فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی دربارهٔ حالات پدر بزرگوارشان می گویند:
« در مجالس ذکر مصیبت آقا ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام حالاتشان قابل وصف نیست، به ویژه وقتی نام قمر منیر بنی هاشم علیه السلام می آمد، دیگر نگاه نمی کردند که دور و برشان چه کسی نشسته است و چه می گوید. مانند اسپند روی آتش می سوختند و ضجه می زدند.
گاهی اوقات بود که حقیر طاقت ضجه ایشان را نداشتم و مجلس را در دم ترک می نمودم.»
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#گریه
#اشک
#ضجه
#امام_حسین_علیه_السلام
#قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
إنّ الحسين مصباح الهدیٰ و سفينة النجاة
تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند
گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند
روشنی نیست به چشم و دل بی چشم و دلی
از شب زلف تو تا روز سیاهش ندهند
کوه طاعت اگر آرد به قیامت زاهد
بی تولّای تو حتی پر کاهش ندهند
به غباری که ز کویت به رخم مانده قسم
هر که خاک تو نشد عزت و جاهش ندهند
دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن
که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند
تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند
تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند
تلخی عشق حلاوت ندهد «میثم» را
تا که سوز سحر و اشک پگاهش ندهند
#ابا_عبد_الله_الحسین_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصباح_الهدی
#سفینة_النجاة
یکی از شبهای پایانی ماه صفر، در حرم مطهر حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام در صحن قدس با حاج آقا ولدی نشسته بودیم و ذاکر اهل بیت شعر خوانی می کرد و مردم می گریستند.
صحن قدس مملو از جمعیت شده بود، طوری که دیگر عبور و مرور به سختی مقدور بود.
وقتی ذاکر اهل بیت به این ابیات از جناب عمان سامانی در وداع آخر حضرت زینب کبری علیها السلام با امام حسین علیه السلام رسید:
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شه راه را
دود آهش کرد حیران شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلاً مهلاً اش بر آسمان
کای سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لَختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشهٔ چشمی به آن سو کرد باز
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنتُ الجلال، اختُ الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین...
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته بر گوشش کشید
کای عنان گیر من آیا زینبی؟
یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشق است این عنان گیری مکن
با تو هستم جان خواهر همسفر
تو به پا این راه کوبی من به سر...
حاج آقا ولدی چنان صرخه و ناله ای زدند و با دست مبارکشان چنان بر زمین و سپس به پیشانی زدند که از شدت این حالت و صرخه تا شعاع ۱۰ متری از ایشان همه منهزم شدند و جمعیت متراکم، از ترس متفرق شدند و مجلس از هم گسیخته شد و ذاکر دیگر ادامه نداد.
مدت زمانی طولانی گذشت تا حاج آقا از این حال شدت و ناله خارج شوند.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «الا و صلّی اللّه علی الباکین علی الحسین رحمةً و شفقةً»
آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان برای حسین علیه السلام، از روی رحمت و مهربانی درود می فرستد. »
بحار الأنوار ج ۴۴ ص ۳۰۶
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_علیها_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#گریه
#اشک
#صرخه
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#گنجینة_الاسرار
#عمان_سامانی
#وداع
ملا آقای دربندی
آیت الله العظمی وحید خراسانی می فرمایند:
شیخ انصاری مردی است که مادر علم، کم تر مثل او زاییده است.
شیخ انصاری آن کسی است که دنیا اعتراف می کند که او از آن نوابغ نایاب بشریت است و از آن مغزهای طراز اول بشریت است.
شیخ فرمانده صد میلیون شیعه بوده و میلیونها لیره در آن زمان از زیر دستش رد می شده، ولی وقتی که از دنیا رفت، تمام داراییش هفده تومان بوده است.
آن علمش که سیطرهٔ علم او دنیا را پر کرده و این هم عملش که وضع عملش عالم را گیج کرده است.
این است که وقتی خلیفهٔ عثمانی از والی عراق برنامهٔ زندگی شیخ انصاری را پرسید، او به خلیفهٔ عثمانی گفت که اگر می خواهی علی بن ابی طالب را در علم ببینی و اگر می خواهی فاروق اعظم را در زهد ببینی، باید شیخ انصاری را ببینی.
شیخ چنین مردی است.
آن وقت از یک چنین مردی و از یک چنین فحلی، شخصِ عالمی را طلبیدند. بسیار تأمل نمود تا یکی را انتخاب کرد.
شیخ انصاری آن هنگام که این شخص را فرستاد، تا دم دروازه به همراهی و بدرقه اش رفت و برگشت.
