eitaa logo
‌‌˼❤️ گُلمــا ✨˹
337 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
3 فایل
بسم الله✨ • فإذا انزلنا علیها الماء اهْتزَّت و ربت و انبَتَت مِن کُل زَوج بَهیج؛🌱 • و آنگاه که عطر باران بپیچد، گیاهان می‌خندند^^🌸 • چشمانت را ببند! عطر شکوفه های پرتقال را می‌شنوی؟🍊(: • https://abzarek.ir/service-p/msg/2033958 ‌تبادل: @Reyhan764
مشاهده در ایتا
دانلود
امـــــا؛خودمونیـم.. خیلے‌حرفه‌که یڪ‌‌مـرد‌در‌خانـه‌ی‌‌خـودش‌ھم‌ غریـب‌باشـه;)!
بی‌کفن‌بود‌حسین‌ورنه‌وصیت‌میکرد .. تابه‌روی‌کفنش ؛ نام‌حسن‌بنویسند(:
همان گداۍ قديمۍ که داشتۍ ، دارۍ همان امام رضایۍ كھ داشتم ، دارم💛-! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌-🌸
امام‌رضا! تومعروفی‌به‌اینکه؛ دلای‌شکسته‌‌روخوب‌میخری💛✨ ✨https://eitaa.com/Golma8 ‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی سنگ فرش حرمت راه رفتم هر یه دونه قدممو نذر زیارتِ کربلا رفتم (: به قول شهید محمد خانی، حرم امام رضا همون جاییه ک هرچی بخوای رو برات خیر میکنن . . حتی اگه خیر نباشه 🥲♥️ ✨https://eitaa.com/Golma8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِہ‌قول‌ِ عٰالم‌مُنتظِرامٰام‌زمٰانہ… وامٰام‌زمٰان‌مُنتظِر‌آدمٰایۍڪِہ‌ بـُلند‌ بـِشن‌ و‌ خودِشونُ‌ بسٰازَن🥺🥀 🍃🌸سلام اهالی حسینیه‌ی گلما، عزاداریهاتون قبول
🍃🌸السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
13.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«🖤🌿» توکه‌سلطـٰانی‌وازسـَلطنتت‌کم‌نشـَود گوشـِه‌چشم‌ازآن‌شـٰاه‌؛گدامی‌خوآهـَد:)!❤️‍🩹 🥀 -🖤
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان! همان شب که زدم دل به نامتان..😢 مشهد،حرم،ورودی باب الجواد! آقا، عجیب دلم گرفته برایتان.. :)☁️💔 -🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌˼❤️ گُلمــا ✨˹
✨🌷 🌷 بســم‌رب‌الحسین علیه‌السلام ؛✨ - 『#ملجــاء'🌿』- فَفَروا اِلےَ الحُسین علیه‌السلام !❤️ "#قسمت_نه
🌷 🌷 بســم‌رب‌الحسین علیه‌السلام ؛✨ - 『'🌿』- فَفَروا اِلےَ الحُسین علیه‌السلام !❤️ " ؛ گمشده‌ام، راه نشانم بده!" نفس عمیق و پر دردی کشید و گفت: «از پنج سال پیش تا همین پارسال، مداح محرم های حسینیه، من بودم و میثم!» جا خوردم: «تو مداحی؟» خندید: «نمیاد بهم؟» دست پاچه گفتم: «نه نه!» نفسمو پرصدا بیرون دادم: «اون از پاسدار بودنت! اینم از مداحی کردنت! دیگه چیکاره‌ای؟» بلند بلند خندید و گفت: «مزه‌ش به یهویی فهمیدنشه اخوی!» از تعجب ابروهام رفت بالا: «پس این داستان ادامه دارد... آره؟» سرتکون داد و سریع رفت سر بحث اول: «هر سال دوتایی باهم مراسمو شور می‌دادیم! اون زیارت عاشورا و روضه می‌خوند؛ منم مداحی می‌کردم. سوالی نگاش کردم: «روضه خوندن با مداحی فرق داره؟» - «آره...» - «چه فرقی؟» - «فرق که زیاد داره... مثلا با مداحی سینه میزنن، ولی با روضه نه!» - «آها... خب؟» - «خب که...» از ته دل چنان آهی کشید که حس کردم منم سوختم. گفت: «امسال تنهام!» دلم می‌خواست یه کمکی کنم و اولین چیزی که به ذهنم رسید رو پرسیدم: «حسام مداحی بلد نیست؟» جوابی نداد. سکوتش که طولانی شد، صداش زدم: «سعید؟» نگام کرد و گفت: «گفتی رومو زمین نمی‌زنی! نه؟» سرتکون دادم. گفت: :«نذار امسال تنها بخونم!» چند ثانیه طول کشید تا بفهمم منظورش ازین جمله، همراهی تو روضه خونی بود! دهن باز کردم بگم: "من نمی‌تونم! نه بلدم! نه توانشو دارم!" که گفت: «اتفاقا صدای خوبی هم داری! هر وقت حرف میزدی میثم با حسرت می‌گفت صدات داره حروم میشه! جون میده برا مناجات خونی!» چیزی نمونده بود که چشام از حدقه بیرون بزنه: «شوخی می‌کنی دیگه؟» لبخندش رو خورد و جدی گفت: «بنظرت من با اسم میثم شوخی می‌کنم؟» راست می‌گفت! با اینکه تا میثم بود، مدام تو سر و کله هم می‌زدن اما از وقتی رفت دیگه حتی اسمش هم با لحنی میگه که یا بغض داره یا غمش از گریه واضح تره! خیلی سعی کردم رک و راست بگم "نه!" و همه چی رو تموم کنم! صدایِ همیشگی تو سرم ضرب گرفته بود و مدام تکرار می‌کرد: "آخه تو رو چه به مناجات خونی؟" اما هر بار خواستم بگم "نه!"، مظلومیت لحنش، وقتی تو خونه بهم گفت: "امسال تنهام"؛ برام مرور می‌شد و توان مخالفت رو ازم می‌گرفت! دو راهی سختی بود!احساسی که هنوز درست نمی‌شناختمش یک راه رو رد کردن حرف سعید و موندن تو همین دینِ نصف و نیمه نشون می‌داد، و یک راه رو پذیرفتن دعوت سعید و قدم گذاشتن تو راهی که تهش می‌رسید به حال خوبِ سعید و میثم ..! و با نوع بیان گزینه‌ها، چاره‌ای ندیدم جز اینکه دومی رو انتخاب کنم و دلمو به دریا بزنم! هنوز مونده بود تا برسیم خونه. خواستم همونجا بگم: «قبول! هستم تا تهش!» اما هنوز به خودم مطمئن نبودم و زمان رو خریدم که تا برسیم چند باری چرتکه بندازم و دو دوتای تصمیمم رو با این فرض محاسبه کنم که: «منِ علی اکبر برای روضه خونی هستم واقعا؟» دم درِ خونه که رسیدیم، هر دو پیاده شدیم و سعید رفت سمت درِ راننده. چیزی که نپرسید، خداحافظی کردم و سمت خونه رفتم. خواستم کلید بندازم و در رو باز کنم اما دستم شل شد. نمی‌تونستم سعید رو ناامید بذارم! برگشتم و تکیه دادم به لبه شیشه. سعید نگاهش هم ناراحت بود! نفس سنگینی کشیدم و گفتم: «سعید؟ من... من حس می‌کنم تو زندگیم گم شدم! نمی‌دونم کجام و کجا می‌خوام برم!» به چشماش خیره شدم و گفتم: «راهو نشونم میدی؟» چشماش برق زد. لبخندی زد و گفت: «این یعنی هستی؟» خندیدم. دستمو جلو بردم و دستش رو گرفتم: «تا تهش!» ذوق زده از تیری که تو تاریکی انداخت و از شانسش به هدف خورد، گفت: «فروا الی الحسین، علی‌اکبر! فروا الی الحسین ..!» فهمیدم چی میگه اما متوجه نشدم منظورش چیه! پرسیدم: «چیشد؟ کجا فرار کنم؟» لبخندی زد و گفت: «اون کتابی که میثم بهت داد رو خوندی؟» - «نه هنوز! می‌خواستم میثم برگرده، یکم بیشتر در مورد کتابش بگه، بعد بخونمش!» - «هر چی حرف در مورد این کتاب هست، تو خودشه! تو خود کتاب! تو درکش!» مکثی کرد و لبخندش پررنگ تر شد: «زمانی که حاج علی بود، یه بار داد، خوندمش.» تو چشمام نگاه کرد و گفت: «بخونش علی اکبر... راه درست رو همون صفحه اول نشونت میده!» بین مبهمی حالم و سردرگمیم بین هزار تا سوال نپرسیده، خداحافظی کردیم و رفت... . داخل اتاق، چشمم به عکس شهید همت افتاد که هنوز روی میز بود! تو چشماش که منو یاد چشمای میثم می‌نداخت، نگاه کردم و زیر لب، انگار که باور دارم می‌تونه، گفتم: «گمشده‌ام! راه نشانم بده...» ـــــــــ ــ هدیه به‌ آقای جوانان ، حضرت علی‌اکبر علیـه‌السلام💕 بـھ قلـم : خادم الحسـن علیه‌السلام🌱 (میـم_قــاف) - نشر‌ با قید نام نویسندھ و‌ منبع ، آزاد می‌باشد . ✨https://eitaa.com/Golma8
‌‌˼❤️ گُلمــا ✨˹
بسم‌الله و به اذن آقا جانمون آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🍃🌸🍃 حسینیه‌ی گلما را برپا
🍃🌸🍃روزتون بخیر اهالی حسینیه‌ی گلما به تاریخ ۲۷ تیر بود که اسم کانالو مزین کردیم به نام حسینیه. و البته خوشحال بودیم که تزدیک به دو ماه کانالمون شده بود حسینیه‌ی امام حسین (ع) و امروز با حلول ماه زیبای ربیع، با اجازه‌ی اربابمون، سید و سالار شهیدان، تکیه‌مونو جمع میکنیم تا ان‌شاءالله عمری باقی بود در ایام فاطمیه، دوباره تکیه رو بر پا مےڪنیم. پس با اجازه .....
فَاللّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ خدا بهترین نگهدارنده است و او مهربان‌ترین مهربانان است سوره یوسف / آیه ۶۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 سلام اهالی مهربان گلما، روزتون بخیر در پناه خدا و قرآن ان‌شاالله
🌱اگه میتونی هر جایی بری ولی نمیری 🌱اگه آزادی که هرکاری بکنی ولی تمرکزت رو درسته و کارته و پیشرفتات 🌱اگه میتونی خیانت کنی ولی وفاداری 🌱اگه حد و حدودت با آدما رو میدونی 🌱اگه نقش بازی نمیکنی و دو رو نیستی 🌱اگه داشته هاتو به رخ کسی نمیکشی ، یعنی با اصالتی ! 🍃چیزی که نه میشه خرید نه هرکسی میتونه به راحتی به دستش بیاره ... :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نخستین حامی حقوق زنان و دختران؛ وقتی مد نبود! 🔺خوش بحال شما که دختر دارید، دختر رحمت است... «سکانسی از فیلم محمد‌رسول‌الله» خوبه قبل از هر انتخابی یکم تحقیق کنیم ✨https://eitaa.com/Golma8
اگردیدیدجایی‌داره‌غیبت‌کسی‌میشه ساکت‌نباشید.ازاون‌کسی‌که‌غیبتش‌میشه دفاع‌کنید!حتی‌اینکه‌مثلابگید:"نه‌اینطور نیست‌من‌که‌ازش‌فلان‌کارروندیدم.."
مالڪیت‌آسمان‌ٺنها‌از‌آن‌ڪسانیست کھ‌بہ‌زمین‌دل‌نبسٺه‌اند...♥️🥀🌱 🕊 •° 🌹 ♥️‌⃟🌷شبتون بخیر اهالی مهربان گلما
•🌻🍓• براےڪسۍخاڪِ‌گلدان‌باش... ڪہ‌اگرشاخہ‌هایش‌بہ‌آسمان‌رسید! فراموش‌نڪندریشہ‌هایش‌ڪجابوده:) 🍓🌻¦⇢ سلام اهالی خوب گلما، روزتون بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید 🔹روضه خوان گفت حسین... توبه من ریخت به هم... 🥺
🍃🌸میدونی چقدر از وقتت رو در طول روز الکی میگذرونی؟ اگر روزانه حتی فقط دوساعت رو تلف کنی طی یکسال میشه ۷۳۰ ساعت 🍃حالا حساب کن چند ساله که ۷۳۰ ساعت از عمر با ارزشِت داره الکی میره..🧑‍🦯 🍃🌸فکرشو بکن اگر همین دوساعت رو واسه یه چیز مشخص وقت گذاشته بودی الان چه مهارتی داشتی و چقدر موفق شده بودی. +🌱+بازم اینو فراموش نکن از همین امروز میتونی شروع کنی.. نزار شیطان این فرصت هارو الکی الکی ازت بگیره. ✅ تو لیاقتت خیلی بهتر از ایناس فقط کافیه یکم تلاش کنی از ساعات روزت بهتر استفاده کنی.+ ✨https://eitaa.com/Golma8