eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
12_13920813_Karimi-Shab_01_Moharam_1392-chizar-004_(www.rasekhoon.net).mp3
6.69M
می میرم از صدای تو               سر می ذارم به پای تو مردن عشقه برای تو               رو خاک کربلای تو #کریمی
تنها ماهی که شهادت ندارد، شعبان است ! و تنها ماهی که تولّد ندارد، محرّم است ! این یعنی «حسین(ع)» محور «شادی و غم» است فرا رسیدن محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان تسلیت باد #محرم #حسین_چراغ_هدایت #حسین_کشتی_نجات #مشکی_بپوشیم
فرا رسیدن ایام شهادت #سیدالشهدا حضرت اباعبدالله حسین(ع) و ۷۲تن از یاران با وفایش بر تمام عاشقان و عزاداران حضرتش تسلیت باد.🏴 التماس دعا 🏴 #یاحسین(ع) @Karbala_1365
✅ثواب گریه بر امام حسین(ع) ✍امام رضا(ع) فرمودند: هر مؤمنی که به خاطر شهادت امام حسین(ع) گریه کند تا اشکش بر گونه‌هایش جاری گردد، خداوند منان غرفه‌ای در بهشت به او دهد که مدت‌ها در آن ساکن گردد. و هر مؤمنی به خاطر آزاری که از دشمنان ما در دنیا به ما رسیده گریه کند تا اشکش بر گونه‌هایش جاری شود، خداوند متعال در بهشت به او جایگاه شایسته‌ای دهد و هر مؤمنی در راه ما اذیت و ازاری به او رسد پس بگرید تا اشکش بر گونه‌‌هایش جاری گردد، خداوند متعال آزار و ناراحتی را از او بگرداند و در روز قیامت از غضب و آتش دوزخ در امانش قرار دهد 📚کامل الزیارات/صفحه ۳۲۲ 💠: @karbala_1365
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۱۸) 📝 ................ 🌾 لبخند رضایت فرمانده لشکر دل همه مان را شاد کرد.☺️ نمی خواست برود . اما مجبور بود . با شهردار سوار تویوتاشدند, دست برامان تکان دادند و رفتند. از خوشحالی در پوستمان نمی گنجیدیم.☺️ فکر نمی کردیم فرمانده لشکر این قدر از آموزش ما راضی باشد.به همه مان نگفت, فقط به کریم گفت. آن هم پنهانی. و اینکه هنوز دوماه تا عملیات مانده. بچه ها خیلی خوب پیشرفت کرده اند. انتظارش را نداشتم. کریم گفت : فرمانده گفته سخت بگیرم. گفته : تا می توانید شکستن خط فرضی دشمن را تمرین کنید. گفته : البته با توکل.✨ هنوز گردو غبار تویوتا ننشسته بود روی زمین که سروکله سه نفر پیدا شد , سوار بر موتور تریل , خاک آلود و حتم خسته. نفر جلویی موتور را زد روی جَک و چفیه خاکی را از روی صورتش برداشت. کریم به من گفت : انگار باز هم مهمان داریم , برویم پیشواز.🙂 دو نفر از اطلاعات عملیات لشکر بودند, " نور" و " " , و آن سومی ناشناس. یعنی به چشم ما ناشناس. پولکی و حمیدی نور آمدند و با خنده پیشانی کریم را بوسیدند و خوش وبِشی با من و با او کردند و من همه اش به سومی نگاه می کردم که کم سن و سال بود و محجوب و عینکی, از آن عینک های ذره بینی و کلفت.🌸 از دور سر تکان داد, که یعنی سلام و جلو نیامد. حمیدی نور گفت : خیلی وقت است که شما ها را ندیده ام . فکر میکنم از عملیات جزیره به این طرف. گفت : پاک دل مان برای هردوتان تنگ شده بود. گفت : گفتیم یک امشبی را بد بگذرانیم و بیاییم در خدمت شما باشیم و یک گپ درست و حسابی باهم بزنیم. نگاه مرا به سومی دید. گفت : توی راه دیدیمش. با التماس گفت : بیاوریمش غواصی. نمی دانید چه قسم هایی میخورد که. گفت: یک دلیل هایی می آورد , یک حرفهایی می زد که نتوانستیم بگوییم نمی آوریمش. می گفت : به دردتان می خورد . می گفت : جمعی مخابرات است ولی دلش پیش آب است و پیش ها. یک چیز دیگر هم گفت که خوب نفهمیدم . اما فکر کنم اینطور گفت که خواب دیده یکی ار دوست های شهیدش گفته برود غواصی. برگشتم به سومی خیره شدم و حس کردم حالا فقط کنجکاو نیستم , مشتاق هم هستم که بدانم سومی کیست. دست کریم را گرفتم و با هم رفتیم طرفش. کریم گفت : اسمت چیه؟ سومی گفت: " ". 🌸..... @Karbala_1365
