eitaa logo
معارف اسلامی
580 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
239 فایل
@drhosseins برای ارتباط با مدیر کانال از این آی دی استفاده کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 📌 آمیخته است. 🔺 Non-believers turn to prayer in a crisis, poll finds کسانی که به ندارند هم در مواقع بحرانی می‌کنند! a new survey has found that one in five adults pray despite saying they are not religious. بر اساس تحقیقات جدیدی که در سایت انگلیسی گاردین چاپ شده، ۱ نفر از هر ۵ نفر که به دین و مذهب عقیده‌ای ندارند، در مواقع بحرانی خدا را صدا می‌زنند. Just over half of all adults in the UK pray Just under half of those who pray said they believed God hears their prayers, از بین بزرگسالان ساکن ، بیشتر از نصف آنان دعا می‌کنند و کمتر از نصف دعا کنندگان عقیده دارند خدا صدای آنان را شنیده و اجابت می‌کند. Four in ten go further, saying prayer changes the world; a similar number say it makes them feel better. این در حالی است که ۴ نفر از هر ۱۰ دعا کننده عقیده دارند دعاهایشان جهان را تغییر می‌دهد و همین تعداد معتقدند دعا کردن حس و حال بهتری برایشان ایجاد می‌کند. Among the non-religious, personal crisis or tragedy is the most common reason for praying, with one in four saying they pray to gain comfort or feel less lonely. در بین که متوسل به دعا می‌شوند، بحران‌ها و وقایع تلخ شخصی، دلایل اصلی برای دعا کردن هستند و برخی می‌گویند برای دریافت حس آرامش و رهایی از تنهایی، خدا را صدا می‌زنند. و براستی که : ✨ ألَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: همانا با یاد دلها آرام می گیرد. ✨ «وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا» و چون در دريا به شما صدمه‌اى برسد، هر كه را جز او مى‌خوانيد ناپديد [و فراموش‌] مى‌گردد، و چون [خدا] شما را به سوى خشكى رهانيد، رويگردان مى‌شويد و انسان همواره ناسپاس است. 📚 نشریه انگلستان 🌐 http://bit.ly/2LS8oyv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 اثبات وجود توسط ✖️چطور به تشکیل از میتوان اعتقاد داشت ولی به کسی که این انفجا را ایجاد کرد خیر؟ 👌این کلیپ حاوی نکات علمی جالب است!
چیست؟ در ، (ص) را به «خلق عظیم» ستوده است: وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و به راستی که همانا تو بر خلق عظیم هستی.(قلم، آیه 4) البته خلق عظیم پیامبر(ص) مظهر خلاق عظیم یعنی خداوند است، چرا که خود را بارها به نام عظیم ستوده است. اما مراد از عظیم چیست؟ واژه عظیم از عظم به معنای استخوان گرفته شده است. از همین روست که هر چیزی که دارای استواری و استحکام است، به عظیم و عظمت می‌ستایند؛ زیرا نرم‌تنان فاقد استخوان، به طور طبیعی قدرت ایستادن و ایستادگی را ندارند. بنابراین، وقتی سخن از عظمت کسی می‌شود، به معنای آن است که او از استخوان‌بندی محکم و استوار برای هر کاری یا چیزی برخوردار است. پس خلق عظیم زمانی است که یک امر خلقتی و خلقی دارای استخوان‌بندی و استواری و استحکام باشد. بنابراین، وقتی از خلق عظیم پیامبر(ص) سخن به میان می‌آید یعنی آن صفت و فضیلت، چنان در شخص وجود یافته است که نه تنها جزو خلقت و طبیعت اوست، بلکه خلقت و طبیعی است که شخص بدان استوار و استحکام می‌یابد. همچنین به این معنا است که آن فضایل اخلاقی جزو مقومات ذاتی شخص و هویت وجودی او شده است به طوری که نمی‌توان آن خلقت را از شخص بر‌داشت. در این راستا وقتی از الهی به عنوان دستور کار هر مسلمانی است، سخن گفته می‌شود: ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ الله فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ این است فرایض خدا؛ و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست. (حج، آیه 32) به این معنا است که شخص آن واجب را چنان انجام دهد که جزو استخوان‌بندی زندگی‌اش شود و چنان آن را استوار و محکم انجام دهد که خلل و خدشه‌ای در کار نباشد.(بقره، آیه 158؛ حج، آیه 36) و نباید کار را سست شمارد و متعرض حدود الهی شود و حرام خدا را حلال شمارد (مائده، آیه 2). به هر حال، عظمت اخلاقی در آن است که هر خلق و خوی نیکی در انسان به عنوان استخوان‌بندی ذاتی شخص در آید، در غیر این صورت آن خلق عظیم نخواهد بود.
