب آملی از . پ.ن: ما سوال و مطالبه و نقد می‌کنیم اما متهم و تعدی نمی‌کنیم! ✅ داود مدرسی یان: @Emam_kh
بدانیم ❗️ خوردن مویز ؛ اعصاب را قوی و خستگی را رفع می کند به روح آرامش می دهد و غم را می برد
دستگیره مدل قلب
🔴 برخی از مخاطبین سوال کردند که رهبری کی گفته اند که هاشمی از بیت‌المال برای خودش سوءاستفاده نکرده؟ پاسخ این دوستان: "آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست؛ من از سال ۱۳۳۶ -یعنی ۵۲ سال قبل- ایشان را از نزدیک میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدی و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوخته‌ای درست کرده باشد. اینها یک حقایقی است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده". ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ 🔻در ادامه حضرت آقا می‌فرمایند: "من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف‌نظر داریم، که طبیعی هم هست؛ ولی مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیس جمهور از همان انتخاب سال ۸۴ تا امروز اختلاف‌نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه‌ی مسائل خارجی اختلاف‌نظر دارند، هم در زمینه‌ی نحوه‌ی اجرای عدالت اجتماعی اختلاف‌نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف‌نظر دارند؛ و نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است". ✅ داود_مدرسی_یان: @Emam_kh
✍نصيحتی دلنشین و زیبا در اين عمری که ميدانی فقط چندی تو مهمانی! به جان و دل، تو عاشق باش رفيقان را مراقب باش! مراقب باش ﺗﻮ به آنی دل موری نرنجانی که در آخر تو ميمانی و مشتی خاک که از آنی دلا ياران سه قسمند گر بدانی زبانی‌اند و نانی‌اند و جانی به نانی نان بده از در برانش محبت کن به ياران زبانی وليکن يار جانی را نگه دار به پايش جان بده تا ميتوانی 🍃مراقب یاران و رفیقان جانی ‌تون باشید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ 💠: 🌷 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸
⭕️ اینبار با تمام قوا آمده‌اند برای تسلیم کردن قوای دفاعی ایران، هم مردم و هم رهبری را تحت فشار قرار داده‌اند ‌ @Emam_kh
ای خــــ♡ــدای مهـــــربانـــــــــم به ذڪـــر نام زیبایت و نیایـش لحظه هایت وجود زمینی ‌مان را ملڪـوتی گـــــردان تا آنچـه تو میخـــواهی باشیــم و از آنچه ما هستم رهـا شویم ڪه تو بی نیاز و ما غـــــرق نیازیـــــم. 🌹شــــــبـتون‌مــهدوۍ🌹🍃 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام_امام_زمانم🌸 دوست داشتنَت سحـرخیـزترین حسِ دنیاست ڪہ صبــــح‌ها پیش از باز شدنِ چشم‌هایم در من بیدار می‌شود... 🌸اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌸🍃 @Emam_kh
قـالَ النّبِيّ صلي الله عليه و آله: مَنْ ماتَ وَ لَيْسَ لَهُ اِمامٌ يَسْمَعُ لَهُ وَ يُطيعُ، مـاتَ مِيـتَةً جـاهِـلِيَّةً. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هر كس از دنيا برود، در حالى كه او را امام و پيشوايى نباشد كه مطيع و گوش به فرمان او باشد، به مرگ جاهليّت مرده است. نكته : در عصر غيبت هم تبعيت از «ولايت و رهبرى»، نشانه زندگى مكتبى است. الاختصاص، ص 269
