eitaa logo
واحد خواهران حسینیه اندیشه (کریمه ولایت)
114 دنبال‌کننده
395 عکس
150 ویدیو
130 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
درآویختگان به شاخه‌های طوبی ما که اهل  برنامه‌ریزی و نقشه‌کشی و شرایط‌سازی و مرحله‌بندی برای رشد معنوی نبودیم و نیستیم ولی خوش به حال آدم‌های زرنگ و باذوقی که از همان شب اول ، مفاتیحِ شیخ عباس قمی را باز کردند و حدیت «درآویختگان به شاخه‌های *طوبی* » را خواندند و برای گرفتن هر کدامِ از شاخه‌های این درخت بهشتی که در ماه شعبان به زمین نزدیک می‌شود، فکر کردند و نقشه کشیدند و عمل کردند؛ شاخه‌هایی از جنس نماز و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و صدقه و... که طبق حدیث، هر کس آنها را بگیرد، تا بهشت صعود می‌کند. فقط یک چیزی می‌خواستم بگویم به این بزرگوارانی که دست‌شان به شاخه‌های طوبی رسید. وقتی از پیامبر درباره‌ی طوبی پرسیدند، فرمود: *درختی است که ریشه‌اش در خانه‌ی من در بهشت است* بار دیگر پرسیدند. فرمود: درختی است در بهشت که ریشه‌اش در خانه‌ی علی است و در خانه‌ی بهشتیِ هر مومنی، شاخه‌هایش گسترده شده. «بعضی‌ها» گفتند: «بالاخره این درخت در خانه‌ی توست یا در خانه‌ی علی؟» فرمود: «خانه‌ی من و علی در بهشت، یک جاست.» - انگار شعاع نور نبیّ‌اکرم است که به سوی ما می‌تابد و شاخه‌های طوبی، دست‌های پیامبر رحمت‌اند که برای دست‌گیری به سوی امتش دراز شده. گفتم که؛ ابعادی ابدی از امید در این هفت کلمه خوابیده: و هذا شهر نبیک سید رسلک شعبان... روایات ذیل آیه‌ی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات *طوبی* لهم و حسن مئاب» بودند که بزم امشب را به راه انداختند و یادمان دادند که خیرات ماه شعبان، ریشه در خانه‌ی پر از نور پیامبر اکرم دارد... @msnote
سوم شعبان وقتی ماه «ماه پیامبر» باشد و«حسین منّی و أنا من حسین» را هم در نظر بگیریم، بعید است که ولادت در این ماه اتفاقی باشد؛ یعنی وقتی نبیّ اکرم از اباعبدالله باشد، نمی‌شود «شهر الرسول» از عطر ِ «ریحانه الرسول» معطّر نشود. حتی در دعای بی نظیری که برای امروز وارد شده، وقتی از خدا می‌خواهیم که بهترین هدیه‌ها را به ما بدهد و همه‌ی خواسته‌های‌مان را برآورده کند [و هب لنا فی هذا الیوم خیر موهبه و أنجح لنا فیه کل طلبه] بحث و جدَش را پیش می‌کشیم که: «کما وهبت الحسین لمحمّد جدّه». می‌گوییم: «تمامی درخواست‌های ما را اجابت کن و بهترین هدیه‌ها را به ما بده همان‌طور که حسین را به محمّد بخشیدی»؛ انگار که حسین، همه‌ی خواسته‌ی محمّد و بهترین هدیه برای او باشد. قبول دارم که ما در قدّ و قواره‌ی این مناسبات ملکوتی نیستیم اما بالاخره آنها که دست از دست‌گیری ِ گداها بر نمی‌دارند و در این روز ویژه، فوز و فلاح و نجات و نجاح ما که یادشان نمی‌رود. شاید بخاطر همین بوده که فوز را در همین دعا توضیح داده‌اند: «الفوز معه فی أوبته» فوز در معیّت حسین است؛ آنگاه که «بازگردد»! راه رسیدن به مقام معیت فقط از طریق گفتن ِ «یا لیتنا کنا معکم» و دیدار سیدالشهدا درعالم قیامت نیست بلکه سنگ بنای آن همراهی، درهمین دنیاست؛ یعنی وقتی که دوباره زنده شوی تا در «عالَم رجعت» و در دوران غلبه‌ی حق، همنشین حسین شوی و پای رکاب او بجنگی و اصلاً «زندگی» فقط همان موقع است که معنادار می‌شود. اما خب اوضاع‌مان خیلی خوب نیست! طبق روایات فقط دو دسته هستند که می‌توانند رجعت کنند: کسانی که ممحّض در ایمان بوده‌اند یا غرق در کفر ِ محض! و تمحّض در ایمان فقط وقتی ممکن می‌شود که «ابواب الایمان»، رزق ِ ایمانی مرحمت کنند. خلاصه کنم که بدون معجزه و آیه، از ایمان خبری نخواهد بود.  