eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
906 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 🍃 💦 روایت رزمندگان (ع) ازعملیات ۴ 🍂🌾🍂 قسمت دوم 💧 🌺 راوی: 🍃💦 🌷 گردان ما برای عملیات ۴ آماده بود. دوسه ماه اموزش دیده و ورزیده شده بود. تو منطقه مسئول دسته ها را جمع کرد تا برایشان صحبت کند. اول از حمله و عملیات گفت و کاری که پیش رو داشتیم. بعد هم حرف های خودمانی و سرانجام کلام آخر را درمیان گذاشت. لابه لای حرفهایش گفت که شاید اینجا آخرین دیدارمان باشد و دیگر همدیگر را نبینیم. دست آخر حلالیت خواست و همه را حلال کرد. بچه ها طور دیگری شده بودند. انگار هیچکس مال خودش نبود. بعداز حاج ستار , فرمانده لشکر صحبت. امیدپیروزی داد و بعد برای عملیات حرکت میکنیم. ما موج اول بودیم. پشت سرِ که می زدند به خط باید وارد عمل می شدیم. از مقر که راه افتادیم , بعد از پیاده روی کوتاهی رسیدیم به ساحل خودمان. سوار قایق ها شدیم. طبق قول و قرار باید خیلی زود می زدیم به خط , ولی چون دشمن مقاومت کرده بود مجبور شدیم حدود پنج ساعت در قایق ها , لب ساحل بمانیم , در این مدت , در هوای تاریک , هواپیماهای عراق ساحل را بمباران میکردند. بااینکه مشخص بود از چندی پیش از حمله مان باخبر بودنذ و با آتش سفت و سختی هم تهدیدمان میکردند , اما به خواست خدا تلفاتمان کم بود.
بالاخره فرمانده دستور حرکت داد. ما جزو گروهان یک " " بودیم. از بی سیم شنیدیم که باید راه بیفتیم. بلدچی گروهان افتاد جلو و هدایتمان کرد. تا نزدیکی های هانه ی پیش رفتیم. یک مرتبه اعلام کردند که باید برگردیم سمت ساحل.دور زدیم و برگشتیم. آتش دشمن زیادار شده بود. بچه ها را درنیزار طرف,خودمان پیاده کردیم و پناه گرفتیم. اگرهمینطور ادامه پیدا میکرد , همه تلف می شدیم. باید فکری برای عقب بردن بچه ها می کردیم. گرچه با دشمن درگیر نبودیم ولی آتش سنگین ومستقیمی روی ما داشتند. باید از زیر آتش می رفتیم بیرون. قبل از بقیه , خودمان برگشتیم به خط قبلی. گشتیم و ساختمان نیمه خرابه ی محکمی اطراف پیدا کردیم. آمدیم سراغ بچه ها و بردیمشان آنجا. شب را همانجا گذراندیم. هوا هنوز تاریک بود که قصد کردیم بیاییم بیرون که دشمن ساختمان را گرفت زیر آتش گلوله. زیر پله ها سنگر گرفتیم تا از تیرو ترکش ها در امان باشیم.یک ساعتی طول کشید. آتش که سبکتر شد زدیم بیرون و برگشتیم عقب. هرکس بچه های دسته خودش را پیدا کرد و برگرداند به مقر. بعداز ۴ همه از نو دوباره جمع شدند. برایمان صحبت کرد. حرفهایش تاثیر می گذاشت . همه روحیه گرفتند و چشم دوختند به ۵ …. … 🌸….. @Karbala_1365
📚 🌸 . ❣ خاطرات (ع) به روایت:آزاده جانباز محسن جام بزرگ معاون گردان غواصی (ع)استان همدان 🌾💦 لینک کانال کتاب مجازی👇 @gavasha_1365
🌹شهیدان: #حاج_مصطفی_طالبی و #حاج_حسن_تاجوک🌹
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹شهیدان: #حاج_مصطفی_طالبی و #حاج_حسن_تاجوک🌹
📚 🌺 ۲ 🌱❣خاطرات سردارشهیدمصطفی طالبی به روایت همسربزرگوارشان... 🌱 لینک کانال کتاب مجازی👇 @Shahid_Talebi
هدایت شده از پاسدار شهید محمد غفاری
هدایت شده از پاسدار شهید محمد غفاری
شهیدی که حاجت‌ها را برآورده می‌کند به یاد سردار شهید "عبدالمهدی مغفوری" شهید "عبدالمهدی مغفوری" سال 1335 درشهر کرمان به دنیا آمد. پدرش برای دل مردم روضه می خواند و مخارج زندگی را از دار قالی بافی فراهم می کرد . آنچه در این دوران او را از دیگر همسن و سالانش متمایز کرده بود پایبندی اش به دینداری بود. او پس از پایان دوره دبیرستان در دانشسرا پذیرفته شد و در رشته برق فوق دیپلم گرفت. مدتی در کردستان بود. بعد از آغاز جنگ، تلاشش برای حضور در میدان های نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از او چهره ای مخلص و دلپذیر ساخت. در موقعیت های مختلف فرماندهی در سطح لشکر 41 ثارالله و بسیج قرار گرفت و بیش از بیش در روند پر تلاطم نبرد سهیم شد. عملیات کربلای (4) آخرین عملیاتی بود که عطر نفس های این پیرو حقیقی ائمه اطهار(ع) و امام راحل را استشمام می کرد. عبدالمهدی در جزیره ام الرصاص پاداش جهاداکبر و اصغر خود را گرفت و ساکن کوچه پروانه ها شد. خاطره‌ای از زبان مادر شهید"حسین انجم شعاع ": برای زیارت شهداء به گلزار شهداء رفتم. بر سر قبر شهید «حسین انجم شعاع» که نزدیک شهید "علی شفیعی" و در همسایگی شهید"عبدالمهدی مغفوری" قرار دارد، نشستم و فاتحه‌ای خواندم. مادر شهید شفیعی هم حضور داشت. به من گفت: می‌بینی که مزار شهید مغفوری چقدر شلوغ است؟ اول احساس کردم که می‌خواهد از این بابت گلایه کند و بگوید که چرا قبر فرزند من اینقدر شلوغ نیست. اما او در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: یک روز که این جا نشسته بودم، نوه‌ام نزد من آمد و گفت: می‌گویند شهید مغفوری حاجت‌ها را برآورده می‌کند. به شوخی گفتم: تو برو حاجتی طلب کن، اگر برآورده شد، من ۵۰۰ هزار تومان اینجا خرج می‌کنم. همان شب، حسین شهیدم( انجم‌شعاع) را در خواب دیدم. من هیچ وقت خوابش را ندیده بودم. اما آن شب و در حالی که بسیار ناراحت بود به خوابم آمد. زانوهایش را در بغل گرفته و سر بر زانو نهاده بود و حتی به من نگاه نمی کرد. به او گفتم: حسین جان چرا ناراحتی؟ چرا قهر کردی؟ گفت: مادر! دیگر در مورد شهید مغفوری اینگونه سخن نگو. از خواب بیدار شدم و با خود گفتم من که به شوخی این حرف را زده بودم! از آن به بعد بیش از پیش به زنده بودن شهداء و کرامت شهید مغفوری ایمان آوردم.... 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari
هدایت شده از پاسدار شهید محمد غفاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠رهبر معظم انقلاب خطاب به خائنین به کشور: تا جان در بدن دارم نمی گذارم به مقصود خود برسید +واکنش سردار سلیمانی به این سخنان 🌹 @saberin_shahid_ghafari
هدایت شده از پاسدار شهید محمد غفاری
🔴رهبرمعظم انقلاب، امروز: بعضی سعی می‌کنند این را به جوانان ما القا کنند. دشمن این را می‌خواهد. دشمن می‌خواهد ملت ایران را به این نتیجه برساند که بن‌بست است، راه‌حلی وجود ندارد مگر زانو زدن و تسلیم شدن در مقابل آمریکا. 🔹️ من صریحاً اعلام می‌کنم کسانی که در داخل کشور، این فکر را که مطلوب و محبوب دشمن است ترویج می‌کنند، این‌ها خیانت می‌کنند. این خیانت به کشور است. 🔸️ اینکه بر طبق میل دشمن، ترویج کنیم که راهی جز پناه بردن به دشمن نداریم، این بزرگترین خیانت به ملت ایران است. این اتفاق نمی‌افتد. 《من به حول و قوه‌ی الهی و به کمک شما، تا جان و توان در بدن دارم نخواهم گذاشت این اتفاق در کشور بیفتد.》 دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی بعد از کنکاش فراوان، به تحریم رسیده است. جز راه تحریم اقتصادی راه دیگری ندارد. بقیه‌ی راه‌ها در مقابل او مسدود است. تحریم اقتصادی شکننده‌تر از اقتصاد ملی ما است. اقتصاد ملی ما می‌تواند تحریم را شکست دهد و شکست تحریم، شکست آمریکا است و آمریکا یک سیلی دیگر از ملت ایران خواهد خورد. ۹۷/۷/۱۲ 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari
هدایت شده از پاسدار شهید محمد غفاری
💠فرمانده که حرف از جان بزند، سرباز اینگونه اشک می‌ریزد. 🌹 @saberin_shahid_ghafari
🌷• #رهبر_انقلاب (امروز ) : 💠نسلی که تصمیم گرفته تحقیر نشود من به طور قاطع و با اطلاعی که از وضعیت کشور دارم، قاطعانه می‌گویم این نسل جدید و جوان تصمیم گرفته است .که دیگر تحقیر نشود . نسل جدید تصمیم گرفته است که ایران را به اوج قدرت برساند و ان شاالله به اینجا خواهد رسید . @Esteftaate_rahbar •🌷•
ای آقایی که دل بستی به مذاکره با دشمن، این را بدان بسیجیان و رهبرشان تو را خائن میدانند و نمی‌گذارند به این خیال خام برسی‌. ما با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد... امین اسدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸امیرالمومنین(ع): ✨هركس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود تصنیف 📚غررالحکم،حدیث1605 💠نیت که خوب باشه می شه در راه خیر گل های قشنگی به ثمر رسوند وهمه شرایط به ظاهر ناممکن،ممکن می شه
