سه سال همین روز و شبها بود که رسیده بودم سامرا و کنار سرداب جاخوش کرده بودم. نه اینکه روبهراه باشم و زیارتهای حضرت را پشت سر هم رج بزنم؛ نه. خسته از همه چیز، فقط جایی پیدا کرده بودم که حال و هوایش، حال و هوایم را عوض کند. کتاب دعای عربی را هم ـ که عراقیها کنار سرداب گذاشته بودند ـ فقط برای این برداشتم که مقدمهاش را بخوانم و به عربیبلدبودنم بنازم. مقدمه، کلیاتی درباره امام زمان و نواب خاصش بود اما ناگهان مطلب جدیدی رو کرد: تاریخ وفات علیبنمحمد سمری ـ که آخرین نائب خاص حضرت بود ـ پانزدهم شعبان بوده! نمیدانستم؛ اما آن موقع بود که تازه فهمیدم چرا نیمهی شعبانها اینقدر سنگین است و دل آدم به شادی راضی نمیشود. درست است که نیمه شعبانِ سال دویست و پنجاه و پنج، روز عید و میلاد حضرت ولیعصر بوده اما دقیقا هفتادوچهارسال بعد در همان روز، دوران غیبت صغری به پایان رسیده و عزای عالَم و آدم شروع شده. همانجا کنار سرداب، یاد این متن پایینی افتادم و فهمیدم که در واقع روضه نیمهی شعبان را نوشتهام؛ همان وقتی که از علیبنمحمد سمری پرسیدند «جانشینت کیست» و او همینطور که داشت جان میداد، گفت: «لله امرٌ هو بالغه»... امروز هم وقتی خورشید غروب کند، دقیقا هزار و صد و دوازده سال است که از نیمه شعبانِ سال سیصد و بیست و نُه گذشته و صدای علیبنمحمد سمری هنوز دارد توی تاریخ میپیچد و همینطور که دارد جان میدهد، جواب نالههای بشر و عنادها و انکارها یا سستیها و مستیهایش را میدهد: لله امرٌ هو بالغه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توقیع را جلوی چشمانش گرفته بود و زمان مرگ خودش را از روی دستخطِ حضرت میخواند:
«بسم الله الرحمن الرحیم. ای علیبنمحمّد سَمُری! خداوند در وفات تو به برادرانت اجر دهد. تو شش روز دیگر خواهی مُرد. پس کارهایت را جمع کن و به هیچکس برای جانشینیت وصیت نکن که غیبت دوم واقع شده است ...» شیعیان مشغول رونویسی از توقیع شدند و بعد از استنساخ، عرض ادبی کردند و رفتند. [رفتند؟ همین؟ خاک بر سرشان نریختند؟ ضجه نزدند؟ التماس نکردند؟ رفتند؟] شش روز بعد، به خانهی سَمُری برگشتند و آخرین نائب خاصّ حضرت را دیدند که دارد جان میدهد. انگار تازه باورشان شده بود که بدبختی به سراغشان آمده. هفتهی قبل خودشان رونویسی کرده بودند که «به هیچ کس برای جانشینیت وصیت نکن» ولی دوباره پرسیدند:
ـ بعد از تو جانشینت کیست؟
آنجا بود که فهمیدند دیگر دورانِ سوالهای بیپاسخ فرارسیده. چون با اینکه سَمُری خیلی سخت به حرف آمد، اما آخرین پرسش از بهترین پاسخدهنده، عملاً بیجواب ماند:
+ *لله أمرٌ هو بالغه*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا درست است که بدون شما خوشیم و نبودنتان مشکل حادّی برای روزمرّگیهایمان درست نمیکند؛ اما بالاخره ادای ناراحتها را که باید دربیاوریم. اصلاً چرا ما برای غیبت، مجلس نمیگیریم و روضه نمیخوانیم؟! مگر به ما یاد ندادهاند که در ندبه بگوییم: «هل من معین فاُطیل معه العویل و البکاء» ؟ پس چرا به همدیگر کمک نمیکنیم برای گریهی دستهجمعی بخاطر نبودنتان؟ مگر مصیبت فقط همان لحظهای بود که حسین با تن چاکچاک، صورتش را روی خاک گرم کربلا گذاشت؟! مگر یکی از بزرگترین بدبختیهای ما همان لحظهای نیست که آخرین نائب خاصّ گفت «لله أمرٌ هو بالغه» و چشمهایش را رویهم گذاشت؟ چرا شاعری نمیآید این مصرع معروفِ پایینی را با ابیات دیگری از جنس روضههای غیبت ادامه دهد؟ اگر شعرش جور بشود، شاید بتوانیم کسی را پیدا کنیم که نفَسش مثل نفَس مرحوم «کوثری» باشد و گوشهی حسینیهی جماران بایستد و با حال نزار، دقایق آخرِ علی بن محمّد سَمُری را برایمان تعریف کند. همان دقایقی را یادآوری کند که «باب الله الذی منه یؤتی» بسته شد و ما بیچاره و بیچاره شدیم و بخواند:
آااااااه از آااان لحظهای ...
