eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
551 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴۵ عبادتهای بی حاصل ا (خلاقی معنوی عبادی) و درود خدا بر او فرمود:بسا روزه داری که بهره ای جز گرسنگی و تشنگی از روزه‌داری خود ندارد،و بسا شب زنده داری که از شب زنده داری چیزی جز رنج و بی خوابی به دست نیاورد! خوشا خواب زیرکان و افطارشان! ۱۴۶ ارزش دعا،صدقه و زکات دادن (اخلاق اقتصادی) و درود خدا بر او فرمود: ایمان خود را با صدقه دادن،و اموالتان را با زکات دادن نگاه دارید،و امواج بلا را با دعا از خود دور سازید. ۱۴۷ (عملی اخلاقی اعتقادی) کمیل بن زیاد میگوید: امام علی علیه السلام دست مرا گرفت و به سوی قبرستان کوفه برد،آنگاه آه پردردی کشید و فرمود: ای کمیل بن زیاد! این قلب ها بسان ظرف هایی هستند،که بهترین آنها،فراگیرترین آنهاست،پس آنچه را می گویم نگاه دار: ۱_اقسام مردم (مردم شناسی) مردم سه دسته اند: دانشمند الهی،و آموزنده ای بر راه رستگاری،و گروهی مثل پشه هایی که دست خوش باد و طوفان هستند و همیشه سر گردانند،که به دنبال هر سر و صدایی می روند، و با وزش هر بادی حرکت می کنند؛نه از روشنایی دانش نور گرفتند،و به پناهگاه استواری پناه بردند. ۲_ارزش های والای دانش ای کمیل! دانش بهتر از مال است،زیرا علم،نگهبان تو است،و مال را تو باید نگهبان باشی؛مال با بخشش کاستی می پذیرد اما علم با بخشش فزونی گیرد؛و مقام و شخصیتی که با مال به دست آمده با نابودی مال،نابود می گردد. ای کمیل بن زیاد! شناخت علم راستین (علم الهی) آیینی است که به خاطر آن پاداش داده می شود،و انسان در دوران زندگی با آن خدا را اطاعت می کند،و پس از مرگ،نام نیکو به یادگار گذارد. دانش،فرمانروا و مال فرمانبر است. ۳_ارزش دانشمندان ای کمیل! ثروت اندوزان بی تقوا مرده اند،گرچه به ظاهر زنده اند،اما دانشمندان،تا دنیا برقرار است زنده اند،بدن هایشان گرچه در زمین پنهان اما یاد آنان در دلها همیشه زنده است. ۳_اقسام دانش پژوهان بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانی انباشته است،ای کاش کسانی را می یافتم که می توانستند آن را بیاموزند. آری تیزهوشانی می یابم،اما مورد اعتماد نمی باشند،دین را وسیله دنیا قرار داده،و با نعمت های خدا بر بندگان،و با برهان های الهی بر دوستان خدا فخر می فروشند. یا گروهی که تسلیم حاملان حق میباشند اما ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند،که با اولین شبهه ای،شک و تردید در دلشان ریشه میزند؛پس نه آنها و نه اینها،سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند،یا فرد دیگری که سخت در پی لذت بوده،و اختیار خود را به شهوات داده است،یا آن که در ثروت اندوزی حرص می ورزد،هیچ کدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری کنند،و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند،و چنین است که دانش،با مرگ دانشمندان می میرد. ۵_ویژگی های رهبران الهی آری! خداوندا! زمین هیچگاه از حجت الهی خالی نیست،که برای خدا با برهان روشن قیام کند،یا آشکار و شناخته شده،یا بیمناک و پنهان،تا حجت خدا باطل نشود،و نشانه هایش از میان نرود. تعدادشان چقدر و در کجا هستند؟به خدا سوگند! که تعدادشان اندک،ولی نزد خدا بزرگ مقدارند،که خدا به وسیله آنان حجت ها و نشانه های خود را نگاه می دارد،تا به کسانی که همانند شان هستند بسپارند،و در دل های آنان بکارد،آنان که دانش،نور حقیقت بینی را بر قلبشان تابانده و روح یقین را دریافته اند،که آنچه را خوشگذران ها دشوار می شمارند،اسان گرفتند،و با آنچه که ناآگاهان از آن هراس داشتند انس گرفتند. در دنیا با بدن هایی زندگی می کنند،که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است،آنان جانشین خدا در زمین،و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه! آه! چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم! کمیل! هرگاه خواستی باز گرد. اللهم عجل لولیک الفرج🌹♥️ | 🌸 ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
