#سرگذشت_بهنام
#تلنگر
#پارت_پنجاه_دو
بهنام هستم متولد یکی از روستاهای ایران
پرینازبخاطرقرصهای ارام بخشی که میخورد بیشتر روز روخواب بود.وقتی رسیدم خونه بعدازمدتهااحساس کردم همه جابوی زندگی میده،خونه مرتب تمیزبودرهاشامش خورده بودبازی میکردوثمین دونوع غذای موردعلاقم روپخته بود.وقتی ثمین لبخندرضایت روتوصورتم دیدگفت من هرکاری برای خوشحال کردنت میکنم چون تولطف بزرگی درحقم کردی..یک هفته ای ازامدن ثمین به خونمون گذشته بود پریناز واقعا ازش راضی بودوجالب رابطه خیلی خوبی باهم داشتن.ثمین میگفت ساعتهای که بیداره ازخاطرات گذشته برام تعریف میکنه گاهی ازپدرش میگه گاهی ازعشقش به تو،هر دفعه که ثمین خاطرات پریناز روبرام تعریف میکردعذاب وجدان میگرفتم واز روزی میترسیدم که این راز فاش بشه.بعد از ۶ماه پرینازحالش خوب شدازاون شرایط بدروحی تقریبادرامد
وقتی دیدم خودش میتونه به کارهاش برسه بهش گفتم بهتره عذرثمین روبخوایم
گفت نه من خواهرندارم بهش عادت کردم کاری با ما نداره بذاربیادمن میخوام درسم روادامه بدم کلاس برم به کمکش برای نگهداری رهاوکارهای خونه نیازدارم..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
لازم نيست عالي باشي تا شروع کني، اما براي آن که عالي باشي، بايد شروع کني.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
پرونده هاى باز گذشته را
در ذهن خود ببنديد
شما جريمه اشتباهات گذشته را
با اشك ها و غصه ها
يكبار پرداخت كرده ايد
هر روز خود را جريمه نكنيد
يك اتفاق خوب
چشم انتظار شماست🌸
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_بهنام
#تلنگر
#پارت_پنجاه_سه
بهنام هستم متولد یکی از روستاهای ایران
خلاصه هرکاری کردم که شاید پریناز رو منصرف کنم نشد!به ناچاربه خودثمین گفتم بهتره دیگه نیای،گفت چراکاراشتباهی کردم.گفتم نه فقط میترسم یه روزی پرینازبفهمه همه چی خراب بشه..ثمین اولش فکرکردپرینازازش ناراضیه که عذرش روخواستم.گفتم اتفاقاپرینازمخالفه میگه بمونی ولی من صلاح نمیبینم بیشترازاین اینجاباشی خودت یه بهانه ای برای رفتنت جورکن
بااینکه میدونستم ته دلش راضی نیست امابخاطرمن قبول کردچندروزبعدش دیگه نیومد.بعدازرفتن ثمین احساس میکردم یه بارسنگین ازرودوشم برداشته شده.به ثمین گفتم تاوقتی کارپیداکنی ماهانه حقوقت برات واریزمیکنم..اماخب رفتن ثمین ازخونه ی ماخیلی طولانی نشدچون بعدازیک ماه حال پرینازبدشدوقتی بردمش دکترازمایش دادمتوجه شدیم حامله است..ویار پرینازاندفعه ازدفعه ی قبل بدتربود..بااینکه امادگی بچه دوم رونداشتیم ولی چاره ای جزکنارامدن باشرایط رونداشتیم..یه روزکه تازه رسیده بودم سرکارثمین بهم زنگزدگفت پرینازمیخوادببینم.گفتم چکارت داره؟گفت چیزی بهم نگفته بذاربرم بهت خبرمیدم
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
چیزی که سرنوشت انسان را میسازد
استعدادهایش نیست
انتخاب هایش است ...
اینکه چه کسی و چه مسیری را انتخاب میکند!
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
هیچوقت آرزو نکن جای کسی باشی!
آرزو کن روزی برسه که دیگران آرزو کنن جای تو باشن...
ورود👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
شجاع باش
حتی اگر نيستی هم
وانمود كن كه هستی
ورود👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
مشكل كمبود زمان نيست . . .
نداشتن مسير است . . .
وگرنه همه ما 24 ساعت
در شبانه روز وقت داريم
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_بهنام
#تلنگر
#پارت_پنجاه_چهار
بهنام هستم متولد یکی از روستاهای ایران
نزدیک ظهرخود پریناز بهم زنگ زدگفت میخوام ثمین برگرده پیشمون به کمکش نیازدارم...گفتم یه پرستاردیگه برات پیدامیکنم.گفت نه من باهرکسی نمیتونم کناربیام اخلاق ثمین خوبه وازهمه مهمتراینکه بهش اعتماددارم ومیدونم بهترازخودم ازرهامراقبت میکنه..خلاصه به اصرارپرینارثمین برگشت.البته برگشت ثمین به این معنانبودکه من رعایت نکنم نه اتفاقابیشترازقبل حواسم بودکه اشتباهی نکنیم وتوهمین گیرودارصیغه یکساله منوثمینم تموم شدبه ثمین گفتم دیگه احتیاج نیست صیغه نامه روتمدیدکنیم بابنگاهی صحبت کردم قراردادخونت روتمدیدکردم پس فعلانگران خونه نباش..پریناز۵ماهش بودکه متوجه تلفنهای مشکوک ثمین شدم یکی دوباری ازش پرسیدم ولی جواب درست حسابی بهم نداد.حس کنجکاویم تحریک شده بودکه بفهمم باکی درتماس یه شب که داشت شام درست میکردگوشیش زنگ خوردالبته رو ویبره بودمن زودترازخودش صدای ویبره روشنیدم وقتی صفحه گوشیش رونگاه کردم....
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
محبت تجارت پایاپای نیست
چرتکه نیندازیم که
من چه کردم
و در مقابل تو چہ کردیدے!
بیشمار محبت کنیم
حتی اگر بہ هر دلیلی
کفه ترازوے
دیگران سبڪ تر بود.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir