زوجین خوشبخت چطور با هم ارتباط برقرار
می کنند❓
زنان و مردان خوشبخت براي نشان دادن تعاملات مثبتشان علاوه بر ابراز علاقه به یکدیگر، به گفته های همسرشان هم با علاقه گوش میدهند و براي نشان دادن محبتشان از راههای مختلفی مثل توجه به همسر و تلفنی حرف زدن در طول روز استفاده ميکنند.
از ديگر رفتارهای بروز علاقه به همسر میتوان به یادآوری خاطره های مشترک زندگی، شوخی کردن ، قدردانی از یکدیگر، توجه به ناراحتی زوج یا زوجه، همدلی، پذيرايي اشتباهات و غیره اشاره نمود .
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمت189 عضلات صورتش سخت ومنقبض شده بود و قف
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨
♥️
☘﷽☘
#سایه
#قسمت190
نفس در سینه اش حبس شد و سوئی شرت در دستش بی اختیار به روی زمین افتاد . قبل از اینکه او کوچکترین حرکتی کند آرمین دستش را بالا برد و سیلی دیگری بود که پرده گوشش رانوازش کرد سرش به دوران افتاد وصدای عجیبی در گوشش پیچید وباشدت به روی تخت پرت شد
یک طرف صورتش شعله میکشید و دوباره طعم شور خون زیر زبانش مزه کرد . احساس ضعف و بیچارگی می کرد اما نمی خواست در مقابل آرمین ببازد؛ با همه قدرتش سعی میکرد بازنده این میدان جنون آمیز و غیر منطقی نباشد با خودش اندیشید آرمین چطور به خودش اجازه میدهد با او مثل یک حیوان رفتار کند .
سرش را بلند کرد ودر عمق چشمان پرخشم وگستاخش خیره شد و با همه نفرت و انزجار فریاد کشید
-ازت متنفرم !.... حالم ازت بهم می خوره ،می دونی مثل چی شدی !...... مثل یه گرگ وحشی که داره زورشو به رخ یه خرگوش میکشه ، زورتو دیدم پس حالا گمشو از اتاقم بیرون
با خنده ای وحشیانه گفت:
-اتاق تو ؟،........نه خرگوش کوچولوخوشگل من ،اشتباه نکن ،اینجا اتاق ماست!..... یعنی من وتو ،و من میخوام امشب بهت ثابت کنم که تنها یه مترسک توزندگیت نیستم که فقط بیاستم وببینم و می تونم مثل همه لیاقت عشق توروداشته باشم
با خوداندیشید ،چطور می تواند اینهمه وقیح باشد .نفسش را با خشم بیرون داد و با لحنی لجوجانه گفت:
-هرچقدرم که بخوای می تونی با وقاحت ونامردی تحقیرم کنی اما مطمئن باش که بهت نمی گم کجا بودم
آرمین به طرفش خیز برداشت وبا یک دست بازویش را گرفت ومثل پر کاهی اورا از روی تخت بلند کرد
-می دونم این حرفا روفقط داری می زنی که منو دیونه و عصبی کنی
در حالی که با مشت روی سینه ستبرش میکوبید به تندی گفت:
-تو داری بهم توهین میکنی
در گوشش نجوا کرد:
-چرا........ ؟ مگه تو همسرم نیستی!
وجودش لرزید با درماندگی و بغض نالید
--تو.......تو نمی تونی با من این کارو کنی ,تو اینقدر سنگدل و بی رحم نیستی
پوزخندی زد و گفت:
چرا هستم ،از این بدترم میتونم باشم........ -
اعتماد به نفسش متزلزل شده بود، قلبش تند تند می زد واز سر بیچارگی گریه اش گرفته بود.آرمین به عمق چشمان مضطرب ونگرانش خیره شد و آرام گفت:
-چرا اینهمه می لرزی !.......من فقط دارم برات ثابت می کنم که توی زندگی تو چکاره ام
نگاهشان در زیر نورکم اتاق با هم تلاقی کرد آرمین آن گرگ خشمگین چند لحظه پیش نبود اصلا"آن آرمین همیشگی نبود ،در نگاهش شوق خواستن موج می زد ،چشمان سرد همیشگی اش برق عجیبی گرفته بود، نگاه آتشینش خیره به چشمان عسلی به اشک نشسته سایه بود و سایه به خود می لرزید در نظر او این رفتار از مردی با شخصیت سرد و سخت آرمین بعید بود
-داری اذیتم میکنی آرمین!
خسته و محزون با لحنی درد آلود نالید:
-تو....تو منو اذیت نمیکنی ؟....... من خیلی وقته که دارم زیر این نگات اذیت میشم سایه !
لحن کلامش پر از درد بود و نگاهش پراز عذاب ،عذاب از دردی که دلش می خواهد رهایش کند اما نمی تواند .
دل سایه سوخت هم برای خودش ،هم برای او، او آرمین را دوست داشت ،آنقدر عاشقش بود و می پرستید ش که تحمل یک لحظه رنج کشیدنش را نداشت ،دلش می خواست ساعتها گریه کند این وضعیت داشت بی قرارش می کرد . او بی قرار عشقی بود که سرانجامی نداشت و اینک داشت می لرزید ،با خود اندیشید ،( خدایا !... ما داریم تاوان چه چیزی را پس می دهیم ما به خاطر چه چیزی اینهمه عذاب می کشیم ،لعنت به این زندگی ،لعنت به هرچه زندگی اجباریست )،دلش می خواست خودش را تسلیم آرمین کند او عشقش بود..... ؛اما نمی توانست ،او عاشق آرمین بود ولی هرگز نمی خواست به او تحمیل شود؛او عشق مرد زندگیش ر ا می خواست نه تنفر و عذابش را ،خودش رابه خاطر آزار دادن آرمین سرزنش و ملامت کرد پس غمگین و درمانده گفت:
-آرمین.......من......من تا این ساعت شب بیمارستان بودم
#ادامه_دارد
🌸 #کپی_رمان_حرام_است
✨
♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اهمیّت خدمت به همسر
🔴 #حجتالاسلام_فرحزاد
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
آرايشگري سالها بچه دار نمي شد. او نذر كرد كه اگر بچه دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد!
روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر از طرف قناد دم در بود.
روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود.
روز سوم يك مهندس به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.
فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند دید......
https://eitaa.com/joinchat/2271805535Ce18e9aed8b
به نظرتون یه مهندس چه هدیه ای میتونه اورده باشه؟؟؟
سه تا زن با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و
دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !
بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن
زن اول گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم
بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .
خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود
و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .
زن دوم گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ،
خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .
زن سوم گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !
اما .........👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2271805535Ce18e9aed8b
🔴 #تواضع_در_همسرداری
💠 آقایون بدانید! برخی کارها در منزل، هم شما رو محبوب همسرتان میکند و هم برای #تهذیب_نفس مناسب است.
💠 مثلا گاهی #جوراب یا لباس همسرتان را بشویید. گاهی سرویس دستشویی منزل را نظافت کنید و ....
💠 ظاهر برخی کارها، کوچک است اما بسیاری از کینهها و دلخوریهای بزرگ را از بین میبرد و اثرات #تربیتی خوبی دارد.
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 هیچ زن و شوهری بیعیب نیستند!
🔴 #استاد_عباسی
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمت190 نفس در سینه اش حبس شد و سوئی شرت در
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨
♥️
☘﷽☘
#سایه
#قسمت191
لحظه ای با چشمانی متحیروحیران به او نگریست و سپس با صدای خفه ای پرسید:
-چرا ؟
آهی کشید و با بغض گفت:
-بابام........ بابام بازم حالش به هم خورده
دستهای آرمین از دور کمرش شل شدند و با لحن ضعیفی نجوا کرد :
-پس چرا حالا اینو می گی
سریع خودش را از آغوشش بیرون کشید وقدمی به عقب برداشت و گفت:
چون خسته و عصبی بودم و تو به جای اینکه به حال روزم توجه کنی فقط بهم توهین کردی
_وقتی این ساعت شب ،به همراه این پسره آسمون جل بر می گردی خونه توقع داری چه فکری کنم؟
روی لبه تخت نشست و گفت:
توقع داشتم به جای هر برخورد توهین آمیزی فقط می پرسیدی تا این وقت شب کجا بودم
- پرسیدم اما چه جوابی شنیدم؟...... فقط سردی و بی اعتنایی
- وقتی به جای سلام با نگاه تحقیر آمیز فریاد می زنی چه گورستونی بودی بایدم توقع داشته باشی که خیلی با آرامش جوابتو بدم
-من نمی تونم مثل مردهای بی غیرت و بی خاصیت باشم.
رفتار تو منو عصبی کرد ،خصوصا"که با این پسره بودی.