❌ حق نداری به اسلام بدبین بشی !!👇👇 ▪️برخی از مردم نسبت به بدبین میشن، چرا؟ چون مذهبیا و مدعیان بد عمل می‌کنن. دراول کار یکمی حق می‌دیم بهشون. ولی اگه بخوایم دقیق‌تر نگاه کنیم حق نداریم بخاطر عملکرد بد برخی مذهبی‌ها به اصل دین بدبین بشیم. چرا؟👇 🔺ما اول باید اسلام رو بشناسیم بعد خودبه‌خود مسلمونا شناخته می‌شن، ولی ما برعکس عمل می‌کنیم، اول مسلمونارو نگاه می‌کنیم چه‌جوری عمل می‌کنن بعد درباره قضاوت می‌کنیم. اون مسلمونی که از اسلام فقط ظاهرش رو گرفته و بد عمل می‌کنه، مشکل از خودشه نه از اسلام، اتفاقا اسلام هم اونو قبول نداره و پدرشو در میاره. اسلام که فقط ظواهر نیست.. اگه یه مسلمون بظاهر امانت‌دار نیست، اگه دزده اگه می‌کنه، مگه اسلام بهش اجازه داده؟ احادیث و آیات شدیداللحن درباره مال مردم خوردن رو ببینید. کجا اسلام اجازه داده؟ 🔺بعد از فتح مکه و جمع کردن بت‌ها از دور ، طبیعتا کلید درب خونه خدا رو باید از کلیددار قبلی می‌گرفتن، عثمان ابن طلحه که یک فرد مشرک بود، کلیددار کعبه بود، کلید رو ازش گرفتن که یک جاش کلیدداری کنه. 💠 آیه ۵۸ سوره نساء نازل می‌شه که «همانا خداوند شما را امر می‌کند که امانات رو به صاحبش واگذار کنید». آیه می‌گه کلیددار رو عوض کردید درست، ولی اون کلیدها برای شما نیست برای کلیددار قبلی بود، کلیدهاشو بهش برگردونید، اون چند گرم آهن مال خودشه، وقتی به عثمان بن طلحه اینو گفتن این سطح از انسانیت رو که دید مسلمون شد. 🔺آقا اسلام اینه، انقدر حساسه رو مال و اموال دیگرانه، حالا یه حروم‌لقمه ای می‌کنه به اسم اسلام نذاریمش، اگه یه مذهبی اخلاقش گنده به اسم پیغمبر نگذاریم، اگه یه دو‌به‌هم زن و خاله زنکه رو زیر سوال نبریم. اگر یک روحانی بد عمل می‌کنه به‌پای دین نگذاریم. و از اون طرف هم، آقای روحانی، آقای طلبه، آقای حزب‌اللهی تو باید بیشتر مراقب رفتارت باشی تا مردمو نسبت به دین بدبین نکنی. نمیتونی؟ ادعای دین داری هم نکن 🔺یکی وسط جنگ ، اومد به امیرالمؤمنین(ع) گفت آیا ممکنه که و، با اون شخصیت و سابقه درخشان در اسلام و همسر پیامبر بر باطل گرد هم بیان؟ امیرالمؤمنین فرمود: حق و باطل را با شخصیتها نمی‌توان شناخت، اول حق و باطل را بشناس، اهل حق و اهل باطل را خواهی شناخت. نه باید کورکورانه دینداری کرد. نه باید بدون تحقیق درباره دین قضاوت کرد. اسلام تنها دینیه که گفته باید اول تحقیق کنی، تفکر کنی با عقلت اسلام واقعی رو بسنجی، بعد آزادی انتخابش کنی. ولی وقتی انتخاب کردی باید مطیع باشی. ✍️
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم یکی گفت : بلند بگو گفتم : یک کلمه سه حرفیه تو جمعمون یه بازاری بود سریع گفت: پول تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار کودک دبستانی گفت: علم بازاري پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه گفتم: اینا نمیشه گفت: پس بنویس مال گفتم: بازم نمیشه گفت: جاه خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه مادر بزرگ گفت: مادرجان، عمر! ديگری خندید و گفت: وام یکی از آن وسط بلندگفت: وقت خنده تلخی کردم و گفتم: نه اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید ! هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش کشاورز بگوید: برف لال بگوید: حرف ناشنوا بگوید: صدا نابینا بگوید: نور و من هنوز در فکرم که : 👌🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 درس #خداشناسی و #شجاعت کودک #یمنی: 🌑کودک یمنی: #خدا از نیروهای آمریکایی و هر کشور دیگری #قوی‌تر است. 👈 این نسل #شکست_ناپذیر است.
