#verb #unit6 #level2
permit [pərˈmɪt] v.
To permit something is to let someone do it.
→ I was sick, so my mother permitted me to stay home from school.
اجازه دادن ، مجاز کردن
کلمه permit به چیزی به معنی اجازه دادن به کسی برای انجام آن است.
→ من بیمار بودم، بنابراین مادرم اجازه داد که در خانه بمانم و به مدرسه نروم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
اصطلاحات ، پادکست ، داستان صوتی
تقویت مهارت شنیداری، گفتاری 👇
🌺 @English_House
#verb #unit6 #level2
protest [prəˈtest] v.
To protest something is to argue about it with someone.
→ The people protested the decision of the president.
اعتراض کردن ، بازخواست کردن
کلمه protest به چیزی به معنی بحث در مورد آن با کسی است.
→ مردم در برابر تصمیم رئیسجمهور اعتراض کردند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit6 #level2
sculpture [ˈskʌlptʃə:r] n.
A sculpture is a piece of art that is made from wood, clay, or stone.
→ We saw an old sculpture of Buddha at the museum.
مجسمه ، مجسمه سازی ، پیکرتراشی
یک sculpture اثر هنریای است که از چوب، خاک رس یا سنگ ساخته میشود.
→ ما در موزه یک مجسمه قدیمی از بودا دیدیم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit6 #level2
tribe [traɪb] n.
A tribe is a group of people who live in the same culture.
→ There’s a small tribe of people who live in the mountains of Spain.
طایفه ، قبیله ، ایل ، تبار
یک tribe گروهی از مردم است که در یک فرهنگ زندگی میکنند.
→ یک قبیله کوچک از مردم در کوههای اسپانیا زندگی میکنند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit6 #level2
youth [juːθ] n.
Youth is a time in people’s lives when they are young.
→ My mother wanted to be a nurse in her youth.
جوانی ، جوان ، جوانان
کلمه youth زمانی در زندگی مردم است که آنها جوان هستند.
→ مادرم در جوانی میخواست پرستار شود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit6 #level2 #English #انگلیسی #زبان
داستان کوتاه
The Frog Prince
A lovely princess sat by the pool and played with a sculpture of a bear. Suddenly, she dropped it, and it rolled away. She chased it, but it fell into the water. She began to cry. A large, ugly frog asked, “Why are you crying?” After the princess told him, the frog said, “I can get the sculpture. What will you give me in exchange for the favor?”
“I can pay you a fee in gold,” she said.
But the frog protested. “I want to sleep in your bed, and you must kiss me in the morning.”
شاهزاده قورباغه
شاهزاده خانم زیبایی کنار استخر نشسته بود و با یک مجسمه خرس بازی میکرد. ناگهان، او آن را انداخت و مجسمه غلتید و دور شد. او به دنبال آن دوید، اما مجسمه در آب افتاد. او شروع به گریه کرد. یک قورباغه بزرگ و زشت پرسید: «چرا داری گریه میکنی؟» بعد از اینکه شاهزاده خانم به او گفت، قورباغه گفت: «من میتوانم مجسمه را بیاورم. در عوض این لطف، چه چیزی به من میدهی؟»
او گفت «من میتوانم به تو هزینهای از طلا بپردازم».
اما قورباغه اعتراض کرد. «من میخواهم در تخت تو بخوابم و تو باید صبح مرا ببوسی.»
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