eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿🌿 ✨رو به شش‌گوشه‌ترین قبله‌ی عالم، هر روز . . .بردن نام حسین‌ابن‌علی می‌چسبد؛ 💠السلام‌علی‌الحسین 💠و‌علی‌علی‌ابن‌الحسین 💠وعلی‌اولادالحسین 💠وعلی‌اصحاب‌الحسین ♥️ ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
💠💠💠💠🌿💠 🌴 می‌گویی: «آقا چکشت را به من بده تا میخ ته کفشم را بکوبم». آیا منّتی سر او دارید که چکشش را به شما داده؟ میخ کفش او نبود، میخ کفش شما بود. عمل صالح، خیرش به جیب خودتان میرود نه توی جیب خدا. میخ کفش‌تان را با چکش او کوبیده‌اید. چکش او همین جان و تن و نیرویی است که عطایتان کرده است. پس احساس کنید که به او بدهکار شده‌اید نه طلبکار. ریشه عُجب انسان، این است که خودش را مالک می‌بیند. اگر تمام حَسَنات اهل عالم از دست و زبانتان صادر شود، اما خودتان را شناخته باشید، برای شما هیچ عُجبی نمی‌آورد. 🖊آیت‌الله حائری شیرازی ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
💠💠 زیارت امام زمان در روز جمعه 🍃🌸🌤 🌾🥀🌾🥀🌾 💠✨💠 جمعه👈🏻 روز حضرت صاحب الزمان (عج) و بنام آن حضرت است و همان روزی است که ایشان در آن روز ظهور خواهد فرمود؛ 🦋🌹در زیارت آن حضرت بگو: 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ ، 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ ، 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ ، 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ ، 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ ، 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ ، 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ، 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْأَمْرِ ، 🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَأُخْرَاكَ ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ تَعَالَىٰ بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ ، وَأَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلَىٰ يَدَيْكَ؛ سلام بر تو ای حجّت خدا در زمینش، سلام بر تو ای دیده خدا در میان مخلوقاتش، سلام بر تو ای نور خدا که ره‌جویان به آن نور ره می‌یابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده می‌شود، سلام بر تو ای پاک‌نهاد و ای هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو ای همراه خیرخواه، سلام بر تو ای کشتی نجات، سلام بر تو ای چشمه حیات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاکیزه و پاکت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعده‌ای که به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرماید، سلام بر تو ای مولای من، من دل‌بسته تو و آگاه به شأن دنیا و آخرت توأم و به دوستی تو و خاندانت به‌سوی خدا تقرّب می‌جویم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار می‌کشم؛ 🦋🌹 🍃وَأَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ يُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، 🍃وَأَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَىٰ أَعْدائِكَ ، 🍃وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ . 🍃يَا مَوْلاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ ، 🍃هٰذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ ، 🍃وَالْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ يَدَيْكَ ، 🍃وَقَتْلُ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ ، 🍃وَأَنَا يَا مَوْلاىَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ ، 🍃وَأَنْتَ يَا مَوْلاىَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ ، 🍃وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجَارَةِ ، 🍃فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. و از خدا درخواست می‌کنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پیروان و یاوران تو در برابر دشمنانت و از شهدای در آستانت در شمار شیفتگانت قرار دهد، ای سرور من، ای صاحب زمان، درودهای خدا بر تو و بر خاندانت، امروز روز جمعه و روز توست، روزی که ظهورت و گشایش کار اهل ایمان به دستت در