پس مشکل تو من نیستم !....فقط افکار بیمار گونته
حرص الود گفت :
دیگه از این جمله تکراریت حالم بهم می خوره
با نهایت خودخواهی گفت:
قبلا هم گفته بودم نمی خوام تا زمانی که اینجا در خانه منی با هیچ مردی رفت و آمد داشته باشی
دیگر کشش بحث را نداشت بازویش از درد زق زق می کرد . خسته وبی حوصله گفت:
خواهش می کنم راحتم بذار چون دیگه اعصاب بحث کردن و ندارم-
بر خالف خواسته اش کنارش روی لبه تخت نشست و با ملایمت گفت:
چرا بهم خبر ندادی پدرت بستری شده؟ -
با لحن غمگینی گفت:
_اینقدربهم ریخته و عصبی بودم که همه چیز یادم رفت توی اون لحظات فقط یک چیز برام مهم بود ،اونم به هوش اومدن بابام بود
-حالا حالش چطوره ؟
با لبخند تلخی گفتم:
خدا رو شکر خطر رفع شده ،وظعیتش ثابته و فشار و تنفسش نرمال-
آرمین نفس راحتی کشید و گفت:
چرا گوشیت و همراهت نبرده بودی؟
فراموش کردم برش دارم ،صبح چون دیرم شده بود با عجله از خونه زدم بیرون
-لااقل باید وقتی حال بابات روبه راه میشد بهم خبر می دادی
آرام نجوا کردم:
فکر نمی کردم برات مهم باشه
یعنی برای نیما مهمتر از من بود.
- نیما رومن خبر نکردم ؛اون خودش پدرمو رسونده بود بیمارستان
نفس عمیقی کشید وگفت :
عصر تماس گرفتم بگم حاضرشی بریم مطب دکتر، اما وقتی جواب ندادی نگران شدم دیر اومدنت به همراه اون پسره با این رفتار سرد هم مزید بر علت شد.
حتی لحظه ای هم تصور نمی کرد آرمین نگرانش شده باشد پس با ناباوری گفت:
بله حق باتوهه ! من اینقدر نگران و ناراحت بودم که نتونستم عصبانیت تورو درك کنم
آرمین با دست صورتش را به طرف خودش برگرداند و در حالی که سمتی را که کبودشده بود لمس می کرد باناراحتی گفت:
-برای لحظه ای کنترلم و از دست دادم
با لحن نیش داری گفت:
-من هرگزاز تو توقع عذرخواهی ندارم
بی تفاوت به کنایه اش سرش رابه عقب چرخاند و در حالی که گوشش را وارسی می کرد با لحن مهربانی پرسید :
گوشت صدمه ندیده ؟
تحمل محبت هایش را نداشت پس از جا برخاست و سوئی شرتش را از روی زمین برداشت و در حالی که می پوشید گفت:
-حال من خوبه ،خواهش می کنم از اتاقم برو بیرون بذار استراحت کنم.
#ادامه_دارد
🌸 #کپی_رمان_حرام_است
✨
♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
✅بهترین روش برای #جایزه_دادن به کودک
👈از کودک خود بخواهید تا کاری را در زمانی که مشخص شده انجام دهد و بعد به او جایزه بدهید.
👈 برای دانستن اینکه چقدر زمان برای انجام آن کار کافی است
⏪میتوانید به میانگین زمانی کودکان در سن، موقعیت و شخصیت کودک شما، 5 دقیقه اضافه کنید.
👌تا دقت و انگیزه بیشتری برای رسیدن به موفقیت داشته باشد.
🔰 علامتهای خوب و علامتهای بد
(بهترین روش برای کودکان سرسخت و بسیار پُر تحرک)
👈به فاصله بعد از آنکه به خاطر رفتارهای خوب یا بد کودکتان روی کارت مخصوصی که قبلا تهیه کردهاید
و یا حتی روی دستش علامت گذاشتید
او شروع به تکرار رفتارهای خوب میکند.
👈 اگر میبینید که کودکتان در آرامش و سکوت بازی میکند
🔻 با دوستهایش دعوا نمیکند
⏪ اسباببازیهایش را از وسط اتاق جمع میکند
✅ و یا هر کار خوب دیگری را انجام میدهد
Ⓜ️یک علامت روی کارتش بگذارید.
Ⓜ️بعد از آنکه تعداد علامتها بیشتر شدند و به یک تعداد معین رسیدند
⏪ به او #جایزه_بدهید.
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