eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 #شهیدغواص #مجیدپورحسینی🌹 🌸..... @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹 #شهیدغواص #مجیدپورحسینی🌹 🌸..... @Karbala_1365
🌺...۱ 🌸 شهدا..🌸 🌹شهیدمجید 🌹 🌾قبل از عملیات ۴ نیاز داشتیم تعدادی نیرو جذب گردان کنیم و نیروهای غواصی رو تکمیل کنیم . آن موقع یک سری نیروها آمده بودند در اردوگاه شهید مدنی و حاج محسن جامه بزرگ قرار شد بره از توی آنها چند تا نیرو رو انتخاب کنه و بیاره سد گتوند برای آموزش غواصی . وقتی برگشت چند نفر عقب تویوتا بودند ، پیاده شدند . در بین اونها یکی نظرها رو به خودش جلب میکرد . پسر جوانی حدود ۱۷ تا ۱۸ ساله که مو توی صورتش نبود. موهای بلند و لباس خاصی داشت و فرم راه رفتنش هم یک حالت خاصی بود . خیلی تعجب برانگیز بود بدلیل اینکه اون منطقه و بچه هایی که اونجا بودند و جوی که وجود داشت با یک همچین روحیه ای سازگار نبود.😳 وقتی هم صحبت میکرد لحنش حالت این داش مشتی ها رو داشت و این تعجب ما رو چند برابر کرد.😳 به حاج محسن گفتم: این کیه با خودت آوردی ؟ اصلاَ تیپش به تیپ این بچه های ما نمی خوره . حاج محسن نگاهی کرد گفت نمیدونم من چند نفر رو سوار کردم مثل اینکه بعداً که خواستم حرکت کنم سوار ماشین شده . من متوجهش نشدم . گفتم به هر حال تیپش به تیپ بچه های ما نمی خوره ، می ترسم اینجا بمونه یک مقداری  با وضعیت اینجا حالا یا خودش اذیت بشه یا اینکه ماها رو دچار مشکل بکنه ، یک طوری عذرش رو بخواه و بگو بره توی گردانهای پیاده .  حاج محسن رفت و فرداش گفتم چی شد؟ گفت بهش گفتم ولی قبول نکرده میخواد پیش بچه ها بمونه. چند روزی ماند ولی خب نمی شد ، اصلاً فرم حرف زدنش ، حرکتش ، یک مقدار هم اون وضعیت معنویش اصلاً هم خوانی نداشت با بچه ها.. گفتم خودم بهش میگم.... 👇
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹 #شهیدغواص #مجیدپورحسینی🌹 🌸..... @Karbala_1365
🌺...۲ یک روز صداش کردم گفتم که:ببین آقا مجید ! گفت بله حاجی ! گفتم تو سنت به سن ماها نمیخوره ، سنت پایینه از لحاظ جثه هم جثه قوی نداری.کار غواصی کار سختیه و شب و روز باید توی آب باشی آموزش ببینی این به تو فشار میاره ، بهتره که بری توی گردان پیاده و اونجا با اونها آموزش ببینی ، اونجا بیشتر به کارت میاد . دیدم من که دارم حرف میزنم این هم سرش رو پایین انداخته و یک مقداری به اصطلاح داشت با پاهاش سنگهای جلو پاش رو اینور اونور میکرد و من هم به خیال خودم فکر میکردم بالاخره با این صحبتهایی که ما کردیم و توجیه خیلی منطقی که برای مجید آوردیم مجید قانع شده و الان تسویه اش رو میگیره و میره توی گردان پیاده.☺️ ماهم از یک طرف خوشحال بودیم بالاخره حرفمون رو به کرسی نشاندیم.☺️ وقتی حرفم تمام شد . دیدم سرش رو بالا آورد ، نگاهش نگاه معصومانه و غمگینانه ای بود فکر میکنم اشک هم در چشماش حلقه زده بود.😔 گفت:ببین حاجی من میدونم شما دارید این رو میگید نه بخاطر جثه من یا بخاطر سن کم منه چونکه دراینجا خیلی از بچه ها مثل من هستند ، اما فکر میکنم بخاطر این تیپمه ، بخاطر این به اصطلاح لحن حرف زدنم و این فرمی که من دارم این صحبت رو میکنی ، حاجی اجازه بده بمونم.😔 چنان با حالت معصومانه و بغض این رو گفت که دیگه من تسلیم شدم یعنی به جای اینکه من اون رو قانع کنم اون من رو قانع کرد و اجازه دادیم موند .🌸 👇
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹 #شهیدغواص #مجیدپورحسینی🌹 🌸..... @Karbala_1365
🌺…۳ مدتی نگذشت دیدیم دیگه اون موی هیپی رفت کنار، طرز لباس پوشیدنشم فرق کرد. منتها فرم حرف زدنش همینطوری موند. اونهم شیرینش کرده بود ، بطوری که مثلاً وقتی بعد از نماز بچه ها جمع میشدن کنار محراب نماز ، مجید هم میامد پیش ما و حالا ما بهانه گیر میاوردیم که مثلا یک چیزی رو بگیم مجید شروع کنه تعریف کردن و ما از این نوع حرف زدنش لذت ببریم.😊 دیگه برامون خیلی شیرین شده بود و دیگه اون حالت معنوی خاص رو پیدا کرده بود.🌸 اصلا تغییر اساسی درش ایجاد شده بود . توی آموزشها خیلی خوب شرکت میکرد و موقعی هم که ما روزهای آخر میخواستیم اسلحه ای رو برای هر کس انتخاب کنیم که کی چه سلاحی بگیره . اتفاقاً یک نارنجک اندازی آورده بودن برای ما من گلوله ای رو توش گذاشتم سنگری رو نشانه گرفتم و شلیک کردم و سنگر منهدم شد و مجید خیلی خوشش آمد واونجا بود که گفت من توی عملیات حتماً نارنجک انداز با خودم می برم . هرچی میگفتیم حالا اسلحه دیگه ، میگفت نه من نارنجک انداز با خودم میبرم . و نارنجک انداز هم برداشت . 🌸 🌾شب عملیات هم با بچه ها آمد. آنطرف آب هم با دشمن جانانه جنگید و سنگری هم زد و در اونجا ( عملیات ۴ ) هم به شهادت رسید. 🌸روحش شادو یادش گرامی🌸 🌸راوی:آزاده جانباز 🌸..... @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا من را در قیامت جویای فاطمه و علی و حسنین و شیفته و شیدای شهدا و انبیا و اولیاالله قرار ده... الهی آمین ️ 🌸..... @Karbala_1365
‌ کاش میشد ‏از تمام جهان سهم من تو باشی و بس✨ 🍃🌺🍃
به روایت تصویر @Karbala_1365
به روایت تصویر @Karbala_1365
110036_639.mp3
6.11M
🌺 #مداحی محرم و #اربعین سیدرضا نریمانی 🏴 منم و هوای تو
چقدر بوی کربلا می آید این روزها.....