💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_مخلیلی
#برگ285
کپیحرام🚫
تا امروز همیشه سعی میکرد خودش رو محکم نشون بده. جلوی ریز و درشت حوادث صاف ایستاده بود تا کمر خم نکنه.
چند بار فکر کرد چه نیازی هست که برم خارج از کشور؟
با همین مدرکی که دارم میرم سر کار و خدمت میکنم.
ولی باز نظرش عوض میشد که کار را که کرد؟ آن که تمام کرد؛
خیلی زود میگذره. برمیگردم. هم تدریس میکنم هم کار.
علاقهای که به تدریس داشت کمتر از علاقهاش به کار نبود.
نباید کم بیارم.
درسته میرم تو غربت. جایی که با عقایدم جور در نمیاد ولی باید برم. نباید دچار احساسات بشم.
دست از تا کردن لباسهاش برداشت. یک لحظه نگاهش به جعبههای کارتونی زیر تخت جلب شد.
کمی فکر کرد و زود یادش اومد که اینا کادوهای امیر بودند که خودش قبل از رفتن به مشهد زیر تخت جا داده بود.
لبخندی تلخ به صورتش نقش بست. شاید اگر تو خونه تنها بود و کاری هم نداشت، جعبهها رو بیرون میآورد نگاهشون میکرد.
باز هم حس غریبی به سراغش اومد. حسی که همیشه با یادآوری امیر بهش دست میداد.
با هم مشهد نرفتیم ولی تو بازارهای مشهد هم جلوی چشمم بودی...
شاید هم چشمهام دنبالت میگشتن. یادمه چهقدر وسواس به خرج دادم تا اون عطر رو برات انتخاب کردم.
هر وقت رفتم بازار به یاد اون سفر تو جلوی چشمهام میاومدی.
همه وجودش پر شد از یاد امیر و باز دلتنگ شد.
دلتنگیی به وسعت آسمون.
بی خیال همه چیز شد و دستش رو زیر تخت برد. اولین جعبه رو بیرون کشید.
دستش رو داخل برد و با لمس قابی، شاسی کوچکی از امیر رو تو دست گرفت و بیرون آورد.
باز هم موهای پر مشکی، چشم و ابرهای سیاه و ته ریشی که جذابیتش رو صد برابر میکرد.
و عشقی که تو نگاه امیر میخوند ولی تو رفتارش نمیدید.
کاش کمی فرصت بهم داده بودی. چه عجلهای داشتی واسه رفتن؟
رفتنت رو باور کنم یا نم نم لالاییهای عاشقانهات رو؟
کاش میموندی و بهم میگفتی منظورت چی بود از اون حرف آخر؟
من عشق بچگیهات بودم!؟
این حرفت مثل یه سوال سخت کنکور به جون مغزم افتاده.
تو که میخواستی بری دیگه چرا من رو گرم تو آغوش گرفتی چرا حرف از عشق زدی؟
محو شد تو چهرهی امیر که اگر هم برای همه عادی بود، به نظر بشری خاصترین چهرهی مردنهی دنیا به حساب میاومد.
از خدا میخوام اگه یه روز از عمرم هم باقی مونده باشه ببینمت و بهم بگی.
قبل از اینکه اشکش راه بیفته، عکس رو به جعبه برگردوند و جعبه رو سر داد زیر تخت.
چند تکه لباس باقی مانده رو از روی تخت برداشت و تو چمدون گذاشت.
درش رو بست ولی زیپش رو باز گذاشت که اگر خواست چیزی رو اضافه کنه.
کاغذ یادداشتش رو برداشت. لیستی از کارهایی که باید قبل از سفر انجام میداد رو نوشته بود.
اکثر کارهاش جلو رفته بود. به جز چند قلم.
دعوت نازنین و لیلا و مهمونی خداحافظی دوستانه جزء برنامههایی بود که باید انجام میداد.
تکلیف خونه رو هم هنوز روشن نکرده بود. تصمیم داشت خونه رو در اختیار خونوادهای قرار بده که مشکل مسکن دارند.
با شست و سبابهاش کمی به پیشونیش فشار آورد.
داشت فکر میکرد دیگه چه کاری مونده...
ناگهان فکری مثل جرقه به ذهنش اومد.
خونوادهی سعادت؛
باید به دیدن اون مرد و زن هم میرفت.
چرا شما رو یادم رفته بود!
بلند شد و جلوی پنجره ایستاد.
پردهی اتاق امیر هنوز هم کنار بود.
مثل همون دو سال پیش.
چرخی تو اتاق بهم ریخته زد. کمی به سر و روی اتاق دست کشید و از اون حالت زلزله زده بیرونش آورد.
هنوز هم این عادت قشنگ رو داشت که خونه رو بهم ریخته رها نکنه.
با سرعت برق آماده شد و کش چادرش رو مرتب کرد.
کیف پولش رو تو دست گرفت و از پلهها سرازیر شد.
طهورا سوالی نگاهش کرد.
-میرم خرید
-بیام همرات؟
-نه فدات شم. دو تیکه خرید دارم زود برمیگردم
✍🏻 #مخلیلی (مهاجر)
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
🌟در این شب آرام ...
🌸دعایتان میکنم بخیر
🌟نگاهتان میکنم به پاکی
🌸یادتان میکنم بخوبی
🌟هرجا هستید
🌸بهترینها را برایتان آرزو دارم
🌟شبی زیباو سراسر آرامش
🌙در آغوش مهربانی های خدا داشته باشید
💜شبتون بخیر و سرشار از آرامش💜
💫 #شــــبــــتــــؤنــــ_قــــشــــنـــگـــــ✨
─━━━━⊱🌟⊰━━━━─
39.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😯حقایقی در این فیلم مشاهده خواهید کرد، که احتمالا شما را غافلگیر می کند.
1️⃣بخش اول
پس پیشنهاد میکنم حتما تا انتهای این فیلم که در سه بخش ارائه شده است را ببینید.
۵۶ ماده سمی که در نان وجود داره☠️
پروژه کاهش جمعیت جهان
❌۵۶ ماده سمی☠ که در #نان وجود دارد.😳
#پویش_ملی_نان_سبوسدار_به_سفره_خانوارها_بازگردد
پویش ملی نه به نان با آرد سفید را اینجا امضا کنید👇👇👇
https://www.farsnews.ir/my/c/101123
همه این پویش را حمایت کنید
#پویش_ملی_ممنوعیت_واردات_تراریخته
پویش ملی نه به واردات تراریخته را اینجا امضا کنید
https://www.farsnews.ir/my/c/35465
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی قشنگه
حاجی صدامو داری؟؟😭
کانال
شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
⭕️ تنها راه نجات
آیتاللهالعظمی جوادی_آملی :
مواظب باشیم این نظام نه به آسانی به دست آمده و نه به آسانی برمیگردد. اگر معاذالله کمترین آسیبی ببینید، تمام لعنتهای گذشته دامنگیر ما میشود، الی یوم القیامة هر مسلمانی که بیاید، لعنتش دامنگیر ماست.
بر همۀ ما واجب عینی است که اين نظام را حفظ بکنیم کاری که باعث تضعیف این نظام است، باعث تفرقه است، باعث نفاقافکنی است، باعث طمع بیگانه است، حرام عینی است.
#لبیک_یا_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘⚘⚘⚘⚘⚘
خندههایت آتشی بر جان ماست
سوخت این دل و نگشت آرام باز...
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 درخواست جالب زن بارداری که ۱۸ ساعت زیر آوار بود از مامور هلال احمر!
✅متن برتر:
داریم به سمتی میریم که؛
بی حیایی = مُد
بی آبرویی = کلاس
دود = تفریح
رابطه با نامحرم = روشنفکری
گرگ بودن = رمز موفقیت
بی فرهنگی = فرهنگ
پشت کردن به ارزشها
و اعتقادات = نشانه رشد و نبوغ
خوردن حق دیگران = زرنگی
23.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختران این خاڪ؛
برای داشتن ایرانِقوی پدر میدهند
اما روسری نه....🇮🇷✊🏻'
#استوری ،، #زن_عفت_افتخار
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه فرمول کلّی :
برای اینکه مطمئن باشم قضاوتها و موضعگیریهام درسته یا نه...