هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
19.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎵ترنّم مهــر🎼
🔹خوانش شعر🔹
تو، به لیموی خوش بوی بهاری
طراوت بخـش جانِ کوهسـاری
🌧
🎙شعر: رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
آهنگ: باران عشق
ناصر چشم آذر
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصهی فرهنگ و هنر
_
_
「•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی •
⇢「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini 」
#فرهنگ
#هنر
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
از دو چشمت شراب میبارد
وز لبـت شعـرِ ناب میبارد
زآتشِ روی تو نمیسوزم
تا غزل همچو آب میبارد
هر خمی از کمندِ گیسویت
نغـمـههـا در رباب میبارد
ابروانِ کمانت ای آهو
طربی در نقاب میبارد
قـطـراتِ عـرق به برگِ گُلـت
چون خیالی ز خواب میبارد
نفسی از هوس چو بنشینم
شــرری با عتاب میبارد
از سپهــــرِ بلـند، احســاســم
هر سحر چون شهاب میبارد
۱۴٠۳/٠۸/٠۵
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
Iraj Bastami - MusicMehr.comsupload-mbdmlczmrqfx-uvmqvqxqykcu.mp3
زمان:
حجم:
10.34M
🎵ترنّم مهــر🎼
خواجه اگر مدد دهد...
🎙خواننده: ایرج بسطامی
شاعر: حافظ
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصهی فرهنگ و هنر
_
_
「•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی •
⇢「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini 」
#فرهنگ
#هنر
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
لحظه لحظهی جهانِ هستی، معجزه است... رویش و جوانه زدن یک بذر، سرسبزی درختان با نفسِ زندگی بخشِ بهار،
درخت غـنچه برآورد و بلبلان مسـتند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
🌱
#سعدی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
شهپرِ بالِ خیالت که همایونِ من است
باز کــرده دری از خُلـــد به هر بال و پری
🌱
#حوصلهی_بحر
#چهارانبیاء
#امامزاده_صالح
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
حمید غلامعلی_بمون.mp3
زمان:
حجم:
4.12M
🌧
🎵 (بمون) غریبانه
خواننده: حمید غلامعلی
آهنگساز: فریبرز لاچینی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
رســمِ دلـدادگـی نمیدانی
بر سرِ عهدِ خود نمیمانی
باز پیمان دهی زمانِ قرار
بیقرارم که سست پیمانی
بینصیبم که در خمِ گیسو
دل ندیدهاست رویِ پنهانی
گـر چه افتادهام ز مژگانت
همچو اشکی ز دردِ جسمانی،
دارم امّـید مرحمت ز لبت
که شَوَم غرقِ ذکرِ روحانی
ذکرِ لعلت که وردِ لب گردد
جان فشان میشود چه جانانی
جانِ بسیار در دلم لبریز
تا برافشاند از دلم جانی
جان به لب کردهای مرا جانا
که به بندی کشی چه ظلمانی!
بیش از این طاقتم نمانده دگر
زین همه حسرت و غمِ آنی
به امـیدِ وصـالِ رخسـارت
جورِ زلفت کشم ز هجرانی
تا برآری به لطف، حاجتِ دل
جان ز آشـوبِ قهر، بفْـشـانی
آتشی در وجودم اندازی
بنِشینی و شعله بنْشانی
قد و بالای بی بدیلِ تو را
همچو ارژنگ میکشد مانی
بی نشانیّ و از صفایِ ضمیر
تو نشانی ز نورِ ایمانی
گرچه میگفت، رازِ دل با باد
نی حریفـی ندید و همخوانی،
ورنه شرحی ز داغِ هجرانت
میدهد آنچنان که درمانی
حالِ غمدیدگانِ خود بنگر
که تو نورِ دلیّ و چشمانی
از غمت نالههای مرغِ سحر
شورِ مستی دهد به هر آنی
تکمیل ۱۴٠۳/٠۶/٠۲
🌧
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