eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
547 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - عمر مجنون در خیال دیدن لیلا گذشت - حمید علیمی.mp3
6.06M
{• 🌱 •} •\عمرِ مجنون در خیالِ •/دیدن لیلا گذشت💔 •\لیلے نادیدھ عمرۍ •/از ڪنار ما گذشت😭 :🌼: (؏ج) :🌼: ! •⏱• 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 💕 ❤️ 📱 📌 🖇 ✨ 📚 حال: چند دقیقه ای بود که بالاخره بعد از یه خواب کوتاه بیدار شده بودم، صدای زنگ اومد بلند شدم و از چشمی در نگاه کردم همسایه بود.چادر رنگیم رو برداشتم و سر کردم و در رو باز کردم. -سلام آرمیتا جان خوبی عزیزم +سلام مریم خانوم ممنون شما خوبین؟ خانواده خوبن؟ -بله همه خوبن.بفرما دخترم نذر داشتم برا زهرا خانوم بردم طبقه بالا گفتم برای توروهم بیارم +ممنون.قبول باشه ایشالا **** دلم برای فاطمه خیلی تنگ شده بود.خیلی وقت بود کرج نرفته بودم.. کاسه آش نذری رو گذاشتم توی یخچال ، لباسام و پوشیدم و چادرم و برداشتم رفتم طبقه بالا +زهرا خانوم ...زهرا خانوم -بله دخترم ؟ +من دارم‌میرم بیرون -برو دخترم خدا پشت و پناهت +چیزی نمی خواین؟ -نه دستت درد نکنه پله هارو برگشتم پایین و در حیاط باز کردم و رفتم‌ سواد آژانس شدم.... طبق معمول میون راه چند تا بسته خرما و گلاب خریدم.بالاخره بعد چند ساعت راه رسیدم و یک راست رفتم سر خاک فاطمه.اول سنگ مزار فاطمه رو با گلاب شستم و بعد نشستم به درد و دل کردن با فاطمه +سلام فاطمه جان خوبی؟ببخش که دیر به دیر بهت سر میزنم.میدونم الان اگه بودی میگفتی خیلی بی معرفتم. فاطمه دلم می خواد مثه قبلا بغلم کنی و منم برات درد دل کنم .... میدونی فاطمه اون عرفانی که این همه ادعای عاشقی و عشق میکرد ۲۰روزه رفته.۲۰روزه که منو ول کرده و رفته حتی یه خبر هم ازم نگرفته.حتی خانوادشم بی خبرن ، میدونی دارم کم کم به انتخابم شک میکنم.شاید واقعا تو درست میگفتی این عشقی که بین منو عرفان هست یه عشق الکیه یه عشق مجازی‌...اگه این جوریه پس برام دعا کن فراموشش کنم.. فاطمه هوای منو داشته باش‌ مطمئنم تو اون قدر خوب بودی که الان تو بهشتی خیلی‌برام دعا کن، دعا کن عرفان برگرده .. راستی فاطمه جونم خواستم‌بگم معرفت و در حقم تموم کردی اون خونه ای که برام‌پیدا کرده بودی و دوباره رفتم‌سراغ صاحب خونش میدونی شانس اوردم که هنوز اجاره نداده بود الان اونجام خیلی پیرزن مهربونیه درحقم مادری میکنه ممنون فاطمه به خاطر همه چیز.... خیلی دلتنگتم بعضی وقتا به خوابم بیا .. درد و دلم که با فاطمه تموم شد بلند شدم و بسته های خرما رو به نیت فاطمه پخش کردم ...خرما ها رو پخش کردم که صدای زنگ گوشیم اومد..رفتم سمت کیفم عارفه بود .. سرفه ای کردم تا صدای گرفتم صاف بشه +سلام عارفه جان -به سلااااااااام آرمیتا خانوم.خوبی؟ +ممنون تو خوبی؟مامان بابا خوبن؟ -اره همه خوبن سلام هم میرسونن +جانم؟ -آرمیتا پاشو بیا اینجا +میام حالا -نچ برا ناهار بیا +اخه الان سر ظهره من کرجم تا بیام طول می‌کشه -اووو خب دیر بیا ما صبحونه دیر خوردیم گشنمون نیست +باشه میام دیگه چی بگم -افرین دختر خوب زود بیا که یه خبرم دارم +چه خبری؟بگو وای نگفت قطع کرد نامرد خداکنه از عرفان یه خبری شده باشه... کیفمو برداشتم و از فاطمه خداحافظی کردم خواستم ماشین بگیرم که صدای اذون گوشیم اومد......... .... : ✍ و کپی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌ها‌مشکلی‌ندارد🙂‼️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
💕 💕 ❤️ 📱 📌 🖇 ✨ 📚 **[وارد حرم شدم.بعد از انجام بازرسی و کلی کار دیگه اومدم وارد رواق دار المرحمة بشم که محکم با کسی برخورد کردم و کفش و کیفم روی زمین پرت شد. سرمو بلند کردم که دختری هم سن و سال خودم پیدا کردم -وایییی ببخشین.. اصلا گیجم حواسم نبود کیف و کفشم و دستم داد +نه بابا اشکال نداره منم‌حواسم نبود -خلاصه ببخشین من دیرم شده باید برم +به سلامت چند قدم‌رفتم که کسی زد رو شونم برگشتم‌دیدم همون دخترس +جانم؟ -راستی میگم‌شاید قسمت بوده شمارو دعوت به جمعمون +جمعتون؟ -اره ما چندتا دختریم که تو صحن رضوی قبل نماز مغرب بحثای عقیدتی داریم +آها -آره خلاصه خانوم صالحی سرگروهمون گفت این‌جلسه یه دوست و همراه کنید با خودتون +نمی‌دونم‌راستش -اگه می خوای بیا خوشت نیومد دیگه نیا ..چی‌گفتم اصلا +نمی دونم‌..باشه ..بریم *** چند روز بود که رفته بودم جمع اون دخترا خیلی خوب خیلی بحثای قشنگی از دین می کردن.. انگار همه چیز قشنگ دست به دست هم داده بود که من راه درست و پیدا کنم... امروز یکم زودتر اومده بودم و یه گوشه از صحت که حالا دیگه پاتوقمون شده بود نشسته بودم که یکی از بچه ها اومد.. -سلام ارمیتا جون +سلام عزیزم -چطوری؟ +خوبم -میگم من دیروز نبودم درباره چی حرف زدین؟ +نماز و فلسفش و اینا -اومم.. پس به بحث خیلی و خوب و از دست دادم +اره هم قشنگ بود هم خیلی طولانی تازه بازم موند که قرار شد یه بار دیگه حرف بزنیم چندتا کتابم معرفی کردن -خلاصشو میگی برام؟ + باشه ...بزار فکر کنم بیینم چی گفتیم. خب دیروز همه یکم‌ درباره نماز گفتن..خلاصشو اگه قرار باشه کنار هم‌بگم.....این بود که ..خداي مهربون ماروافريده که به بهشت ببره وبه خوشبختي کامل برسونه.ولي شيطان ونفس اماره سعي مي کنن که ماروغافل ازخدا وراه راست بکنن ومارابه بيراهه بکشونن وجهنمي کنن.خدا نمازرو واجب کرده تاما دائم وروزانه چندبار به يادخدا باشيم وازراهي که مارو به سعادت مي رسونه غافل نشيم. -وایسا یادداشت کنم +یادداشت میکنی بحثا رو؟ -آره تو بحثامون و تو یه دفتر همه رو نگه می دارم +عه چه خوب -خب بقیشو بگو .... :✍ و کپی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌ها‌مشکلی‌ندارد🙂‼️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
