eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه 💍🎁 The Anniversary Gift Joe was a carpenter. He built houses in the highlands. Joe’s wife Stella used a needle and thread to sew elegant clothing. She only used beautiful fabric to make clothes. Since they didn’t have a lot of money, they lived in an old shed. Water dripped in when it rained. They had broken chairs instead of a couch. But they had coal for heat, and flour from the mill for bread. Together, they trimmed the bushes to make their house look nice. Joe and Stella were poor, but not ashamed. They were happy. هدیه سالگرد جو نجار بود. او در کوهستان‌ها خانه می‌ساخت. همسر جو، استلا، با سوزن و نخ لباس‌های شیک می‌دوخت. او فقط از پارچه‌های زیبا برای دوخت لباس استفاده می‌کرد. از آنجایی که پول زیادی نداشتند، در یک طویله قدیمی زندگی می‌کردند. وقتی باران می‌بارید، آب چکه می‌کرد. به جای کاناپه، صندلی‌های شکسته داشتند. اما برای گرمایش زغال و برای نان، آرد از آسیاب داشتند. با هم، بوته‌ها را هرس کردند تا خانه‌شان زیبا به نظر برسد. جو و استلا فقیر بودند، اما شرمنده نبودند. آنها خوشحال بودند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_Wordsanniversary gift.mp3
زمان: حجم: 1.61M
Sometimes in the evening, they walked downtown. They looked in store windows and dreamed. Stella wanted a hairbrush with an ivory handle. She pulled her hair upwards every day because she didn’t have a brush to make it nice. Joe wanted to fix his grandfather’s watch. For their anniversary, Stella wanted to get Joe what he wanted. But then she did the arithmetic. It would take at least six months to save enough money. Then she had an idea. She cut off all of her hair and sold it. گاهی اوقات عصرها، به مرکز شهر پیاده‌روی می‌کردند. به ویترین مغازه‌ها نگاه می‌کردند و رویا می‌بافتند. استلا یک برس مو با دسته عاجی می‌خواست. او هر روز موهایش را بالا می‌کشید چون برای مرتب کردنش برسی نداشت. جو می‌خواست ساعت پدربزرگش را تعمیر کند. برای سالگردشان، استلا می‌خواست چیزی را که جو می‌خواست برای او بخرد. اما بعد حساب و کتاب کرد. حداقل شش ماه طول می‌کشید تا پول کافی پس‌انداز کند. سپس ایده‌ای به ذهنش رسید. تمام موهایش را کوتاه کرد و فروخت.
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
#short_story #story #word #words #english #زبان #انگلیسی #لغت #داستان داستان کوتاه 💍🎁 The Annivers
زمان: حجم: 1.01M
Meanwhile, Joe knew that he could never fix his watch. So he polished it and sold it. He made enough to buy the brush. On their anniversary, the door burst open. Joe was excited to give Stella his gift. But first, Stella gave him the money to fix the watch. When he saw his wife without any hair, he smiled. “ I sold my watch to buy you something,” Joe said. He gave her the brush, and she laughed. They were both willing to give up something very special to make each other happy. در همین حال، جو می‌دانست که هرگز نمی‌تواند ساعتش را تعمیر کند. بنابراین آن را پولیش کرد و فروخت. او پول کافی برای خرید برس به دست آورد. در سالگردشان، در باز شد. جو هیجان‌زده بود که هدیه‌اش را به استلا بدهد. اما ابتدا، استلا پول تعمیر ساعت را به او داد. وقتی همسرش را بدون مو دید، لبخندی زد. جو گفت: “من ساعتم را فروختم تا چیزی برای تو بخرم.” او برس را به او داد و او خندید. هر دو مایل بودند چیزی بسیار خاص را فدا کنند تا یکدیگر را خوشحال کنند. 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 🌸 @Essential_English_Words 🌸
🔮 burst open phrasal verb 👉 to open suddenly or violently
پایان درس ۸✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۸ سطح ۳ eitaa.com/Essential_English_Words/6799 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 🔄 میانبر به دروس سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/6558 اصطلاحات ، پادکست 👇 🌺 @English_House گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
☘ In the name of God ☘ level3
ail [eɪl] v. To ail a person or group is to cause difficulty or pain. → My brother went to the doctor to see what was ailing him. رنجاندن، آزار دادن، بیمار کردن، آزردن، بیماری یا کسالتی داشتن کلمه ail یعنی باعث سختی یا درد برای کسی یا گروهی شدن. → برادرم به دکتر رفت تا ببیند چه چیزی او را اذیت می‌کند (یا بیمار کرده است) ➖➖➖➖➖➖➖➖ ally [ˈælaɪ] n. An ally is someone who agrees to help or support you. → I was happy to find many allies who shared the same opinion as me. متحد، هم‌پیمان، یاور، دوست یک ally کسی است که موافقت می‌کند به شما کمک کند یا از شما حمایت کند. → خوشحال بودم که متحدان (یاران) زیادی پیدا کردم که عقیده مشابه من را داشتند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
boast [boust] v. To boast is to talk about how good you are. → We all became tired of listening to him boast about himself all day. لاف زدن، فخر فروختن، بالیدن، خودستایی کردن، به رخ کشیدن، قپی کردن کلمه boast یعنی درباره خوب بودن خودتان صحبت کنید. → همه ما از گوش دادن به او که تمام روز درباره خودش لاف می‌زد، خسته شدیم. ➖➖➖➖➖➖➖➖ bounce [bauns] v. To bounce is to move something up and away from a surface after hitting it. → Owen bounced the ball on the ground. پرتاب کردن، جهاندن، جهیدن، به چیزی خوردن و برگشتن (توپ و ...) کلمه bounce یعنی چیزی را پس از برخورد با سطحی، به سمت بالا و دور از آن حرکت دهید. → اوون توپ را روی زمین جهاند (یا پرتاب کرد). 🌸 @Essential_English_Words 🌸
bully [ˈbulɪ] n. A bully is a person who is mean to others. → The two bullies always picked on the smaller, weaker kids. قلدر، زورگو، متقلب، گردن کلفت، پهلوان پنبه یک bully فردی است که با دیگران بدرفتاری می‌کند. → آن دو قلدر همیشه بچه‌های کوچک‌تر و ضعیف‌تر را اذیت می‌کردند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ carbohydrate [ˈkɑːrbouˈhaɪdreɪt] n. Carbohydrates are substances in foods like bread that give you energy. → Carbohydrates like rice are a good source of energy for active people. کربوهیدرات، ترکیبات خنثی کربن و اکسیژن و هیدروژن کلمه carbohydrates موادی در غذاهایی مانند نان هستند که به شما انرژی می‌دهند. → کربوهیدرات‌هایی مانند برنج منبع خوبی از انرژی برای افراد فعال هستند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
crawl [krɔːl] v. To crawl is to move slowly on your hands and knees. → The baby crawled across the floor. چهار دست و پا رفتن، سینه مال رفتن، خزیدن کلمه crawl یعنی به آرامی روی دست‌ها و زانوها حرکت کنید. → نوزاد روی زمین چهار دست و پا رفت. ➖➖➖➖➖➖➖➖ defeat [dɪˈfiːt] v. To defeat someone is to beat them in a game or battle. → The champion defeated the challenger in the boxing match. شکست دادن کلمه defeat کسی یعنی او را در یک بازی یا نبرد ببرید. → قهرمان، رقیب را در مسابقه بوکس شکست داد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
dial ( n. ) صفحه مدرج ساعت ➖➖➖➖➖➖➖➖ dominant ( adj. ) غالب، مسلط، قدرتمند 🌸 @Essential_English_Words 🌸