eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
551 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 مهم ترین کمک به ‌ 💞 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: مهمترین کمک به همسر، این است که سعی کنید همدیگر را دین‌دار نگهدارید. این مراقبت، مراقبت اخلاقی، مهربانانه و پرستارانه است. @dokhtarayehalavi
✨💞✨ تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند.🌸✨ [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می‌‏گذرد ولی بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.👌🏻 . 🗓فروردین ۱۳۱۲ / ذی القعده ۱۳۵۱. 🗺مکان: لبنان، بیروت. 👤مخاطب: ثقفی، خدیجه . (نامه ای از امام به مکرمه اشون) 😍‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─ @hadidelhaa ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
✨♥️✨ °|دنباݪ همسࢪتان باشید! ♡|اگࢪ همسࢪتان ࢪا پیدا ڪنید و بہ آن توجہ ڪنید دࢪصد زیادی از مشاجࢪات و اختݪافات شما ڪم مۍشود. ♡|بهتࢪین ࢪاه قِلِق همسࢪ، این است ڪہ بہ حࢪف‌های همسࢪ خود با دقت بدهید و ببینید او چه می‌خواهد و چه حرفهایی ࢪا مدام می‌ڪند. ♡|قِلِق ، همان حࢪفهای تڪࢪاࢪی و او دࢪ دعواهاست. مثݪا اگࢪ همسࢪت مدام تڪࢪاࢪ می‌ڪنہ ڪہ بہ من می‌ڪنی و می‌زنی... قِلِق همسࢪت دࢪ گذاشتن ࢪفتاࢪی و ڪلامی است. . 👤|‌ 😍‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟♥️
💍 🔺 این می تواند به شما در طرف مقابل کمک کند. ▪️ ها و شما چیست؟ به نظر می رسد که این یک سوال اساسی است ولی پاسخ هایی که از آن دریافت می کنید می تواند بسیار باشد. زندگی کردن با کسی که و کاملا با شما دارد می تواند دشوار باشد. برای مثال شما ممکن است فردی درون گرا باشید که از خلوت خود و نهایتا خانواده نزدیک خود ببرید ولی فرد مقابل شما فردی اجتماعی باشد! ▪️ شما از چیست؟ دانستن شریک احتمالی شما و ایجاد انتظارات شما در سطح ابتدایی، همیشه خوب است زیرا به شما کمک خواهد کرد که برای آماده شوید. علاوه بر این، این موضوع ممکن است شما را با بعضی از انتظارات غیر واقعی که ممکن است احتمالی شما داشته باشد آشنا کند. ◾️ و های آینده شما چیست؟ برای یک مرد مهم است که برنامه های آینده آینده اش را بداند، همان طور که برای یک خانم هم مهم است که بداند که آینده اش چه برنامه هایی در سر دارد. برای مثال خانمی که مشغول به کار حرفه ای است، قطعا نمی خواهد پس از کار خود را قربانی کند برای همین لازم است که از برنامه های خود اطلاع داشته باشد. ▪️چقدر حاضر هستید که نسبت به هردو خانواده باشید؟ معمولا انتظار می رود که نسبت به خانواده جدید خود مسئولیت پذیر باشند. اما آیا این در مورد پسر هم است؟ چون برخی از مردان دارند که دختر باید با پدر و مادر همسرش همانند پدر و مادر خود رفتار کند ولی چنین مسئولیتی را نسبت به خانواده ندارد. این سوال می تواند آمادگی طرف مقابل را در قبال برخورد با خانواده شما کند. ▪️رابطه خود با را چطور تصور می کرده اید؟ لازم است که چشم انداز فرد مقابل خود را برای روابط بدانید. اگر چه این بیشتر یک تصویر گرایانه به نظر می رسد، اما پاسخ آن می تواند به شما در مورد شناخت دیدگاه طرف مقابل کمک کند. 👤|‌ 😍‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟♥️
🕊 ⇩ ﴿﴾😡 همیشه از پدرم متنفر بودم مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه آدم و بی حوصله ای بود! اما بد اخلاقیش به کنار می گفت: درس می خواد بخونه چکار؟ نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد اما من، فرق داشتم من درس خوندن بودم بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم مهمتر از همه، می خواستم بخونم، برم سر کار و از اون و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم چند سال که از خواهرم گذشت یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی شوهر خواهرم بدتر از پدرم، ناجوری بود،یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد اما خواهرم اجازه نداشت پاش رو از توی خونه بیرون بزاره مست هم که می کرد، به شدت رو کتک می زد این بزرگ ترین زندگی من بود ... مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ... هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید روزی که پدرم گفت هر چی درس خوندی، کافیه ... بالاخره اونروزاز راه رسید ...موقع خوردن صبحانه،همونطورڪه سرش پاین بود ...باهمون اخم و لحن تند همیشگے گفت ...هانیه...دیگه لازم نڪرده از امروز برے مدرسه ... تااین جمله رو گفت،لقمه پریدتوے گلوم ...وحشتناڪ ترین حرفے بود ڪه مے تونستم اون موقع روز بشنوم ...بعدازڪلے سرفه،درحالےڪه هنوز نفسم جا نیومده بود ...به زحمت خودم رو ڪنترل ڪردم و گفتم ...ولےمن هنوز دبیرستان ... خوابوندتوےگوشم...برق ازسرم پرید ...هنوزتوےشوڪ بودم ڪه اینم بهش اضافه شد - همین ڪه من میگم ...دهنت رومے بندے میگے چشم...درسم درسم...تاهمین جاشم زیادے درس خوندے ... ازجاش بلندشد ...بادادو بیداد اینها رو مے گفت و مے رفت ...اشڪتوےچشم هام حلقه زده بود ...امااشتباه مے ڪرد،من آدم ضعیفے نبودم ڪه به این راحتے عقب نشینے ڪنم ... ازخونه ڪه رفت بیرون ...منم وسایلم رو جمع ڪردم و راه افتادم برم مدرسه ...مادرم دنبالم دوید توے خیابون ... -هانیه جان،مادر...توروقرآن نرو ...پدرت بفهمه بدجور عصبانے میشه ...براےهردومون شر میشه مادر ...بیا بریم خونه ... امامن گوشم بدهڪار نبود ...من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ...به هیچ قیمتے ... به روایت:🍃 [@romanshohada @hadidelhaa]
✨✨✨ ✨✨✨ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد.😥 توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . راقعا به استراحت نیاز داشتم😥 فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.🥀 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم.😓 تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😞 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام."💝 وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💙. . 📿 🦋❄️ دختران‌فاطمی‌پسران‌علوی🌼✨
👫°| همسر بايد عامل آرامش باشد نه مايه‌ى تشنّج و اضطراب. هدف از ، تنها ارضاى غريزه‌ى جنسى نيست، بلكه رسيدن به يك جسمى و روانى است. نقش آرام بخشى است. تفسیر نور📚 ‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾ 🔹️ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا 🔸️برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید ﴿سوره روم؛ آیه ²²﴾ ‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾ ²² 👤|‌ ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️