۱۴۸ نقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسی) (اخلاقی علمی) و درود خدا بر او فرمود: انسان زیر زبان خود پنهان است¹. (مولوی:آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان سعدی:تا مرد سخن نگفته باشد علم و هنرش نهفته باشد.«گلستان») ۱۴۹ ضرورت خود شناسی(اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست. ۱۵۰ ضد ارزش ها و هشدار ها(اخلاقی اجتماعی سیاسی) مردی از امام درخواست اندرز کرد و درود خدا بر او فرمود: مانند کسی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است،و توبه را با آرزو های دراز به تاخیر می اندازد، در دنیا چونان زاهدان سخن می‌گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است، اگر² نعمت ها به او برسد سیر نمی‌شود، و در محرومیت قناعت ندارد، از آنچه به او رسید شکرگزار نیست،و از آنچه مانده زیاده طلب است. دیگران را پرهیز می دهد اما خود پروا ندارد؛به فرمان برداری امر می‌کند اما خود فرمان نمی برد،نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد؛گناهکاران را دشمن می دارد اما خود یکی از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پا فشاری دارد، اگر بیمار شود پشیمان می شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی هاست؛ در سلامت مغرور و در گرفتاری ناامید است؛اگز مصیبتی به او رسد به زاری خدا را میخواند.اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روی بر می‌گرداند. نفس او با نیروی گمان ناروا، بر او چیرگی دارد، و او با قدرت یقین بر نفس خود چیره نمی‌گردد.برای دیگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه عمل کرده امیدوار است. اگر بی نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مایوس و سست شود.چون کار کند در آن کوتاهی ورزد، و چون چیزی خواهد زیاده روی نماید، چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را برگزیده، توبه را به تاخیر اندازد، و چون رنگی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزیند؛عبرت آموزی را طرح می کند، اما خود عبرت نمیگیرد؛ در پند دادن مبالغه میکند، اما خود پند پذیر نمی باشد. سخن بسیار میگوید، اما کردار خوب او اندک است! برای دنیای زودگذر تلاش و رقابت دارد، اما برای آخرت جاویدان آسان می گذرد؛سود را زیان، و زیان را سود می پندارد؛از مرگ هراسناک است، اما فرصت را از دست می‌دهد؛ گناه دیگری را بزرگ می شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک می پندارد؛ طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ می داند؛مردم را سرزنش میکند اما خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه برخورد می کند؛خوشگذرانی با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حکم می کند، اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد، دیگران را هدایت، اما خود را گمراه می کند، دیگران از او اطاعت می کنند، و او مخالفت می ورزد، حق خود را به تمام میگیرد، اما حق دیگران را به کمال نمی دهد، از غیر خدا می ترسد، اما از پروردگار خود نمی‌ترسد! : اگر در نهج البلاغه جز این حکمت وجود نداشت، همین یک حکمت برای اندرز دادن کافی بود، این سخن، حکمتی رسا ، و عامل بینایی انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب اندیشه است. ۱۵۱ ضرورت آینده نگری (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: هرکسی را پایانی است؛تلخ یا شیرین. ۱۵۲ توجه به فناپذیری (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: آنچه روی می آورد، باز می گردد، و چیزی که باز گردد گویی هرگز نبوده است! اللهم عجل لولیک فرج 🌹 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟🌸
۱۵۳ صبر و پیروزی (اخلاقی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: انسان شکیبا، پیروزی را از دست نمی دهد، هر چند زمان آن طولانی شود. ۱۵۴ اهمیت نیّت ها (اخلاقی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که از کار گروهی خشنود باشد، چونان کسی است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلی روی آورد، دو گناه بر عهده او باشد: گناه کردار باطل، و گناه خشنودی به کار باطل. ۱۵۵ ضرورت پایبندی به عهد و پیمان (اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: عهد و پیمان ها را پاس دارید به خصوص با وفاداران¹. (¹-پس از پیروزی در جنگ جمل،وقتی اسیران جنگ با امام بیعت می کردند،خطاب به مروان بن حکم فرمود.) ۱۵۶ ضرورت خداشناسی ‌و اطاعت (اخلاقی، عبادی، اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: خدای را اطاعت کنید که در نشناختن پروردگار عذری ندارید. ۱۵۷ فراهم بودن راه های هدایت (اخلاقی، اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده‌اند، اگر هدایت می طلبید، شما را هدایت کرده اند، اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوشتان خوانده‌اند. ۱۵۸ روش برخورد با دوستان بد (اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: برادرت را با احسانی که در حقّ او می‌کنی سرزنش کن، و شرّ او را با بخشش بازگردان. ۱۵۹ پرهیز از مواضع اتهام (اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: کسی که خود را در جایگاه تهمت قرار داد، نباید جز خود را نکوهش کند!. ۱۶۰ قدرت و زورگویی (اخلاقی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: هر کس قدرت به دست آورد(قدرت منهای دین)، زورگویی می کند. ۱۶۱ ارزش مشورت و پرهیز از خودمحوری (اخلاقی، سیاسی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: هر کس خودرای شد به هلاکت رسید و هر کس با دیگران مشورت کرد، در عقل های آنان شریک شد. ۱۶۲ ضرورت رازداری (اخلاقی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که راز خود را پنهان دارد، اختیار آن در دست اوست. اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
رمان زیبای ♥️🍃 قسمت هشتاد و نهم _.... اون دختر حتی حاضر نبود به من فکر کنه... پنج سال انتظار و عاشقی یک طرف یک سال انتظار و سکوت یه طرف... تو این یک سال سخت ترین روزهای زندگیمو گذروندم. تازه معنی حرفها و نگاه هاش رو میفهمیدم... دست راستشو گرفتم و به کف دستش نگاه کردم. هنوز جای بخیه ها بود.گفتم: _پس اون پسر فداکاری که این همه سال دعاش میکردم تو بودی؟!! چشمهاش ناراحت بود. گفتم: _من اون پنج سال بی خبر بودم ولی این یک سال زمان رو لازم داشتم برای اینکه الان عاشقت باشم. همه ساکت بودن... برای اینکه فضا رو عوض کنم گفتم: _پس تا حالا دو بار ضرب شست منو دیدی.به قول آقای موحد حواست باشه منو عصبانی نکنی که کاراته بازی میکنم. همه خندیدن.ولی من محو تماشای مردی بودم که مردانه پای عشقش به من ایستاده بود.وحید لایق عشقی با دوام بود.فضای شادی شده بود. اون شب وحید و خانواده ش رفتن ولی من تا صبح به کارهای خدا فکر میکردم... زندگی من مثل جورچینی بود که قطعاتش خیلی منظم و حساب شده سرجاش قرار داشت. فردای روز عقد وحید باید میرفت سرکار. ولی زودتر از همیشه برگشت.با من تماس گرفت. گفت: _از بابا اجازه گرفتم که من و تو با هم بریم بیرون.آماده شو دارم میام دنبالت. خیلی خوشحال شدم... سریع آماده شدم.حتی چادر هم پوشیدم و منتظر نشستم تا بیاد.مامان میخواست برای شام قرمه سبزی درست کنه.به من گفت: _برای شام برمیگردی؟ گفتم: _فکر نکنم.احتمالا بیرون یه چیزی میخوریم. مامان هم مشغول درست کردن خورشت شد.بوی غذا تو خونه پیچیده بود... گوشیم دستم بود تا وقتی تماس گرفت سریع برم بیرون.زنگ در زده شد.نگاه کردم وحید بود.تعجب کردم که چرا به گوشیم زنگ نزده. گوشی آیفون رو برداشتم و گفتم: _الان میام. لبخند زد و گفت: _معمولا اول یه تعارفی میکنن که بیا تو. خنده م گرفت.گفتم: _میخوای بیای تو؟ -مامان خونه ست؟ -بله -پس اگه اشکالی نداره باز کن. درو باز کردم و به مامان گفتم: _آقا وحید میخواد بیاد تو. خودم جلوی در ایستاده بودم.مامان هم از آشپزخونه اومد. وحید بالبخند وارد شد.یه دسته گل خوشگل تو دستش بود.بالبخند نگاهش کردم.نگاهم کرد ولی اول خیلی مهربون و خنده رو رفت سمت مامان.بعد احوالپرسی دسته گل رو گرفت سمت مامان و گفت: _قابل شما رو نداره. مامان به من نگاه کرد.وحید با خنده گفت: _این برای شماست.مال زهرا تو ماشینه. مامان هم خنده ش گرفته بود و گفت: _واقعا اینو برا من خریدی؟ وحید گفت: _بله مامان مهربونم.برای شما خریدم. مامان گل رو گرفت و تشکر کرد.من از این حرکت وحید و اینطور حرف زدنش با مامان تعجب کردم. آخه ما تازه دیروز عقد کردیم.