کمیت ایمان‌مان بدجور لنگ شده و خیلی به آیه و نشانه و بیّنه محتاجیم؛ بیا و چند معجزه برای‌مان رو کن یا بن الآیات و البیّنات ای فرزند آیه‌ها ... @msnote
رفع ذکرک فی علییین روزی که فقاهت به نقطه‌ی تکاملی خودش برسد، آن‌وقت می‌تواند تمامی «آیات» و «روایات» و «ادعیه» و «زیارات» را در یکدیگر انعکاس دهد و همه‌ی اینها را در یک مجموعه‌ی واحد و مرتبط به هم ملاحظه کند و نسبت به انبوهی از چرایی‌ها و چیستی‌ها و چگونگی‌ها پاسخگو شود. این را چند وقتی هست که از بزرگترها یاد گرفته‌ام. مخصوصاً موقعی که داشتم زیارت عباس بن علی را می‌خواندم و به این فراز رسیدم که: «و رفع ذکرک فی *علّیّین* و خدا نام و یاد تو را در علّیین بلندآوازه کرد.».  همان‌جا یاد روایت کافی از حضرت باقر افتادم که آیه‌ی «ان کتاب الابرار لفی *علّیّین* و ما ادراک ما علیّون» را تفسیر می‌کرد: «خداوند ما را از بالاترین مکانِ *علّیین* خلق کرد و دل‌های شیعیان ما را نیز از همان چیزی خلق کرد که ما را از آن آفرید. پس دل‌های شیعیان ما به سوی ما تمایل دارند و به ما عشق می‌ورزند. ولی بدن‌های آنان را از چیز دیگری آفرید...»  بعد با خودم گفتم پس بی‌دلیل نیست که محبّین، را طور دیگری دوست دارند و حیدر کربلا از خیلی امام‌زاده‌ها جدا شده و جایی در دل‌ها باز کرده که همان نزدیکی‌های ائمّه است؛ چون خاک و گِل محبّین از جنس علّیین بوده و در علّیین، این نام ابالفضل است که پیچیده و یاد اوست که با قلب‌ها انس گرفته و ذکر است که با خلقت شیعیان عجین شده. حالا پژواک آن صدا، هر از چند گاهی در این دنیا هم طنین‌انداز می‌شود و مجلس‌های ما را از زمین می‌کَند و به آسمان می‌بَرد.  ـ می‌دانید که؟ آیات مربوط به علّیین در سوره‌ی «مطفّفین» است و وای بر «کم‌فروشان»؛ همان‌هایی که از اباالفضل دم می‌زنند اما بویی از مرام او نبرده‌اند و کم‌فروشی می‌کنند و وقتِ «نصرتِ امام» که می‌شود، کسی نمی‌تواند پیدای‌شان کند...   می‌گفت: مقام «نصرت»، بالاترین درجه برای غیر معصوم در نظام درجات ایمانی است که تنها از طریق تمسک به سلوک حضرت (علیه‌السلام) و توسل به ساحت آن حضرت، قابل تحقق است : «فنعم الأخ الصابر المجاهد المحامی *الناصر* ...» @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• درآویختگان به شاخه‌های طوبی ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ما که اهل  برنامه‌ریزی و نقشه‌کشی و شرایط‌سازی و مرحله‌بندی برای رشد معنوی نبودیم و نیستیم ولی خوش به حال آدم‌های زرنگ و باذوقی که از همان شب اول شعبان، مفاتیحِ شیخ عباس قمی را باز کردند و حدیت «درآویختگان به شاخه‌های *طوبی* » را خواندند و برای گرفتن هر کدامِ از شاخه‌های این درخت بهشتی که در ماه شعبان به زمین نزدیک می‌شود، فکر کردند و نقشه کشیدند و عمل کردند؛ شاخه‌هایی از جنس نماز و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و صدقه و... که طبق حدیث، هر کس آنها را بگیرد، تا بهشت صعود می‌کند. فقط یک چیزی می‌خواستم بگویم به این بزرگوارانی که دست‌شان به شاخه‌های طوبی رسید. وقتی از پیامبر درباره‌ی طوبی پرسیدند، فرمود: *درختی است که ریشه‌اش در خانه‌ی من در بهشت است* بار دیگر پرسیدند. فرمود: درختی است در بهشت که ریشه‌اش در خانه‌ی علی است و در خانه‌ی بهشتیِ هر مومنی، شاخه‌هایش گسترده شده. «بعضی‌ها» گفتند: «بالاخره این درخت در خانه‌ی توست یا در خانه‌ی علی؟» فرمود: «خانه‌ی من و علی در بهشت، یک جاست.» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• - انگار شعاع نور نبیّ‌اکرم است که به سوی ما می‌تابد و شاخه‌های طوبی، دست‌های پیامبر رحمت‌اند که برای دست‌گیری به سوی امتش دراز شده. گفتم که؛ ابعادی ابدی از امید در این هفت کلمه خوابیده: و هذا شهر نبیک سید رسلک شعبان... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• روایات ذیل آیه‌ی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات *طوبی* لهم و حسن مئاب» بودند که بزم امشب را به راه انداختند و یادمان دادند که خیرات ماه شعبان، ریشه در خانه‌ی پر از نور پیامبر اکرم دارد... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
✍امام خامنه ای (مدظله ) 🌻مسلمان با درس انتظار تعلیم می‌گیرد که بن بستی در زندگی بشر نیست که باز نشود. وقتی در نهایت زندگی انسان ،در مقابله با این حرکت ظالمانه، خورشید فرج ظهور خواهد کرد، در بن بست های جاری زندگی هم همین فرج مورد انتظار است.لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانسته اند،پس انتظار یک عمل است،بی عملی نیست. 84/6/29 @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🔅یادی از ولی‌عصر؛ در تعقیبات نماز عصر🔅 ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️بعضی نماز «عصر»ها هم هست که یاد شما می‌افتم. نمی‌دانم شاید دنبال بهانه می گردم یا شاید چون ذهنم از کلمه «عصر» می‌پَرد به سوره «عصر» و تفسیر امام از آن: «و العصر: عصر خروج القائم». بعد وقتی پیرمرد خوش‌لحن مسجدمان، تعقیبات نماز عصر را زمزمه می‌کند و «اللهم انی اعوذ بک... من قلب لایخشع...» می‌گوید و از قلب نرم‌نشده و بی‌خشوع به خدا پناه می‌برد، دوباره یاد شما می‌افتم. نمی‌دانم شاید دنبال بهانه می‌گردم یا شاید چون یاد نهیب خدا به قلب‌های نرم‌نشده و بی‌خشوع می‌افتم: «أ لم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکرالله...آیا وقتش نرسیده که قلب مومنین نرم و فروتن شود؟» و بعد به قلب‌های نرم نشده هشدار می‌دهد که نکند سخت و سنگی شوند: «و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب فطال علیهم الامد فقست قلوبهم... وقتش نرسیده که مومنین [عوض شوند] و شبیه اهل کتاب نباشند؛ مثل کسانی نباشند که زمان برای آنها طولانی شد و قلب‌های‌شان سخت شد؟» و دوباره تفسیر امام صادق، ذهن مفسّرین را به نور شما روشن می‌کند: «این آیه، درباره اهالی عصر غیبت است و زمان طولانی در اینجا، زمان غیبت است.» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️اللهم انی اعوذ بک من قلب لایخشع... پناه بر خدا از قلب نرم‌نشده‌ی من که در این دوران طولانی، به نبودنِ شما عادت کرده و روی روال جلو می‌رود و به دنبال زندگی باثبات است و دارد سخت و سنگی می‌شود. الم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم.... وقتش نرسیده که قلبم با یاد شما نرم شود و از نبودن شما بگیرد و بسوزد و زمان طولانی و محیط ظلمانی را به هم بریزد و بر دنیای بدون امام بشورد؟ اصلا بر فرض که قلب من نرم شود؛ در دنیایی که قلب‌ها را به هر چیزی غیر از شما گره می‌زنند، چه کاری از یک قلب سوخته بر می‌آید؟ مگر شما نگفتید تمام‌شدنِ این دوران طولانی، به «اجتماعٍ من القلوب» وابسته است و با «قلب‌های مجتمع‌شده بر وفای به عهد» است که برمی‌گردید؟! اصلاً می‌شود قلبی که صاحبش عُرضه‌ی ساختنِ «اجتماع من القلوب» ندارد، نرم‌شده و سوخته حساب کرد؟! اگر کفار و منافقین کلی دَم و دستگاه درست کرده‌اند و جهان را به سمت خودشان کشیده‌اند و قلب‌ها را سخت و سنگی کرده‌اند و حتی از بین مومنین هم یار گرفته‌اند، ما نباید برای جمع‌کردنِ قلب‌های سوخته و همدلی و همفکری و همکاری‌شان دَم و دستگاه بسازیم و تدبیر و طراحی و هماهنگی و محاسبه داشته باشیم؟! کاش روزی امشب ما شرح‌صدری باشد که قلب ما را تا حدّ ساختنِ «اجتماع من القلوب» نرم کند... کاش سفارش ما را بکنید تا آن دعایی که نائب خاص‌تان برای دوران غیبت به ما یاد داد، در حق‌مان اجابت کنند: لَیّن قلبی لولیّ امرک... قلب مرا نرم کن در برابر ولیّ‌امرت... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️تقدیم به قلب سوخته‌ی کبیر که در فراق شما، آتش به جان دنیاپرستان انداخت و برای عُشاق‌تان، همدلی ایمانی و قدرت الهی ساخت و منتظر شعله‌های بعدی است که باید به دست ما در خرمن دشمن برافروخته شود؛ مردی که به ما یاد داد: «حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود» و انگار سوز دلش را در این جمله ریخته است: «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است.» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
🔅مساله‌ی «بذکرک» یا توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»🔅 صفحه اول 🔷 چند وقتی بود که وسطِ «و الهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک» گیر می‌کردم؛ همان فراز پر از ناز و نیاز ِ مناجات را می‌گویم که در ادامه، با عبارت عجیب و شاید بی‌نظیر ِ «و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک» تکمیل شده. البته معلوم بود که «وله» در عربی با «الی» متعدی می‌شود و ترجمه این فراز را به همچین چیزی تبدیل می‌کند: «شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن». یعنی تکلیفم با «الی ذکرک» معلوم بود اما سر این گیر کرده بودم که این «بذکرک» اینجا چه کار می‌کند و چه معنایی دارد؟ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔶 کم‌کم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاق‌های ما به یاد خدا و «ذکر الله»، بخاطر این است که دنیا و لذت‌هایش را از دست می‌دهیم و دل‌مان می‌گیرد و یاد خدا می افتیم و ... یعنی دردِ نرسیدن به این شغل و آن مدرک یا نداشتن این سطح از رفاه و آن درآمد و درد دوری از این دختر و آن پسر یا این کالا و آن خدمات است که ما را به وادی حرف زدن با خدا و یاد او و کمک‌خواهی از دستگاهش می‌کشاند. خدا هم گرچه در قرآنش از این وضعیت ما گله کرده که «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین... و اذا نجاهم الی البر اذا هم یشرکون» اما خیلی هم به روی‌مان نمی‌آورد و به احترام خداپرستیِ نصفه و نیمه‌ای که داریم، با ما راه می‌آید. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔷 اما در کلاس‌های بالاتر ِ خداپرستی که نباید از این خبرها باشد و فرصت‌هایی که در رجب و و ماه مبارک رمضان قرار داده‌اند، نرم افزاری برای عبور از این بچه‌بازی‌ها و حرفه ای شدن ِ امّت پیامبر اکرم در تهذیب و تکامل و اخلاق و معنویت است. شاید بخاطر همین بوده که این «بذکرک» در وسط این فراز استثنایی گنجانده شده تا بگوید: این اشتیاق به یاد خدا (ولها الی ذکرک) باید مبدأ و علت و موتور محرکه‌ای داشته باشد از جنس یاد خدا (بذکرک) و نه غم از دست‌دادن دنیا و لذتهایش. یعنی نمی‌خواهم «نرسیدن به حاجت‌های دنیایی» باشد که مرا به در خانه تو بیاورد. بیا و کاری کن که «یاد خودت» باعث بشود که من به ذکر و یادت مشتاق شوم. خیلی سخت شد، اصلا شاید دور و تسلسل به راه افتاد؛ نه؟ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔶 نه! یعنی اگر کسی به یاد «ارکانا لتوحیده» بیفتد و «من اراد الله بدأ بکم» را فراموش نکند و «ذکرنا ذکرالله» را بخاطر بیاورد و بداند که تنها راه واقعی برای توحید و ذکرالله، ائمه معصومین هستند، از خیالِ «دور و تسلسل» نجات پیدا می‌کند و می‌فهمد که در «اشتیاق به ذکر خدا بوسیله ذکر خدا» آن «ذکر خدا»ی دومی، همان یاد ائمه معصومین است که می‌تواند جای غم‌های دنیا را بگیرد و علت اشتیاق واقعی و نیاز حقیقی به یاد و ذکر خدا شود. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔷 اما راستش را بخواهید هنوز گیر داشتم. یاد ائمه هدی چطور می‌توانست علت اشتیاق واقعی و غیردنیایی به ذکر خدا باشد؟ من ِ بدبخت که حتی این راه نجات را هم خراب کرده بودم و توی روضه‌ها هم فقط وقتی خوب گریه می‌کردم که دلم زیر آوار مشکلات زندگی لِه شده بود. پس دنیازدگی در گریه بر اهل بیت هم.... اینجا بود که فراز دلربای بعدی _ که انگار داشت جمله قبلی را تفسیر می‌کرد _ به دادم رسید: «و همتی فی رَوح نجاح اسمائک و محل قدسک» همّ و غم و اهتمام و همت من را متمرکز کن در «نسیم پیروزی نام‌هایت» و بعد «اسمائک» را به «نحن الاسماء الحسنی» که امام صادق گفته بود و «السلام علی اسم الله» که در زیارت علی بن ابی‌طالب میگوییم، اضافه کردم و گفتم: همّ و غم مرا در پیروزی دستگاه اهل‌بیت قرار بده. ادامه👇👇👇
🔅مساله‌ی «بذکرک» یا توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»🔅 ••─━⊱✦صفحه اول✦⊰━─•• 🔷 چند وقتی بود که وسطِ «و الهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک» گیر می‌کردم؛ همان فراز پر از ناز و نیاز ِ مناجات را می‌گویم که در ادامه، با عبارت عجیب و شاید بی‌نظیر ِ «و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک» تکمیل شده. البته معلوم بود که «وله» در عربی با «الی» متعدی می‌شود و ترجمه این فراز را به همچین چیزی تبدیل می‌کند: «شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن». یعنی تکلیفم با «الی ذکرک» معلوم بود اما سر این گیر کرده بودم که این «بذکرک» اینجا چه کار می‌کند و چه معنایی دارد؟ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔶 کم‌کم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاق‌های ما به یاد خدا و «ذکر الله»، بخاطر این است که دنیا و لذت‌هایش را از دست می‌دهیم و دل‌مان می‌گیرد و یاد خدا می افتیم و ... یعنی دردِ نرسیدن به این شغل و آن مدرک یا نداشتن این سطح از رفاه و آن درآمد و درد دوری از این دختر و آن پسر یا این کالا و آن خدمات است که ما را به وادی حرف زدن با خدا و یاد او و کمک‌خواهی از دستگاهش می‌کشاند. خدا هم گرچه در قرآنش از این وضعیت ما گله کرده که «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین... و اذا نجاهم الی البر اذا هم یشرکون» اما خیلی هم به روی‌مان نمی‌آورد و به احترام خداپرستیِ نصفه و نیمه‌ای که داریم، با ما راه می‌آید. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔷 اما در کلاس‌های بالاتر ِ خداپرستی که نباید از این خبرها باشد و فرصت‌هایی که در رجب و و ماه مبارک رمضان قرار داده‌اند، نرم افزاری برای عبور از این بچه‌بازی‌ها و حرفه ای شدن ِ امّت پیامبر اکرم در تهذیب و تکامل و اخلاق و معنویت است. شاید بخاطر همین بوده که این «بذکرک» در وسط این فراز استثنایی گنجانده شده تا بگوید: این اشتیاق به یاد خدا (ولها الی ذکرک) باید مبدأ و علت و موتور محرکه‌ای داشته باشد از جنس یاد خدا (بذکرک) و نه غم از دست‌دادن دنیا و لذتهایش. یعنی نمی‌خواهم «نرسیدن به حاجت‌های دنیایی» باشد که مرا به در خانه تو بیاورد. بیا و کاری کن که «یاد خودت» باعث بشود که من به ذکر و یادت مشتاق شوم. خیلی سخت شد، اصلا شاید دور و تسلسل به راه افتاد؛ نه؟ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔶 نه! یعنی اگر کسی به یاد «ارکانا لتوحیده» بیفتد و «من اراد الله بدأ بکم» را فراموش نکند و «ذکرنا ذکرالله» را بخاطر بیاورد و بداند که تنها راه واقعی برای توحید و ذکرالله، ائمه معصومین هستند، از خیالِ «دور و تسلسل» نجات پیدا می‌کند و می‌فهمد که در «اشتیاق به ذکر خدا بوسیله ذکر خدا» آن «ذکر خدا»ی دومی، همان یاد ائمه معصومین است که می‌تواند جای غم‌های دنیا را بگیرد و علت اشتیاق واقعی و نیاز حقیقی به یاد و ذکر خدا شود. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔷 اما راستش را بخواهید هنوز گیر داشتم. یاد ائمه هدی چطور می‌توانست علت اشتیاق واقعی و غیردنیایی به ذکر خدا باشد؟ من ِ بدبخت که حتی این راه نجات را هم خراب کرده بودم و توی روضه ها هم فقط وقتی خوب گریه می کردم که دلم زیر آوار مشکلات زندگی لِه شده بود. پس دنیازدگی در گریه بر اهل بیت هم.... اینجا بود که فراز دلربای بعدی _ که انگار داشت جمله قبلی را تفسیر می‌کرد _ به دادم رسید: «و همتی فی رَوح نجاح اسمائک و محل قدسک» همّ و غم و اهتمام و همت من را متمرکز کن در «نسیم پیروزی نام‌هایت» و بعد «اسمائک» را به «نحن الاسماء الحسنی» که امام صادق گفته بود و «السلام علی اسم الله» که در زیارت علی بن ابی‌طالب میگوییم، اضافه کردم و گفتم: همّ و غم مرا در پیروزی دستگاه اهل‌بیت قرار بده. ادامه دارد...👇👇👇 ✅ https://eitaa.com/HossiniehAndisheh