فردای آن روز به شیخ انصاری خبر دادند که این شخص برگشته است. شیخ پریشان شد که چرا برگشته، به دیدنش رفت و گفت: چرا آمدی؟
گفت: دیروز که بدرقه ام کردی، وارد کربلا شدم...
به خواب رفته و خودم را در بهشت دیدم.
به من قصری نشان دادند که دیدم تمام قصرهای عالم در مقابل این قصر خرابه ای بیش نیست.پرسیدم این قصر از کیست؟
گفتند: این قصر از آن توست و تو سه شب دیگر در این قصر منزل می کنی.
دنبال آن، قصر دیگری به من نشان دادند که دیدم باز قصر من در مقابل آن قصر، گویی مثل یک خرابه ای بیش نیست. چشمم که به آن قصر افتاد، اصلأ تمام بهشت را فراموش کردم.
گفتم: این قصر از کیست؟ گفتند: این قصر از شیخ مرتضی انصاری است.
بعد از این قصر، قصر سومی را به من نشان دادند که باز دیدم قصر تو، در مقابل آن قصر یک خرابه ای بیشتر نیست.
پرسیدم: این قصر مال کیست؟ گفتند: این قصر از ملا آقای دربندی است. تا من این کلمه را شنیدم، در عالم رؤیا متحیر ماندم.
گفتم: شیخ ما کجا، ملای دربندی کجا؟! ملای دربندی مردی است برازنده ولی چه حسابی در این عالم است که قصر شیخ انصاری با این تفوق علمی و عملی اش، در مقابل قصر ملای دربندی، مثل یک ستاره در مقابل خورشید باشد؟!
تا این حیرت برای من پیش آمد، به من گفتند داستان این است: این قصری که به تو داده اند، زاییدهٔ علم و عمل توست. این قصری هم که به شیخ داده اند، مولود علم و عمل شیخ است. اما این قصری که به ملای دربندی داده اند، نه از علم اوست و نه از عمل او. این یکی از قصرهای اختصاصی حسین بن علی است. و چون ملای دربندی برای عزای پسر فاطمه علیهما السلام منبر می رفته، سید الشهداء از قصور اختصاصی اش این قصر را به ملای دربندی حواله داده است.
این نه قصری است که به علم و عمل بشود به آن رسید. این قصر اختصاصی حسینی است...
آن عالم برازنده، خواب را برای شیخ گفت. چنان که در خواب به او گفته بودند: این قصر، مال توست و سه شب دیگر جایت این جاست، همچنان شد و او در آن شب موعود، در وادی السلام زیر خاک خفته بود...
آیت الله العظمی وحید خراسانی می فرمایند:
فاضل دربندی در روز تاسوعا، چگونگی شهادت حضرت عباس علیه السلام را می خواند، پیراهنش عرق می کرد. این پیراهن را بر هر مریضی می انداخت شفا پیدا می کرد.
#امام_حسین_علیه_السلام
#سید_الشهداء_علیه_السلام
#عشق_علیه_السلام
#آیت_الله_العظمی_وحید_خراسانی
#شیخ_انصاری
#ملای_دربندی
#ملا_آقای_دربندی
#فاضل_دربندی
#اسرار_الشهادة
#سید_جواد_ذاکر
حاج آقا ولدی فرمودند:
امام زمان صلوات الله علیه فرمودند:
تا معرفت دوستان و شیعیان ما نسبت به ساحت مقدس حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه و مادرشان حضرت فاطمهٔ ام البنین سلام الله علیها کامل نشود، فرج امام زمان صلوات الله علیه محقق نخواهد شد.
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل
وی دست علی در صف پیکار اباالفضل
هم خون حسین بن علی در تن پاکت
هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل
ریحانۀ دو فاطمه و ماه سه خورشید
آرام دل حیدر کرار اباالفضل
مانند تو در ارتش اسلام که دیده
فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل
تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک
تو لالهٔ عباسی و ما خار اباالفضل
هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی
هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل
بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت
هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل
در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا
تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل
عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت
کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل
تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی
خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل
ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده
پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل
برخیز سکینه به حرم منتظر توست
جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل
از سوز عطش آب شده طفل سه ساله
مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل
تا آن که ببینند به تن دست نداری
یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل
مگذار رود زینب کبری به اسیری
ای دست علی، دست برون آر اباالفضل
تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت
ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل
کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست
گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل
خون دل ما را که شده اشک عزایت
زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل
مگذار شود خشک دمی دیدهٔ "میثم"
چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل
(غلامرضا سازگار)
#فاطمه_ام_البنین_علیها_السلام
#قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#سید_الشهدا_علیه_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#حاج_فیروز_زیرک_کار
#ولی_خدا
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#معرفت
#موانع_فرج
#موانع_ظهور
#فرج_امام
#ظهور_امام
#فخرالذاکرین
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم گرفته از این انتظار طولانی
به پشت پردهٔ غیبت چقدر می مانی؟!
هوای سینهٔ من را بیا بهاری كن
مرا رها كن از این غربت زمستانی
سرم فدای غمت، راستی بگو امشب
كجا برای غم عمه روضه می خوانی؟!
فدای شال سیاهت كه دور گردن توست
چقدر مثل دل عمه ات پریشانی
به یاد غربت زینب دو چشم تو خون است
دلت شكسته ترین شد امام بارانی
به گوشه ای ز نگاهت بیا بخر ما را
به پای درد دل عمه ات ببر ما را
#امام_حسین_علیه_السلام
#سید_الشهدا_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حقیقت_توحید
#قربانی
#پریشانی
#امام_زمان
#امام_بارانی
#اشک
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سید_احمد_دارستانی
@seydahmaddarestani
23.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی از بدرقهٔ جمعی از زائران امام حسین علیه السلام در ترمینال همدان که حاج آقا ولدی هم در آن حضور دارند.
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد
دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد
ز سر گذشته اشکم، به لب رسیده جانم
که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد
شود تمام هستی فدای آن دو دستی
که غرق بوسه با اشک علی مرتضی کرد
نگشت آنی آن دست جدا ز دامن دوست
اگر چه تیغِ دشمن ز پیکرش جدا کرد
جز از برای داور دو تا نگشت اکبر
چه شد که خصم کافر جبین او دو تا کرد
سزد همه جوانان حنا ز خون ببندند
که جا به حجلهٔ خون یتیم مجتبی کرد
فدای آن جوانی که در نمازِ ایثار
ز خون وضو گرفت و به اکبر اقتدا کرد
فدای شیر خواری که وقت جان نثاری
دو چشم خود ببست و دو لب به خنده وا کرد
فدای آن شهیدی که زیر تیغ قاتل
سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد
فدای جسم پاکی که قطعه قطعه گردید
ز قطره قطره خونش حسین را صدا کرد
فدای آن شهیدی که در کنار سنگر
به گریه یا حسین گفت به خنده جان فدا کرد
برات کربلا را کسی گرفت میثم
که رو برای ایثار به سوی جبهه ها رفت
#امام_حسین_علیه_السلام
#کربلا
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#اشک
#عشق
#ولی_خدا
#مکتب_اهلبیت
#تشنگان_کوثر
#زیارت
#عشق_بازی
#عشق_بازی_کار_هر_شیاد_نیست
جمعی از هیأت های قدیمی تهران، خدمت حاج آقا ولدی رسیدند. حاج آقا بعد از پذیرایی و گفتگو، خطاب به مداحی که با آنها بود، فرمودند: برایمان روضه بخوان.
وقتی مداح شروع به روضه خوانی کرد، ایشان چنان ضجّه و ناله ای زدند که همگی نگران حالشان شدیم و مداح از ادامهٔ روضه خوانی منصرف گشت.
اما ایشان همچنان گریه و ناله می کردند.
سپس با صدای رسا و حزین فرمودند:
میان همهمه تیری پرید آهسته...
ناگهان چنان ناله ای کشیدند که همه به اضطراب افتادیم و از شدّت سوز و گداز ایشان منقلب شدیم و اشک از چشمانمان جاری گشت.
نالهٔ ایشان حدود نیم ساعت ادامه داشت که مجدداً با طنین صدای سوزناک فرمودند:
و از نگاه تری خون چکید آهسته...
و چنان صرخه ای زدند که همهٔ ما از خود بی خود شدیم. ضجّه و ناله ای که در تمام عمر ندیده بودیم.
بعد از مدتی که در این حال بودند، فرمودند:
ستون خیمهٔ او را کشید آهسته...
که ناگهان از شدّت درد و اندوه از جا کنده شده و با صورت به زمین افتادند. همه از شدت تحیّر در حالات ایشان مبهوت شده و چشمانمان غرق در اشک و اضطراب بود...
بعد از حدود یک ساعت که ایشان به حالت اول برگشتند، شخصی عرض کرد: به خدا قسم ما بیش از سی سال است که در مجالس مختلف اقامهٔ عزا کرده ایم، اما...
اما، در تمام عمر چنین حالاتی را نه از کسی دیده بودیم و نه شنیده ایم.
به خدا قسم، این اشکی که این جا و در حضور شما بر چشمانمان جاری گشت، نمی خواهیم با وضو شسته شود. دلمان می خواهد با این اشکی که در این مجلس بر چشمانمان نشست، در قیامت محشور شویم.
میانِ همهمه، تیری پرید آهسته
و از نگاهِ تری، خون چکید آهسته
و آب، دست به دامانِ ماهِ صحرا شد
همین که مشک، گریبان درید آهسته
نگاهِ مشک، گریزان به خیمه ها افتاد
و آب، زیرِ لب، آهی کشید آهسته
غبار و شیههٔ اسبان، کمان و تیغِ دغا
نسیم، زیرِ علم، میخزید آهسته
سوار، خم شد و از اسب، بر زمین افتاد
به رویِ خاکِ بلا، آرمید آهسته
و در میانِ هیاهویِ اسبها، آن مرد
صدایِ نالهٔ زهرا (س)، شنید آهسته
و بر جنازهٔ او، آفتاب را دیدم
که زیرِ بارِ غمش می خمید ، آهسته
و در جوابٍ شهیدان که منتظر بودند
ستون خیمهٔ او را کشید آهسته
#امام_حسین_علیه_السلام
#قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#ساقی_عطشان
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#اشک
#صرخه
#روضه
#جگر_سوخته
#ولی_خدا
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
حاج آقا ولدی فرمودند:
حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه فرمودند:
قال الله تبارک و تعالی:
یجمع عزتی و جلالتی و جمیع صفاتی فی کلمة الحسین علیه السلام.
عزت و بزرگی و همهٔ صفاتم در کلمهٔ حسین علیه السلام جمع شده است.
#الله_جل_جلاله
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#باب_الحسین
حاج آقا ولدی فرمودند:
تا مهر حسینی از کربلا، توسط حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام بر سینهٔ کسی زده نشود، حضرت صاحب الزمان علیه السلام به او نگاه نخواهند کرد.
#امام_حسین_علیه_السلام
#قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#صاحب_الزمان_علیه_السلام
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#حاج_اسد_الله_صفا
#حاج_آقا_صفا
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#مهر_حسینی
#کربلا
عدّه ای از هیأتی های تهران قبل از مشرّف شدن به عتبات عالیات و زیارت حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه محضر مبارک حاج آقا ولدی رسیدند و دستورالعملی جهت تشرّف به محضر آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام خواستند.
ایشان فرمودند:
هنگامی که خواستید به حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس سلام اللّه علیه وارد شوید، حتماً سینه خیز مشرّف شوید.
تعدادی از مسئولان هیأت پس از بازگشت از کربلایِ معلیٰ، مجدداً خدمت حاج آقا ولدی آمدند و عرض ادب و احترام نمودند.
سپس حاج آقا با لبخند ملیحی از ایشان پرسیدند، چه کردید؟
ایشان پاسخ دادند:
هنگام مشرّف شدن به حرم به همراه تمام دوستان هیأتی همراه با خانواده شان که حدود دویست نفر بودیم، دستور شما را فراموش کرده بودیم؛ هنگامی که به درب ورودی حرم مطهّر رسیدیم، مداح هیأت با صدای بلند گفت:
السلام علیک یا عبد الصالح المطیع للّه و لرسوله و ...
صدای نالهٔ جمعیت بلند شد، همه به شدت منقلب شده بودیم.
ناگهان انگار شخصی با دستان قوی شانه های ما را آن قدر به طرف زمین فشار داد که ما ناخودآگاه به حالت سینه خیز درآمدیم. وقتی برای ما مسئولان این حالت پیش آمد، تمامی کاروان به حالتِ سینه خیز درآمدند و همه با این حالت وارد بر صحن مطهر حضرت شدیم.
بعد از این که به خود آمدیم، به یاد دستور شما افتادیم و خدا را سپاس گفتیم.
در این هنگام حاج آقا ولدی تبسمی نمودند و فرمودند:
اللّه اکبر، اللّه اکبر، اللّه اکبر
وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
#امام_حسین_علیه_السلام
#قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#ولی_خدا
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#زیارت
#ادب
#سینه_خیز
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبت به خیر روضه
آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم
دل خونتر از شقایق دشت بلا شدیم
ما یادمان که نیست ولی راستی حسین
با درد غربت تو کجا آشنا شدیم
ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی
ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم
شکر خدا که فاطمه ما را خریده است
شکر خدا که خرج بساط شما شدیم
عزت سرای ماست عزا خانۀ شما
با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم
ما را خدا به عشق تو میبخشد عاقبت
ما عاقبت به خیر تو در روضهها شدیم
مصطفیٰ متولّی
#امام_حسین_علیه_السلام
#روضه
#گریه
#عاقبت_به_خیری
#نجات_از_جهنم
#ورود_به_بهشت
#یفرحون_لفرحنا
#یحزنون_لحزننا
#شیخ_محسن_کافی