VIP VIP VIP VIP VIP 😍😍😍
تخفیف به مناسبت میلاد حضرت زهرا سلامالله علیها
عیدتون پیشاپیش مبارک
عیدی ما خدمت شما🌹🌹🌹
به جای ۴۰۰۰۰ تومان، ۳۰۰۰۰ تومان به این شماره کارت به نام خلیلی واریز
6273 8110 8062 3918
و عکس فیش واریزی و شمارهی پیگیریو به این آیدی ارسال کن😊
@Heaven_add
تا لینک کانال خصوصیو برات ارسال کنه🌿
سلام بچهها خبر جدید اینکه تحریم شدید
تحریم رمان☹️
اگه از فرداشب ادامهی برگ رو میخوای باید هزینهاش رو بپردازی.😒
هزینهاش هم پول نیستا
تحلیل بده خواهرمن
#تحـــلـــــــــیـــــــــــــــل ❌
https://eitaa.com/joinchat/2480472136C484dfe0c30
اینجا نشستم تا بیای 🤕
نیومدی، شما میمونی و برگای نصفهنیمهی روز
همینه که هه😊😊
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ343
کپیحرام🚫
هر چند حمام کرده بود تا از دست ریزموهایی که روی سر و گردنش مانده بود راحت بشود اما منکر این هم نمیشد که گرفتن دوش داغ بعد از قدم زدن در یک شب سرد، چقدر به او چسبیده!
جلوی آینه ایستاد. لبخند رضایتی به موهای کوتاه شدهاش زد. انگار که بار سنگینی از بارهایش برداشته شده.
زیر پتویش خزید. تا خوابش ببرد، به روزهای در حال گذران فکر میکرد. به اینکه اینها هم تمام میشود. با همهی سختیها و دلتنگیهایش؛
روزها را به شب میرساند و شبها را صبح میکرد، در حال که تماسش با خانواده کمتر از اوایل سال شده بود.
تعطیلات کریسمس تمام شده بود. شبی بارانی مثل اکثر شبهای زمستان آلمان، اتوبوس با سرعت به ایستگاهی که به خانهی بشری نزدیک هم نبود میرسید.
هندزفری را از گوشهایش بیرون آورد. کتاب را در کیفش گذاشت و آماده شد که پیاده بشود.
تا رسیدن به ایستگاه باران کمتر و کمتر شد و وقتی که پیاده شد، فقط نم نمی باران سبک نوازشبار میبارید.
اکثر مغازهها بسته بودند و تک و توک عابر رد میشد. هوای سرد اما دلچسبی بود.
لحظاتی ایستاد. هیچ تاکسی نگه نداشت. همه تکمیل بودند. برای اینکه سرما را کمتر احساس کند، به راه افتاد.
میخواست با قدم زدن هم به خانه نزدیکتر بشود و هم کمی گرم بشود.
هر ماشینی که نزدیک میشد، میایستاد به این امید که کسی او را برساند اما با دیدن تاکسیهای پر یا ماشینهای شخصی دوباره با ناامیدی به مسیرش ادامه میداد.
ده دقیقهای راه رفت. خیابانها حالا خلوتتر شده بودند و همین باعث ترسش میشد.
گاهی چیزی به دلت میافتد و طولی نمیکشد که همان را به چشم میبینی.
از مقابل خیابانی پر پیچ و خم رد میشد که احساس کرد کسی با فاصله پشت سرش میآید.
صدای قدمهایش را میشنید.
گوش تیز میکرد تا خیالش راحت بشود که اشتباه میکند اما بر عکس مطمئنتر میشد.
خودش هم نفهمید که چه جراتی پیدا کرد اما به یکباره چرخید و به پشت سرش نگاه کرد.
هیچ کس نبود. جرات بیشتری گرفت و چند قدم جلو رفت تا اطمینانش بیشتر بشود.
دلخوش به این بود که اشتباه کرده اما وقتی جلوتر رفت، مردی بدون اینکه صورتش را پوشانده باشد از پشت کیوسک تلفن عمومی بیرون آمد.
خیلی شبیه به یکی از آن دو نفری بود که آن شب در محوطهی خانهاش دید.
با جلو آمدن مرد سریع کیفش را انداخت. میدانست بالآخره وقت آن رسیده که زد و خوردی اتفاق بیفتد. چهار دانگ حواسش را جمع کرد و بسمالله گفت.
در آن لحظه اولین چیزی که به ذهنش رسید، این بود که از گوشهی چشم به سمت شهره مدینهی منوره نگاه کند و طلب کمک کند از بانوی بیحرمی که جدهاش بود و اعتقاد داشت از مادرش برای او مهربانتر است.
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
🦋سُبْحانَكَ ما أَضْيَقَ الْطُّرُقَ
عَلىٰ مَنْ لَمْ تَكُنْ دَليلهُ ..
خدایـا چه تنگ است راهها
بر کسی که تو راهنمایش نباشی ..
#خدای_مهربونم ♥️
معنی دعای سلامتی امام زمان🌹🍃🌹
به نام خدای بخشنده مهربان
خدایا برای ولی ات در این ساعت و در هر ساعت سرپرست و نگهبان و پیشوا و یاور و راهنما و دیده بان باش🍃🌹🤲🏻
تا اورا با رغبت مردم در زمینت سکونت دهی 🍃🌹❤️🤲
و زمانی طولانی بهره مندش سازی 🌱🤲🏻
زمان این دعا برای شب ٢٣رمضان است ولی خواندن ان در هر لحظه ای به غیر ان خوب است و پیشنهاد می کنم بخوانید🙏🏻🍃🌹
التماس دعا🌹🍃
#امام_زمان
کتاب یک ون شبه که بصورت اینترنتی هم دانلود می شود و اکثر شبهات پر تکرار در حوزه: زن
ازادی و کارامدی نظام و حکومت اسلامی گفته شده و پاسخ داده شده است
برای کسانی که قصد انجام جهاد تبیین را دارند مناسب می باشد🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#معرفی_کتاب
#جهادتبیین
#لبیک_یاخامنه_ای
..............................
دوستان عزیز سلام... امروز سالگرد شهید بزرگوار يوسف قربانیه..
شهیدی که هیچ کس رو نداشت و از تنهایی برای آب نامه مینوشت 😔
هر کسی که در توانشه سوره قرآنی، دعایی یا هر چیزی که دوست داره به این شهید عزیز هدیه کنه ان شاء الله که حاجت روا باشید و همگی از شفاعتش بهره مند بشیم به برکت صلوات بر محمد و ال محمد 🙏