اینکه اینقدر زود صمیمی شده و این حد از صمیمیت برام عجیب بود ولی از اینکارش خوشم اومد و با لبخند نگاهشون میکردم. مامان تعارفش کرد بشینه.وحید کنار مامان نشست و با مهربانی نگاهش میکرد و باهاش احوالپرسی میکرد. سه تا لیوان شربت آلبالوی خونگی آوردم. وحید وقتی شربت شو خورد به مامان نگاه کرد و گفت: _به به، خیلی خوشمزه بود.معلومه خیلی کدبانو هستین. مامان بالبخند گفت: _نوش جان. وحید گفت: _بوی شام تون هم که عالیه.برای زهرا هم غذا درست کردین؟ -نه.زهرا گفت بیرون شام میخورین. وحید به من نگاه کرد و گفت: _همچین غذایی رو ول کنیم بریم بیرون غذا بخوریم؟ مامان باخوشحالی گفت: _اگه میاین بیشتر درست میکنم. وحید به مامان نگاه کرد و گفت: _منکه از همین الان گرسنه م شد.کی آماده میشه؟ من و مامان خندیدیم.مامان گفت: _پسرم هنوز که درست نکردم. وحید بلند خندید و گفت: _من کلا از غذاهای خوشمزه خیلی خوشم میاد.لطفا زیاد درست کنید. مامان هم بلند خندید. بعد یه کم صحبت دیگه ما بلند شدیم بریم بیرون ولی برای شام برمیگشتیم. وقتی سوار ماشین شدم وحید یه دسته گل کوچولوی خوشگل از صندلی عقب برداشت و به من داد.خیلی خوشحال شدم ولی مثل سابق از خوشحالی جیغ نمیزدم. فقط عاشقانه به وحید نگاه کردم و تشکر کردم. وحید حرکت کرد.گفتم: _کجا میخوای بریم؟ -یه جای خوب. تو مسیر مدام حرف میزد.از همه چیز میگفت. خیلی.... نویسنده:بانو {کپی‌باذڪرنام نویسنده و صلوات درتعجیل آقاصاحب‌الزمان مجازاست🍃🌹} 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
۱۶۳ فقر و نابودی (اقتصادی) و درود خدا بر او فرمود: فقر،مرگ بزرگ است!. ۱۶۴ روش برخورد با متجاوزان (اخلاقی سیاسی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: رعایت حق کسی که حق خویش را محترم نمی شمارد،نوعی بردگی اوست. ۱۶۵ پرهیز از نافرمانی خدا (اخلاقی اعتقادی) و درود خدا بر او فرمود: هیچ اطاعتی از مخلوق،در نافرمانی پروردگار روا نیست! ۱۶۶ پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران (اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: مرد را سرزنش نکنند که چرا حقش را با تأخیر می گیرد،بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد¹. (¹-شخصی از امام پرسید: چرا حق خود «امامت» را دیر طلب کردی؟این پاسخ را داد.) ۱۶۷ خودپسندی و محرومیت‌ها (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: خودپسندی مانع رشد و فزونی است. ۱۶۸ توجه به فناپذیری دنیا (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: آخرت نزدیک، و زمان ماندن در دنیا اندک است. ۱۶۹ آینده نگری (اخلاقی اعتقادی) و درود خدا بر او فرمود: صبحگاهان برای آنکه دو چشم بینا دارد،روشن است. ۱۷۰ ضرورت ترک گناه (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: ترک گناه،آسان تر از درخواست توبه است. ۱۷۱ ره آورد شوم حرام خواری ( اخلاقی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: بسا لقمه‌ای گلوگیر که از لقمه های فراوانی محروم می کند. ۱۷۲ نادانی و دشمنی ها ( اخلاقی علمی) و درود خدا بر او فرمود: مردم دشمن چیزهایی هستند که نمی دانند. اللهم عجل لولیک فرج 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
رمان زیبای ♥️🍃 قسمت صد و سی و هشتم _پسرخاله ش؟؟!! آقای پورسینا؟!!! -بله بیشتر خوشحال شد.گفت: _خداروشکر.واقعا مرد خوبیه. _ بعضی کارهای خدا رو زمان میبره تا آدم بفهمه.صبا و پسرخاله ش الان باهم خوشبختن.این مراحل زندگی برای هر دو شون باید طی میشد تا الان باهم خوشبخت باشن.صبا میگفت از زندگی با شما خیلی چیزها یاد گرفته که باعث شده الان زندگیش با همسرش خیلی خوب باشه. بعد چند لحظه سکوت گفتم: _کسیکه قسمت شماست هم احتمالا تا حالا پیش کس دیگه ای امانت بوده تا برای زندگی با شما آماده بشه. وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت: _نه.بهتره دیگه کسی رو درگیر مشکلات کاری خودم نکنم..من الان روی کارم بیشتر تمرکز میکنم و موفق تر هستم. چیزی نگفتم تا وحید چیزی بگه.به وحید نگاه کردم،به جلو نگاه میکرد.گفتم: _ولی یکی از همکاران شما میگفت مأموریت های بعد از ازدواجش خیلی موفق تر از مأموریت های قبل ازدواجش بوده. وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت: _اون همکارم حتما همسر خیلی خوبی داره.باید قدرشو بدونه.ولی خانم موحد،انصافا همچین همسری خیلی کم پیدا میشه. وحید باخنده نگاهم میکرد.منم خنده م گرفته بود.خنده مو جمع کردم و گفتم: _آرامش برادرم برای من خیلی مهمه. هرکسی رو لایق زندگی با برادرم نمیدونم.اگه به من اعتماد دارین،کسی رو بهتون معرفی میکنم که همچین همسری باشه براتون. وحید به شوخی گفت: _علیرضاجان،خانومم اراده کرده شما ازدوج کنی.تا شیرینی عروسی تو نخوره هم کوتاه نمیاد.پس بهتره زودتر راضی بشی وگرنه به زور راضیت میکنه. آقای اعتمادی هم خندید.گفتم: _آقای اعتمادی،دو هفته دیگه دورهمی منزل ماست.حتما تشریف بیارید.تا اون موقع هم فکر کنید و اون موقع نتیجه ش رو بگید. آقای اعتمادی بعد یه کم سکوت بالبخند گفت: _اگه زودتر به نتیجه رسیدم چی؟ خنده م گرفت.وحید هم بلند خندید و باخنده گفت: _چقدر هم هولی.حداقل مثلا فردا میگفتی. آقای اعتمادی بالبخند گفت: _واقعا نمیخواستم دیگه ازدواج کنم ولی به درستی حرفهای خانومتون اعتماد دارم. وحید به من گفت: _حالا اون خانم محترم کی هست؟ به آقای اعتمادی گفتم: _موافقید کسی باشه که مثل شما قبلا ازدواج کرده باشه؟ -بله،اینطوری بهتره. -از طرفی کسی باشه که شرایط شما رو هم کاملا درک کنه و حتی بهتره که قبلا تجربه کرده باشه.درسته؟ وحید سؤالی نگاهم میکرد.آقای اعتمادی گفت: _اگه اینطور باشه که خیلی بهتره. گفتم:.... ادامه دارد... نویسنده:بانو {کپی‌باذڪرنام نویسنده و صلوات درتعجیل آقاصاحب‌الزمان مجازاست🍃🌹} 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
رمان زیبای ♥️🍃 قسمت صد و چهل و سوم بچه ها خواب بودن.نگاهشون میکردم. وحید اومد پیشم. آروم گفتم: _وحید،از اینکه پدر هستی چه حسی داری؟ -قابل توصیف نیست. -بزرگترین چیزی که من بهش افتخار میکنم،،مادر بودنه. حس خیلی قشنگیه که واقعا قابل توصیف نیست. به وحید نگاه کردم.گفتم: _من هنوز هدیه مو بهت ندادم ها. وحید لبخند زد.رفتیم تو هال.گفتم: _خیلی فکر کردم که چه هدیه ای بهت بدم بهتره..ولی هیچ چیز مناسبی به ذهنم نرسید..تا دو روز پیش که متوجه موضوعی شدم..هدیه من به شما فقط یه خبره..یه خبر خیلی خیلی خیلی خوب... یه پاکت بهش دادم.وحید لبخند زد و گفت: _تو هم هدیه ت تو پاکته؟ منم لبخند زدم.اینبار من با دقت و لبخند نگاهش میکردم.وحید وقتی پاکت رو باز کرد به کاغذ تو دستش خیره موند بعد مدتی به من نگاه کرد.بالبخند و تعجب گفت: _جان وحید واقعیه؟ خنده م گرفت -بله عزیزم -بازهم دوقلو؟ -بله خیلی خوشحال بود.نمیدونست چی بگه.گفت: _خدایا خیلی نوکرتم. یک هفته بعد تو هواپیما بودیم به مقصد نجف... وحید گفت: _کجایی؟ نگاهش کردم. -تو ابر ها،دارم پرواز میکنم. خندید. تو حرم امام علی(ع) نشسته بودیم. پسرها خواب بودن و فاطمه سادات با کتابش مشغول بود.مثلا مثل ما داشت دعا میخوند.وحید گفت: _زهرا نگاهش کردم. -جانم؟ جدی گفت: _خیلی خانومی. بالبخند گفتم: _ما بیشتر. خندید.بالبخند گفت: _من تا چند وقت پیش خیلی شرمنده بودم که تو بخاطر من این همه سختی تو زندگیمون تحمل کردی.ولی چند وقته فهمیدم اونی که باید شرمنده باشه من نیستم،تو هستی. -یعنی چی؟! -فکر میکنم اون همه سختی ای که من کشیدم برای این بوده که چون تو خیلی بزرگی، امتحاناتت سخت تره.درواقع من هیزم تری بودم که با خشک ها باهم سوختیم. خنده م گرفت.گفتم: _من از همون فردای عقدمون عاشق این ضرب المثل استفاده کردن های شما شدم. وحید هم خندید.جدی گفتم: _اینم هست ولی همه ی قضیه این نیست. -یعنی چی؟! -ما نمیتونیم بگیم کارهای خدا چیه،چون ما عالم به غیب نیستیم.اما چیزی که به ذهن من میرسه اینه؛ یکی بود،یکی نبود،غیر از خدا هیچکس نبود.. تو میلیاردها آدمی که رو زمین وجود داره،یه وحید موحد بود و یه زهرا روشن.این دو تا باید تو یه مرحله ای به هم میرسیدن.برای اینکه این دو تا وقتی به هم رسیدن،بهتر بتونن بندگی کنن،باید به یه حدی از میرسیدن.وحید موحد باید پخته میشد،تو آرام پز.زهرا روشن تو کوره...همه ی اتفاقات زندگی ما رو بود.حتی روزها و ثانیه هاش.