#جمعه_ناک
#شعبانیه
#thepromisedsaviour
@msnote
🔅مسالهی «بذکرک»
یا
توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»🔅
صفحه اول
🔷 چند وقتی بود که وسطِ «و الهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک» گیر میکردم؛ همان فراز پر از ناز و نیاز ِ مناجات #شعبانیه را میگویم که در ادامه، با عبارت عجیب و شاید بینظیر ِ «و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک» تکمیل شده. البته معلوم بود که «وله» در عربی با «الی» متعدی میشود و ترجمه این فراز را به همچین چیزی تبدیل میکند: «شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن». یعنی تکلیفم با «الی ذکرک» معلوم بود اما سر این گیر کرده بودم که این «بذکرک» اینجا چه کار میکند و چه معنایی دارد؟
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔶 کمکم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاقهای ما به یاد خدا و «ذکر الله»، بخاطر این است که دنیا و لذتهایش را از دست میدهیم و دلمان میگیرد و یاد خدا می افتیم و ... یعنی دردِ نرسیدن به این شغل و آن مدرک یا نداشتن این سطح از رفاه و آن درآمد و درد دوری از این دختر و آن پسر یا این کالا و آن خدمات است که ما را به وادی حرف زدن با خدا و یاد او و کمکخواهی از دستگاهش میکشاند. خدا هم گرچه در قرآنش از این وضعیت ما گله کرده که «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین... و اذا نجاهم الی البر اذا هم یشرکون» اما خیلی هم به رویمان نمیآورد و به احترام خداپرستیِ نصفه و نیمهای که داریم، با ما راه میآید.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔷 اما در کلاسهای بالاتر ِ خداپرستی که نباید از این خبرها باشد و فرصتهایی که در رجب و #شعبان و ماه مبارک رمضان قرار دادهاند، نرم افزاری برای عبور از این بچهبازیها و حرفه ای شدن ِ امّت پیامبر اکرم در تهذیب و تکامل و اخلاق و معنویت است. شاید بخاطر همین بوده که این «بذکرک» در وسط این فراز استثنایی گنجانده شده تا بگوید: این اشتیاق به یاد خدا (ولها الی ذکرک) باید مبدأ و علت و موتور محرکهای داشته باشد از جنس یاد خدا (بذکرک) و نه غم از دستدادن دنیا و لذتهایش. یعنی نمیخواهم «نرسیدن به حاجتهای دنیایی» باشد که مرا به در خانه تو بیاورد. بیا و کاری کن که «یاد خودت» باعث بشود که من به ذکر و یادت مشتاق شوم. خیلی سخت شد، اصلا شاید دور و تسلسل به راه افتاد؛ نه؟
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔶 نه! یعنی اگر کسی به یاد «ارکانا لتوحیده» بیفتد و «من اراد الله بدأ بکم» را فراموش نکند و «ذکرنا ذکرالله» را بخاطر بیاورد و بداند که تنها راه واقعی برای توحید و ذکرالله، ائمه معصومین هستند، از خیالِ «دور و تسلسل» نجات پیدا میکند و میفهمد که در «اشتیاق به ذکر خدا بوسیله ذکر خدا» آن «ذکر خدا»ی دومی، همان یاد ائمه معصومین است که میتواند جای غمهای دنیا را بگیرد و علت اشتیاق واقعی و نیاز حقیقی به یاد و ذکر خدا شود.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔷 اما راستش را بخواهید هنوز گیر داشتم. یاد ائمه هدی چطور میتوانست علت اشتیاق واقعی و غیردنیایی به ذکر خدا باشد؟ من ِ بدبخت که حتی این راه نجات را هم خراب کرده بودم و توی روضهها هم فقط وقتی خوب گریه میکردم که دلم زیر آوار مشکلات زندگی لِه شده بود. پس دنیازدگی در گریه بر اهل بیت هم.... اینجا بود که فراز دلربای بعدی _ که انگار داشت جمله قبلی را تفسیر میکرد _ به دادم رسید: «و همتی فی رَوح نجاح اسمائک و محل قدسک» همّ و غم و اهتمام و همت من را متمرکز کن در «نسیم پیروزی نامهایت» و بعد «اسمائک» را به «نحن الاسماء الحسنی» که امام صادق گفته بود و «السلام علی اسم الله» که در زیارت علی بن ابیطالب میگوییم، اضافه کردم و گفتم: همّ و غم مرا در پیروزی دستگاه اهلبیت قرار بده.
ادامه👇👇👇
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
🔅مسالهی «بذکرک»
یا
توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»🔅
••─━⊱✦صفحه اول✦⊰━─••
🔷 چند وقتی بود که وسطِ «و الهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک» گیر میکردم؛ همان فراز پر از ناز و نیاز ِ مناجات #شعبانیه را میگویم که در ادامه، با عبارت عجیب و شاید بینظیر ِ «و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک» تکمیل شده. البته معلوم بود که «وله» در عربی با «الی» متعدی میشود و ترجمه این فراز را به همچین چیزی تبدیل میکند: «شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن». یعنی تکلیفم با «الی ذکرک» معلوم بود اما سر این گیر کرده بودم که این «بذکرک» اینجا چه کار میکند و چه معنایی دارد؟
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔶 کمکم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاقهای ما به یاد خدا و «ذکر الله»، بخاطر این است که دنیا و لذتهایش را از دست میدهیم و دلمان میگیرد و یاد خدا می افتیم و ... یعنی دردِ نرسیدن به این شغل و آن مدرک یا نداشتن این سطح از رفاه و آن درآمد و درد دوری از این دختر و آن پسر یا این کالا و آن خدمات است که ما را به وادی حرف زدن با خدا و یاد او و کمکخواهی از دستگاهش میکشاند. خدا هم گرچه در قرآنش از این وضعیت ما گله کرده که «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین... و اذا نجاهم الی البر اذا هم یشرکون» اما خیلی هم به رویمان نمیآورد و به احترام خداپرستیِ نصفه و نیمهای که داریم، با ما راه میآید.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔷 اما در کلاسهای بالاتر ِ خداپرستی که نباید از این خبرها باشد و فرصتهایی که در رجب و #شعبان و ماه مبارک رمضان قرار دادهاند، نرم افزاری برای عبور از این بچهبازیها و حرفه ای شدن ِ امّت پیامبر اکرم در تهذیب و تکامل و اخلاق و معنویت است. شاید بخاطر همین بوده که این «بذکرک» در وسط این فراز استثنایی گنجانده شده تا بگوید: این اشتیاق به یاد خدا (ولها الی ذکرک) باید مبدأ و علت و موتور محرکهای داشته باشد از جنس یاد خدا (بذکرک) و نه غم از دستدادن دنیا و لذتهایش. یعنی نمیخواهم «نرسیدن به حاجتهای دنیایی» باشد که مرا به در خانه تو بیاورد. بیا و کاری کن که «یاد خودت» باعث بشود که من به ذکر و یادت مشتاق شوم. خیلی سخت شد، اصلا شاید دور و تسلسل به راه افتاد؛ نه؟
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔶 نه! یعنی اگر کسی به یاد «ارکانا لتوحیده» بیفتد و «من اراد الله بدأ بکم» را فراموش نکند و «ذکرنا ذکرالله» را بخاطر بیاورد و بداند که تنها راه واقعی برای توحید و ذکرالله، ائمه معصومین هستند، از خیالِ «دور و تسلسل» نجات پیدا میکند و میفهمد که در «اشتیاق به ذکر خدا بوسیله ذکر خدا» آن «ذکر خدا»ی دومی، همان یاد ائمه معصومین است که میتواند جای غمهای دنیا را بگیرد و علت اشتیاق واقعی و نیاز حقیقی به یاد و ذکر خدا شود.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔷 اما راستش را بخواهید هنوز گیر داشتم. یاد ائمه هدی چطور میتوانست علت اشتیاق واقعی و غیردنیایی به ذکر خدا باشد؟ من ِ بدبخت که حتی این راه نجات را هم خراب کرده بودم و توی روضه ها هم فقط وقتی خوب گریه می کردم که دلم زیر آوار مشکلات زندگی لِه شده بود. پس دنیازدگی در گریه بر اهل بیت هم.... اینجا بود که فراز دلربای بعدی _ که انگار داشت جمله قبلی را تفسیر میکرد _ به دادم رسید: «و همتی فی رَوح نجاح اسمائک و محل قدسک» همّ و غم و اهتمام و همت من را متمرکز کن در «نسیم پیروزی نامهایت» و بعد «اسمائک» را به «نحن الاسماء الحسنی» که امام صادق گفته بود و «السلام علی اسم الله» که در زیارت علی بن ابیطالب میگوییم، اضافه کردم و گفتم: همّ و غم مرا در پیروزی دستگاه اهلبیت قرار بده.
ادامه دارد...👇👇👇
✅ https://eitaa.com/HossiniehAndisheh