💠 وحید به مثابه درس عبرت!
در حالی که بسیاری از زندانیان متهمین که به جرایم امنیتی و براندازی و... متهم شده بودند، این روزها مشمول عفو شناخته شده و منع تعقیب شدند، #وحید_اشتری، فعال عدالتخواه باید چند روز دیگر خودش را برای رفتن به زندان معرفی کند تا کام بسیاری تلخ تر از قبل شود.
اما در این اقدام آن هم یک روز پس از سالگرد پیروزی انقلاب، درس عبرتی است. نه البته برای وحید که سالیان است می شناسمش بلکه برای جامعه و بخصوص فعالین سیاسی و مبارزان با فساد و عدالتخواهان.
اینکه اگر روزگاری به حق یا ناحق، متهم به جرایم امنیتی، حتی براندازی و محاربه هم شوید، شاید از مجازات شما چشم بپوشیم، اما اگر وارد حیات خلوت اهالی قدرت و ثروت شوید و بخواهید آنان را مورد پرسش قرار دهید، عاقبتی جز عاقبت وحید اشتری نخواهید داشت.
✍سلمان کدیور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠فساد سیستمی؟!
فساد سیستمی معنایش فاسد بودن کل سیستم نیست! فسادی است که از خلال ساز و کارهای قانونی و از ضعف نظارت وناتوانی اجرایی تولید میشود.
معافیت مالیاتی برای هنرمندان و فعالیتهای هنری نمونهای از فساد سیستمی است. جریمههای قابل تحمل برای تخلف در ساخت و ساز همینطور. افزایش دریافتی پزشکان که در دولت روحانی رخ داد نمونهای آشکار بود و ارز مسافرتی و دانشجویی که سالها ادامه داشت مثالهایی خجالتبار.
مهار واردات سیاست خوبی است اما وقتی باسختگیری در داخل انجام نشود مردم با گوشت وپوستشان چاپیده شدن توسط خودوروساز، تولیدکننده لوازم خانگی و... را احساس میکنند. به هر کس بگویید متوجه میشود که این فساد از خودِ سیستم درآمده.
مثال دیگر برداشت بیرویه است. وقتی آب را به قیمت مفت به کارخانهها، نیروگاهها،کشاورزان بزرگ یا صاحبان ویلا و استخر میدهند ومنابع غارت میشود نتیجهاش چیزی غیر از تخریب دشتها و سفرهها(آسیب دیدن ضعیفترینها، تبعیضهای شدیدتر)نیست.
خصوصیسازی هم منشأ فسادهای بسیاری شده. آزادسازی اقتصاد درتحریم قابل دفاع نیست واگر نظارتها کمتر شود احتمال فسادبیشتر خواهد شد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 فساد در ایران، چه سیستمی باشد چه نباشد، مبارزه با آن سیستماتیک نیست!
🔹اینکه اسم این فسادها، #فساد_سیستماتیک است یا فسادسیستمی یا فسادسازماندهی شده یا مافیا یا مملکت هزار فامیل یا هرچه؛ مهم نیست. اسمش را هرچه میخواهید بگذارید. اینکه یک عده بگویند کل سیستم فاسد است و در مقابل عدهای بگویند نه نظام سالم است؛ دو قطبی غلطی است. هرچه میخواهید بگوئید!
🔹اما مسئله اصلی این است که مبارزه با فساد، سیستماتیک و همه جانبه و عمیق و موثر و عبرتآموز نیست. سیستم دستگاههای نظارتی و دیدهبان و نهادهایی که وظیفه کشف و برخورد عبرت آموز با فساد را دارند، #بلاتردید_ناکارآمد هستند. سازمان بازرسی، دیوان محاسبات، وزارت اطلاعات و سایرین که مسئولند.
🔹از طرفی گزارشهای این نهادها که گاهی اوقات تخلفات را زودتر هم اعلام میکنند، ضمانت پیگیری و برخورد ازسوی قوه قضا ندارد و پروندههایی هم که تشکیل میشود نتیجه دلچسب و موثری ندارد. نه برای سایرین عبرت آموز است نه برای مردم خوشحالکننده؛ وقتی مشمول زمان میشود و در نهایت تخفیف میخورد!
🔹مبارزه سیستماتیک با فساد یعنی کل سیستم بصورت یکپارچه روی فساد و تخلف حساس است و در کسری از زمان، هرگونه تخلف کشف شده و بدون اینکه مشمول زمان شود ابعاد شبکههای فساد روشن شده و سریعاً وارد فاز قضایی شده و جلوی تخلفات و فسادها گرفته میشود! مبارزه سیستماتیک یعنی بستن گلوگاهها!
🔹یکی از این گلوگاهها، بانکهای خصوصیاند. بانکهایی که اعتبار دروغین میزایند و از قِبل این اعتبارات، وام های کلان به خودشان میدهند و بازار مسکن و طلا و سکه و ارز را بدست میگیرند!
یکی از این گلوگاهها، سیستمها و صنایع ارزآور است. یکی گمرکات و بنادر است که کاملاً رهاست و الی آخر!
🔹خلاصه؛ این دعواها که فساد سیستمی است یا نیست؛ ارزشی ندارد. هرچه هست مبارزه با فساد، سیستمی وسیستماتیک وهمه جانبه و موثر و عبرت آموز نیست. فساد پشت فساد، یعنی سیستم سوراخ دارد آن هم سوراخهای بزرگ! شبکههای فساد در هر نهاد و دستگاهی، ضعیف یا قوی، وجود دارند. این را حل باید کرد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠از همان دست که دادید، میگیرید
یکی از مقامات دولت گفته بود که ما مخالفان یا منتقدان منصف نداریم. شاید درست گفته باشد، ولی مگر در گذشته که خودتان در موضع منتقد دولت قبل بودید، انصاف داشتید که امروز انتظار انصاف از منتقدان و مخالفان خود دارید؟ مگر جز این است که آنچه را بر دیگران پسندیدید و رفتار کردید، امروز شاهد همان وضعیت علیه خود باشید؟
پس چیزی که عوض دارد گِله ندارد. در ادبیات فارسی از این نوع ضربالمثل فراوان است. چرا؟ به دلیل رواج اینگونه انتظارات نامعقول. نگاهی به نقدهایی که علیه دولت روحانی میکردید و وعدههایی که میدادید بیندازید، ماجرا روشن خواهد شد. کافی است سری به توییتر بزنید.
تازه در آن زمان از مصونیت هم برخوردار بودید و کسی نمیتوانست بگوید بالای چشم شما ابروست، و فراتر از نقد، چوب هم لای چرخ میگذاشتید، آن هم چه چوبی! حالا که خوشبختانه به هر دلیلی کسی یا جرأت چنین کارهایی را ندارد و یا آن قدر انصاف دارند که چنین رفتاری را پیشه نکنند. با این مقدمه بد نیست که به برخی از آن رفتارها اشاره شود.
اول مسأله ارزپاشی و فروش ارز فردایی و تثبیت نرخ ارز است. همه میدانیم که سیاست ارز ۴۲۰۰ اشتباه بود. البته بنده در عین اشتباه دانستن آن معتقدم، دولت روحانی به علت مواجهه با شکاف بزرگ درونساختاری میترسید که سیاستی جز این را اتخاذ کند، ضمن اینکه امید داشت زود از آن بحران رد شود و مهمتر اینکه سال بعد خواست بساط آن ارز را جمع کند، به دلیل اتفاقات آبان ۱۳۹۸ که ریشه در همان شکاف درونساختاری داشت، به طور کلی ترسید و این ایده را کنار گذاشت.
هیچ کدام از این موانع در دولت جدید وجود نداشت. یعنی نه به حل برجام معتقد بودند، نه شکاف درونحکومتی داشتند و نه شکی در اشتباه بودن این سیاست وجود داشت. نتیجه چه شد؟ حذف ارز ۴۲۰۰ و تثبیت نرخ ۲۸۰۰۰ تومانی و ادامه سیاست قبلی در نرخ جدید، به طوری که اکنون اختلاف قیمت به حدود ۲۰۰۰۰ تومان رسیده، یعنی به همان اندازه قبلی و از همه مهمتر اگر ارز ۴۲۰۰ برای چند قلم کالای محدود بود، ارز کنونی هیچ محدودیتی ندارد.
اقدام دیگر فروش ارز به مردم با اندکی زیر قیمت بازار که حتی در دولت روحانی هم چندان رواج نداشت. نتیجه چه شد؟ افزایش قیمت ارز!! یک نفر هم نیست که بگوید آیا این ارزپاشی هدفی جز کسب درآمد دارد؟ حتی مدتی هم ارز فردایی فروخته شد، همان کاری که مقامات سابق بانک مرکزی را برای انجامش به پای میز محاکمه کشاندند. تعدادی نیز زندان شدند، و از سرنوشت پروندههای آنان خبری نیست.
مورد بعدی فروش خودرو است. چند نفر از مدیران خودرویی کشور را زندان انداختند، چه پولهایی که در این میان از جیب شرکتهای خودرویی در آمد و به جیب خریداران ویژه رفت، ولی نهایت چه شد؟ اعلام سیاستهای عجیب و غریب فروش خودرو با تغییرات هفتگی و بعضاً روزانه و توزیع هزاران میلیارد تومان رانت میان افراد خاص و از همه مهمتر تخریب سازوکار تولید و در کنار آن رواج اخلاق لاتاری و تخریب رفتار اقتصادی مردم بود که به صورت حریصانهای در پی خرید خودرو برای کسب سودی بادآورده هستند.
جالب است که حدود ۵۰۰ هزار نفر در طرح حمایت از جوانی جمعیت و فرزندآوری برای خرید خودرو ثبت نام کردهاند، در حالی که تعداد نوزادان متولد شده امسال از سال گذشته هم کمتر شده است.
نمونه بعدی سیاستهای مالی است. دولت کنونی مدعی است که نفت را حتی به اندازه سالهای برجام میفروشد. مبارک است. ولی فروش نفت مساله مردم نیست، آنچه مهم است نتیجه این فروش در افزایش سرمایهگذاری، رشد اقتصادی و کاهش تورم است. اینها کجاست؟
رشد ۳ درصدی ناپایدار مسأله ایران را حل نمیکند، و مهمتر تورم حدود ۵۰ درصدی است. این تورم از کجاست؟ شما که فروش نفت بیشتری دارید پس چرا مثل سالهای برجام تورم یک رقمی و رشد بالای ۱۲ درصدی را تجربه نمیکنیم؟ شاید اینها را هم بتوان تحمل کرد، ولی آیا هیچ چشماندازی را پیش روی جامعه قرار دادهاید؟
نمونه بعدی طرح مولدسازی است. با کلمات و نامگذاریهای زیبا که نمیتوان امور را زیبا کرد. انصافاً اگر این ایده در دولت قبل مطرح میشد که جاهایی مثل اردوگاه منظریه را بفروشد، چه غوغایی بپا میکردید؟ که البته حق هم بود. اکنون منتقدان چه کنند؟ آیا ممکن است که در دولتی دیگر چنین مصونیتی قضایی برای مدیران در نظر گرفت؟ در حالی که پیشتر حتی مدیرانی که مطابق مقررات عمل میکردند دچار مشکل میشدند. امروز برای مدیران خودی مصونیت قضایی لحاظ میشود.
انتظار سکوت از دیگران نه تنها منطقی نیست بلکه به سود دولت و حکومت هم نیست. اگر انتقادها از مرحله انصاف هم گذر کرده باشد، نتیجه طبیعی همان عملکردی است که در گذشته از خود نشان دادهاید. از همان دست که دادید؛ میگیرید.
✍️عباس عبدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 آیا کسی حق اعتراض دارد؟!
۱۲ دیماه، «کانون انجمنهای صنفی کارگران پالایشگاههای گاز استان بوشهر» به عنوان بزرگترین تشکل رسمی کارگری کشور با ۱۴۰۰۰ عضو، نامهای به #استاندار_بوشهر مینویسد و از وی درخواست مجوز برای برگزاری تجمع صنفی مسالمتآمیز میکند.
علیرغم وعدهی استاندار بوشهر مبنی بر تعیین مکان برای اعتراضات، اعتنایی به درخواست کانون نمیشود تا نامه دوم و سوم هم زده شود. اما واکنش استاندار بوشهر همچنان سکوت است. در نهایت کارگران تصمیم میگیرند با صدور اطلاعیهای، زمان، مکان و مدت تجمع را اعلام کنند.
صدور اطلاعیه با واکنش شورای تأمین عسلویه مواجه میشود و پس از به نتیجه نرسیدن مذاکرات، در نهایت علیرضا میرغفاری رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران، شب قبل از تجمع بازداشت میشود که پس از پارهای گفتگوها و مذاکرات، عصر روز بعد بدون قید آزاد میشود. با این حال تا اطلاع ثانوی حضور وی در محل کار ممنوع است.
از طرف دیگر ۱۰ نفر از کارگران هم به اتهام شرکت در تجمع اول اسفند بازداشت میشوند.
این برخوردها در شرایطی است که این کانون در بحبوحهی اغتشاشات از تجمعات سیاسی برخی کارگران اعلام برائت کرده و در بیانیههای متعدد بر صنفی بودن تجمع خود تاکید کردهاند. حتی در آخرین اطلاعیه تاکید شده که صرفاً کارگرانی در تجمع شرکت کنند که شیفت کاری ندارند تا کار و تولید دچار وقفه نشود!
📎پ.ن:
#انجمن_صنفی_کارگران ساختاری است که بخشی از کارگران به آن اعتماد دارند. این ساختار میتواند پل ارتباطی بین حاکمیت و کارگران باشد برای روز مبادا؛ و شما دارید این پل ارتباطی را خراب میکنید! این یعنی حکمرانی بد!
تجمع کسانی که اینقدر دارند در چارچوب نظام کار میکنند را اگر نپذیرید، فضا برای اغتشاش باز میشود و این کار شما بازی با #امنیت ایران است.
#کارگران میخواهند نمایش دموکراسی بدهند؛ نمایش بدهند که درون #جمهوری_اسلامی کارگران میتوانند بیایند گفتگو کنند، حق خودشان را هم بگیرند، پس این نظام اصلاحپذیر است و دارد کار میکند.
همانطور که در اغتشاشات مقابل بیبیسی و ایراناینترنشنال و... ایستادیم، اینجا هم در کنار شما (انجمن صنفی کارگران) هستیم چرا که معتقدیم شما سربازان امنیت ملی ایران هستید. شما باعث میشوید که هم پالایشگاه عسلویه از کار باز نماند، هم مسیح علینژاد و bbc نتواند کاری کند و هم حق اولیه کارگران ضایع نشود.
در این قضیه فارغ از مطالبات، مسئلهی اصلی پایمال شدن فجیع #حق_اعتراض است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 از خواب خرگوشی شیخ ابواسحاق تا هشدارهای سید علی خامنه ای!
بخش اول
رهبر انقلاب در یکی از دیدارهای دانشجویی خود در اسفند 79 روایتی از بی عرُضگی یکی از حاکمان شهر شیراز در زمان حافظ را نقل می کنند که خواندش خالی از لطف نیست.
«در زمان حافظ، چهار امیر پشت سر هم بر شیراز حکومت کردند که یکی از آنها شاه شیخ ابواسحاق است - البته اسمش شیخ است، اما شیخ نبوده - حافظ هم در چند جا اسم او را آورده؛ چون به او بسیار علاقهمند بوده است. شاه شیخ ابواسحاق، هم جوان، هم زیبا و هم بسیار عیّاش بوده است. امیر مبارزالدّین - که یکی از پادشاهان آن منطقه بود - از کرمان حرکت کرد و به طرف شیراز آمد و قصد داشت این شهر را بگیرد. برای حمله به شیراز، آرام میآمد تا شیرازیها نفهمند و او ناگهان شیراز را محاصره کند و فرصت دفاع به آنها ندهد. بعضی از مردم از ماجرا آگاه شدند، مأموران حکومت هم قضیه را فهمیدند؛ اما کسی اصلاً جرأت نمیکرد موضوع را به شاه شیخ ابواسحاق خبر دهد. دشمن نزدیک شیراز رسید و تمام منطقه جلوِ حصار شیراز را اردو زد.
وزیر شاه شیخ ابواسحاق بالاخره دید اینطوری نمیشود؛فردا دشمن به شهر حمله میکند و پادشاه خبر ندارد که دشمن پشت شهر است.آیا این برای یک مسؤول هنر است که نداند دشمن کجاست؟!وزیر پیش شاه شیخ ابواسحاق آمد،اما دید جرأت نمیکند مستقیم به او بگوید! لذا از راهش وارد شد؛ گفت هوا خیلی خوب و بهاری است و صحرا سبزهزار است؛آیا میل ندارید بالای پشت بام قصر بروید و بیرون را تماشا کنید؟به این بهانه پادشاه را از داخل قصر بیرون کشید و بالای قصر برد. وقتی پادشاه روی پشت بام رفت و نگاه کرد، دید کسانی در بیابان اردو زدهاند. پرسید این اردو مربوط به کیست؟گفت متعلّق به امیر مبارزالدّین است. گفت چه موقع آمدهاند؟ گفت - مثلاً - ده روز است.این پادشاه بیغیرت و بیعرضه به جای این که بلافاصله بیاید و لباس جنگ بپوشد - البته بعد هم جنگ کرد و ابتدا اسیر و سپس کشته شد -گفت اینها حیفشان نیامد در این هوای خوشِ بهاری به جنگ آمدند! اینگونه نمیشود انسان مسؤولیتهای مهم جامعه را بر عهده گیرد.»
آری هنر اصلی و ویژگی بارز آیت الله خامنه ای دشمن شناسی اوست. او عرصه شناس است. او اولویت های دشمن را می شناسد و برای مردم و جریان انقلابی اولویت سازی می کند. وی خیمه های برافراشته دشمن در اطراف شهر را سالها زودتر از اطرافیان و دوستدارانش دیده و شناخته است. جنگ اقتصادی دشمن سالهاست اولویت اول ترویج گفتمانی رهبر انقلاب است. اولویتی که انگار هنوز برای برخی کارگزاران نظام و نیروهای انقلابی اولویت نشده است.
آیت الله خامنه ای در این کارزار درست است که فشار را از ناحیه دشمن تعریف کرده و جنگ اقتصادی او را افشا می کند،اما عامل مشکلات را در داخل جست و جو می کند و همه مشکلات را گردن دشمن نمی اندازد:«ما همه مشکلات را به گردن امریکا نمیاندازیم - مشکلات ما از خودمان است - منتها دشمن میخواهد از این مشکلات حداکثر استفاده را بکند و پدر کشور و ملت را دربیاورد؛این را هم نگوییم؟! ما نمیگوییم اگر تورم هست،تقصیر امریکاست؛ نه، اگر تورم و کاهش قدرت خرید و کمبود اشتغال هست، چه کسی گفته تقصیر امریکاست؟این تقصیر خود ماست، تقصیر مسؤولان است؛ اما اگر اسم امریکا را میآوریم، میخواهیم بگوییم گرگی کمین گرفته و پشت خم کرده تا به شما حمله کند؛ از این غافل نباشید. به مسؤولان میگوییم ضعفها را برطرف کنید؛ به شما میگوییم متوجه این دشمن باشید تا به شما حمله نکند.»
این کشاکش شمشیرهای اقتصادی و زخم های دردناک آن بر تن مردم آنقدر برای ایشان ضجرآور است که خاضعانه ابراز خجالت می کند: «در زمینهی مسائل اقتصادی خب الان مشکلاتی در کشور وجود دارد: تورم بالا یکی از اساسیترین مشکلات است؛ کسری بودجه هست؛ معیشت مردمِ کمدرآمد هست -که اینها مشکلات مهم است- کاهش ارزش پول ملی هست، که این یکی از آن چیزهایی است که انسان واقعاً خجالتزده میشود از این قضیّه؛ کاهش قدرت خرید مردم هست؛ مشکلات فضای کسب و کار هست، این همه هم ما و مسئولین اقتصادی تأکید کردیم، یعنی همه تأکید کردند و گفته شده اما خب مشکلاتی در بهبود فضای کسب و کار وجود دارد؛ مشکلات نظام بانکی هست.»
او بر خلاف برخی کارگزاران غصه دار شرایط موجود است: «متأسّفانه امروز وضع معیشت مردم خوب نیست؛ این غصّهی بزرگی است برای ما.» بر خلاف تصور برخی ایشان نه تنها کانالیزه نشده بلکه آمار دقیقی از ریز قیمت های افسار گسیخته اقلام مصرفی مردم دارد:«مشکلات معیشتی، امروز چیزی است که آحاد مردم، همه آن را احساس میکنند؛ یک بخشی از مردم هم بشدّت و واقعاً زیر فشارند؛ گرانی هست؛ در مواد غذایی، گوشت، تخممرغ، مرغ، بقیّهی چیزهای لازم در زندگی، اجاره بهای مسکن در وسایل منزل، وسایل دیگر و امثال اینها، گرانی فراوان است. خب اینها واقعاً فشار میآورد روی مردم.»
✍علی ریاحی پور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 از خواب خرگوشی شیخ ابواسحاق تا هشدارهای سید علی خامنه ای
بخش دوم
علت تاکید ها و اخطار های چند صدباره ایشان آن است که حقیقتا تلخی شرایط موجود را با تمام وجود درک و لمس می کنند و نمی توانند دمی بر نیاورند و همواره صدای مشکلات مردم بوده اند: «تلخیها و سختیها عمدتاً مربوط به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم است؛ طبقات متوسّط و ضعیف...درگیر این مشکلات بودند و همچنان هستند؛ چون از وضع مردم مطّلع هستم، لذا تلخی را با همهی وجود حس میکنم؛ تلخی کامِ مردم، بخصوص مردمِ ضعیف و فرودست و طبقات ضعیف» «وضع اقتصادی با همهی این تلاشهایی که انجام میگیرد، مطلوب نیست؛ مردمِ زیادی هم از لحاظ اقتصادی در فشار هستند. مسئلهی گرانیها و این چیزها را کموبیش شماها میدانید و بسیاری از مردم آن را با همهی وجودشان لمس میکنند؛ این یک مشکلِ اساسی کشور است.»
او در کنار پیشرفت ها ضعف ها را می بیند. همان ضعف هایی که چون زخمی کهنه و جذاب، مگسها روی آن نشسته و شروع به مکیدن می کنند: «خب، پس گفتیم که ما پیشرفت کردیم امّا آیا در کنار این پیشرفتها ضعف نداریم؟ چرا، الیماشاءالله؛ ضعف داریم، کمبود داریم؛ کمبودهای زیادی [هم] داریم؛ دلایل مختلفی هم دارد. کمبودهای ما، ضعفهای ما کم نیست. بعضیاش را مردم احساس میکنند، میفهمند؛ خب گرانی هست، تورّم هست، کاهشِ ارزشِ پولِ ملّی هست؛ اینها ضعف است؛ اینها را ما داریم. ضعفهای دیگری هم داریم، در بخشهای مختلف، بخشهای اداری، غیره.»
رهبری معظم انقلاب در میان زخمهای متعدد و دردآور مردم و حاکمیت، دست روی اصلی ترین و اولویت دار ترین آن یعنی تورم می گذارند:«خب رشد اقتصادی اگر بخواهد پیدا بشود، تولید اگر بخواهد افزایش پیدا کند، باید ثبات اقتصادی باشد، تورّم باید مهار بشود. امروز یکی از کارهای اساسیای که مسئولین کشور، قوّهی مجریه، قوّهی مقنّنه، دستگاههای پیگیری و دستگاههای اجرائی به عهده دارند ــ مسئولین مستقیم، مسئولین غیر مستقیم ــ این است که [مشکلات را] علاج کنند. علاجپذیر است؛ اینجور نیست که علاج نداشته باشد؛ راه دارد، باید راهش را پیدا کنند. علاج کنند تورّم را؛ این ثبات اقتصادی، ثبات قیمتها، کشور را پیش میبرد؛ پس نگاه باید این نگاه باشد.» «حالا بخشی از این مشکلات، ناشی از تورم است. ما در کشور کمبود کالا نداریم؛ خوشبختانه کالاهای گوناگونِ مورد نیاز مردم در کشور فراوان یافت میشود؛ لیکن مسئلهی گرانی و کاهش قدرت خرید وجود دارد؛ این را باید علاج کنید؛ این به عهدهی بخشهای مختلف اقتصادی است؛ یعنی هم بخشهای ستادیِ اقتصادی، هم بخشهای عملیاتیِ اقتصادی - مثل وزارت صنعت و معدن و تجارت، وزارت جهاد کشاورزی، بخشهای دیگر - که باید به طور جد انشاءالله این را دنبال کنند.»
رهبر انقلاب صرفا به بیان مشکلات و همدردی و... اکتفا نکرده اند و بارها راه حل هم ارائه داده اند: «ما در زمینهی اقتصاد کشور مشکلات داریم دیگر؛ این گرانی، این تورّم، این کمارزش شدن پول ملّی، خب اینها به مردم فشار میآورد؛ اگر بخواهیم اینها برطرف بشود، تنها راه همین است که بپردازیم به مسئلهی تولید ملّی.»
اشارات بالا تنها مشتی نمونه خروار است از صدها سخنرانی و دستور و ارشادات اقتصادی رهبر انقلاب. آنچه عیان میباشد آن است که رهبری انقلاب چه در لایه حکمرانی و ابلاغ سیاست های کلان اقتصادی و چه در لایه ارشادات و تذکرات اقتصادی، وظیفه و رسالت خود را بارها انجام داده و امروز توپ در زمین کارگزاران نظام است. کارگزارانی که حداقل امروز دیگر در شرایط حاکمیت یکدست سیاسی، بهانه ای برای کار نکردن ندارند و مردم و رهبری همچنان منتظر اقدامات و پیگیری های آنان می باشند. امروز نه چُنان دوران شیخ ابواسحاق هستیم که حاکم جامعه در عیش و نوش باشد و غافل از کید و مکر دشمن و نه مردم چُنان وزیر شاه هستند که از حاکمان بترسند و چیزی نگویند تا آنقدر دیر شود که دشمن کار خود را یکسره کند. امروز رهبری و مردم در کنار یکدیگر عَلَم مطالبه مهار تورم و بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی را بدست گرفته اند و کارگزاران باید هم جواب ولی نعمتان و صاحبان انقلاب را بدهند و هم جواب نائب امام زمان(عج).
✍علی ریاحی پور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا سیاست ارزی فرزین شکست خورد؟
از منظر علم حکمرانی و مدیریت (و نه علم اقتصاد)، هرگاه یک کشور با کمبود منبعی یا کالا یا خدمتی روبرو شود اولین قدم صرف نظر از هر مکتب فلسفی یا ایده اقتصادی، تحت اختیار کامل قرار دادن آن منبع توسط دولت، ایجاد مکانیسم توزیع عادلانه و محدویت و تنبیه تعدی از این قواعد توسط دولت است.
اروپا در زمستان فعلی دچار بحران کمبود گاز شد، این بحران خیلی شدیدتر و جان کاه تر از بحران ارزی فعلی ایران بود، چه کرد؟ آیا اجازه داد بازار آزاد تعیین کننده واردات، ذخیره، توزیع و مصرف گاز باشد؟! گاز و کمبود آن را محل جولانگاه دلالان، سودجویان و سفته بازان کرد؟ به مردم اجازه داد همه وارد بازار دلالی و خرید و فروش گاز شوند و از محل تغییر قیمت ها سود کنند؟ مگر آن ها مروج اقتصاد لیبرالیستی نیستند آیا چنین کردند؟ هرگز! هرگز!
دولت های این کشورها تمام ادعای روشنفکری آزادی بازار و مکانیسم قیمت و قیمت واقعی و این ادعاهای خودساخته در دانشکده های اقتصادی را کنار نهادند و خود بر همه چیز تولید و توزیع گاز مدیریت کردند و بر نحوه مصرف گاز نیز چیره شدند.
همه چیز را سهمیه بندی کردند، قیمت های دستوری را تا سر حد ممکن به همه بخش خصوصی ها تحمیل کردند، حد مصرف و مصرف دستوری را نیز در تمام کشورها پیاده کردند، هرکس فراتر از استاندارد تعریف شده مصرف می کرد شدیدا جریمه، زندانی و تنبیه می کردند! مالیات های سنگین، انتظام فوق العاده و تحت کنترل قرار دادن همه شرکت های حوزه انرژی تنها بخش کوچکی از این #مدیریت_مقتدر بود، آن ها از کتاب های اقتصادی که در مخ محصلان اقتصادی ایران کرده اند هم خجالت نکشیدند از این همه اقتدار و دور زدن اقتصاد بازار آزاد نیز که خود توی کله اقتصاد خوانده های جهان سومی کرده اند شرم نکردند، حتی برخی کشورهای اروپایی همچون فرانسه هیزم و زغال را هم سهمیه بندی و تحت تملک دولت برای توزیع عادلانه آن درآوردند و قیمت دستوری بر آن نهادند.
آنگاه مدیدان ایران ما از لیبرال های غربی لیبرال تر و از طرفداران آزادی اقتصادی و نظام سرمایه داری غربی، سرمایه سالارتر شده اند در اوج کمبود ارز در کشور، بخش خصوصی را سکاندار بازار ارز کرده، دولت ارز ترجیحی را حذف می کند، بازار مبادله آزاد ارز می گذارد، خروج سرمایه را آزاد و به کسانی که به دلار نیاز ندارند با کارت ملی دلار می دهد!
و آنقدر آزادانه و رها همه چیز را کرده اند که شرکت هایی که منابع کشور را صادر می کنند ارز خود را بر نمی گردانند اگر هم بر گردانند در بازار آزاد به قیمت بالا و صعودی می فروشند، هیچ کس هم تنبیه یا مجازات نمی شود هیچ کنترلی هم نیست و هر کس به هرکس است! بعد که اعتراض می کنیم می گویند ما بر اساس فلسفه بازار آزاد عمل می کنیم، بازار توافقی و بازار آزاد برایشان نعوذ بالله خداست، چنان مقدس است که سوءتغذیه و فقر کشور و آسیب فرهنگی و اجتماعی مردم مهم نیست! مهم آن است که مبادا دولت خودش به بازار ورود کند و همه چیز را کنترل کند آن ها سالهاست حضور دولت و تمامیت خواهی آن به نفع مردم را با خواندن همان کتاب های اروپایی برای خودشان و ملت شان حرام دانسته اند، منابع و تولیدات کشور را به قیمت ارز حساب می کنند و باز می خواهند ما به تفاوت قیمت بازا جهانی سوخت را از جیب مردم بکشند، اقتصاد کشور را به قیمت دلار محاسبه می کنند و ناف همه شرکت های بورسی را به دلار گره زده اند!
✍محمد حق شناس
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠قضایِ تبیین باطل
دیروز(۸اسفند) ائمه جمعه مراکز استانها مهمان رئیس جمهور شدند تا در شرایط حساس کنونی مشق تبیین کنند.
این جلسه در کنار گزارش از اقدامات و خدمات دولت دو نکته تازه داشت:
1⃣ آقای رئیسی تصریح کردند یکی از عوامل تورم اخیر، حذف ارز ترجیحی است:
"دولت مردمی توانست در این مدت نرخ تورم را از ۵۹.۳درصد به زیر ۴۰درصد برساند، اما اجرای طرح عادلانه کردن پرداخت یارانهها و #حذف_ارز_ترجیحی که تکلیف قانونی بودجه۱۴۰۱ بود، باعث افزایش دوباره نرخ تورم شد."
چیزی که دلسوزان نظام و دولت ایشان در بدنه انقلابی ماه ها فریاد کردند اما به جایی نرسید!
تدبیر غلطی که هم موجبات تورم شد و هم ارز را سامان نداد!
عجیب اینکه برخی از همین ائمه جمعه بدون تخصص اقتصادی بجای اعتماد کردن به متخصصان انقلابی، آن اقدام را #فتح_خرمشهر خواندند! و احتمالا تحلیل اشتباه خود را جهاد تبیین هم تلقی کردند!
2⃣ التهابات ارزی اخیر را کار دشمن و شکست خوردگان فتنه اخیر خواندند!
https://president.ir/fa/142644
در اینباره هم کاش حرف دلسوزان و متخصصان انقلابی را بشنوند و علتِ چند تومن بالا و پایین شدن روزانه(به قول ایشان روز تعطیل) را، همه علت گرانی ارز و دلاریزه کردن کالاها قلمداد نکنند!
بطور واضح سوء تدبیر آشکار دولتها در جانب عرضه و جانب تقاضای ارز را نمیتوان ندید گرفت و همه را کار چند شبکه مفلوک ماهواره ای و کانال تلگرامی دانست.(شاید دراینباره نوشتم)
🔗 پ.ن:
همیشه برای تصحیحِ تبیین غلط، زود نیست! و همیشه جهادِ باطل(با تبیین غلط)، قابل قضا نیست. حرف دلسوزان خود را بشنوید!
✍محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠پیروز هویت ملی و مایه امید ما بود؟
بله بود. همان طور که پروژه های ملی دیگر مانند پرتاب موشک و ماهواره یا پروژه های سلول بنیادی پژوهشگاه رویان هویت ملی بود. این یکی دراماتیک تر و با روح حماسه سرای ایرانی عجین تر بود چون موجودی زنده خلق و متولد شده بود.
پیروز یک پروژه پژوهشی تمام ایرانی برای تولید یک گونه در معرض انقراض در شرایط آزمایشگاهی بود. چه وقت تولد و چه وقت بزرگ کردن و چه حتی موقع بیماری کسی به یاری ما نشتافت.
پروژه پیروز شکست خورد اما مقدمه پیروزهای بعدی شد. همان طور که نرسیدن ماهواره های قبلی به فضا مقدمه موفقیت های بعدی بود.
این چه دخلی به شما وطن فروشان ناامید ساز و ارتزاق کننده از شکست های ملی ما دارد؟
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠با یک الگوی تکرار شونده از تولید تراژدی برای تخریب نظام مواجهیم
مخالفان نظام طی سال اخیر مدلی را دارند اجرا میکنند که مراحل مشخصی دارد:
۱- یک تراژدی جانسوز بساز
ماجرایی را که باعث جریحه دار شدن احساسات عمومی باشد، پیدا کن یا خلق کن. این می تواند از دختر کرد که در بازداشت فوت شده تا یوزپلنگی که در اثر نارسایی کلیه فوت شده متغیر باشد.
مهم آن است که ظرفیت ایجاد یک تراژدی که در یک سویش انباشت مظلومیت و در سوی دیگرش انباشت ظلم را بتوان تصویر کرد ، داشته باشد.
۲- نظام را به عنوان مقصر کامل همه ماجرا معرفی و تقصیر را گردنش بیانداز.
ممکن است اتفاق طبیعی، تصادفی یا در اثر قصور یا تقصیر یک شخص یا دستگاه باشد. فرقی نمی کند، در هر صورت باید کل نظام متهم شود. باید صدر تا ذیل آن به ایدیولوژی ظالمانه و ناکارآمدی و بی کفایتی در عین دیکتاتوری متهم شود.
۳- نظام را تخریب کنید.
این تخریب از سطح افراد تا عمق ارزش های نظام رخ می دهد. همه ۴۴ سال فعالیت نظام یککاسه میشود و تمام میراث آن زیر سوال می رود. از اخبار جعلی هم در صورت نیاز استفاده میشود. راهکار در تخریب نظام معرفی میشود . البته تخریب عمدتا نظری و ذهنی است که در فضای مجازی رخ می دهد، اما ممکن است در مواردی به یک کنش اجتماعی خیابانی هم بیانجامد.
۴- جمع کثیری از سلبریتی ها و اینفلوئنسرها را بسیج کنید.
برای انتشار وسیع پیام، ایجاد همنوایی دسته جمعی و روایت فراگیر از ظرفیت مرجعیت رسانه ای سلبریتی ها و اینفلوینسرها استفاده می شود.
اینها پیام را چنان به طور انبوه منتشر میکنند، که مارپیچ سکوت ایجاد شود.
اگر کسی هم ساز مخالف زد با انواع اهانت تخریب و ساکت میشود.
۵- ضعف روابط عمومی نظام در کل و عدم پاسخگویی دستگاه ها و فقدان انسجام عملیاتی جبهه فعالان انقلاب در فضای مجازی و ناکارآمدی در تولید روایت رسانه ای مقابل هم به کمک این جریان می آید.
البته در همه موارد این پنج عامل جمع نمی شود لذا شاید از ده ها طرح عملیاتی در سال کمتر از ده موردش کاملا موفق شود که به روایت غالب منجر شود و یک موردش بتواند به سطح کنش خیابانی برسد.
اما انباشت اینها یک تداعی را شکل می دهد.
«نظام ظالم و بی کفایت جمهوری اسلامی مسئول بدبختی ماست و برای نجات خود باید آن را تخریب کنیم.»
شاید چیزی که این روایت کم دارد تا تبدیل به یک طرح انقلابی شود فقدان یک جایگزین روشن، جذاب و فراگیر است که اگر ساخته شود آن وقت کار بسیار سخت می گردد.
✍سید آرش وکیلیان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠ذهن متورم
(برای بیصداترین فریادها)
🔻#بازنشر ِ مطلب به بهانهی گرانیها و بیارزششدن هر روزه و سرسامآور پول ملی و خرد شدن مداوم کمر مردمان سرزمینم و باز بی هیچ امیدی برای شنیدهشدنش
من دانشجوی جامعهشناسیام، نه اقتصاد یا رفاه و سیاستگذاری اجتماعی. از پیامدهای اقتصادی و رفاهی تورم سر در نمیآورم. اما برایم یک جنبهی دیگر از این گرانی همیشگی مهم است: تورم با ذهنهای ما چه میکند؟ آدمیزادی که از صبح تا شب به گرانی فکر میکند، چه بلایی سرش میآید؟
به نظرم تورم، جدا از فقیر کردن و بیچاره کردن اقتصادی ما، یک کار دیگری هم میکند: نوع نگاه ما را به دنیا تغییر میدهد. گرانی، به خصوص وقتی که مقدارش قابل پیشبینی نیست، آرام آرام، ما را به جهان «بیاعتماد» میکند. ذهن تورمزده، به فردا بیاعتماد است. از فردا میترسد. فردا برایش چیزی ترسناک است. تورم، امنیت ِ روانی را از آدمیزاد میگیرد. یعنی وقتی خسته و کوفته به خانه میروی، به جای اینکه دیگر چند ساعتی آرامش داشتهباشی و برای کار فردا آماده شوی، باز هم حس ناامنی داری. از فردا میترسی. آدمیزاد تورمزده، ترسخوردهاست. از ریسمان سیاه و سفید میترسد. از آمدن فردا هراس دارد.
گرانی مداوم و همیشگی، موقعیت روزمره را به موقعیت همیشه اضطراری تبدیل میکند. این عقربهی دور موتور ماشینها را دیدهاید؟ از یک جایی، دور موتور نباید بالاتر برود. حالا ممکن است استثنائاً برای یک معکوس کشیدن یا برای یک سربالایی، لازم باشد دور موتور بالا برود، اما نباید زیاد در آن وضعیت بماند. اگر در آن دور موتور بالا بماند و دنده عوض نکنی، موتور ِ بهترین ماشین دنیا هم باشد، میسوزد. تورم، موتورهای ما را روز و شب، در همان دور بالا نگه داشتهاست. ذهنهای ما، آزاد نمیشوند. مدام نگران فرداییم. مدام در اصطکاک. خلاص نمیشویم.
ذهن تورمزده، خودخواه میشود. آدمیزاد، اهل حساب و کتاب است. در همه جا هم همین است. اما ذهن ِ ترسخوردهی ناامن، مستعد ِ خودخواه شدن است. چرا؟ چون هر جور حساب میکند، فردایش میتواند بدتر از امروزش باشد. ماه دیگرش میتواند فقیر تر و سال دیگرش، بیچارهتر. پس اصلاً فرصت و مجال و امکان فکر کردن به درد دیگران را ندارد. اضطرار دارد. خطر نزدیک است. پس ناخودآگاه شروع میکند به دو در کردن. به پیچاندن. به حقخوری. میل بقایش اقتضا میکند که بدزدد. که جمع کند. حریص باشد. برای آن فردای وحشتناک ِ همیشهی خودش و نهایتاً نزدیکانش، حرص بزند و به هر قیمتی شده، پول جمع کند. حالا میخواهد پول تمیز باشد یا کثیف. حقخوری باشد یا اختلاس. تخم مرغ دزدی باشد یا شتردزدی. همین است که ذهن تورمزده، تکخور میشود. طماع میشود. گور بابای بقیه!
ذهن متورم، "میانبرطلب" میشود. میخواهد راههای کوتاهتر پیدا کند. راههای زودبازده. مسیرهای خلوت. چون زمان طولانی، ترسناک است. چون دیو گرانی لب به لب پاهایش است. پلهای پشت سرش مدام خراب میشود. پس باید بدود. باید زرنگبازی کند. اتوبان و خیابان اصلی جواب نمیدهد. همین است که مستعد گول خوردن میشود: زرنگترها، در باغ سبز نشان میدهند و میاندازنش توی کوچه پسکوچههای بن بست و هست و نیست سخت به دست آمدهاش را به جیب میزنند. دیندار و بیدین و حزباللهی و پیر و جوان و روستایی و شهری هم ندارد. "همه" میخواهند سه سوته میلیاردر شوند. شاید یک شب، یک ماه، یک سال، از این فشار وحشتناک دربیایند. یک نفس راحت بکشند. این است که خوراک ِ کاسپینها و بازاریابیهای شبکهای و سرمایهگذاریهای فیک میشوند. و قربانیتر. بیچارهتر. مستأصلتر.
برای دانشجوی جامعهشناسی، خوب و بد بودن آدمها، روی پیشانیشان نوشته نشده. در ژنشان نیست. با جنم و زرنگ و تنبل و بیجربزه بودن و بیرحم و با اخلاق بودنشان نیست. «موقعیت»شان است. این موقعیت، کارخانهی بیاخلاقی است. جامعه اگر امروز «عاصی ِ خودخواه ِ مستأصل» است، نتیجه این موقعیت است. «موقعیت» را نه توصیه اخلاقی تغییر میدهد، نه دین، نه توصیه به صبر، نه بنر، نه سخنرانی، نه زور و بگیر و ببند. از استثناها بگذریم. برای ساختن ِ جامعهای اخلاقی، باید "موقعیت ِ امن" ایجاد کرد.
حالا سؤالم از شمای مسوول صادق "انقلابی پیشین" این است: (اگر هنوز چندتایی باشند که نان در خون دل مردم نمیزنند) فکر میکردید اقتصاد را فدای اخلاق کردهاید؟ شب به خودتان دلداری دادید که: طوری نیست، دنیا ندارند اما آخرت دارند. با خودتان زمزمه کردید که: «خودمان انتخاب کردیم که طور دیگری زندگی کنیم». نه! والله نه! خسر الدنیا شدن، مقدمهی خسر الاخره شدن بود.
در ذهنتان آخرتشان را میخواهید؟ دنیایشان را درست کنید.
✍مهدی سلیمانیه
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠حکومت صددرصد مردمی آینده!
حکومت آینده حضرت مهدی موعود ارواحنافداه، یک حکومت مردمىِ به تمام معناست.
مردمی یعنی چه؟
یعنی متّکی به ایمانها و ارادهها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنیا را پُر از عدل و داد نمیکند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار میبخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیل میدهد.
(رهبر انقلاب/۳۰مهر۱۳۸۱)
🔗پ.ن:
واژه ها در عصر ما زیاد دستمالی میشوند! بسیاراستعمال میشوند اما در معنا و مصداقشان، اختلاس میشود! گاه مردم گفته اما طبقه خاص، طیف خاص، جناح خاص و... مراد میشود!
"مردمیِ به تمامِ معنا" و "صددرصد مردمی"، از اینجا مهم می شود!
✍محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠فقر و تکاثر؛ ریشه آسیبهای اجتماعی
تعدى به حقوق مالى مردم در ميان گناهان اهميت خاصى دارد. آرى، هيچ جرم و گناهى بقدر تعدى به حقوق مردم، جامعه را فاسد نمىسازد، زيرا مهمترين چيزى كه جامعه انسانى را بر اساس خود پايدار مىدارد، اقتصاديات جامعه است كه خدا آن را مايه قوام اجتماعى قرار داده، و ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنايات و تعديات و مظالم را دقيقا آمارگيرى كنيم و به جستجوى علت آن بپردازيم خواهيم ديد كه علت بروز تمامى آنها يكى از دو چيز است: يا فقر مفرطى است كه انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت، راهزنى، آدمكشى، گرانفروشى، كمفروشى، غصب و ساير تعديات وادار مىكند، و يا ثروت بیحساب است كه انسان را به اسراف و ولخرجى در خوردن، نوشيدن، پوشيدن، تهيه سكنى و همسر، و بى بند و بارى در شهوات، هتك حرمتها، شكستن قرقها و تجاوز در جان، مال و ناموس ديگران وا مىدارد.
و همه اين مفاسد كه از اين دو ناحيه ناشى مىشود هر يك به اندازه خود تاثير مستقيمى در اختلال نظام بشرى دارد، نظامى كه بايد حيازت اموال و جمعآورى ثروت و احكام مجعول براى تعديل جهات مملكت و جدا ساختن آن از خوردن مال به باطل را ضمانت كند، وقتى اين نظام مختل گردد و هر كس به خود حق دهد كه هر چه به دستش مىرسد تصاحب كند، و از هر راهى كه برايش ممكن باشد ثروت جمع نمايد قهرا سنخ فكرش چنين مىشود كه از هر راهى كه ممكن شد بايد مال جمعآورى كرد چه مشروع و چه نامشروع، و به هر وسيله شده بايد غريزه جنسى را اقناع و اشباع كرد چه مشروع و چه نامشروع، و هر چند به جاهاى باريك هم بكشد.
و پر واضح است كه وقتى كار بدينجا بكشد شيوع فساد و انحطاطهاى اخلاقى چه بلائى بر سر اجتماع بشرى درمىآورد، محيط انسانى را به صورت يك محيط حيوانى پستى در مىآورد كه جز شكم و شهوت هيچ همى در آن يافت نمىشود، و به هيچ سياست و تربيتى و با هيچ كلمه حكمتآميز و موعظهاى نمىشود افراد را كنترل نمود.
و شايد همين جهت باعث بوده كه در آيه مورد بحث از ميان همه گناهان تنها مساله اكل مال به باطل آن هم از ناحيه احبار و رهبان كه خود را مربى امت و مصلح اجتماع قلمداد مىكنند ذكر شود.
✍ علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، جلد ۹، ص ۳۳۱
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠جمهوری اسلامی؛ واپسین آزمون خدا
موسس #جمهوری_اسلامی یک سلطان جابر نبود که حق تعالی هیچ اعتنایی به مواریث وی نداشته باشد و بگذارد بخت النصرها در انقلاب وی خدایی کنند و کوس اناالحقِ فرعونی بزنند!
موسس جمهوری اسلامی یکی از اولیای خدا بود؛ او دایره ابتلا و امتحان را تنگتر کرد و غربالی از مکر حق ساخت و همهی ما را در آن انداخت تا یکی پس از دیگری به ستوه آمده و از اسلام اعراض کنیم.
آری جمهوری اسلامی یک حکومت نیست، واپسین آزمون خداست!
حکومت را تدبیر آدمیان برپا نگه میدارد و ما هرچه دیدهایم، بیتدبیری بوده است! از ریال به دلار مبتلا شدهایم و بحران در پی بحران است که رخ مینماید.
با این وجود در ارکان این غربال شگفتآور، خللی پدید نیامده است. هرچه شما و ما ویران میکنیم دست توانای آشکار صنعتپنهان عمارت میکند.
آخرالزمان فرارسیده است و مدعیان ثقلین همه در این سرزمیناند. و پیش از اینکه یکایک آنها را و همهی ما را آزمون کند، پرده از رخسار واپسین خورشید حقیقت، بقیه الله الاعظم بر نخواهد افکند.
آری جمهوری اسلامی، دایرهی آزمونهای پیاپی و ابتلائات مسلسل است تا یکی پس از دیگری غِشِ(تزویر) نفس و عقل خود را آشکار کنند و گرفتار مکر و استدراج حق شده و شر خود را از سر اسلام و مسلمین کم کنند...
✍بخشی از نامهی یوسفعلی میرشکاک به مسئولین دولت سازندگی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠نرمش قهرمانانه!
مشکل چیست که نظام با آل سعود میتواند به جمعبندی برسد اما با وحید اشتری و سعید مدنی و تاجزاده و هر منتقد دیگری نمیتواند؟
کاش مردم هم قدرتی داشتند تا موجب ایجاد حس نرمش قهرمانانه و لزوم سازش با ایشان درون نظام شود. بالاخره هر چقدر هم نقدها و نظرها و ... دوستان تند باشد به اندازه جنایتهای آل سعود که نیست!
✍یاسر عرب
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠منافع سه کشور از توافق
نقش چین در توافق موجود میان ایران و عربستان چیست؟ اساساً چه نیازی به واسطهای مثل چین بوده است؟ مگر پیشتر عراق یا عمان این نقش واسطهگری را ایفا نکردند؟ پس چرا آنان موفق نشدند؟ اصلاً چه نیازی به واسطه است، مگر گفتگوی مستقیم چه نقصی دارد؟ ما حتی با عراق در زمان جنگ و هم پس از پذیرش قطعنامه مستقیم روابط داشتیم، پس چرا حالا باید در چارچوبی کاملاً سری و با حضور کشور ثالث در شرق آسیا وارد این گفتگوها شد؟
به نظر میرسد که این واسطه دو ویژگی داشته است که قبلیها ندارند. اول ویژگی قدرت در شراکت. به عبارت دیگر و به احتمال قوی این توافق فقط میان ایران و عربستان نیست، بلکه بصورت ضمنی یک توافق سهجانبه است، که در ذیل برنامه راهبرد همکاری چین با هر دو کشور معنا دارد و بدون دو توافق دیگر که میان چین با هر کدام از دو کشور ایران و عربستان است، ضلع سوم این توافق محقق نمیشد.