************** ای یزیدِ بی حیا از رویِ بغض و کینه ات خیزران بر روی لبهایِ حسین من مزن چوبِ خود بردار از پیشانی ِ زخمی ِ او لطمه بر اسمایِ حُسنایِ حسین من مزن کم تمسخر کن تو قرآن خواندنِ مظلوم را طعنه بر صوتِ دل آرایِ حسین من مزن از محاسن هایِ او خونِ دلِ من میچکد بس کن ای ظالم به سیمایِ حسین من مزن چوبِ تو تفسیر ِ سیلی خوردنِ زهرا کُنَد شرم کن بر رویِ زیبایِ حسین من مزن کاش مثل ِ دستِ من چشم سکینه بسته بود پیش ِ او ضربه به لبهایِ حسین من مزن😭 🍂💔
هدایت شده از شهدای ملایر
برادر! قا یقَت جا دارَد؟! دور کُن،جانِ مرا...تو از این شهرِ غریب نَفسم تنگِ گناه است وشهرآلودِه... قایِقَت جادارَد؟!.. 🌷شھـــــدا مارا هم به آسمان ببرید... شهید رضا(داریوش) @shohadayemalayer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشقم پناهم آبرویم شاه کربلاست جَنَّتْ بهشت کوثر من اَشکِ روضه هاست تنها امید من به شما هست یا حسین در قبر بر ملائکه گویی غلام ماست السلام علیک یا ابا عبدالله ❤️❤️❤️
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌷بعد از 16 سال جنازه اش را آوردند. خودم توی گلزار شهدای دفنش کردم. عملیات با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش بیمارستان بغداد. همونجا شهید شده بود، با لب تشنه. بعد از این همه سال هنوز سالم بود. سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر. یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم. بلند می شد لامپ سنگر رو شل می کرد همه جا که تاریک می شد شروع می کرد به خوندن :«حسینم وا حسینا.» می شد بانی روضه امام حسین عليه السلام . آخر مجلس هم که همه اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند اشکاشو می مالید به صورتش. ✨دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از 16 سال همین بود اثر امام حسین عليه السلام . 🌺راوی: از لشکر 17 علی ابن ابی طالب عليه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شهدا... مے شـود کمی مـرا هم دعــا ڪنیـد دلم #زخمے ست....💔😭 دلم برای #شهید🕊 شدن بهانه می گیرد. اما لایق نشده😔 #رزقک_شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 🍃 💦 روایت رزمندگان (ع) ازعملیات ۴ 🍂🌾🍂 قسمت سوم 💧 ... 🌺 راوی: 🍃💦 🌷همراه ها اسم نوشتیم آمدیم به جبهه ی جنوب. بردنمان طرف های برای آموزش. فرماندهان برنامه های آموزشی را مو به مو پیاده میکردند. سخت میگرفتند تا نیروهای پرنفس و آب دیده ای تحویل بدهند. روزهای آخر آموزش از ما امتحان گرفتند؛ هم تئوری وهم عملی. اکثر بچه ها قبول شدند و دوره ی چهل روزه ی آموزش گذشت. برگشتیم پشت خط ورفتیم به آبادان. من جزو تیم گردانی از بودم. چیزهایی هم از یاد گرفته بودم و قرار بود به موقع اش با بچه های تخریب و انفجار کار دست عراقی ها بدهیم. چندروز را با تمرین مرور مهارت های گذشته سر کردیم تا خبر عملیات را آوردند. سینه زنی ونوحه خوانی تا دوشب دیگر ادامه داشت. همه برای شروع حمله لحظه شماری می کرند. شب عملیات قبل از اینکه دست به حرکتی بزنیم ،حمله ی هوایی دشمن را تجربه کردیم. یکی از اسکله های گردان ها را زدند وپشت بندش منطقه را شیمیایی کردند. اما باد نگذاشت گازهای شیمیایی دوام چندانی داشته باشند. بچه ها پس ننشستند. تیم شش نفره انفجار با ماسک و لباس غواصی آماده شدند، بنا بود اگر بچه ها نتوانستند خط را بگیرند و خواستند از نخلستان آن طرف دست به کار شوند ما کمک شان باشیم. فرمان دادند موتور قایق ها را روشن کنیم. برخلاف معمول این دفعه باید با سروصدا ترس به جان عراقی ها می انداختیم. قایق ها درجا گاز می دادند.صدای موتورها توی منطقه می پیچید.اول بایدبچه های تخریب با اطلاعاتی ها می زدند جلو و معبر باز می کردند، علامت گذاری می کردند تا باقی گردان بتواند دنبالشان برود وبه آن ها ملحق شود. گفته بودند «یک چراغ زرد و یک با فاصله ی کمی از هم روبه روی شماست ؛ کاری به چراغ زرد نداشته باشید ، بروید سمت چراغ سبز...»