💕 💕 ❤️ 📱 📌 🖇 ✨ 📚 +خب دیگه گفتن که نمازگزار همیشه به ياد خداست و ياد خدا بهترين وسيله براي کنترل نفس امّاره و روح طغيانگره اگرکه غفلت از ياد خدا و بي خبري از پاداشها و کيفرهاي خدا موجب تيرگي عقل مي شه انسان غافل فکر عاقبت کار ناپسند و عقوبات آن را نمي کنه و اين نمازه که انسان را به ياد خدا مي اندازه و اثر آن غفلت را از روح و روانش پاک ميکنه -وای یادم‌باشه همیشه ازت خلاصه بحثا رو بپرسم یواش میگی می تونم‌بنویسم +اووو..دیگه از این خبرا نیست ها -باشه حالا بعدا راضیت میکنم الان بقیشو بگو تا نیومدن + دیگه گفتن که...هم چنين نماز گزار براي قبولي نماز خودش از انجام بسياري از گناهان دوری میکنه....دیگه همینا به ذهنم‌رسید -خیلی خوب بود ممنون +باورت میشه من دیروز اصلا به این باور قلبی رسیدم که باید چرا نماز بخونیم -میدونی خیلی خوبه این طور بحثا همه جا باشه خیلیا واقعا مثه گذشته من از روی عادت دین داری میکنن +آره دقیقا.... *** حال: بعد از ناهار پیش عارفه و مامان و باباش خواستم‌برم که بابای عارفه گفت برم اتاقش.... +از پدر و مادرم خبری شده؟ -اره دخترم یه خبرهایی شده +جدی؟؟!!مثلا چه خبری؟ -دستگیرشون کردن بهت زده به بابای عرفان نگاه میکردم +چه جوری دستگیرشون کردن؟ -نحوه دستگیرشدن شون مهم نیست.به خاطر مسئله دیگه ای ماجرای دستگیری شون رو بهت گفتم +چه مسئله ای؟ -اون ها می‌خوان تو رو ببینند +برااااااای چی؟؟؟؟؟ -ماهم نمیدونیم فقط اونا درخواست ملاقات با تو رو دادن +اما...اما‌من نمی خوام -دخترم مطمئنی که نمیخوای ببینیشون؟ با اینکه مطمئن نبودم و دو دل بودم سرم رو به نشونه بله تکون دادم -آخه دخترم ..شاید این آخرین فرصت باشه +یعنی چی؟ -خب حکمشون +اعدامه؟ -آره بعد از کلی این‌پا و اون پا کردن و کلنجار رفتن با خودم گفتم: +نه نمی تونم‌ببینمشون بعد این همه سال به نبودشون عادت کردم.الان چطوری یهویئ +باشه دخترم هر جور که خودت صلاح میدونی. -ممنون از اینکه بهم گفتین من میتونم برم پیش عارفه؟ +اره دخترم برو راحت باش زیر لب ممنونی گفتم و از اتاق خارج شدم. چشمام پر از اشک شد و بغض سنگینی تو گلوم نشست.به سمت اتاق عارفه راه افتادم در زدم و منتظر اجازه عارفه نشدم و رفتم داخل.انگار با دیدن عارفه بغضم ترکید و زدم زیر گریه. عارفه که اشک های منو دید بلند شد و آغوشش رو برام بازکرد..... .... :✍ و کپی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌ها‌مشکلی‌ندارد🙂‼️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
💕 💕 ❤️ 📱 📌 🖇 ✨ 📚 خودم رو تو آغوش عارفه پرت کردم و بلند بلند زدم زیر گریه عارفه هم مدام میپرسید چیشده،باباش چی بهم گفته و.... آخر سر هم کلافه دستی به صورتم کشید و اشکام رو پاک کرد و گفت -وای آرمیتا خلم کردی چیشده؟ با گریه جواب دادم +مامان و بابام رو دستگیر...کردن -به خاطر دستگیر شدنشون داری گریه میکنی؟ایشالا آزاد میشن خب بعد چندسال سری به نشونه نه تکون دادم که عارفه کلافه تر پرسید -چی نه ؟ +عارفه می خوان اعدامشون کنن +آرمیتا جانم بزار من برم برات یه لیوان آب بیارم بعد باهم صحبت می کنیم . عارفه بیرون رفت و دو سه دقیقه بعد با یه لیوان آب آوند داخل اتاق.اب رو که به خوردم داد گفت -از بابا پرسیدم گفت که گفتی نمی خوای ببینیشون +آره -آرمیتا بهت حق میدم نخوای ببینیشون اما به نظرم برو ببین حرف حسابشون چیه؟! چرا تو رو ول کردن و سپردنت دست مامان بزرگت.من اگه جای تو بودم حداقل برای گرفتن جواب هامم که شده میرفتم دیدنشون. حرفای عارفه به نظرم حرفای منطقی میومد اما من هر کاری کردم نمیتونستم با خودم کنار بیام که برم دیدنشون +به نظرت دلیلی موجه هست اصلا برا این کارشون؟اصلا اگه دستگیر نمی شدن که سراغ منو نمی گرفتن -خب تو هم راست میگی ولی خوب فکر کن اصلا تا اجرای حکم که خیلی وقت هست بشین قشنگ فکر کن. بعد از یه درد و دل حسابی با عارفه عزم رفتن کردم.لباس پوشیدم و رفتم سراغ چادرم تازگیا این مرور خاطرات چند وقت پیش جزئی از زندگی من شده بود. ****** *{+سلام بچه ها -به سلاام ارمیتا جون -سلام بعد از سلام و احوال پرسی با بچه هایی که دیگه کلا دوست شده بودم ،نشستم کنارشون با بیرون رفتنمون باهم و روحیم خیلی خیلی بهتر از قبل شده بود.. رو به بچه ها پرسیدم +خب خب بحث امروز راجب چیه؟ ......... .... :✍ و کپی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌ها‌مشکلی‌ندارد🙂‼️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
⁴پـــــ📖ـــــارت‌تقدیــ👆ـــم نگاهاتـــ👀ــون
ڪـجـاسـتـ¿ :) مــهــــ💚ـــدے‌جان‌ هیچڪس‌یاد‌غریبۍ‌تو‌نیستـ💔 ایـنجا‌تورا‌براۍ‌ حاجـاتشان‌میخواهنـد🙃 ‼️ 👤| | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
|♨️|•#رهایی_از_رابطه_حرام 28 ●°بعد از توبه✨انسان باید بیش از قبل مراقب خودش باشه تا دیگه🤚🏻سراغ چنین
|♨️|• ۲۹🔥 ●°به طور کلی مبارزه🤛🏻با هوای نفس یا همون انتخاب✔️ تمایلات برتر یه کار بسیار سختی هست البته اگه آدم بخواد بدون برنامه📝و بدون کمک گرفتن🙏🏻از خداوند متعال و اهل بیت انجامش بده.🌱 ●°مبارزه با نفس☄باید توی بغل خدا🥰باشه تا هم شیرین بشه و هم انسان رو همیشه با انرژی نگه داره.💪🏻 ●°مثلا تا فکر💭طرف مقابل توی ذهنت اومد سریع به خدا پناه ببر.😢مثل بچه‌ای که از ترس غریبه‌ها سریع توی بغل مامانش میره.😩 ●°سریع توی قلبت♥️با خدا ارتباط🔄 برقرار کن و بگو خدایا منو که میشناسی، ولم کنی میرم گناه میکنم...🌪 به حق امام زمان کمکم کن و دستمو بگیر...👋🏻😢 ●°بعد موقعیتت رو عوض کن و یه مسافرتی🚗 چیزی برو. یا حداقل برو بیرون از خونه🏡یه چرخی بزن که این افکار از سرت بیفته.🙃 ●°هر روز صبح⛅️دعای عهد📖 رو با این نیت که با امام زمان تجدید عهد کنی🤝🏻بخون... ●°اون لحظه‌هایی⏳که آدم از ترس گناه میره توی بغل خدا، قشنگ‌ترین😍و موثرترین👌🏻لحظات زندگی انسان خواهد بود... ●°بعد از یه مدت که این مدلی با خدا و امام زمان ارواحنا فداه انس گرفتی😌احساس میکنی که اصلا لذت رابطه حرام💥یه لذت مسخره بوده و به همه دلتنگی‌های بچگانه‌ای که قبلا داشتی میخندی!😄 ●°کلا زندگیت یه مدل دیگه‌ای میشه و کم‌کم سطح بالاتر و برتر✨از حیات رو تجربه خواهی کرد...☺️💕 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
⭕️ چند نکته در مورد 🔶 ببینید اینکه ما با مذاکره مخالفیم صرفا "یه دعوای سیاسی نیست". اصلا این ظلم به انقلابیون هست که کسی بخواد مخالفت با مذاکره رو یه صرفا یه دعوای سیاسی عنوان کنه. ✅ ما با مذاکره مخالفیم اول از همه به این دلیل که صدها بار دیدیم طرف مقابل با تمام کشورهایی که مذاکره داشته بدعهدی کرده و زیر تموم حرفاش زده. 🔸 خود شما هم اگه مثلا برای ساخت منزلتون با یه نفر دو سه بار قرارداد ببندید و هر بار زیر قرار بزنه و خسارتی به منزلتون وارد کنه آیا بازم باهاش قرارداد میبندید؟🙄 قطعا خیر. دو سه بار که هیچ! حتی اگه یک بار هم زیر قرارش بزنه و موجب خسارت بشه قطعا دیگه باهاش قطع رابطه میکنید. حالا ارزش قرارداد برای یک منزل بیشتره یا یه قرارداد برای یک کشور؟ ✅ قطعا ارزش یک قرارداد جهانی خیلی بالاتر هست و اصلا قابل قیاس نیست. ⭕️ حالا اگه یه کشوری ده ها بار زیر حرفش زده باشه و با هر کسی مذاکره کرده اون کشور رو به خاک سیاه نشونده باشه آیا به نظرتون باید بازم باهاش مذاکره کنیم؟ 😒 قطعا خیر. ⭕️ حالا اگه یه عده توی کشور ما بیان توی رسانه ها جوری حرف بزنند که مردم رو مجبور به مذاکره مجدد با چنین کشور دروغگویی کنند چقدر مجرم هستند؟ چنین افرادی چقدر مستحق مجازات هستند؟ ❇️ آیا اگه کسی مخالف مذاکره مجدد با چنین کشور دروغگویی باشه این انسان نیست؟ قطعا هست... ✔️ این نکته رو همه مردم ایران باید بهش دقت داشته باشند که انقلابیون اصلا چیزی غیر از منافع عقلانی و اقتصادی کشور رو مد نظر ندارند و اگه با مذاکره مخالفت میکنند "از سر فهم و تجربه و عقل هست" نه خدای نکرده از سر احساسات و تخیلات. ⭕️ بنابراین فکر اینکه با اومدن ترامپ یا بایدن قراره وضع اقتصادی ما خوب بشه اساسا "یه فکر احمقانه و خیالپردازانه" هست و اگه کسی مقابل چنین فکری بایسته حتما انسان عاقل و فهمیده ای خواهد بود... عاقلان کشور انقدر باید فضا رو برای افکار احمقانه سنگین کنند که دیگه کسی جرات نکنه ذره ای افکار احمقانه رو بین مردم ترویج کنه. ✅ اگه چنین فضای خوبی در رسانه ها شکل بگیره ان شالله شاهد اتفاقات خوبی در کشورمون خواهیم بود... 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa