AUD-20201002-WA0003.mp3
3.62M
دلبسته ام مرا زسر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای زعنایت رها مکن
#دعای_فرج
@Etr_Meshkat
🍃حاج آقا دولابی ره:
🔻با نیت کار کن
🔸خانواده ات هر چند نفر که هستند، به آنها نگاه نکن و به نیت همان تعداد از ائمه علیهم السلام از آنها پذیرایی کن.
چند وقت که این کار را ادامه دادی،ع ببین چه میشود.
🔻با نیت کار کن.
🔸مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز میشویی
◽️سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی میکنی،
◽️سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن
◽️خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که میشویی، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از زندگی و وجودت انجام بده
🔰چند وقت که با نیت کار کردی، آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی ات را پر میکند و راه سیرت باز میشود.
📚مصباح الهدی، ص 214
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@Etr_Meshkat
#حدیث یاس
امام صادق علیه السلام:
تسبیحات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در هر روز پس از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار رکعت نماز در هر روز است.
(کافی، ج ۳، ص ۳۴۳)
@Etr_Meshkat
#مادر6⃣1⃣
🌺پیامبر🍃ص🍃 مهمان خانه ی علی🍃 ع🍃 و فاطمه 🍃س🍃 شد دستور خدا بود که کنار خانه فاطمه🍃 س🍃 و علی 🍃ع🍃 که میرسید بلند بگویید:
#السلام_علیکم_یا_اهل_بیت_النبوه
داخل که شد دید علی 🍃ع 🍃و فاطمه 🍃س🍃مشغول آرد کردن گندم اند؛
لذت همراهی زن و شوهر با خستگی چهرهشان هم خوانی نداشت.
پیامبر 🍃ص🍃پدر است و مهربان. پرسید: "کدام یک خسته ترید"
علی سریع عرض کرد:" یا رسول الله! فاطمه "
🌺پیامبر 🍃ص🍃 کنار فاطمه 🍃س🍃 قرار گرفت و فرمود: "برخیز ای دختر من"
فاطمه 🍃س🍃 بلند شد، پیامبر 🍃ص🍃 نشست به جای او. علی و رسول خدا گندم آرد کردند برای پختن نان .
⭕️کار بیرون از خانه و درون خانه اگر برای خدا باشد مجاهد حساب می شوی.
زن باشی یا مرد اگر اعمالت داخل و بیرون، رنگ رضایت خدا بگیرد مقبول است .
📚برگرفته از کتاب :مادر🍃نرگس شکوریان🍃
🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼
🏴 @Etr_Meshkat
مراسم عزاداری حضرت فاطمه زهرا (س)
همراه با قرائت دعای فرج
گروه مهدویت کوی مدنی
@Etr_Meshkat
ده شب، مهمان حرم سامرا شده بود.
شب ها در حرم می ماند.
شب آخر، شب جمعه، خیلی دعا خواند. خیلی التماس کرد.
با پافشاری و اصرار، اذن دیدار خواست.
بعد از نماز صبح، رفت به سرداب مقدس. هوا هنوز تاریک بود.
با خودش شمع آورده بود،
اما دید که صحن سردابه مقدس روشن است.
خبری از چراغ نبود.
آقایی بزرگوار، نشسته بود نزدیک صفّه.
جلوتر از آن آقا، ایستاد به نماز و دعا.
آل یاسین و ندبه خواند.
رسید به این فراز که «و عرجت بروحه إلی سمائک».
شنید از آن آقا که:
این جمله از ما نرسیده. بگو: «و عرجت به إلی سمائک»؛
هیچ وقت هم جلوتر از امام خودت نایست!
علامه میرجهانی، ندبه خوانی اش را به آخر رساند.
وقتی به سجده رفت، سوال ها سراغش آمدند:
چرا سرداب، بدون هیچ چراغی، روشن بود؟!
آن آقا چرا گفت این جمله از «ما» نرسیده؟
چرا فرمود: بر «امام خودت» پیشی نگیر؟
فهمید که التماس ها جواب داده.
دعایش مستجاب شده بود.
سر از سجده برداشت، تا دامان امامش را بگیرد.
اما سرداب تاریک بود و جز او، کسی آنجا نبود.
📚شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج 1، ص239.
#داستانک_مهدوی
@Etr_Meshkat
هدایت شده از |عطرمشکاتـــ
AUD-20201002-WA0003.mp3
3.62M
آخر ای پرده نشین فاطمه(س)!
کی رسی بر داد دین فاطمه(س)؟!
#دعای_فرج
@Etr_Meshkat