شاید اون موقع به نظر من و شما وقت خوبی نبود ولی همه چیزش رو حسابه. اینکه وحید موحد کی اتفاقی زهرا روشن رو ببینه، اینکه کدوم وجه زهرا روشن رو ببینه که بیشتر عاشقش بشه، اینکه زهرا روشن کی با امین رضاپور ازدواج کنه، اینکه امین رضاپور کی شهید بشه، اینکه پیکرش کی برگرده، اینکه وقتی شهید میشه با کی باشه، همش رو بود.اگه اون وقتی که اومدی خاستگاری من،من قبول میکردم،الان این که برات دارم رو نداشتم.اون یکسال زمان لازم بود تا شما منو بیشتر بشناسی.من و شما هر دو مون به این زمان ها نیاز داشتیم. نه شما بخاطر من منتظر موندی،نه من بخاطر شما.. خدا سختی هایی پیش پای ما گذاشت تا کمکمون کنه باشیم. میبینی؟ما به خدا خیلی .همه ی زندگی ما خداست،حتی ها مون هم لطفش بوده و هست..من و شما باهم میشیم. سختی ها مون برای هر دو مون به یه اندازه امتحانه. -زهرا،زندگیمون بازهم میشه...کار من تغییر کرده. بیشتر شده.ازت میخوام کمکم کنی.هم برام خیلی دعا کن،هم به هایی که برای کارم میدی نیاز دارم،هم به دادن هات،هم اینکه مثل سابق نیروها مو تقویت کنی. بالبخند گفتم: _اون وقت خودت چکار میکنی؟همه کارهاتو که داری میگی من انجام بدم. خندید و گفت: _آره دیگه.کم کم فرماندهی کن. -این کارو که الانم دارم میکنم..من الانم فرمانده خونه و شوهرم هستم..یه کار جدید بگو. باهم خندیدیم.وحیدعاشقانه نگاهم کرد و گفت: _زهرا،خیلی دوست دارم..خیلی خیلی. -ما بیشتر. وحید مهرشو گذاشت جلوش و گفت: _میخوام نماز بخونم،برای از خدا،بخاطر داشتن تو. بعد بلند شد و تکبیر گفت.منم دو قدم رفتم عقب تر و خوندم بخاطر داشتن وحید. بعد نماز گفتم خدایا *هر چی تو بخوای*.تا هر جا بخوای هستم.خیلی کمکمون کن،مثل همیشه... نویسنده:بانو {کپی‌باذڪرنام نویسنده و صلوات درتعجیل آقاصاحب‌الزمان مجازاست🍃🌹} 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
۱۷۳ ارزش مشورت‌ها (اخلاقی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند،صحیح را از خطا خوب شناسد. ۱۷۴ ارزش خشم در راه خدا (اخلاقِ سیاسی،عقیدتی) و درود خدا بر او فرمود: آن کس که دندان خشم در راه خدا بر هم فشارد،بر کشتن باطل گرایان توانمند گردد. ۱۷۵ راه درمان ترس (اخلاقی علمی تربیتی) و درود خدا بر او فرمود: هنگامی که از چیزی میترسی،خود را در آن بیفکن،زیرا گاهی ترسیدن از چیزی،از خود آن سخت‌تر است. ۱۷۶ ابزار ریاست (بردباری فراوان) (اخلاقی مدیریتی) و درود خدا بر او فرمود: بردباری و تحمل سختی ها، ابزار ریاست است. ۱۷۷ روش برخورد با بدان (اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار، آزار ده!. ۱۷۸ روش نابود کردن بدی ها (اخلاقی سیاسی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: بدی را از سینه دیگران با کندن آن از سینه خود،ریشه کن نما! ۱۷۹ عادت سستی اراده (اخلاقی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: لجاجت،تدبیر را سست می کند. ۱۸۰ طمع ورزی و بردگی (اخلاقی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: طمع ورزی، بردگی همیشگی است. ۱۸۱ ارزش دور اندیشی و پرهیز از کوته فکری (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: حاصل کوته فکری،پشیمانی،و حاصل دوراندیشی،سلامت است. ۱۸۲ شناخت جایگاه سخن و سکوت (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: آنجا که باید سخن درست گفت،در خاموشی خیری نیست،چنان که در سخن ناآگاهانه نیز خیری نخواهد بود. ۱۸۳ باطل گرایی و اختلاف (اخلاق سیاسی) و درود خدا بر او فرمود: دو دعوت به اختلاف نرسند جز اینکه یکی باطل باشد! ۱۸۴ ویژگی های اعتقادی امام علیه السلام (اعتقادی) و درود خدا بر او فرمود: از روزی که حق برای من نمایان شد،هرگز دچار تردید نشدم! ۱۸۵ ویژگی های اعتقادی امام علیه السلام (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند،و هرگز گمراه نشدم،و کسی به وسیله من گمراه نشده است. ۱۸۶ آینده سخت ستمکاران (اخلاقی سیاسی) و درود خدا بر او فرمود: آغاز کننده ستم،در قیامت انگشت به دهان می‌گزد. ۱۸۷ ضرورت یاد قیامت (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: کوچ کردن نزدیک است!. اللهم عجل لولیک فرج..." 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
۱۸۸ ضرورت حق گرایی (اخلاقی اعتقادی) و درود خدا بر او فرمود: هرکس که با حق در آویزد،نابود می گردد. ۱۸۹ ارزش صبر و خطر بی تابی (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: کسی را که شکیبایی نجات ندهد، بی تابی او را هلاک گرداند. ۱۹۰ معیار امامت؟(اعتقادی معنوی) و درود خدا بر او فرمود: شگفتا! آیا معیار خلافت،صحابیِ پیامبر بودن است؟،اما صحابی بودن و خویشاوندی ملاک نیست؟.(از امام شعری در همین مسئله نقل شد که به ابابکر فرمود:)« اگر ادعا می کنی با شورای مسلمین به خلافت رسیدی،چه شورایی بود که رای دهندگان حضور نداشتند؟و اگر خویشاوندی را حجت می‌آوری،دیگران از تو به پیامبر نزدیک تر و سزاوار ترند.»¹ (ابابکر،قبل از به دست گرفتن حکومت،خویشاوندی خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را مطرح می‌کرد،و پس از حاکم شدن،به بیعت مردم اشاره می‌کرد،که امام به هردوی ادعای او پاسخ داد.) ۱۹۱ مشکلات دنیا (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: همانا انسان در دنیا،تخته نشانه گیری تیرهای مرگ،و ثروتی است دستخوش تاراج مصیبت ها،با هر جرعه نوشیدنی،اندوهی گلوگیر و در هر لقمه ای،استخوان شکسته ای قرار دارد،و بنده نعمتی به دست نیاوَرَد،جز آنکه نعمتی از دست بدهد،و روزی به عمرش افزوده نمی گردد،جز با کم شدن روزی دیگر! پس ما یاران مرگیم و جان های ما هدف نابودی ها،پس چگونه به ماندن جاودانه امیدوار باشیم؟در حالی که گذشتِ شب و روز بنایی را بالا نبرده،جز آن که آن را ویران کرده،و به اطراف پراکنده کند! ۱۹۲ پرهیز از زر اندوزی (اخلاقی اقتصادی) و درود خدا بر او فرمود: ای فرزند آدم! آنچه را که بیش از نیاز خود فراهم کنی،برای دیگران اندوخته ای. ۱۹۳ راه به کار گرفتن قلب (اخلاقی علمی تربیتی) و درود خدا بر او فرمود: دل ها را روی آوردن و پشت کردنی است،پس دل ها را آنگاه به کار وادارید که خواهشی دارند و روی آوردنی،زیرا اگر دل را به اجبار به کار وا داری کور می گردد. ۱۹۴ ضرورت پرهیز از خشم و انتقام (اخلاقی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: چون خشم گیرم،کی آن را فرو نشانم؟در آن زمان که قدرت انتقام ندارم،که به من بگویند. اگر صبر کنی بهتر است یا آنگاه که قدرت انتقام دارم؟که به من بگویند: اگر عفو کنی خوب است. ۱۹۵ پرهیز از بخل ورزی (اخلاقی) در سر راه از کنار زباله‌دانی عبور می کرد،و درود خدا بر او فرمود: این همان است که بخیلان به آن بخل می ورزند!(و در روایت دیگری نقل شد که) این چیزی است که دیروز بر سر آن رقابت می کردید! ۱۹۶ عبرت آموزی از اتلاف اموال (اخلاقی اقتصادی) و درود خدا بر او فرمود: مالی که نابودی آن تو را پند می دهد،از دست نرفته است. ۱۹۷ روش درمان روح (روانشناسی بالینی) (اخلاقی علمی) و درود خدا بر او فرمود: این دلها همانند تن ها خسته میشوند،برای نشاط آن به سخنان تازه حکیمانه روی بیاورید. اللهم عجل لولیک الفرج..." 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
۱۹۸ ضرورت حکومت (اعتقادی سیاسی) وقتی شنید که خوارج می گویند: حکومت فقط از آن خداست و درود خدا بر او فرمود: سخن حقی است که از آن اراده باطل دارند. ۱۹۹ نکوهش اوباش(انسان های شرور) (اخلاقی اجتماعی) در توصیف جمع اوباش،فرمود: آنان چون گرد هم آیند پیروز شوند،و چون پراکنده شوند شناخته نگردند. (و گفته شد که امام فرمود:) آنان چون گرد هم آیند زیان رسانند،و چون پراکنده شوند سود دهند.(از امام پرسیدند: چون اوباش گرد هم آیند زیان رساند را دانستیم،اما چه سودی در پراکندگی آنان است،فرمود:) صاحبان کسب و کار،و پیشه وران به کارهای خود باز می گردند،و مردم از تلاش آنان سود برند،بنا به ساختن ساختمان،و بافنده به کارگاه بافندگی،و نانوا به نانوایی روی می‌آورد. ۲۰۰ نکوهش انسان های شرور (اخلاقی اجتماعی) (جنایت کاری را حضور امام آوردند،که جمعی اوباش همراه او بودند،) و درود خدا بر او فرمود: مبارک مباد،چهره هایی که جز به هنگام زشتی ها دیده نمی شوند. ۲۰۱ امداد های الهی و حفظ انسان (اعتقادی معنوی) و درود خدا بر او فرمود: با هر انسانی دو فرشته‌ای است که او را حفظ میکنند،و چون تقدیر الهی فرا رسد،تنهایش می گذارند،که همانا زمان عمر انسان،سپری نگهدارنده است. ۲۰۲ واقع نگری در مسائل سیاسی (سیاسی) طلحه و زبیر خدمت امام آمدند و گفتند:با تو بیعت کردیم که ما در حکومت شریک تو باشیم،فرمود: نه هرگز! بلکه شما در نیرو بخشیدن و یاری خواستن شرکت دارید،و دو یاورید به هنگام ناتوانی و درماندگی در سختی ها. ۲۰۳ یاد مرگ و پرهیزکاری (اخلاقی) و درود خدا بر او فرمود: ای مردم! از خدا بترسید که اگر سخنی گویید می شنود،اگر پنهان دارید می داند؛برای مرگی آماده باشید،که اگر از آن فرار کنید شما را می یابد،و اگر بر جای خود بمانید شما را می گیرد،و اگر فراموشش کنید شما را از یاد نبرد. ۲۰۴ بی توجهی به نا سپاسی مردم (اخلاقی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: ناسپاسی مردم تو را از کار نیکو باز ندارد،زیرا هستند کسانی،بی آن که از تو سودی برند تو را می ستایند،چه بسا ستایش اندک آنان برای تو،سودمندتر از ناسپاسی ناسپاسان باشد. و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. ۲۰۵ گنجایش نامحدود ظرف علم (علمی) و درود خدا بر او فرمود: هر ظرفی با ریختن چیزی در آن پر میشود،جز ظرف دانش که هرچه در آن جای دهی،وسعتش بیشتر میشود. ۲۰۶ ره آورد حلم و بردباری ( اخلاقی اجتماعی) و درود خدا بر او فرمود: نخستین پاداش بردبار از بردباری‌اش آن که،مردم در برابر نادان،پشتیبان او خواهند بود. ۲۰۷ ارزش همانند شدن با خوبان (اخلاقی اجتماعی) درود خدا بر او فرمود: اگر بردبار نیستی،خود را بردبار نشان ده،زیرا اندک است کسی که خود را همانند مردمی کند و از جمله آنان به حساب نیاید. اللهم عجل لولیک الفرج..." 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
۲۰۸ مراحل خودسازی (اخلاقی تربیتی) و درود خدا بر او فرمود: کسی که از خود حساب کشد،سود می برد،و آنکه از خود غفلت کند زیان می بیند،و کسی که از خدا بترسد ایمن باشد،و کسی که عبرت آموزد آگاهی یابد،و آنکه آگاهی یابد میفهمد،به آن که بفهمد دانش آموخته است. ۲۰۹ خبر از ظهور حضرت مهدی علیه السلام (اعتقادی سیاسی) و درود خدا بر او فرمود: دنیا پس از سرکشی،به ما روی می کند،چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد. (سپس این آیه را خواند:) «و اراده کردیم که بر مستضعفین زمین منت گذارده،آنان را امامان و وارثان حکومت‌ها گردانیم.» ۲۱۰ الگوهای پرهیزکاری (اخلاقی تربیتی) و درود خدا بر او فرمود: از خدا بترسید،ترسیدن انسان وارسته ای که دامن به کمر زده و خود را آماده کرده،و در بهره بردن از فرصت ها کوشیده،و هراسان در اطاعت خدا تلاش کرده،و در دنیای زودگذر،به پایان زندگی و عاقبت کار،به درستی اندیشیده است. ۲۱۱ ارزش های اخلاقی (اخلاقی اجتماعی اقتصادی) و درود خدا بر او فرمود: بخشندگی،نگاهدارنده آبروست،و شکیبایی دهان بند بی خردان،و عفو زکات پیروزی،و دوری کردن،کیفر خیانت کار،و مشورت چشم هدایت است. و آن کس که با رای خود احساس بی نیازی کند به کام خطر ها افتد،شکیبایی با مصیبت های شب و روز پیکار کند،و بی تابی،زمان را در نابودی انسان یاری دهد،برترین بی نیازی ترک آرزوهاست،و چه بسا عقل که اسیر فرمانروایی هوس است؛حفظ و به‌کارگیری تجربه رمز پیروزی است،و دوستی،نوعی خویشاوندی به دست آمده است،و به آن کس که به ستوه آمده و توان تحمل ندارد اعتماد نکن. ۲۱۲ خودپسندی آفت عقل (اخلاقی) درود خدا بر او فرمود: خودپسندی،یکی از حسودان عقل است. ۲۱۳ تحمل مشکلات و خوشنودی (اخلاقی تربیتی) و درود خدا بر او فرمود:چشم از سختی خاروخاشاک و رنج ها فروبند تا همواره خوشنود باشی. ۲۱۴ نرم خویی و کامیابی (اخلاقی علمی) و درود خدا بر او فرمود: کسی که درخت شخصیت او نرم و بی عیب باشد،شاخ و برگش فراوان است. ۲۱۵ اختلاف،آفت اندیشه (اخلاقی سیاسی) و درود خدا بر او فرمود: اختلاف نابود کننده اندیشه است. اللهم عجل لولیک الفرج..." 🌸🍃 دختران‌فاطمی|پسران‌علوی
اسرار روزه _18.mp3
11.37M
¹⁸ 🔅 حکمت ؛ تعلیمِ مستقیم خداست! علمی است که خداوند مستقیماً به قلب انسان نازل می‌کند. ☜ دریافت ؛ درگروی خویشتن‌داری در دو بخش زیر است؛ ۱ ـ شکم ۲ ـ کلام 🎙 👤|‌ دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