هدایت شده از دِلْنِوِشْتِههآیِشُھـَدآوَمَنْ🌿
یادواره رادیویی شهدایطلبهملایر_1628007684.mp3
23.44M
#شَہیـدمعـزغلامـے♥️
جد؎گرفتہایم دنیـٰارا
و شوخے گرفتہایم آخرترا
ا؎ڪـٰاش...
قبلاز اینڪہ بیدارمـٰانڪنند
بیدارشویم.
🍃🌷🍃
💢صوت زیبا و دلنشین
#یـادواره_رادیویی #شهـدایطلبه شهرستان #مـلایر
🦋باروایتگری: حجتالاسلام والمسلمین #برقراری دامت برکاته
تاریخ: ۱۲ مرداد ۱۴۰۰
🌸#روحشانشادوراهشانپررهرو🌸
🍃🌷🍃
#پیشنهاد_دانلود👌
@Shahadat1398🕊
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#شهید_علیرضا_فرهادی متولد ۴۰/۵/۳ شهادت ۶۱/۴/۲۴ محل شهادت شلمچه پاسگاه زید اولین عملیات برون مرزی
#شهید_علیرضا_فرهادی
🌾در سال 1340 در خانواده ای #مذهبی در یکی از روستاهای استان #مرکزی به د نیا آمد و تا سن 6 سالگی در روستا بود پس از آن به همراه خانواده به #ملایر مهاجرت نمودند در خیابان شهدا کوچه دفتری ساکن شدند...
.
🌼تحصیلات دوره ابتدایی خود را در دبستان اسدیه ( شهید رجایی) با موفقیت به پایان رساندند . بعد ما به خیابان شهید #رجایی کوچه شهید فرهادی ( کوچه 17 دی سابق) نقل مکان نمودند . دوره راهنمایی سال اول را در مدرسه راهنمایی ملی که آقای (روشن ضمیر) مدیر آن بودند را با موفقیت پشت سر گذاشتند و کلاس دوم و سوم راهنمایی در مد رسه راهنمایی #محمد ملایری واقع در بلوار انصار المهدی را با موفقیت طی نمودند . ایشان در زمینه درس #ریاضی بسیار فعال و کوشا بودند تا جایی که بیشتر مسا ئل ریاضی را که دیگران از حل آن عاجز بودند ایشان آنها را حل می نمود . و همیشه مورد تقدیر قرار می کرفت .با ورود ایشان به دبیرستان دکتر شریعتی ( پهلوی سابق) فصل جدیدی در زندگیش گشوده شد و این سال مصادف با شروع انقلاب اسلامی در ایران بود .ایشان نیز همچون سایر دوستانش در تمامی فعالیت های #انقلاب در شهر ملایر شر کت فعال داشتند.اولین راهپیمایی بدون شعار که در #ملایر برگزار شد . شهید فرهادی نیز حضور داشت، آرام آرام راهپیمایی ها شکل واقعی خود را پیدا کردند . شهید #فرهادی نیزاز پرچمداران این #راهپیمایی ها علیه ظلم ستم شاهی بودند.ایشان در نگهبانی از محله و شهر نیز بسیار فعال بودند و شب ها در گشت های محله ای که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل شده بود حضوری #فعال داشتند....