🌷ما شش نفر با لباس و مهمات زدیم به راه. گلوله ی خمپاره و موشک آرپی جی بود که دوروبر قایقمان منفجر می شد. قایقران سر نترسی داشت. خونسردی و بی اینکه سر بدزدد، روبه رو را نگاه می کرد و قایق را هدایت می کرد. نصف راه را رفته بودیم که چراغ سبز غیبش زد. هر چه انتظار کشیدیم خبری نشد. آهسته جلو می رفتیم به امید اینکه چراغ روشن شود وراه راپیدا کنیم. خیلی ناگهانی آتش از جا پراندمان. آنقدر نزدیک شده بودیم به دشمن که فکر کردیم نیروهای خودی دارند اشتباهه به رویمان آتش می کنند. صدایی را شنیدم که بلند بلند وترس خورده ،به عربی چیزی میگفت و انگشت از روی ماشه ی دوشکا بر نمی داشت. خوبیش این بود که در سنگر کپ کرده بود و ما را نمی دید. به هوای صدای موتور قایق ،وحشت زده و کور ،دوروبر را می زد. جلوتر آتش راهمان را بست. توانسته بودند چند جای خط را بشکافند وبروند تو. ها با اینکه می دانستند چه باید بکنند ،خط را از ترس رها کرده بودند. فقط آتش دوروبردی که روی کار میکرد ،مانع سقوط کاملشان شده بود. بیشترماندن در آنجا حکم قیچی شدنمان را داشت. راه پیش نداشتیم وآتش خمپاره ها دم به دم بیشتر می شود. وقتی برگشتیم ،گلوله های آرپی جی وخمپاره تعقیبمان میکرد. لبه ی قایقمان کوتاه بود و با گلوله ای یک سطل آب پاشیده می شد توی قایق. کف قایق را آب گرفت. سعی میکردیم با کلاه خودها آب را خالی کنیم تا سنگینی و فرورفتگی قایق کمترشود ،ولی فایده ای نداشت. بایدمهمات رابه آب می ریختیم. گلوله ی خمپاره ای خیلی نزدیک منفجرشد وترکش هاش نشست تو تن وبدن چند نفرمان. سرعت قایق کم بود وگلوله ها نزدیک تر می شدند. با گلوله ی بعدی من هم زخمی شدم. درشتی ترکش ها از روی لباس مشخص نبود. لباس جمع می شد وترکش ها حتی اگر اندازه ی کف دست هم بودند باز به چشم نمی آمدند. قایق سنگین تر شده بود و داشت فرو می نشست تو آب. سکناندار پرید توی آب وکنار قایق بنا کردبه شنا کردن. ما هم او را که دیدیم پریدیم. همان طور که دست وپا می زدیم ،چشم هایمان شروع کرد به سوزش. انگار آب با گلوله های شیمیایی آلوده شده است. آب مسموم راه پیدا کرد توی لباس های غواصی وبدنمان هم شد. هرطور بودخودمان را رساندیم به خشکی. سرمان گرم نقل وانتقال شد وتا صبح با همان لباس ها بودیم. وقتی خواستیم لباس های غواصی را دربیاوریم ،تکه هایی از پوست بدنمان هم با آن ور می آمد وکنده می شد. سوزش زخم ها صدبرابر شده بود. پشت دست ها وگردنمان باد میکرد و های کوچک وبزرگ روی پوست بالا می آمد. کمک های اولیه ومداوای سروپایی پشت خط کمی وضعمان را بهتر کرد تا فرستادنمان به برای مداوا و مراقبت پیش تر.... .... 🌸….. @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜يا رَبَّ الزَينب ⚜بِحَقِّ الزَينب ⚜اِشف صَدر الزَينب ⚜بظُهور الحُجة تـا نشـد قسمت مـا تـاریکی قبـر بیا ای به عالم بعد«زینب» جبل الصبر بیا