‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
#زندگینامه 🔖!" #قسمت_صدوچهلوهشتم🌿!' -واقعا؟! +آره ؛ حتی بیشتر از اینا ... جهاد بارها برای دیدن
#زندگینامه 🔖!"
#قسمت_صدوچهلونهم🌿!'
از روز اول خیلی ها پیام میدادند
دیدار خانواده حاج رضوان را از
دست نده ، فاز برداشته بودم که
من باید تمرکز کنم روی خانوادههای
گمنام و شهدای طریقالقدس ، گذشت
تا روز بیست و پنجم سفر چند ساعت
قبل از پرواز ..دلم میخواست بمانم
برای دیدار با آدمهای بزرگ حزبالله
و خانوادههای شهداء . قصه ها و
سوژه ها کم نظیر بودند حال غریبی
داشتم و توی این برزخ عاقبت دل را
یک دله کردم و بلیط برگشت را گرفتم.
...« نویسندهحالشرابیانمیکند
اماچونفرصتکماستوکوتاهاز
آن گذر میکنیم »...
دیشب رفتم کنار موجهای آرام
مدیترانه تنها.خبرهای سوزناک غزه.
سردرگمی در کشوری غریب و خستگی.
پاک مچاله کرده بود ؛ دریا حرفی برای
گفتن نداشت ، هیچ شعر و ترانهای توی
دلم جان نگرفته بود بهشت شرق همین
جا بود ولی در آن دو قدمیاش داشتند
دسته دسته جنازه دفن میکردند توی
خاک آنقدر که خاک برای دفن کم آمده
بود ساحل دلم را زد نفسم را گرفت ..
خانم میرزاده زنگ زد: دَمِ
رفتنی برات سوپرایز داریم!
پرسیدم: چی؟ کجا؟
گفت: هماهنگ کردیم
بری منزل عماد!
#ادامهدارد
برشی از کتاب جاده کالیفرنیا
(سفرنامهلبنانباطعمطوفان
الاقصی) که با اجازهناشر
منتشر میشود..🎙📚
#مکتب_جهاد💌✨!'