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#اعزام_به_جبهه 🌻در تیر ماه 1361 پس از گذراندن امتحانات نهائی خود جهت #اعزام به جبهه به بسیج مراجعه
#نحوه_شهادت
🔻شهید فرهای و همرزمان #دلاورش موفق می شوند در اولین #عملیات یرون مرزی ایران که برای تنبیه متجاوز و انهدام ماشین #جنگی عراق و تهدید بزرگترین بندر عراق انجام شد شرکت کنند ( عملیات رمضان ) شب قبل از #عملیات عقرب پایش را می گزد اما موفق می شود در حمله شرکت نماید در ساعات اول حمله ذر اثر #گلوله مزذوران بعثی از ناحیه پا مجروح می شود و همرزمانش به او اصرار می نمایند که برای #معالجه به عقب برگرد او می گوید که من هرگز با زخمی شدن به عقب بر نمی گردم و دوستانم را در شرایط سخت رها نمی کنم ( رفیق نیمه راه نیستم ) به حق آنطور که در وصیت نامه اش آمده است با شوق قراواتی که به شهادت داشت همچنان به پیش می رودتا اینکه سر انجام براثر #اصابت ترکش #خمپاره به سینه اش در صبحدم 24/4/1361 مطابق با بیست و سوم ماه مبارک رمضان قلب مهربانش از طپش می ایستد و به آرزوی دیرینش #شهادت می رسد و با لب تشه خدایش را دیدار می کند.با زحمات فراوان دوستانش پیکر #پاکش زیر آتش شدید دشمن در چند مرحله به پشت جبهه آورده می شودبعد پیکر پاک این رزمنده دلاور بهمراه دیگر #همسنگرانش شهید #حمزه_لویی ، #شهیدفلاح، #شهید زندی ، به #ملایر منتقل می شود....
#چگونگی_مطلع شدن_از _شهادت_شهید_با_بیان_برادر_شهید:
⭕️هنگام برگشتن به خانه متوجه شدم شهید آورده اند ، برای #انتقال پیکر مبارک شهدا به کمک رفتم تا #شهدا را از آمبولانس به سرد خانه (بیمارستان فخریه) ببریم بعد از بر داشتن اولین جعبه #شهید و حمل آن وقتی برای حمل دومین جعبه وارد #آمبولانس شدم متوجه شدم این شهید به قدری رعنا است که جعبه برای پیکر این عزیز خدا کوچک است
🔻وقتی #جعبه باز شد متوجه شدم که برادر خودم علیرضا است که در جعبه ارمیده است و گویی به خواب رفته ، یک لحظه دنیا برایم تبره و تار شد . چون آقایانیکه پیکر شهدا را پیاده می کردند مرا نمی شناختند ، گفتند: ای بابا چی شد؟یکی از کارکنان بیمارستان آمد و گفت این برادر شهید است آنان آرام آرام مرا از آن مکان خارج کردند و بعد از مدتی که حالم بهتر شد از برادر حسینی ( ایشان نیز بعد به خیل شهدا پیوستند) خواستم اجازه یک دیدار دیکر به من بدهد ، ایشان مرا به همراه خودش به #سرد_خانه برد و من پیکر شهید را یک بار دیگر زیارت کردم گویی کوهی از عظمت و ایمان به خدا بر مرکب عشق سوار است بعد از دیدن شهید برادر حسینی به من گفت انسان بایستی در سختی ها صبور باشد ...
♦️ شما بایستی این خبررابه خانواده ات تا هر زمان که ما اعلام نکرده ایم نگویی ( این راز سنگین دو روز درقلب من باقی ماند) تا اینکه قرار شد پیکر شهدا تشیع شود و تعاون سپاه به منزل ما آمد و خبر شهادت را #اعلام کردندو شهر آماده #تشیع شهدا شد با شنیدن این خبر حاج آقا که خود رزمنده بود مارا جمع کرد و گفت هیچ کس حق گریه و زاری ندارد چون شهادت با لاترین درجه نزدیکی به خدا است همگی برای زیارت این نوگل باغ ولایت به سرد خانه رفتیم ، پدرم با متانت هرچه تمامتر پیکر شهید را دید و گفت: خدایا من با تو #معامله کردم و در معامله باتو کسی ضرر ندیده است اشک هایش را پاک کرد و با شهید خداحافظی نمود و گفت دیدار به قیامت. تشیع پیکر شهدای #عملیات_رمضان در #ملایر بسیار با شکوه یزگزار گردید چون پدرم از من خواسته بود شعار گوی این بدرقه آخر باشم از جلو #بیمارستان تا میدان حضرت امام (ره) شعار این مراسم را من دادم و در میدان امام (ره) بر #پیکر شهدا نماز خوانده شد و جهت خا ک سپاری به گلزار شهدای #شمس_آباد برده شد ودر آنجا خاک سپاری گردید...
♦️بعد از گذشت 24 ساعت از تشییع پیکر شهید #وصیت_نامه و ساک دستی او از طریق تعاون سپاه ( توسط شهید #فتح الله نظری) بدست ما رسید ایشان در وصیت نامه اش نوشته بود برای من سیاه نپوشید و #گریه نکنید وقنی وصیت نامه خوانده شد پدرم اولین کسی بود که پیراهن مشکیش را از تن در آ ورد و از همه خواست لباسهای مشکبشان را در آورند.بعد از گذشت دو روز از #تشیع پیکر شهید برادرم حاج محمد که از ناحیه گردن مجروح شده بود برای دیدار برادر شهیدش آمده بود که متاسفانه این دیدار میسر نشد مدتی بعد از #شهادت شهید مدرک تحصیلی نامبرده از طریق آموزش و پرورش #ملایر به ما تحویل داده شد از شهید یک برک وصیت نامه – یک برگ نامه — یک کاست #ضبط صوت از صدای شهید و تعدادی عکس باقی مانده است که تعدادی از آن از #پیکرمبارک شهید است
🍃💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃
شادی روح شهدا صلوات
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
با اینکه زمستان است با دیدن لبخند تو بهـار در قلب ما شکوفه میزند ..! #شهیدمدافعحرمحاجحیدراب
#آدمیننوشت👇
تابستون سال۹۶ هیچی وقت یادم نمیره با دلی شکسته رفتم #مزار🕊شهدا تازه فهمیده بودم #ملایر هم شهدای مدافع حرم داره...
وقتی چشمم به #عکس شهید افتاد انگار هزارساله میشناختمش واای چه لحظه ی بود انقدر گریه کردم هق هق زدم ..
از اون روز زندگی من عوض شد لحظهای من پر شد از عطر #شهدا ارامش زندگی منو گرفت
توی خاب بهم چادر هدیه داد ازم قول گرفت که تا ابد این یادگار حضرت زهرا رو تو سرم داشته باشم..
ان شاالله که لیاقته این هدیرو داشته باشم و تا ابد آبرو دار یادگار حضرت زهرا باشم....
#یاحق✋
12.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدغواص یحیی صادقی
شهادت #کربلای۴
تولد ۱۳۴۶ روستای پری#ملایر
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#راهپیمای۱۳آبان✌️🇮🇷🇮🇷
#ملایر
ولی الله رسولی
.حدودا ده روزی مانده بود به عملیات.امد مرخصی گرفت.که فردای همان شب برود #ملایر.ولی فردا پشیمان شدونرفت.گردان از دزفول اردوگاه شهید مدنی اعزام شد بسمت منطقه عملیاتی #کربلای ۴.چند روزی در هتل پرشین ابادان مستقر شدیم.واز دید گاهی که درگمرک خرمشهر بود .به هدف گروهانمان توجیه
شدیم.