آن روز و کشتن کافران به سلاحت امید می‌رود و من ای آقای من در این روز میهمان و پناهنده به توأم و تو ای مولای من بزرگواری از فرزندان بزرگواران و از سوی خدا به پذیرایی و پناه‌دهی مأموری، پس مرا پذیرا باش و پناه ده، درودهای خدا بر تو و خاندان پاکیزه‌ات. ⬅️سید ابن طاووس فرموده است: 💫من پس‌از این زیارت به این شعر تمثل می‌جویم و به آن حضرت اشاره نموده، می‌گویم: 🌥نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي‌ وَضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ بر تو نازل مى‌شوم هرکجا که راحله‌ام روى آورد و مرا وارد نماید و میهمان تو هستم در هرکجا که باشم از شهرها🙏🏻 ♥️ 📚مفاتیح‌الجنان ✨ ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠⚜💠 ٺو همانـے ڪہ بہ هر جمعہ بہ هر ندبہ ٺو را مـےخوانم. 💠 🌤 💠 ♥️ 💠 اَینَ‌المُنتَقَم؟! ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد.mp3
21.59M
صوت قرائت دعای‌عهد قرار صبحگاهی به وقت بهشتی‌ها🦋 فقط هشت دقیقه وقت بذاریم🥀 ♥️ ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
27.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷✨🌷✨🌷✨ 💠دعای هفتم صحیفه سجادیه 💠توصیه مقام معظم رهبری 💠به امید رسیدن به روز بدون کرونا ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
به وقت بهشت 🌱
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #رمان_بشری #به_قلم_میم‌مهاجر #برگ11
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم کپی‌حرام🚫 امیر مات و مبهوت به دور و برش نگاه کرد. نگاهش بین کیک و جمله‌ی ♡happy birthday♡ که بشری روی پرده‌ی سالن زده بود، می‌چرخید. بشری به امیر نزدیک‌ شد. نگاه امیر به سر و وضع بشری جلب شد. بشری دست امیر را گرفت. امیر سعی می‌کرد خودش را کنار بکشد. بشری زود صورتش را بوسید. _تولدت مبارک عزیزدلم. امیر دستش را روی قفسه‌ی سینه‌ی بشری گذاشت. از او فاصله گرفت. به صورت بشری خیره شد. نگاهش دل بشری را می‌لرزاند. _واسه این بساط مسخره می‌خواستی زودتر بیام! نگاه از بشری گرفت. پا تند کرد. به طرف اتاق رفت. بشری دنبالش تقریباً می‌دوید. _من می‌خواستم تو رو خوشحال کنم. تو میگی مسخره! امیر به طرف بشری برگشت. با اخم نگاهش کرد. _چی‌و می‌خوای ثابت کنی؟ بشری درمانده به امیر نگاه کرد. _تو کی انقدر سنگ‌دل شدی امیر؟ امیر لبش را به دندان گرفت. _از وقتی تو نسبت به من بی‌اهمیت شدی. بشری گردنش را کج گرفت. _خواهش می‌کنم یه امشب‌و خراب نکن. آستین امیر را گرفت. _بذار امشب خاطره شه برامون. بعد انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده، به اتاق رفت. لباس‌های امیر را آورد. _میشه این‌و بپوشی؟ ست بشیم با هم عکس بندازیم. امیر لباس‌ها را توی مشتش گرفت. _من چی می‌گم تو چی می‌گی! چشم‌هایش سرخ شده بودند. _خودت‌و به نفهمی زدی؟! هر حرف امیر مثل پتک توی سر بشری خرد می‌شد. چشم‌هایش به نگاه امیر بود، گوش‌هایش به حرف‌های او. نمی‌توانست باور کند. حتی اگر این‌ها را نمایش به حساب می‌آورد، امیر تنها کسی بود که تا به حال انقدر تحقیرش کرده بود. دست‌های بشری شل شدند. امیر لباس‌ها را محکم توی بغل‌ بشری هل داد. خودش به اتاق رفت. از هل امیر، بشری تعادلش را از دست داد. با آن کفش‌های پاشنه‌بلند و ضربه‌ی یک دفعه‌ای امیر، نتوانست خودش را نگه دارد. چند قدم عقب عقب رفت. کمرش محکم به دیوار خورد. درد شدیدی توی ستون فقراتش پیچید. محکم به زمین افتاد. همه‌ی این اتفاقات به قدری ناگهانی اتفاقی افتاد که بشری نتوانست عکس‌العملی نشان بدهد. دستش را به جایی بگیرد. به زمین افتاد. جیغ بلندی کشید. درد ناحیه‌ی لگنش هم اضافه شد. صداهای مبهم باز توی گوش‌های بشری پیچیدند. انگار چند نفر با صدای بلند حرف می‌زدند. سعی کرد پلک‌هایش را باز نگه دارد. به جز تاریکی چیزی نمی‌دید. دستش را زیر نافش گذاشت. دردش لحظه به لحظه بیش‌تر می‌شد. گلویش خشک شده بود. به سختی نفس می‌کشید. ✍🏻 کپی یا انتشار به هر شکل است🚫 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
🍹 درون دل به غیر از یار و فکر یار . . . کی گنجد؟ 🖊وحشی بافقی ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا