‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
#زندگینامه 🔖!"
#قسمت_صدوپنجاهویکم🌿!'
به خانم سعد بدرالدین گفتم:
تو اگه زنی ما چی هستیم به خدا.
خانهای ساده در مجتمع قدیمی ،
خانم میرزاده دَمِ در گفت: زیاد
سوال نپرسید فقط نیم ساعت
مینشینیم و تمام. خانم بدرالدین
سرما خورده و حال خوشی نداره ،
در که باز شد دلم هُری ریخت!
حالی شبیه خالی شدن زیر پا در
سقوط آزاد موجهای آبی توی
سالها حشر و نشر با خانواده
شهدا چنین حالی را تجربه نکرده
بودم مادر جهاد وسط صحبتها
گفت: مدتی که رفت و آمد ایرانیها
اینجا کم میشه احساس میکنیم
گم کردهای داریم از زمان مرحوم
حاج عماد ایران و ایرانی برای ما
مثل نفس هستند بدون مبالغه!
یکی از آرزوهای عماد این بود که
تو ایران زندگی کنه(:
#ادامهدارد
برشی از کتاب جاده کالیفرنیا
(سفرنامهلبنانباطعمطوفانالاقصی)
نوشته محمدعلیجعفری ، که با اجازهٔ
ناشر منتشر میشود..🎙📚
#مکتب_جهاد💌✨!'