restore [rɪsˈtɔːr] v. #verb #unit7 #level3
To restore something is to put it back the way it was.
→ Victor restored the old car.
بازیابی کردن، بازگرداندن، تعمیر کردن، بازسازی کردن، به حالت اولیه برگرداندن
کلمه restore چیزی یعنی آن را به حالت اولیه خود بازگردانید.
→ ویکتور ماشین قدیمی را بازسازی کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
rub [rʌb] v. #verb #unit7 #level3
To rub something is to push on it and move your hand back and forth.
→ Mom’s feet were sore, so she rubbed them.
مالیدن، ساییدن
کلمه rub چیزی یعنی به آن فشار وارد کنید و دست خود را به جلو و عقب حرکت دهید.
→ پاهای مامان درد میکرد، بنابراین آنها را مالش داد.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
senses [sensiz] n. #noun #unit7 #level3
Your senses are how you see, taste, hear, feel and smell.
→ It would be hard to live without your five senses.
حواس
کلمه senses شامل بینایی، چشایی، شنوایی، لامسه و بویایی است.
→ زندگی بدون حواس پنجگانه تان دشوار خواهد بود.
➖➖➖➖➖➖➖➖
veterinarian [ˌvetərənɛərɪən] n. #noun #unit7 #level3
A veterinarian is a doctor that takes care of animals.
→ Wanda became a veterinarian because she loves dogs.
دامپزشک، بیطار
یک veterinarian پزشکی است که از حیوانات مراقبت میکند.
→ واندا دامپزشک شد زیرا عاشق سگها است.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #story #word #words #english #انگلیسی #زبان #داستان
داستان کوتاه
🐶 Pasty Ann
A long time ago in Alaska, a dog named Patsy Ann watched the horizon. Every day, she waited by the bay for ships returning from an expedition.
Patsy Ann was a brilliant dog, and she was very unique. She was deaf. She couldn’t bark, either. But she used all of her other senses to know when a ship was near.
Patsy Ann lived on the streets. Her owners did not want her because she could not hear. So they abandoned her. She found refuge in a fancy hotel. Guests rubbed her back and scratched her chin. Many people gave her food. She became quite overweight.
پتسی اَن
خیلی وقت پیش در آلاسکا، سگی به نام پتسی اَن به افق خیره میشد. هر روز، او کنار خلیج منتظر کشتیهایی بود که از یک سفر بازمیگشتند.
پتسی اَن سگی درخشان و بسیار منحصر به فرد بود. او ناشنوا بود. نمیتوانست پارس کند. اما از تمام حواس دیگرش استفاده میکرد تا بفهمد چه زمانی کشتی نزدیک است.
پتسی اَن در خیابان زندگی میکرد. صاحبهایش او را نمیخواستند چون نمیتوانست بشنود. بنابراین او را رها کردند. او در یک هتل مجلل پناه گرفت. مهمانان پشتش را میمالیدند و چانهاش را میخارانیدند. بسیاری از مردم به او غذا میدادند. او نسبتاً چاق شد.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsPasty Ann.mp3
زمان:
حجم:
1.57M
She became very famous. Visitors to Alaska were enthusiastic about meeting her. They brought presents for her. They liked seeing her and the feeling was mutual. The mayor said Patsy Ann should be called the town’s greeter*.
The people in town loved Patsy Ann, too, even though she lived on the streets. They were willing to fight to keep her. A new law made all dogs wear a collar and get shots. The mayor received many complaints. People wanted Patsy Ann to be able to stay. One ambitious sailor got people to help.
او بسیار مشهور شد. بازدیدکنندگان آلاسکا مشتاق ملاقات با او بودند. آنها برایش هدایایی میآوردند. آنها از دیدن او لذت میبردند و این حس متقابل بود. شهردار گفت پتسی اَن باید “خوشامدگوی شهر” نامیده شود*.
مردم شهر نیز پتسی اَن را دوست داشتند، حتی با وجود اینکه در خیابان زندگی میکرد. آنها مایل بودند برای نگه داشتن او بجنگند. قانونی جدید مقرر کرد که همه سگها باید قلاده داشته باشند و واکسن بزنند. شهردار شکایات زیادی دریافت کرد. مردم میخواستند پتسی اَن بتواند بماند. یک دریانورد جاهطلب، مردمی را برای کمک گرفت.
*خوشامدگو - شخصی که شغلش خوشامدگویی به افراد جدید است.
Together, they paid for Patsy Ann to go to the veterinarian. She got her shots and collar. She could stay.
When Patsy Ann died, everyone missed the town’s loyal greeter. So the mayor hired someone to make a statue of Patsy Ann. He restored the town’s greeter. Now, she sits at the dock forever, waiting for ships to come home.
*greeter - a person whose job is to say hello to new people.
آنها با هم هزینه دامپزشکی پتسی اَن را پرداخت کردند. او واکسنها و قلادهاش را دریافت کرد. او توانست بماند.
وقتی پتسی اَن مرد، همه دلتنگ خوشامدگوی وفادار شهر شدند. بنابراین شهردار کسی را استخدام کرد تا مجسمهای از پتسی اَن بسازد. او خوشامدگوی شهر را احیا کرد. حالا، او برای همیشه در اسکله مینشیند و منتظر بازگشت کشتیها به خانه است.
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
اصطلاحات ، پادکست 👇
🌺 @English_House
پایان درس ۷✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۷ سطح ۳
eitaa.com/Essential_English_Words/6770
🔄 میانبر به دروس سطح ۱
eitaa.com/Essential_English_Words/4875
🔄 میانبر به دروس سطح ۲
eitaa.com/Essential_English_Words/6558
اصطلاحات ، پادکست 👇
🌺 @English_House
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
سلام. تعداد زیادی از دوستان پرسیدن که تعدادی از فایل ها به خصوص فایل های ابتدایی کانال باز نمیشن. این مشکل از ایتاست که به دلیل کمبود سرور هر از گاهی فایل ها رو پاک میکنه و دیگه قابل بازیابی نیستن. من هم اون ابتدا نمیدونستم همچین اتفاقی قراره بیفته، فایل ها رو ذخیره نکردم. اما از بعد از اون حدودا از درس ۲۶ سطح ۲ مطالب رو در یه پیامرسان دیگه ذخیره کردم (اگر برا اون هم مشکلی پیش نیاد🤦♀)
اگر از اون قسمت به بعد فایلی براتون باز نمیشه بگید تا دوباره بارگذاری کنم. اما اون قبلیها قابل بازیابی نیست و فعلا هم فرصت آماده کردن مجدد ندارم.
ان شاا... بعد از اتمام تمام سطوح اگر امکانش باشه و عمری باقی باشه در مورد قبلیها هم فکری میکنم
موفق باشید💐