غروب روزسوم #دیماه ۶۵از هتل پرشین بسمت خرمشهر حرکت کردیم.ساحل کارون.درقسمت کوت شیخ پیاده شدیم.سوار قایق هاشدیم.واماده دستور بودیم.که حرکت کنیم #حاجحسنتاجوک فرمانده گردان۱۵۱ اخرین سفارشهای لازم رابه نیروها گفت #غواصها ۲۰ دقیقه قبل رها شده بودند.ما منتظر بودیم.که قواص ها برسند به ساحل دشمن.قواص ها درگیر شدند.قایق ها روشن .وبا سرعت از داخل کارون بسمت اروند حرکت کردیم.اتش دشمن شدید شد.وقتی رسیدیم محل تلاقی اب اروندوکارون.موتور قایق مااز کارافتاد.سمت راست ما جزیره ام الرصاص بود.که از سمت این جزیره.اتش شدیدی روی سر ما میریخت. تعداد نفرات قایق ما ۸نفر بودیم.ازجمله ولی الله رسولی. رها بودیم روی اب.وقایق ما بی اختیار بسمت جزیره ام الرصاص.میرفت.درحالی که دستور عقب نشینی صادر شده بود.با بلند گوی دستی اعلام میکردند گردان ۱۵۱ برگردد عقب.همه قایق ها رفتند عقب ولی ما مانده بودیم .چکار کنیم.بچه ها همه دراز کشیده بودند کف قایق که تیروترکش نخورند.فقط ولی الله نشسته بود لبه قایق .مسئول دسته بودم .فریادزدم اقای رسولی بشین کف قایق دیدم.رسولی اصلا.حواسش نیست.می خوام بگم ولی الله رسولی قبل از شهادت شهید شده بودفقط جسمش دراین دنیا مانده بود.شب سختی بودنمی دانم چند ساعت طول کشید.بچه هادستهایشان را مثل پارو بیرون
هدایت شده از یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
#بویعطر..🌼
- یه شیشه عطراز جبهه هدیه گرفته بود.. بوی خاصی داشت.. یچیزی شبیه بوی یاس.. موقع وداعآخرش ازاون عطر به همه خانواده زد..
وقتی مفقود شد مادر خیلی چشم به راهش بود.. شبها اشک بودو دعا و نماز و التماس ، روزها هم روزه میگرفت تا پیکر پسرش پیدا بشه..
دوماه گذشت..
یشب که مادر در حال دعابود ، بوی همون عطرخاص پیچید توی خونه.. سراسیمه بلند شدو همه جارو گشت اما از عطر خبری نبود..
یکساعت بعد بهش خبر رسید پسرت پیدا شده و از کنار روستا عبور کرده تا ببرنش برای تشیبع آمادهاش کنن..
پیکر که از روستا رد شده بود بوی عطر هم پیچیده بود توی خونه.. واین تا سالها شد راز دلدادگی بین مادروپسر، که هربار یادش میکرد بوی همون عطر دوباره میپیچید..
• روایتیازخاطرات #طلبهشهیدیحییصادقی
تولد: ۴۶/۱۰/۲۰ پیروز - #ملایر
شهادت: ۶۵/۱۰/۴ #عملیاتکربلای۴
برگرفتهازکتاب: #یحییفراموشنخواهدشد💫
@Shahadat1398🕊
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
«یحیی فراموش نخواهد شد» بخشی از کتاب را در اینجا باهم بخوانیم👇 https://defapress.ir/576671 زندگینام
#بویعطر..🌼
- یه شیشه عطراز جبهه هدیه گرفته بود.. بوی خاصی داشت.. یچیزی شبیه بوی یاس.. موقع وداعآخرش ازاون عطر به همه خانواده زد..
وقتی مفقود شد مادر خیلی چشم به راهش بود.. شبها اشک بودو دعا و نماز و التماس ، روزها هم روزه میگرفت تا پیکر پسرش پیدا بشه..
دوماه گذشت..
یشب که مادر در حال دعابود ، بوی همون عطرخاص پیچید توی خونه.. سراسیمه بلند شدو همه جارو گشت اما از عطر خبری نبود..
یکساعت بعد بهش خبر رسید پسرت پیدا شده و از کنار روستا عبور کرده تا ببرنش برای تشیبع آمادهاش کنن..
پیکر که از روستا رد شده بود بوی عطر هم پیچیده بود توی خونه.. واین تا سالها شد راز دلدادگی بین مادروپسر، که هربار یادش میکرد بوی همون عطر دوباره میپیچید..
• روایتیازخاطرات #طلبهشهیدیحییصادقی
تولد: ۴۶/۱۰/۲۰ پیروز - #ملایر
شهادت: ۶۵/۱۰/۴ #عملیاتکربلای۴
برگرفتهازکتاب: #یحییفراموشنخواهدشد💫