eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
edge [edʒ] n. The edge of something is the part of it that is farthest from the center. → He ran to the edge of the cliff. لبه ، کناره ، ضلع ، نبش ، مرز کلمه edge چیزی بخشی از آن است که از مرکز دورتر است. → او به لبه صخره دوید. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
path [pɑːθ] n. A path is a way from one place to another that people can walk along. → We followed a path through the woods. مسیر ، راه ، جاده ، جاده مال رو، راه باریک یک path مسیری است که از یک مکان به مکان دیگر می‌رود و مردم می‌توانند در امتداد آن راه بروند. → ما در امتداد یک راه از میان جنگل پیش رفتیم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
resort [rɪˈzɔːt] v. To resort to something is to depend on it in order to solve a problem. → I hope they don’t resort to violence to end the argument. متوسل شدن ، دست به دامن(کسی)شدن، روی آوردن کلمه resort به چیزی به معنی تکیه کردن بر آن برای حل مشکل است. → امیدوارم آن‌ها برای پایان دادن به بحث به خشونت روی نیاورند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
shadow [ˈʃædəʊ] n. A shadow is the dark area that is made when something blocks light. → The man’s shadow was taller than he was. سایه یک shadow ناحیه تاریکی است که هنگامی که چیزی جلوی نور را می‌گیرد، ایجاد می‌شود. → سایه مرد از خودش بلندتر بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
succeed [səkˈsiːd] v. To succeed is to complete something that you planned or tried to do. → He will continue to work on the robot until he succeeds. موفق شدن ، نتیجه بخشیدن کلمه succeed به معنی تکمیل کردن چیزی است که برنامه‌ریزی کرده‌اید یا سعی کرده‌اید انجام دهید. → او تا زمانی که موفق شود، به کار بر روی ربات ادامه خواهد داد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
suspect [səsˈpekt] v. To suspect something is to believe that it is true. → I suspect that those kids stole the money. سوء ظن داشتن ، بد گمان شدن از، مشکوک بودن کلمه suspect به چیزی به معنی باور داشتن به درستی آن است. → من مشکوک هستم که آن بچه‌ها پول را دزدیده‌اند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
valley [ˈvælɪ] n. A valley is a low area of land between two mountains or hills. → We looked at the valley below from the top of the mountain. دره ، گودی ، میانکوه یک valley منطقه پستی از زمین بین دو کوه یا تپه است. → ما از بالای کوه به دره پایین نگاه کردیم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه Tricky Turtle Ricky the rabbit and Tera the turtle met by the edge of the river. “No one is capable of beating me in a race!” Ricky said. He was confident—his smile conveyed that. “I can beat you,” Tera said. Ricky laughed with delight. Tera said, “We will race tomorrow. The destination is the hill.” Ricky agreed. Tera concentrated on winning the race. She was not faster than Ricky. لاک‌پشت حیله‌گر ریکی خرگوش و تیرا لاک‌پشت در کنار رودخانه به هم برخورد کردند. ریکی گفت «هیچ‌کس نمی‌تواند در مسابقه‌ای مراا شکست دهد (از من جلو بزند!») او مطمئن بود - لبخندش این را نشان می‌داد. تیرا گفت «من می‌توانم از تو جلو بزنم (تو را شکست دهم)». ریکی با شادی خندید. تیرا گفت: «ما فردا مسابقه می‌دهیم. مقصد تپه است.» ریکی موافقت کرد. تیرا بر روی بردن مسابقه تمرکز کرد. او سریع‌تر از ریکی نبود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
She needed a definite way to succeed. She told her family about the race, “I have concluded that I have to resort to something bad. I will cheat.” She dictated her instructions to them. At the race, they all wore white feathers. They looked exactly the same! Then, her family members hid in shadows on the path. The race began. Tera was soon far behind. However, Tera’s brother hid behind a bush in the valley below. او به یک راه قطعی برای موفقیت نیاز داشت. او به خانواده‌اش در مورد مسابقه گفت، «من به این نتیجه رسیده‌ام که باید به چیزی بد متوسل شوم. من قرار است تقلب کنم.» او دستورالعمل‌هایش را به آن‌ها دیکته کرد. در مسابقه، همه آن‌ها پرهای سفیدی پوشیدند. آن‌ها دقیقاً شبیه هم به نظر می‌رسیدند! سپس، اعضای خانواده‌اش در سایه‌های مسیر پنهان شدند. مسابقه آغاز شد. تیرا به زودی بسیار عقب افتاد. با این حال، برادر تیرا پشت بوته‌ای در دره پایین پنهان شد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