ویژگی دوم قدرت تضمینکنندگی است. به عبارت دیگر برای آنکه این توافق به سرنوشت توافق ۱۳۸۰ میان ایران و عربستان دچار نشود، باید از یک ثبات و پایداری برخوردار باشد و این ثبات و پایداری باید تضمین شده باشد که احتمالاً چین مرجع تضمینکننده مفاد است، چون قدرت آن از هر دو کشور بیشتر است و حضورش حالت تضمین کنندگی دارد.
فارغ از این ویژگیها این توافق برای هر سه کشور نتایج مهمی در بر دارد. اول برای ایران، که ما را به نحوی وارد نوعی از توافقات سیاسی مهم و نظام بینالملل میکند. این کار گر چه امکاناتی برای ایران دارد، ولی محدودیتهای خاص خود را هم دارد. بویژه آنکه چین ادعای به هم زدن نظم بینالملل موجود را ندارد و در این زمینه بسیار محتاط است، نمونه آن پرهیز از درگیر شدن در مسأله اوکراین است. میتوان گفت که این گونه توافقات به سیاست خارجی ایران نوعی نظم در کنار محدودیت را اعمال میکند.
دوم برای عربستان که این کشور را از حوزه نفوذ غرب و آمریکا تا حدی مستغنی میکند. سیاستهای عربستان در جریان موضوع هستهای ایران در اتکا به غرب و آمریکا موفق نبود، و نزدیکی به اسراییل هم لزوماً مسایل سعودی را حل نخواهد کرد، چه بسا تشدید هم میکند، لذا یک گردش نسبی در سیاست خارجی آنان و نزدیکی به چین مهم بود، بویژه آنکه بازار اصلی مصرف انرژی به چین منتقل شده است و تضمین این بازار برای فروش نفت انها اهمیت دارد.
و بالاخره سوم برای چین که احتمالاً برنده اصلی است که هم بازار انرژی خود را تضمین کرده است و هم نفوذ دیپلماتیک خود را توسعه داده و هم رابطه دو کشور مهم منطقه را به قراردادهای آنها با چین گره زده است.
اگر از این نکات عبور کنیم، برای ما مهمترین دستاورد همان نکتهای است که گفته شد، ورود ایران به مرحله جدیدی از سیاست خارجی است. این مرحله جدید ما باید با تحولی داخلی در تحلیل مسایل خارجی نیز همراه باشد، زیرا تا کنون نیروهای طرفدار وضع موجود روابط و مسائل خارجی را ایدئولوژیک و غیر واقعی تحلیل و تفسیر میکردند، موضوعات را در قالبهای اسلام و کفر، حق و باطل، و دوگانههای مشابه میدیدند، در حالی که واقعیت مطلقا چنین نیست.
اکنون باید منتظر باشیم تا ببینیم وضعیت یمن، سوریه، مسایل داخلی هر دو کشور تحت تأثیر این توافق چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟
مسأله اصلی باید حفظ منافع ملی کشور باشد. اگر این رویکرد را در ادامه شاهد باشیم، میتوان گفت که این توافق امیدبخش و مفید است، در غیر این صورت چه بسا با کوچکترین موانعی که مواجه شویم دو باره به جای اول برمیگردیم.
البته طرفداران وضع موجود باید متوجه شوند، اینگونه نیست که به راحتی بتوان سیاستهای موجود را در ذیل رویکردهای قبلی توجیه کرد، چنین توجیهاتی ثمربخش نخواهد بود. بنابر این بجای توجیهات غیرقابل قبول بهتر است رویکرد خود را اصلاح کنند تا راه برای اتفاقات بهتر باز شود.
✍عباس عبدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠بالاخره امیدوار باشیم یا نه؟ جواب: پارادکس استاک دیل
این روزها زیاد از هم می پرسیم که بالاخره اوضاع مملکت چه می شود؟ امیدوارم باشیم یا نه؟ حق می دهم که افراد این سوال را بپرسند، اما باید بگویم که این سوال احتمالا اشتباه است. چرا؟ توضیح می دهم.
تعریف امید چیست؟ امید یعنی حس انتظار مثبت (توقع) رخداد چیزی یا دستیابی به چیزی یا ممکن دانستن وقوع چیزی یا تحقق چیزی یا دستیابی به چیزی. دقت کردید؟ اصولا «امیدواریِ صرف» معنا ندارد. بلکه باید بگوییم که آنچه در مورد آن صحبت می کنیم چیست. امید به چه چیزی؟ بنابراین من هم امیدوارم و هم ناامید. بگذارید دو مثال بزنم: من به کارآفرینان وطن پرست این سرزمین امیدوارم. اما در عین حال به سیاست مداران سنتی امیدوار نیستم. این باعث شده است که کمتر حرص بخورم، و بدانم که نقطه تمرکزم را کجا بگذارم.
پس امیدواری تنها معنا ندارد بلکه امیدواری به الف و ناامیدی از ب معنادار است. اما حالا سوال پیش می آید که آیا برآیند این ناامیدی ها و امیدواری ها به امور مختلف، چه می شود؟ به آینده کلان ایران امیدوار بمانیم یا نه؟
برای پاسخ به این سوال از مفهوم پارادکس استاک دیل استفاده می کنم. این مفهوم را جیم کالینز، استاد برجسته دانشگاه استنفورد وارد ادبیات مدیریت کرد. استاک دیل، مدیر یک شرکت چند میلیارد دلاری نیست. بلکه استاک دیل نام بلندپایه ترین افسر نظامی است که در جنگ ویتنام اسیر شد. بیش از ۷ سال اسیر بود و در یکی از اردوگاههای زندانیان جنگی. شکنجههای وحشتناکی را در آنجا تجربه کرد. بدون حقوق انسانی، بدون تاریخ آزادی، بدون پشتیبانی. او نه تنها در آن شرایط دوام آورد که جان بسیاری را نجات داد. یک سیستم ارتباطی رمزی بین اسرا درست کرد. برای آنکه اعتراف اجباری نکند صورتش را با تیغ برید و اطلاعات را به صورت محرمانه برای کشورش ارسال می کرد و ... جیمز کالینز با او مصاحبه ای کرد و از او پرسید «چه کسانی در آن سختیها دوام آوردند و چه کسانی دوام نیاوردند و نابود شدند؟»
پاسخ او تکان دهنده بود: خوش بین ها در هم شکستند! کسانی که منتظر بودند به زودی اتفاق مثبتی بیفتد و آنها از این مهلکه رها شوند. خوشبینها میگفتند: حتماً این کریسمس آزاد میشویم و به خانه بازمیگردیم. کریسمس میرسید و آنها آزاد نمیشدند. بعد میگفتند دیگر حتماً تا عید پاک [چند ماه بعد] خلاص خواهیم شد.» عید پاک هم میرسید و اتفاقی نمیافتاد. تکرار این رویه باعث میشد که در هم بشکنند و به تدریج از درون فرو بریزند.
چرا پروفسور کالینز نام این پدیده را پارادکس گذاشته است چون می گوید که امیدواری مثبت باید کنار دیدن واقعیت های منفی باشد. از این جهت پاراداکس است که یک امر منفی (واقعیت های مهلک) کنار یک امر مثبت (امیدواری) قرار می گیرند و همزمان با هم پیش می روند. بدبینی و امیدواری.
🔻تحلیل و تجویز راهبردی:
اگر بخواهم آنچه آموختم را فرموله کنم چنین می گویم:
1⃣ امیدواری بدون زمان: مهم ترین آموزه ای که پارادکس استاک دیل برای من داشت این است که امیدواری بدون زمان داشته باشم. امیدواری بدون زمان یعنی انتظار برای بهبود در آینده ای که نمی دانم چه زمانی فرا می رسد. امیدواری (انتظار) بدون زمان به تنهایی و بدون دو آیتم بعدی بی معناست.
2⃣ همپذیری اکنون و آرمان: به همان اندازه که ندیدن واقعیت های تلخ، احمقانه و کشنده است، نداشتن امید و نااستواری نیز ابلهانه و کشنده است. با چشمی به شرایط اسفناک موجود نگاه می کنم و با چشمی دیگر به آینده مطلوب مستتر در وضعیت فعلی.
3⃣ اقدام در دایره امکان: استاک دیل چه کرد؟ فقط امیدوار بود؟ نه! زبان رمزنگاری شده بین اسرا ایجاد کرد. به سایر اسرا آموزش داد که چگونه در مقابل شکنجه ها دوام بیاورند، زنده بمانند و اعتراف هم نکنند. اطلاعات محرمانه به کشور می فرستاد. روحیه می داد. او آنچه ممکن بود را انجام می داد.
پاراداکس استاک دیل نه تنها در مورد ایران که در مورد آینده جهان نیز الهام بخش است. پایان این جهان زیباست. می توان سه گانه معنوی «انتظار، نجات، موعود» را با امیدواری بدون زمان و اقدام در دایره امکان ترکیب کرد. حال ایران ما خوب نیست. جهان نیز از جنگ، تنش و ظلم و تجاوز رنج میبرد (=واقعیت های تلخ) اما می توان امیدوارانه در دایره امکان آنچه می توانيم، انجام دهيم و سعی کنيم جهان را اندکی بهتر از آنچه تحویل گرفته ايم تحویل دهيم. هیچ کدام از کارهای ما گم نمی شوند. جهان بی حافظه نیست. هر کنشی که امروز انجام می دهم با زنجیره بی نهایتی از روابط علت معلولی به پایان جهان متصل است. می توان با همین خرده اقدامات و انتظار فعال در پایان زیبای جهان و آینده مطلوب ایران حضور داشت. می توان یک منجی کوچک بود. می توان جاودانه شد.
✍مجتبی لشکربلوکی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠شهید الداغی را چگونه روایت کنیم؟!
به کرات گفته ام خاستگاه اصلی تحقق امر به معروف در جامعه، #ولاء_طرفینی زن و مرد جامعه است.
هر طرحی که از آن ارتزاق نکند یا بدان نیانجامد، نه خودی است و نه شدنی!
ولاء متقابل اجتماعی در اسلام دو رو دارد:
۱. پناه دادن و حمایت از هم کردن (۷۲انفال)
۲. امر به معروف و نهی از منکر کردن همگانی و متقابل (۷۱توبه)
اگر برای بخشی از جامعه (مثلا بی حجابها) به هرعلت (ساخت سیاسی یا برساخت رسانه ای) این ذهنیت ساخته شد که: تو فقط امر و نهی میشوی! اما نه حمایت میشوی! و نه حق امر و نهی متشرعان و حاکمان داری!
گسست و گسل اجتماعی شکل می گیرد. ولاء طرفینی از کار می افتد و نهی از بی حجابی هم به مقاومت مدنی آنها اصابت می کند!
#شهید_الداغی تمثال زیبای روی دیگر سکه ولاء متقابل است. مصداق روشن "وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ" است.
او دختر کم حجاب را نهی از منکر نکرد، اورا یاری داد و مأوای او شد. چاقو خورد اما دختر ایران را تنها نگذاشت!
جامعه آسیب دیده از بی حجابی، به این روی سکه ولاء مومنانه نیازمند است؛ تا گاردش بشکند و نصحیت برادرانه و خواهرانه بپذیرد.
این شهید عزیز را اگر همین گونه -که بود- روایت کنیم، به امر به معروف هم کمک می کنیم.
اما اگر بعکس، مسبب خونش را بی حجابی و کم حجابی خواندیم (که بی سبب هم نیست!) و مایه شعار مرگ بر بی حجابش ساختیم؛ باز بجای التیامِ گسل و موثر کردن روی دیگر سکه ولاء اجتماعی (امر و نهی)، بر شکاف و گسست افزوده، امر و نهی ها را بی اثرتر می کنیم.
✍محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠عمامه پران واقعی!
چقدر جای استاد مطهری این روزها خالی «نیست»! خوشا به حال او که رفت و ندید.
از همان روزهای اول فریاد برآورد که روحانیت در نظام اسلامی، درست مانند پیش از انقلاب باید در کنار مردم بوده و نقش ناظر و منتقد را داشته باشد و پست اجرایی نگیرد مگر به ضرورت.
امروز اگر کسی از نظریه شهید مطهری در لزوم استقلال حوزه و روحانیت دفاع کند «سکولار» خوانده شده و عامدانه و رذیلانه مخالف رهبری قلمداد، و به جای «جذب حداکثری» مشمول «لجنمالی حداکثری» میشود.
عمامهپرانان واقعی کسانی هستند که رسالت روحانیت را تملقگویی از نظام دانسته و با این بدعت، حیثیث روحانیت را به هوا میپرانند، نه آن جوان غافلی که گستاخانه عمامه سفید و سیاه را میرباید.
در تصویرگری رسانه ملی از روحانیت، روحانی «منتقد نظام» (و نه معاند) اساسا وجود خارجی ندارد. روحانی کسی است که نسبت به عملکرد نظام صرفا «ثناگو»ست، در برابر هر ظلمی که به نحوی به نظام برگردد «ساکت» و مواضعش «کپی - پیست» مواضع رسمی نظام است.
این است که برای جوان امروزی لباس روحانیت معنایی جز «یونیفورم حکومتی» پیدا نکرده است.
✍️محمد مطهری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠برخورد مسئولانه در مواجهه با شعارها
جامعه ایرانی بین امنیت و ازادی، امنیت را با گوشت و استخوان فهم می کند و بالعکس تقریبا آزادی را نمی فهمد، چرا که در فرهنگش تجربه و معنایی نداشته است. جامعه ما اگر احساس رها شدگی پیدا کند، فهمش از آزادی، آنچه که من می خواهم و می توانم را باید انجام دهم، است. آنچه که جامعه ما در وضعیت های رها شدگی یا احساس رها شدگی، و یا بی دولتی و احساس بی دولتی حفظ کرده و می کند و امکان نظم و زندگی و تداوم آن را میسر کرده و می کند، دین در معنای عام بوده است. حال اگر جامعه بخواهد به نام آزادی، مقابل دین قرار گیرد، چون فهم و تجربه جمعی از آزادی ندارد، پایگاهی فرهنگی و اجتماعی ای در جامعه برای امنیت نخواهد داشت و پیدا نخواهد کرد و عملا مجبور خواهد شد که یک فضا و دوران ناامنی را به میزانی که از دین فاصله، گرفته تجربه کند و درصورت تداوم، چون حافظ دیگری جز حکومت در جامعه ایرانی باقی نمی ماند، به یک دیکتاتوری و یا حکومت نظامی متمایل خواهد شد که در آن وضعیت، آنچه محوریت خواهد داشت، امنیت به خواست حاکمان عموما نظامی خواهد بود.
نشستن ذیل امنیت حکومت دینی که سعی کرده است یک ترکیب و تلفیقی از دین و حکومت را در نسبت با مردم تنظیم کند و تخریب دین و حکومت با نام آزادی، امنیت را در جامعه به واسطه تضعیف دین و سپس امنیت را در حاکمیت به واسط تضعیف دولت از بین خواهد برد و عملا نه آزادی وجود خواهد داشت، نه پناه اجتماعی و نه پشتیبانی حکومت.
اگر جامعه نخبگانی به این وضعیت جامعه ما آگاه نباشد و مسئولانه در مواجهه با معانی و شعارها برخورد نکند و خارج از بستر فرهنگی و تاریخی بخواهد فکر و عمل کند، و اگر بخواهد با تداوم شعارها برای رسیدن به مطامع کوتاه مدت، جامعه را موقعیت تاریخی درگیری با این دست از شعارها قرار دهد، احتمالا جامعه مجبور خواهد شد نتیجه این دنباله روی را با گوشت و پوست و استخوان و با هزینه بالا به صورت حضوری درک کند. نخبگان باید در نسبت گیری با شعارها در حرکت های اجتماعی بسیار مسئولانه عمل کنند، وگرنه به راحتی حرکت های اصلاحی بر ضد خود تبدیل خواهند شد.
✍علیرضا مومن
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠روی پیشانی ما چیزی نوشته نشده!
فقط اینکه وقتی در تعارض منافع اصولگرایان با جریان پايداری وزیر صمت از طرف نواصولگرایان استیضاح میشود تا برای انتخابات بعدی مثلا وزن کشی نمایند و بعد دولت در مقابله حیثیت نمایندگان را در ماجرای تحویل گرفتن خودروشاسی بلند فیدیلیتی، رو میکند تا انتقام استیضاح را بگیرد و بعد مجلس در پس این انتقام برگ زرین دیگری در فساد و ناکارآمدی دولت رو میکند و ...
بزرگواران یک لحظه تصور نکنند ملت اینها را مبارزه بافساد میداند...
ما متوجه دعواهای سر سفره هستیم و جنس همه حضرات و نیتشان از زدن زیر بشقاب یکدیگر و قاپیدن ظرف خورش و ... را کاملا درک میکنیم... خلاصه اینکه عهد قل قل میرزا نیست مردم فرق مبارزه با فساد و این جنگ قدرتی که بین خودتان هست را بسیار خوب درک میکنند.
✍یاسر عرب
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠خروج از دوقطبی سیاسی اجتماعی
این ادامه متنی با عنوان «رفراندوم؛ مطالبه ای قطبی برای نشدن» است.
مقدمه، فیلم مصاحبه مرحوم الداغی، جایی میان کلیشه های مطلق طرفین نزاع اجتماعی یک سال اخیر قرار داشت. نه آن قدر در چارچوب مذهبی نظام جمهوری اسلامی و نه آن قدر طبق چارچوب غیرمذهبی اپوزیسیون. (در این مورد زیر پستش بحث کرده ایم)
۱- گرچه انسان دوقطبی های ارزشی نظیر حق و باطل، درست و غلط، زشت و زیبا، پیشرفته و عقب مانده .... در نظام ادراکی و ارزشی خود دارد، اما جهان اجتماعی ما عرصه مطلق ها نیست و عملا اغلب آنچه در خارج می یابیم خاکستری پررنگ و کمرنگ است. اما اگر بخواهیم همه چیز را صرفا با دوقطبی های مطلق نگاشت کنیم، طبعا دچار انشقاق اجتماعی میشویم.
۲- از نظر من دوقطبی سیاسی اجتماعی اگر جامعه را به سمت انشقاق سوق دهد، یکی از نامطلوب ترین و مخرب ترین موضوعات اجتماعی است. البته ممکن است برخی بخواهند برای تضعیف کشور، دوقطبی ها را تشدید کنند و برخی دوقطبی ها را اساس هویت سازی خود قرار داده باشند.
۳- برای خروج از دوقطبی باید بین خطوط قرمز بسیار پررنگ و خطوط نارنجی قابل مصالحه، تفکیک کرد. خطوط قرمز آنجایی است که عدول از آن اساس نظم سیاسی اجتماعی را مخدوش میکند اما سایر موازین و معیارها بسته سطح حمایت اجتماعی میتواند پررنگ و کمرنگ شود.
۴- در جامعه گروه های مختلفی وجود دارد که اولویت های و خطوط قرمز خاص خودشان را دارند، اما کلیت جامعه نیازمند برخی خطوط قرمز جمعی است تا در مواجهه با مطالبات گروه های اجتماعی مختلف از هم نپاشد یا تکه تکه نشود. برای نمونه می توان تمامیت ارضی کشور را یک خط قرمز سیاسی عمومی در نظر گرفت. منظور قطعا این نیست که این خطوط قرمز هیچ مخالفی ندارد بلکه موضوعی است که اکثریت نمی تواند سر آن مصالحه کند.
۵- با این مقدمات، لازم است که مطالبات اجتماعی و سیاسی دسته بندی شود. برخی مطالبات بین جناح های
مختلف حکومت و مخالفان محل اختلاف نیست که می توان «رونق معیشت» را اهم آن دانست. برخی مطالبات مثل انواع تبعیض محل اختلاف است اما می تواند محل نزاع نباشد. من فکر میکنم چارچوب قانون اساسی موجود تا حد زیادی این ها را مشخص کرده است. (گرچه مطمئنا برخی این را قبول ندارند) به هر حال این مواردی است که حسب نیروی حامیان آن می تواند جا به جا شود. نهایتا مطالباتی مطرح است که اطراف موضوع نمی توانند بر سر آن مصالحه کنند و تا حد امکان این مطالبات نباید مبنای دسته بندی های سیاسی اجتماعی قرار گیرد چون نهایت آن، منازعه شدید خواهد بود.
۶- برای خروج از وضعیت دوقطبی اولا مهم است که مطالبات مشترک جمعی نظیر مطالبه بهبود معیشت کارگران تا سطح مطلوبی پاسخ داده شود تا نارضایتی های عمومی مهار شود. ثانیا به گروه های دارای مطالبات مختلف اما در چارچوب قانون اساسی اجازه تشکل و فعالیت اجتماعی و سیاسی داده شود. ثالثا درباره مطالبات علیه کلیت نظم موجود موضع قاطع دسته جمعی اختیار شود.
۷- تشکل و تحزب حول مطالبات قابل قبول در چارچوب نظم موجود یک عامل اساسی برای ایجاد ثبات اجتماعی و سیاسی است که متاسفانه طی دهه گذشته تا حد زیادی تضعیف شده و در نتیجه برخی افراد حامی کلیت نظم موجود برای گشایش فضا برای خود دست کم در برابر مخالفان کلیت این نظم، سکوت کرده اند.
۸- پذیرش حق اعتراض مشروع در محدوده مطالبات دسته اول و دوم یک راهبرد اساسی برای تفکیک حوزه فعالیت مقبول و نامقبول است. این امر صف اعتراض قانونی را از اغتشاش جدا میکند و به مردم امکان مطالبه آزادانه خواسته شان را میدهد.
✍سید آرش وکیلیان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠جاهل متنسک!
از واژه هایی مثل #حزباللهی_صورتی یا #مذهبی_صورتی نترسید. چنین واژه هایی یا مشابه آنها در قرآن یا کلام معصومین وجود ندارد. اما تا بخواهی، جاهل متنسک و مانند آنها هست.
جاهل متنسک چه کسی است؟
جاهل متنسک فرد بدون علم یا کم علمی است که اهمیت ظاهر برایش به علت "جهل به باطن" یا "جهل به اهم و مهم" برایش فراوان است. عقل جاهل متنسک کم تر از آن است بتواند در شرایط کنونی اشکال دوقطبی جامعه، زد و خورد افراد با هم را متوجه شود. جاهل متنسک به سادگی در زمین طراحی شده معاویه بازی میکند و چون ابوموسی متعبد تر است ابن عباس را از دور علی کنار میزند.
جاهل متنسک نمیتواند درک کند فاصله او با کسی که او را با ظاهر شرع تکفیر میکند بسیار کمتر از فاصله او با عالم ربانی است. جاهل متنسک قدرت آن را ندارد که به زورمند فاسد صاحب ثروت در بیفتد و این گونه خود را ارضاء میکند که به جان ضعیفی که به ظاهر از او پایین تر است بیفتد.
جاهل متنسک امروز در دستگاههای فرهنگی کشور خریدار دارد و از این رو نفاق هم در میان جاهلین سیاه بسیار است. هرچه کم عقل تر و با شعارهای تند تر مقرب تر.
جاهل متنسک همان #مذهبی_سیاه است که نمیداند این کارهایش به ضرر انقلاب است و اگر انقلابی نباشد و جمهوری اسلامی ای، بر او چه کسانی حاکم میشوند و او باید به روستایش هجرت کند...
✍جلیل محبی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠روایت انقلابی از حکمرانی اجتماعی
۱. دوگانۀ «جامعۀ اکثری/ جامعۀ اقلّی». دولت اسلامی با وجود همۀ عظمت و اهمّیّتی که دارد نباید جامعه در خود هضم کند و نگاه انقباضی به آن داشته باشد، بلکه باید خود را همچون زمینهای ساختاری و رسمی برای گشودگی جامعه قلمداد کند. به بیان دیگر، دولت باید بسترساز ظهور و تحقّق امکانهای نهفتۀ جامعه باشد، نه اینکه جایگزین جامعه شود و آن را کوچک و ناچیز کند. جامعه باید اکثری باشد و دولت نیز اقلّی.
۲. دوگانۀ «حلقۀ میانی/ توده». مقصود از جامعۀ در این الگو، فقط تودۀ بیشکل مردم نیست، بلکه جامعۀ اسلامی دارای نیروهای اجتماعیِ «فعّال» و «ساختاریافته» نیز هستند که در فضای میان مردم و دولت قرار دارند و نقس میانجی و واسطه را ایفا میکنند. این نیروها، هم در پی راهبری عمومی و بسیج اجتماعی هستند و هم نسبت به دولت، نقش عقل منفصل را بر عهده دارند.
۳. دوگانۀ «هدایت/ رهاشدگی». دولت اسلامی برخلاف دولت سکولار، وظایف خویش را نسبت به جامعه، در استقرار امنیت و آزادی و رفاه خلاصه نمیکند، بلکه فراتر از اینها، به دنبال فراهمسازی زمینه برای «تکامل معنوی جامعه» است و میخواهد مادّیّات را به خدمت معنویّات بگمارد.
۴. دوگانۀ «تکثّر/ انحصار». روشن است که در جامعه، طبقههای مختلفی از مردم حضور دارند ولی جامعۀ اسلامی، این تفاوت را به جامعههای دیگر دارد که در آن اکثریّت افراد جامعه، معتقد به ارزشهای اسلامی هستند. در این حال، کسانی که به هر دلیلی به این ارزشها باور یا التزام ندارند، باید در عرصۀ عمومی، رفتارهایی که این نقص را نمایان میکند نداشته باشند و همچنین نمیتوانند توقع داشته باشند که حاکمیّت، ارزشهای هویّتی آنها را نیز پوشش دهد و به رسمیّت بشناسد.
۵. دوگانۀ «اخلاق/ قانون». در مقام هدایت جامعه، بهکارگیری روشهای نرم و فرهنگی که بر اخلاق و تربیت مبتنی هستند، تقدّم دارند و حاکمیّت باید بکوشد از طریق سازوکار درونیسازی، ارزشها را در جامعه بسط بدهد. ازاینرو، اخلاق بر قانون ترجیح دارد و قانونی در جایی ظهور دارد که وجدان اخلاقی و دینی فرد، قدرت مهار او را ندارد.
۶. دوگانۀ «عقلانیّت/ احساس». جامعۀ دینی، هر چند بر شور و حرارت دینی تأکید دارد و عواطف دینی در آن، حماسهساز هستند، امّا بیش از هر چیز باید «جامعۀ عقلانی» باشد. ارزشهای دینی، دلالتهای احساسی نیز دارند، امّا مهم این است که از نظر منطقی و عقلانی، اثباتپذیر هستند. چنانچه جامعه بر مدار عقلانیّت حرکت کند، دیگر دچار تلاطمها و نوسانهای برخاسته از احساس و شور نمیشود و حرکتش فراز و فرود نخواهد داشت.
۷. دوگانۀ «عرصۀ عمومی/ عرصۀ خصوصی». دولت اسلامی حقّ ندارد به حریم خصوصی وارد شود، امّا باید جامعه را به گونهای صورتبندی کند که فساد در آن، «اقلّی» و «زیرزمینی» باشد؛ یعنی از یک سو، «جریان غالب» در جامعه، خیر و صلاح باشد نه شر و فساد، و از سوی دیگر، کسی جرأت «تجاهر» به فسق و فجور نداشته باشد. پس تمام الزامها و ایجابهای حاکمیّتی، منحصر به عرصۀ عمومی هستند و انتخابهای عرصۀ خصوصی به خود فرد واگذار شده است.
۸. دوگانۀ «تفرّد/ ترابط». جامعۀ اسلامی از انسجام درونیِ بسیار بالایی برخودار است و چسبندگی آن نیز بر مدار دین است. در این جامعه، افراد در قالب نسبتهای مختلف، در کنار یکدیگر قرار میگیرند و «پیوندهای متعدّد» و «تعاملهای مستحکم» دارند و حالت انفراد پدید نمیآید. خود دین، سازوکارهای مختلفی را برای این پیوستگیها و ارتباطها طراحی کرده است و حاکمیّت نیز میکوشد این اتّصالها را هرچه بیشتر تقویّت نماید.
۹. دوگانۀ خویشتنظمی/ رعیّتمآبی. پیش از نقشهای سیاستی و نظارتی حاکمیّت، این خود جامعۀ اسلامی است که بر اساس منطق هویّتیاش، خودش را بازآفرینی و بازسازی میکند و اجازه نمیدهد هویّت و ارزشهایش از دست برود. جامعۀ اسلامی، معطّل و در انتظار مداخلۀ حاکمیّتی نیست، بلکه خودش نیز «احساس مسئولیّت» دارد و میکوشد نسبت به وضع درونیاش، «کنشگری مستقل» و «فاعلیّت مستقیم» داشته باشد.
۱۰. دوگانۀ «استقلال/ استعمار». بر اساس قاعدههای قرآنی «نفی سبیل» و «نفی ولایت جامعۀ غیراسلامی بر جامعۀ اسلامی»، جامعۀ اسلامی نباید به گونهای به جوامع دیگر ارتباط داشته باشد که حاصلش، برچیدهشدن یا حتّی رقیقشدن «استقلال جامعۀ اسلامی» باشد. پس سخن دربارۀ «خویشبسندگی» و «جزیرهایشدن» جامعۀ اسلامی نیست، بلکه باید در عین برقراری ارتباط برای استفاده ار فرصتها و ظرفیّتهای جوامع دیگر، «تمایز» و «تشخّص جامعۀ اسلامی» نیز از دست نرود.
✍مهدی جمشیدی
🔗متن کامل
http://fna.ir/3cbhws
@Kolbe_Andishe_Farhang