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۱۹) 📝 ............... کریم گفت : دوست های ما گفتند یک خواب عجیب دیده ای . نمی خواهی برای ما تعریفش کنی؟💫 محرابی حرف نزد. عینکش را از صورتش برداشت و دستش را گذاشت روی پیشانی اش و خیره شد به زمین و در یک آن شانه اش لرزید و هِق هِق زد.😭 کریم رفت دستش را گرفت و عینکش را میزان کرد و بوسه ای به پیشانی اش زد و گفت: قربان دل نازکت!🌸 وبا نگاه دنبال کسی گشت. علی داشت از آنجا رد میشد. به او گفت: سریع برو یک لباس غواصیِ نو , هم قد این مهمان عزیزمان , از تدارکات بگیر بیاور! نگرانی و اشک محرابی تبدیل شدند به شادی و لبخند و حتی تکان شانه , افتاد.😊 لابد از خنده برآورده شدن آرزوهای پنهانی.🌹 کریم گفت : این اشک ها قیمتی اند , پسر. نگه شان دار برای شب , سوار بلم , لای نیزار , یا آن غارها. آنجا بهتر می توانی بفهمی چقدر شیرین اند... ........... آن شب در حاشیه جولان ها و کنار بوته های " نعنا " نشستیم کنار آن دو دوست قدیمی و این دوست جدید و به خیال مان رفتیم به مجنون , به جزیره جنوبی و شمالی و دویدن ها و جنگیدن ها.🌸 و با صدای نِی " علی پور" رفتیم پیش بچه های تخریب جزیره و پیش های اطلاعات که تا عمق خط سوم عراق , تا عمق جزیره جنوبی را شناسایی کردند. از آن گِل مقدس هم گفتیم که بچه ها در روزهای محرم می زدن به سر و شانه هاشان و یادمان افتاد که باید از پشت کمین عراقی ها آورده میشدو از انتهای پَدغربی و به دستور "علی آقا " فرمانده اطلاعات عملیات( شهید علی سازیان).🌸 حمیدی نور هم از آن گشتِ شبیه رویا حرف زد و آن قدر با حس گفت که محرابی هم به حرف آمد و با همان صداقت محجوبانه اش گفت: ذکر ایشان همیشه در بچه های بسیج هست که چطور می رفتند شناسایی , یا چطورخودشان را می بستند زیر قایق ها تا ....💫 حمیدی نور نگذاشت حرف محرابی تمام شود . تبسمی کرد و لبخندی هم و گفت : باید از ناگفته , از شهدا گفت. این ها که چیزی نیست. و از مجنون گفت و از حماسه های خونینی که به نظر او فقط در روز قیامت , به اذن خدا , آشکار خواهد شد. این عادت حمیدی نور بود که وقتی کسی از کارش تعریف و تمجید میکرد با استادی تمام مسیر حرف را عوض میکرد و یاد همه می آورد که هیچ کس جز شهید سزاوار تعریف و تمجید نیست.🌹 ..... 🌸..... @Karbala_1365
🌹شهیدعلی اصغر #پولکی🌹 👇👇👇 🌸..... @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹شهیدعلی اصغر #پولکی🌹 👇👇👇 🌸..... @Karbala_1365
🌸 شهدا...🌸 🌹شهیدعلی اصغرپولکی علی اصغر متولد ۱۳۴۸ و درهمدان به دنیا آمد. سال اول رشته تجربی در دبیرستان ابن سینا بود وغواص گردان غواصی جعفرطیار(ع). درعملیات فاو شرکت کرد و درعملیات۲۰شهریور سال ۶۵ هم غواص بود. برادرش محسن درهمان عملیات به عنوان نیروی آبی خاکی شرکت کرده بودکه درهمان عملیات محسن شهیدو مفقود شد.🌹 علی اصغربه علت اینکه ۳روز درآبهای جزیره گم شده بود بعداز برگشت و مداوا شدن دوباره به سدگتوندبرگشت تا آماده شودبرای عملیات ۴ که در سدگتوند بر اثر بمباران خوشه ای هواپیماهای عراقی بشهادت رسید و جاودانه شد..🌹 روحش شادویادش 🌸راوی:برادرشهید 👇👇👇 🌸..... @Karbala_1365
🌹شهیدرضا #حمیدی نور🌹 👇👇👇 🌸..... @Karbala_1365