به نام خدا
آن که سطحش هنوز مشکوک است
اجتهادش چگونه شد احراز؟!
آفتابه چو دزدد از طلاب
دکتر ار شد، رساله دزدد باز
کاشکی یک لباس دیگر داشت
این قبا هست بر تنش ناساز
آن چنان می رسد به روی و لبش
گوی برده ز دختری طناز
***
بیست سالی به رفت و آمد بود
نام و ویزاش همچنان یک راز
تابعیت گرفته از اسکات
زین سبب می کشد از آنها ناز
خون مردم درون شیشه بریخت
خون افزون طلب کند از آز
در دروغ و دغل رکورد اوراست
در وقاحت گذشته از اعجاز ***
او که با گاز انبری جفت است
هر که نقدش کند، بگیرد گاز
دوست بیند از او اهانت ها
دشمنان را کند بسی اعزاز
دل نکند از سفر، ککش نگزید
آن همه کشته پشته شد به حجاز
سیل آمد شمال کشور برد
رفت او کیش و گشت قایق باز
***
در فتاوای من در آوردی
هست شیخ الشیوخ او بن باز
گفته او را مراد مرحومش
ساز مخفی کمان و تیر انداز
هر زمان فتنه ای برانگیزد
نیست معلوم چیست او را فاز
بس که تحریف دین و قرآن کرد
می شمارد یهودی اش انباز
***
هر زمانی معیشت مردم
در نشیب ار که بود، داشت فراز
از زمانی که او پدید آمد
همه باشد نشیب و سوز و گداز
بس جوانان که جمله بی کارند
بس عروسان که مانده بهر جهاز
توبه ی گرگ مرگ شد، شاعر
تا بمیرد کنون، بسوز و بساز #قطعه_ای از سیاسیات دیوان #صفا کرمانشاهی