امام علی علیه السلام: هر یک از شما که می خواهد بداند جایگاهش نزد چگونه است، بنگرد که هنگام روبرو شدن با جایگاه خدا نزد او چگونه است. او نزد خدای تبارک و تعالی همانطور است.
خدا و دانش .pdf
3.36M
از سال 1927 عاقل به و اقرار به وجود روی آورده اند. مطالعه عمیق و چند باره این کتاب را به علاقه مندان و پیشنهاد می کنم. در این کتاب بخوانید:...
مسئله امروز چیست؟ بر کن! : «در مقابل همه‌ی این فشارها به خدا تکیه کن. توکّل معنایش این نیست که کار را رها کنید بنشینید تا خدا بیاید عوض شما کار را انجام بدهد؛ این نیست؛ توکّل این است که شما راه بیفتید، عرق بریزید، تلاش کنید، آن‌وقت یقین داشته باشید که خدای متعال شما را کمک خواهد کرد؛ امروز مسئله‌ی جمهوری اسلامی این است.» 🗓 ۱۳۹‌۵/۰‌۳/۰۳
✖️ دوست داشتنی/چگونه راه را گم نکنیم؟ 🔺در ایامی که بر ما گذشت هر چند سخت گذشت بسیاری از دوستان سوال میکردند که این فتنه های پی در پی نشانه چیست؟ در این فتنه ها چرا بزرگان و حتی برخی انقلابی ها دچار مضلات الفتن(فتنه های گمراه کننده و اغواگر) شدند و نه تنها خودشان دچار تحیر شدند بلکه دیگرانی را نیز دچار سرگشتگی کردند، مخصوصا در روزهای پس از فتنه آبان ۹۸ و یا سقوط هواپیما... ▪️پاسخ این سوال را در ۱۷۹ سوره باید پیدا کرد، خداوند همه مهر و مهرورز می فرمایند: 💠 ما كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۹﴾ 💎 بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد واگذارد تا آنكه پليد را از پاك جدا كند و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند ولى خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد برمى‏ گزيند پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و اگر بگرويد و پرهيزگارى كنيد براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود 🔺این اشاره به دارد که خداوند می فرمایند این جهان یک محل است و این بلاها، فتنه ها و ... وسیله آزمایش مردم بخصوص مومنان هستند اما در قسمت نخست آیه پیامی واضح برای ما دارد که 👈خداوند، كفّار را به حال خود رها مى‌كند؛ «نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً»👉 👈ولى مؤمنان را رها نمى‌كند. «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ»👉 ▪️ نیز در خطبه های ۲۷ دیماه به امداد الهی برای ملت بزرگ ایران اشاره کردند. بدون شک سنت الهی جداسازى پاك از پليد، از است. «حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» و این فتنه های اخیر به خوبی این مهم را نشان داد... 🔺قطعا در دوران این منجر به پاکسازی جامعه اسلامی از ، و عناصر ملحد در هر لباسی که پنهان شده باشند، خواهد شد و نکته بسیار مهم آنجاست که طيب وپاكى اصالت داشته وپايدار است، ولى خبث عارضى و رفتنى است و ما در ایام اخیر این رفتار سلبریتی ها و برخی ورزشکاران حتی برخی سیاسیون را با این آیه میتوانیم تحلیل کنیم... ▪️مهم این است که ما در این دوران با صبر، بصیرت و ایستادگی راه را گم نکنیم تا ان شا الله مطابق با بیانیه گام دوم انقلاب پس از شکستن محاصره تبلیغاتی دشمن و امید آفرینی به سمت تحقق ایجاد تمدن نوین اسلامی و ظهور، ایران اسلامی را به پیش ببریم... ✍️سید علیرضا
بعد از اینکه یک مرد ۹۳ ساله در از مرخص می شود، به او گفته شد که هزینه یک روز ونتیلاتور (تهویه) بیمارستان را بپردازد. پیرمرد به گریه افتاد. پزشکان به او دلداری دارند تا بخاطر صورتحساب بیمارستان گریه نکند. ولی آنچه پیرمرد در جواب گفت، همه پزشکان را گریه انداخت. پیرمرد گفت: "من به خاطر پولی که باید بپردازم گریه نمی کنم. تمام پول را خواهم پرداخت." گریه من بخاطر آن است که 93 سال را کردم، و هرگز پولی نپرداختم. در حالیکه برای استفاده از دستگاه ونتیلاتور (تهویه) در بیمارستان به مدت یک روز باید اینهمه بپردازم. آیا می دانید چقدر به خدا مدیون هستم؟ من قبلاً را نمی کردم " اما سخنان آن پیر مرد ارزش تأمل دارد. وقتی هوا را بدون درد و بیماری آزادانه تنفس می کنیم، هیچ کس هوا را جدی نمی گیرد. فقط وقتی وارد بیمارستان می شویم می توانیم بدانیم که حتی تنفس اکسیژن با دستگاه تهویه نیز هزینه ای دارد!! ناگهان مرا به یاد گلستان سعدی انداخت که فرموده: منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر واجب.
چقدر این متن زیبا و قابل تأمل است! مادامى که گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است؛ همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند. باد، باعث طراوتش میشود، آب، باعث رشدش میشود، و آفتاب، به او پختگی و کمال میبخشد. 🔸اما … به محض پاره شدن آن بند؛ و جدا شدن از درخت، آب، باعث گندیدگی؛ باد باعث پلاسیدگی؛ و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود! 💠 بودن یعنی همین، یعنی بند به بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در ما مؤثر خواهند بود. پول، قدرت، شهرت، زیبایی…. تا بند به خداییم برای ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود. ✋اتصالتان با خدای بزرگ مستدام باد
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🔸من جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِها🔸 ({🍂 *فاعتبروا یا اولی الابصار* 🍂}) 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 🍃 دکتر شیرازی (فرزند مرحوم ) از پدر 🍃 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطبای اسلامی گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 *در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت.* پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند 🔹یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. *پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت.* من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. *گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»* 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: ؟ گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد *بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا»*. نگاهی به بالا کردند گفتند: * می دهد. به هرکه اهل حساب کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»*
هایی که مأمور بودند! 🌹پیشنهاد خواندن مطلب🌹 🌹هنگام عبور از رود به دلیل تلاطم شدید آب، عده ای از غواصان، دهان و گلویشان پر از آب شده بود و در آستانه ی خفه شدن قرار داشتند. در چنین حالتی بی آنکه خود بخواهند، دچار وضعیتی شده بودند که ناچار به سرفه کردن بودند اما چون می دانستند که با یک سرفه ی کوچک هم عملیات لو رفته و نیرو ها به قربانگاه می روند، با تمام توان تلاش می کردند تا سرفه نکنند. چون وضعیت اضطراری شد، ماجرا را با سردارقربانی در میان گذاشتیم ایشان پیغام داد: اگر شده خود را خفه کنید اما سرفه نکنید، چون یک لشکر را نابود خواهید کرد. ما که از انتقال این پیام به خود می لرزیدیم ناگزیر آن را ابلاغ کردیم. در پی این ابلاغ چنان صحنه های تکان دهنده ای را می دیدیم که به راستی بازگو کردن آنها نیز برایم سخت و دشوار است.🌹 🌹عزیزانی که دچار سرفه شده بودند، بار ها و بار ها خود را زیر آب فرو می بردند اما باز موفق به اجرای فرمان نمی شدند. در شرایط سخت و غیر قابل توصیفی قرار داشتیم. این بار دستور رسید: از فرد کنار دست خود کمک بگیرید تا زیر آب بمانید و بی صدا شهید شوید تا جان دیگران به خطر نیفتد.🌹 🌹می دانستیم که صدور چنین دستوری برای فرمانده چقدر دشوار است. اما این را هم می دانستیم که موضوع هستی و نیستی یک لشکر و پیروزی یک عملیات در میان است.🌹 🌹اما با این همه نفس در سینه های ما حبس شده بود و مدام از خود می پرسیدیم که کدامیک از ما قادر به انجام چنین کاری است. این در حالی بود که خوددوستان عزیزی که دچار سرفه ی شدید شده بودند با خواهش و تمنا از ما می خواستند تا با آنها کمک کنیم که زیر آب بمانند و خفه شوند!🌹 🌹می دانم که بازگو کردن این حقایق چقدر تلخ و غم انگیز است اما این را نیز می دانم که برای ثبت در تاریخ و نشان دادن عظمت یک نسل و روح بلند رزمندگانی که برای دفاع از جان و مال و آبرو و آرمان یک ملت از هیچ مجاهدتی دریغ نمی ورزیدند ناگزیر به بیان این وقایع هستیم.🌹 🌹به هر تقدیر همه در تکاپو بودیم تا راهی برای گریز از این مهلکه پیدا کنیم که در یک چشم بر هم زدن تمام اروند رود و همه ی ساحل ما و دشمن پر از صدای قورباغه هایی شد که نمی گذاشتند صدای سرفه ی نیرو ها ی ما به گوش کسی برسد. 🌹شگفت انگیز بود و باور نکردنی زیرا در جایی و حالی که شاید در طول یک سال هم نتوان صدای یک قورباغه راشنید، آن شب و آن جا مالامال از صدای قورباغه هایی شد که تردید ندارم به یاری ابراهیم ها و اسماعیل هایی شتافته بودند که برای یاری الله در برابر آن فرمان سر تعظیم فرو آورده و حاضر شده بودندتا قدم به قربانگاه خود بگذارند همان لحظه بود که اعجاز توسل به بی بی فاطمه زهرا(س) و تبرک جستن از پرچم بارگاه امام رضا(ع) را در یافتیم و بار دیگر خدای را سپاس گفتیم که ما را در صف عاشقان خاندان عصمت و طهارت قرار داد.🌹 🌹راوی: سرهنگ 🌹 🌺 رفاقت با شهدا تا قیامت 🌺 🕊 یاد با ذکر 🕊
هدایت شده از صابرین نیوز.🇮🇷 روی عضویت کلیک کنید ✅
💠 سلامت فکری رهبر انقلاب: سلامت را با و با تغذیه‌ی مناسب؛ سلامت و قلبی را هم با توجّه به ، با ، با ، با ، با ؛ را هم با تأمین کنید؛ از کتابهای خوب، راه‌گشا، راهنما -که از سوی متفکّران و نویسندگان خوب ما تهیّه شده و در اختیار ما گذاشته شده- استفاده کنید و بخوانید. مورخ: ۱۳۹۵/۰۹/۲۳ 🌐 http://ketabjan.com : رسانه ای برای معرفی کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب 👇 https://eitaa.com/joinchat/809893908C41692f55d2
✨﷽✨ ✅چرا باید را کنیم با اینکه از ما بی نیاز است؟ ✍️روزی جوانی نزد حضرت علیه السلام آمد و گفت: ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟ حضرت موسی علیه السلام فرمود: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان نبی چوپانی می کردم. روزی ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد. با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ! خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست. 🌟ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم... "وَ مَنْ‌ يَعْشُ‌ عَنْ‌ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ‌ نُقَيِّضْ‌ لَهُ‌ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ‌ قَرِينٌ‌ " و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36) 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یک خیلی با حال🌺 و 🌹🌺🌷🌸 بده 🔹❎🔹 یادبگیرند . 🌼 چه زیباست 😂😂😂🌼😂🌼😂
کامل شهید به فرزندش یکی از نامه‌های سپهبدشهید سرادر قاسم سلیمانی به فرزندش اخیرا منتشر شده که در آن فرازهای زیبایی از تفکر آن شهید والامقام دیده می‌شود. 👈متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش به این شرح است: «بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می‌نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که سفر را آغاز می‌کنم احساس می‌کنم دیگر نمی‌بینمتان. بارها در طول مسیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات‌اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا سپردمتان. اگرچه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزش‌ترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می‌کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی‌توانم و این به دلیل علاقه من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم، من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا‌ گریاندن شما. من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است؛ یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می‌کند کسی دیگر زراعت می‌کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می‌بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است، انتهای آنها کجاست، فرصت من چقدر است و اساساً مقصد من چیست؟ دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می‌مانند و می‌روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می‌رسد. اما همه می‌روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق‌شده و چند خانه و چند ماشین. اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شعله‌های آتش می‌بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می‌ریزد. اما دیدم چگونه می‌توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هستید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مردن خود جلوگیری کنند و یا ثروت و قدرتشان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بستر افتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده‌ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنم؛ هرگز نمی‌خواستم نظامی شوم، هرگز از مدرج شدن خوشم نمی‌آمد. من کلمه زیبای قاسم را که از دهان پاک آن برمی‌خاست بر [هر] منصبی ترجیح می‌دهم. دوست داشتم و دارم بدون پسوند یا پیشوند باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می‌کند. عزیزم از خواستم همه‌ شریان‌های وجودم را و همه‌ مویرگ‌هایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام عالم کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ مظلوم که ناقابل‌تر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست،
🌺🌺فقط برای 🌺🌺 🌸سرزده آمد به روستا.مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن از حفظ ... پرسیدم : شما با این همه مشغله چطور فرصت حفظ قرآن داشتید ؟ گفت در مأموریت ها ، فاصله ی بین شهر هارا عقب ماشین می نشینم و می‌خوانم ...🌸 🌹 عزیز حاج 🌹
🔅 امیرالمؤمنین علیه السلام: ✍️ من تَلَذَّذَ بِمَعاصي اللّه‏ أورَثَهُ اللّه ‏ُذُلاًّ؛ 🔴 هر كه از ‏‌هاى بَرَد، خداوند او را گرداند. 📚 عیون الحکم والمواعظ، صفحه ۴۳۶
🔴 او را ترور کردند که حذفش کنند غافل از آن‌که می‌خواهد او را از ترور کند گر نگه‌دار من آن است که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد ✍ جواد نیکی ملکی 🇮🇷سلامتی فرزانه مدظله صلوات 🌴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✍️بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واقعیت چهره خبیث را وقتی که همه دنیا چشم و گوش خود را بسته‌اند از زبان یک کودک فلسطینی بشنوید. 👤 : 🔺اشغالگران اتاقم را با تمام رویاهای داخلش خراب کردند، اما برای ما کافیست.
💠 دخترم فاطمه ! دیدم بکنم ؟ عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای زندگی کنم ؟ دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید ، به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شعله‌های آتش می‌بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می‌ریزد. اما دیدم چگونه می‌توانم حلّال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. ؟ دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هستید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مردن خود جلوگیری کنند و یا ثروت و قدرت‌شان مانع مرض‌های صعب العلاج‌شان شود و از در بستر‌افتادگی جلوگیری نماید. من را انتخاب کرده‌ام و راه او را... بخشی‌ از نامه‌ سلیمانی به‌ دخترش‌ فاطمه سلام خدا بر روح فرمانده شهدای ایران: 👈 عضوشوید @Islamimaaref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقد آتئیسم _ با دکتر ویلیام کریگ، دانشمند مشهور آمریکایی - با موضعیت دخالت یا عدم دخالت خدا در حوادث و بلایا 📌👇🏿 ا @partoye_hagh ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ 👈 عضوشوید. @Islamimaaref