💐نامه ای به نگار💐
غزلی که به عنوان #توسل به حضرت #ولی_عصر عجل الله فرجه سرودم:
بر آن شدم بنگارم، ز حالِ دل به نگارم
ز رنج و غصّه که دارم، ز راحتی که ندارم
ز يار عقدهگشايم طلب کنم که گشايد
بسی گِره که ز هجران وی فتاده به کارم
در انتظار اشارت ز ابروان هلالت
چه روزها و چه شبها گذشت بر دلِ زارم
چه میشود مَهِ عاشقکش ار ز پرده درآيی
نثار روی نکويت ز شوق جان بسپارم
مگو «صفا» به چه ارزد، به بزم ما دل و جانت
گرانبهاست که در آن ولا و مهر تو دارم
(نيمهی شعبان1418ق)
حسین #صفره #صفا #شعر
به نام خدا
آن که سطحش هنوز مشکوک است
اجتهادش چگونه شد احراز؟!
آفتابه چو دزدد از طلاب
دکتر ار شد، رساله دزدد باز
کاشکی یک لباس دیگر داشت
این قبا هست بر تنش ناساز
آن چنان می رسد به روی و لبش
گوی برده ز دختری طناز
***
بیست سالی به رفت و آمد بود
نام و ویزاش همچنان یک راز
تابعیت گرفته از اسکات
زین سبب می کشد از آنها ناز
خون مردم درون شیشه بریخت
خون افزون طلب کند از آز
در دروغ و دغل رکورد اوراست
در وقاحت گذشته از اعجاز ***
او که با گاز انبری جفت است
هر که نقدش کند، بگیرد گاز
دوست بیند از او اهانت ها
دشمنان را کند بسی اعزاز
دل نکند از سفر، ککش نگزید
آن همه کشته پشته شد به حجاز
سیل آمد شمال کشور برد
رفت او کیش و گشت قایق باز
***
در فتاوای من در آوردی
هست شیخ الشیوخ او بن باز
گفته او را مراد مرحومش
ساز مخفی کمان و تیر انداز
هر زمان فتنه ای برانگیزد
نیست معلوم چیست او را فاز
بس که تحریف دین و قرآن کرد
می شمارد یهودی اش انباز
***
هر زمانی معیشت مردم
در نشیب ار که بود، داشت فراز
از زمانی که او پدید آمد
همه باشد نشیب و سوز و گداز
بس جوانان که جمله بی کارند
بس عروسان که مانده بهر جهاز
توبه ی گرگ مرگ شد، شاعر
تا بمیرد کنون، بسوز و بساز #قطعه_ای از سیاسیات دیوان #صفا کرمانشاهی
ابیاتی از #برجام_نامه #صفا کرمانشاهی #قفل کردی جمله درها را حسن
حال دادی #کدخدا را بس خفن
جمع کردی #هستهای را در #نطنز
شد #کلیدت مایه تلخند و ظنز
دفن کردی هستهای را در #اراک
گشت #فردو هم ز جاروی تو پاک
آنقدر گفتی ز برجام کلک
کر شد از برجام تو گوش فلک
چون امام المسلمین هشدار داد
از فریب دشمنت زنهار داد
گفت من خوشبین به #دشمن نیستم
گر نخوانم نقشهاش، پس کیستم؟
باد در غبغب، بلافیدی بسی
فکر کردی در سیاست یک کسی
باز گفتی: «من که بد بین نیستم
ایمنم از خصم، بر مین نیستم
در سیاست نیست معنایی برآن
پس تو خوشبینی و بد بینی مدان»
هر کجا راه هدایت باز کرد
نفس خبثت طعنهای را ساز کرد
هدایت شده از شعرستان
#در_رحمت
ای در بگشوده ی رحمت #حسین
ای نبی را دسته گل هم نور عین
ای عزیز فاطمه، #سبط_النبی
جلوه ی شیر خدا، پور علی
سرور جمله جوانان بهشت
میزبان میهمانان بهشت
در سخاوت ابر باران زاستی
در شجاعت ثانی مولاستی
اینت، «قدمناک بر حاجاتنا
از کرم بنما شفاعت بهر ما» #حسین_صفره #صفا https://eitaa.com/safapoemcity
ابیاتی از #برجام_نامه سروده #صفا با نمود خندهای همراه نیش
ریش رنگی گفت با یاران خویش:
«بود رمز گفت و گو با کدخدا
آن کلیدی که نمودم بر شما»
پیر من تکلیف بر دوشم نهاد
آنکه ریشش را ز جا کندهست باد!
گفت: «باید بشکنی تابوی را
دید باید کدخدا، کابوی را
کدخدا خواهد که برگردد به ده
رو به استقبال و هر چه خواست، ده
بعد لبخندی، تو با او گرم گیر
هر چه او سختی کند، تو نرم گیر
***
گو به چشم آقا، بکن پس کار خویش
وا بنه از ریشه، عزّ و عار خویش
درصد رأیت ز اوّل چار بود
اژدهایش کردم، اوّل مار بود!