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســـلام 💖صبحتون 🌸پراز خیر و برکت 💖در پناه پـروردگار 🌸امروزتون بخیر و نیکی 💖 حـال دلتـون خـوب 🌸وجـودتون سـلامت 💖زندگیتون غرق در خوشبختی 🌸روزتـون پـر از انـرژی مثبت 🌸سه شنبه تـون مملو از شـادی @Emam_kh
✨ ✅ مساله ی عاقبت به خير شدن بسيار مهم است! ✍استاد معتبرترين و قديمي ترين كتاب درمورد جنگ صفين ، كتاب نصر می باشدكه سابقا بسيار كمياب بود، در آن كتاب می نويسد: "درجنگ صفين يكي از سربازان اميرالمومنين عليه السلام زخمی شد، او را به خيمه های حضرت آوردند" حالا انصافا اين صحنه را تصور كنيد، اگر ما در آنجا بوديم و مي ديدم كه سرباز حضرت در راه ايشان زخمی شده ، از ته دل مي گفتيم خوشا به سعادتش! چه سعادتی بالاتر از مجروح شدن درجبهه ي حضرت است؟! اما آيا ميدانيد اين سرباز كه بود؟! نصر مي نويسد:"آن سرباز مجروح، شمر بن ذي الجوشن بود!" عجيب است! انسان يك روز در جبهه ي حضرت اميرالمومنين عليه السلام باشد و يك روز هم سر از كربلا در بياورد و آن ظلم و جنايت فجيع و غير قابل بيان را مرتكب شود! از آن طرف جناب حرّ است! درابتدا در لشكر ابن زياد است و حكم جنگ با امام حسين عليه السلام را دارد، اما در آخر در راه حضرت شهيد و عاقبت به خير ميشود @Emam_kh
شهید «علی‌رضا ملازاده» در فرازی از وصیت‌نامه خود نوشته است: من اکنون فریاد برمی­‌آورم که «خواهرم حجابت را، حجابت را حفظ کن. خواهرم نگذار پوشش را از تو بگیرند، نگذار به اسم زن، با تو و دیگر خواهرانم همانند «شیئ» رفتار کنند». یاد شهدا با صلوات🌹 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چهل سال خیانت .... این فیلم تنها گوشه کوچکی از هزاران خیانت سران جریان فتنه و غربگرایان علیه ملت ایران و انقلاب اسلامی را بیان میکند.... @Emam_kh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 بسم الله الرحمن الرحيم 🌼 آیه 59 سوره بقره 🌷 فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزاً مِّنَ السَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ 🍀 ترجمه:پس تبدیل کردند کسانی که ستم کردند (آن سخن را) به سخن دیگرى غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود،پس ما بر آن ستمكاران عذابى(اضطراب)از آسمان فرو فرستادیم به سزای فسق(گناهی) که مرتکب می شدند) 🌸 در آیه قبل بیان شد که به بنی اسرائیل دستور داده شد که وقتی وارد بیت المقدس شوند کلمه حطة بگویند يعنى در واقع خدايا گناهان ما را بریز اما بنی اسرائیل باز سرپیچی کردند و اطاعت نکردند آنها سخن دیگری گفتند در این آیه گفته نشده که بنی اسرائیل به جای حطة چه گفتند در واقع اینکه چه گفتند اهمیت ندارد آنچه که اینجا اهمیت دارد این است که آنها دوباره از دستور اطاعت نکردند.به این خاطر می گوید( فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذي قیل لهم:پس تبدیل کردند کسانی که ظلم کردند آن سخن را به سخن دیگری غیر از آنچه به آنها گفته شده بود)در واقع ظلم به خود است و بنی اسرائیل با اطاعت نکردن از دستور الهی به خودشان ستم کردند.در کتاب های قرآن آمده که آنها به جای کلمه حطة،به تمسخر حنطة به معنای گندم گفتند. 🌸 ( فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون:پس ما بر آن ستمكاران عذابی(اضطراب) از فرو فرستادیم به سزای فسق(گناهی) که مرتکب می شدند)رجز در اینجا به معنای اضطراب است عذابی که بر آنها نازل شد است گناه به همراه خود اضطراب می آورد افراد گناهکار آرامش ندارند بلکه همیشه مضطرب هستند.سنّت خداوند، نزول رحمت است و به همین دلیل،بهترین غذا «منّ وسَلوى» براى بنى اسرائیل نازل شد، ولى به خاطر سرپیچی از دستور خدا، عذاب از آسمان نازل شد. 🔹 پیام های آیه 59 سوره بقره 🔹 ✅ جزاى گران قوانین الهى،عذاب است. ✅ همه ى ها و كیفرها مربوط به آخرت نیست، بلكه بعضى از كیفرها در همین دنیا صورت مى پذیرد. ✅ اگر نافرمانی از دستورات خدا براى عادت شد، قهر الهى فرا مى رسد. همانطور که در آیات قبل بیان شد و در آیات بعد هم خواهیم خواند بنی اسرائیل به نافرمانی عادت کرده بودند. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
‼️تقلید صدای دیگران 🔷س 4176: آیا و لهجۀ دیگران، صرفاً برای و ، جايز است؟ ✅ج: در صورتی که برای و یا موجب اذیت آنان باشد یا به ایشان محسوب شود، جایز نیست. @Emam_kh
. سر نخ دلار ۲۰ هزار تومانی اینجاست 🔹دانیال زاده مفسد بزرگ اقتصادی، ۴هزار میلیاردتومان بدهی بانکی دارد. او امروز در دادگاه گفت "سال۹۵ به حسین فریدون رشوه دادم". ♦️حسین فریدون به خاطر دریافت چند ده میلیارد تومان رشوه، به پنج سال حبس قطعی و رد مال به مبلغ ٣١ میلیارد تومان محکوم شد. 🔹فریدون در انتصاب رئیس برخی بانکها نقش آفرین بود و دست بر قضا، دانیال زاده نیز بدهکاری اش به همان بانک ها را پس نداده است. ♦️مصطفی تاجزاده اخیرا مدعی شد: دلار چند هزار تومان شود، رهبری اجازه مذاکره دوباره با آمریکا را می دهد؟ 🔹او می توانست سوال درست را از رفیق فایریکش حسین فریدون بپرسد که چرا مذاکره و توافق با آمریکا، دلار را از ۳۷۰۰ تومان به ۲۰ هزار تومان رساند؟ ♦️هر چه باشد فریدون به عنوان دستیار رئیس جمهور، هم عضو تیم مذاکرات برجام بود و هم خرداد ۹۵ بلافاصله پس از آزادی تاجزاده از زندان، به ملاقات او رفت. 🔹تاج زاده و دوستانش هرگز درباره مفاسد فریدون موضع نگرفته اند؛ همچنان که درباره مفاسد واگذاری ۱۸ میلیارد ارز دولتی، زد و بند در حراج شرکت های دولتی ، اختلاس ۱۶ هزار میلیاردی صندوق ذخیره فرهنگیان و... ♦️آنها هرگز اعلام انزجار نسبت به این مفاسد نکردند. چرا؟ چون به تعبیر حضرت امام (ره)، ریشه های گندیده همدیگر را پیدا می کنند. 🔹طبق گفته های نماینده دادستان، یکی از دریافتی‌های اکبر طبری از خانواده متهم نجفی، ملکی در خیابان کریمخان بوده است. طبری بعد از دریافت، ملک را با شرایطی و صرفاً رای گم کردن رد رشوه‌ دریافتی، با واحدی از برج «روما رزیدنس» متعلق به دانیال زاده معاوضه می کند. ♦️به گفته دانیال‌زاده، فریدون سال۹۲ دنبال جا برای انتخابات بود و او ساختمان کریمخان را به عنوان ستاد انتخاباتی تحویل فریدون داد. 🔹خوئینی ها و تاج زاده ها می دانند منابع اقتصادی چگونه هدر رفت، اما رد گم می کنند؛ چون شریک خیانتند. محمد_ایمانی @Emam_kh
✍️ قسمت_بیست_و_سوم 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود... ادامه_دارد ✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد