#short_story #unit5 #level2 #English #انگلیسی #زبان داستان کوتاه May 29,1953 Today is the most important day of my life. I finally climbed Mt. Everest, the tallest mountain in the world. The top of the mountain was amazing. It felt like we were close to heaven. The snow was so thick that my boots sank. The air was silent. I looked at the beauty that surrounded me. Maybe my story will be a legend someday. I want people to remember this forever. I was the senior explorer in my group, and I knew we needed proof of our climb. I took many pictures with my camera. 29 مه 1953 امروز مهم‌ترین روز زندگی من است. من بالاخره توانستم اورست، بلندترین کوه جهان را فتح کنم. قله کوه شگفت‌انگیز بود. احساس می‌کردم که نزدیک به بهشت هستیم. برف آنقدر ضخیم بود که پوتین هایم در آن فرو می‌رفت. هوا ساکت بود. من به زیبایی‌هایی که مرا احاطه کرده بودند نگاه می کردم. شاید روزی داستان من یک افسانه شود. من می‌خواهم مردم همیشه این را به خاطر بسپارند. من راهنمای ارشد در گروهم بودم و می‌دانستم که ما به مدرکی از صعودمان نیاز داریم. من با دوربینم عکس‌های زیادی گرفتم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸

#درس_پنجم #unit5 level3

acquaint ( v. ) #verb #unit5 #level3 آشنا شدن / کردن، آگاه شدن/کردن، مطلع شدن» کردن ➖➖➖➖➖➖➖➖ cemetery ( n. ) #noun #unit5 #level3 قبرستان، آرامگاه 🌸 @Essential_English_Words 🌸

curse ( v. ) #verb #unit5 #level3 ناسزا گفتن، فحش دادن، نفرین کردن، عاق کردن ➖➖➖➖➖➖➖➖ disguise ( n. ) #noun #unit5 #level3 لباس مبدل، تغییر قیافه 🌸 @Essential_English_Words 🌸

fancy ( adj. ) #adjective #unit5 #level3 تخیلی، تفننی، پر نقش و نگار ➖➖➖➖➖➖➖➖ flashlight ( n. ) #noun #unit5 #level3 چراغ قوه 🌸 @Essential_English_Words 🌸

hood ( n. ) #noun #unit5 #level3 کلاه، روسری ➖➖➖➖➖➖➖➖ inhabitant ( n. ) #noun #unit5 #level3 ساکن، مقیم، اهل 🌸 @Essential_English_Words 🌸

nourish ( v. ) #verb #unit5 #level3 خوراندن، تغذیه کردن، غذا دادن ➖➖➖➖➖➖➖➖ pirate ( n. ) #noun #unit5 #level3 دزد دریایی 🌸 @Essential_English_Words 🌸

publication ( n. ) #noun #unit5 #level3 نشریه ➖➖➖➖➖➖➖➖ riddle ( n. ) #noun #unit5 #level3 معما، چیستان 🌸 @Essential_English_Words 🌸

rot ( v. ) #verb #unit5 #level3 پوسیدن ، فاسد شدن (فعل) پوسیدگی (اسم) ➖➖➖➖➖➖➖➖ scare ( v. ) #verb #unit5 #level3 ترساندن، ترسیدن 🌸 @Essential_English_Words 🌸

shortly ( adv. ) #adverb #unit5 #level3 به زودی، عنقریب ➖➖➖➖➖➖➖➖ skeleton ( n. ) #noun #unit5 #level3 اسکلت، استخوان بندی 🌸 @Essential_English_Words 🌸

spoil ( v. ) #verb #unit5 #level3 خراب کردن/ شدن، فاسد شدن، پوسیده شدن ➖➖➖➖➖➖➖➖ starve ( v. ) #verb #unit5 #level3 گرسنگی کشیدن، از گرسنگی مردن، قحطی زده شدن 🌸 @Essential_English_Words 🌸

thrill ( n. ) #noun #unit5 #level3 هیجان ➖➖➖➖➖➖➖➖ wicked ( adj. ) #adjective #unit5 #level3 شریر، بدکار، نابکار، فاسد، تبه کار، خرابکار 🌸 @Essential_English_Words 🌸