eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
554 دنبال‌کننده
245 عکس
808 ویدیو
162 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حقیقت‌طلبی، محورِ تربیتِ انسان 🎥علیرضا پناهیان حفظ حقیقت‌طلبی، محور دستورات تربیتی در همهٔ سنین است. حقیقت‌طلبی، راه فاصله گرفتن از کفر و ایمان به خدا! @Kolbe_Andishe_Farhang
💠انحصارطلبی در مسئولیتهای اجتماعی یک شعبه دیگر از انحصارطلبی حاکمان که اهمیت آن و خطر آن کمتر از انحصارطلبی در مال و ثروت و لذت و کام جویی و زیبایی طلبی نیست، عبارت است از انحصارطلبی در مقام و پُست و مسئولیت اجتماعی. حاکم طاغوتی مایل است که کلید همه فعالیت هایی که به عنوان حکومت در جامعه میشود انجام داد، دست خودش باشد. به دیگران اطمینان نمیکند میدان نمیدهد همه چیز را، همه قدرت ها را، همه پست ها و مقامها را برای خود میخواهد. البته خود او به معنای شخص خود او نیست. دوستان او، نزدیکان او، اقربا و خویشاوندان او و خلاصه همه کسانی که در رأس قدرت بودن آنها، به معنای در رأس قدرت بودن شخص خود اوست، با او شریکند. اما اگر کسی با او، مثل خود او نباشد ولو معیارها و ملاکها و ارزشها و صلاحیت های زیادی هم در او وجود داشته باشد از نظر او برای گرفتن مسئولیت اجتماعی صالح نیست. این یک بلای بزرگ اجتماعی در طول تاریخ بوده است که امروز هم در بسیاری از حکومت های طاغوتی دنیا این عیب هست. البته با پیشرفت فرهنگ بشری، در بعضی از اجتماعاتی که با روشهای مدرن حکومت در دنیا اداره میشوند فشار افکار عمومی اجازه نداده است که این وضعیت که در سابق خیلی آشکار بود با آن وضوح و روشنی در این اجتماعات وجود داشته باشد، اما فرهنگ قدرت طلبی و انحصار طلبی در قدرت در همه حکومتهای طاغوتی زمان گذشته و همچنین در بسیاری از حکومتهای طاغوتی زمان ما یک فرهنگ حاکم است. البته فقط این نیست، همان طور که گفتم... به شکلهای مختلف استئثار در قدرت و پست و مقام هست مثل باندهای قدرت، فامیلهای قدرت خویشاوندان و اقربای قدرتمندان باندهایی که هرکدام از افراد آن باندها، انگشتشان، ناخنشان به یک پست مهم اجتماعی متصل بشود و بند بشود، از آن به عنوان یک پایگاهی استفاده میکند که بقیه افراد آن باند را هم دستشان را بند کند، چه معیارها و ارزش ها در آنها باشد یا نباشد این یک شکل زشت منفوری است از نظر اسلام که در جامعه اسلامی و در حکومت اسلامی به هیچ وجه قابل قبول نیست. اسلام نقطه مقابل این منطق و فرهنگ را دارد. اولاً در اسلام، مقام های اجتماعی، پایگاه قدرت و کام جویی نیستند، سنگر مسئولیتند، درست نقطه مقابل آن چیزی که در فرهنگهای طاغوتی وجود دارد یک مسئولیت اجتماعی در اسلام به معنای امتیاز مالی نیست، به معنای یک حرمت اجتماعی منهای معیارهای دیگر نیست. به معنای یک نفوذ بی قید و شرط در همۀ گوشه و کنار جامعه نیست. به معنای یک پستی است، یک سنگری است برای ادای مسئولیتی بزرگ هرچه این مسئولیت بزرگ تر باشد و به قول فرهنگ های طاغوتی این مقام بالاتر باشد، بار آن سنگین تر، زحمتش بیشتر، صبر و حوصله طلبی اش فراوان تر، امتیازات مادی اش کمتر است. و لذاست که در اسلام و با فرهنگ اسلامی، آن کسی که یک مسئولیتی را قبول میکند، این مسئولیت را به عنوان یک تکلیف قبول میکند به عنوان ادای یک مسئولیت و تعهد الهی، اسلامی و اجتماعی در این سنگر قرار میگیرد برای مبارزه با دشمنان انسانیت و با دشمنان ارزشها کمین میگیرد در این پست و مسئولیت اجتماعی. ✍آیت الله سیدعلی خامنه ای @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مسیح کردستان 🎥 صدای شهید همت درباره‌ی شهید محمد بروجردی «حاج احمد به بروجردی گفتن دعا کنید شهید بشیم ‌و ایشون گفتن ان شاء الله» به مناسبت ایام شهادت شهید بروجردی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠شكاف میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی 1️⃣ معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، امّا شكافی میان آنها نیست. این رأی سقراط بود كه می‌گفت هركس بداند كه نباید دروغ گفت دروغ نخواهد گفت و اگر دروغ بگوید نمی‌دانسته است كه نباید دروغ گفت، بلكه گمان می‌كرده است كه نباید دروغ گفت. امروزه نیز سقراط‌شناس بزرگی مثل گریگوری بلاسوث (؟) در كتاب خیلی جالبی با عنوان تأملات سقراطی دفاع جانانه‌ای از این رأی می‌كند. 2️⃣ معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، شكاف میان آنها هم هست، امّا این شكاف اختصاصی به معرفت اخلاقی ندارد و میان مابقی معرفتها نیز هست و مثلاً مگر هركس كه می‌داند آب در صد درجه به جوش دارد مطابق معرفت‌اش عمل می‌كند. همۀ اقوال بعدی معتقدند كه معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی و شكاف میان آنها وجود دارد و این شكاف هم فقط در معرفت اخلاقی هست، تنها اختلاف در این است كه شكاف از كجا پدید می‌آید: 3️⃣ این شکاف به دلیل ضعف اراده است. این رأی ارسطو است، از این رو به آن ضعف اخلاقی هم می‌گویند. 4️⃣ این شكاف را فریب ایجاد می‌كند؛ نظریه‌ای كه معمولاً در ادیان ابراهیمی به آن تمسك می‌شود و فریبكار را عوامل مختلفی می‌دانند كه تا جایی كه من احصا كرده‌ام عبارتند از نفس، هوا، شیطان، دنیا. 5️⃣ نظیر قول پیشین در ادیان شرقی هست، كه نمی‌گویند موجودی انسان را فریب می‌دهد، بلكه می‌گویند انسان دستخوش مایا است، یعنی توّهم عظیم جهانی؛ كه برخلاف رأی ادیان غربی كه در آن ممكن بود انسان فریب فریبكاری را بخورد یا نخورد، در اینجا گریزی از این توهم نیست و تنها به میزانی كه در انسان كم و كمتر شود انسان اخلاقی‌تر زندگی می‌كند. این دو نظریه خاستگاه دینی و مذهبی دارند و ندیده‌ام كه فیلسوفی از آنها دفاع كند. 6️⃣ این شكاف به دلیل خودفریبی است، كه غیر از رأی پنجم است. خودفریبی بحث بسیار جدی و مهّمی در روانشناسی اخلاق است و من خیلی بر آن تكیه دادم. خودفریبی در اینجا به معنی خود را فریب دادن نیست، بلكه یعنی از خود فریب خوردن، كه بسیاری از روانشناسان اخلاق به این رأی معتقدند. 7️⃣ این شكاف به این دلیل است كه ساختار روانی انسان ساختاری یكدله نیست. یكی از مفاهیم اصلی فلسفۀ كیركگور مفهوم خلوص دل است كه عنوان مهّمترین كتاب او به نظر بسیاری و از جملۀ خود من است. كیركگور معتقد بود كه ساختار انسان طوری است كه فقط یك چیز را نمی‌خواهد و یك سر دارد و هزار سودا، امّا می‌گفت با نوعی سیر و سلوك اخلاقی خاص می‌توان به سوی یكدله شده رفت، امّا این حالت به‌ندرت حاصل می‌شود. یكی از چیزهایی كه انسان طالب آن است معصومیّت است یعنی مرتكب خطای اخلاقی نشدن، امّا این معصومیّت با دیگر خواسته‌های انسان تعارض پیدا می‌كند و چون انسان یكدله نیست باید یكی را ترجیح دهد، كه متأسفانه بیشتر اوقات خواسته‌های دیگر را ترجیح می‌دهد. البتّه كسانی هم رأی كیركگور را نپذیرفته‌اند امّا قبول كرده‌اند كه ساختار روانی انسان چنان است كه طالب مطلوب‌های مختلف است و اخلاقی زیستن هم در عرض آنهاست؛ بنابراین تعارض پیش می‌آید و انسان با مطلوبهای دیگر مبارزه می‌كند و معمولاً هم شكست می‌خورد. 8️⃣ شكاف به دلیل توّهم جمعیّت است. نظریه‌ای در روان‌شناسی هست كه می‌گوید انسان‌ها در حاق واقع تنها هستند و وقتی احساس تنهایی نمی‌كنند دستخوش توّهم‌اند. بحثهای جالبی در اینجا هست چه از سوی كسانی كه در عالم هنر بوده‌اند و چه از سوی فیلسوفان و روانشناسان. این نظریه معتقد است كه اگر انسان در همۀ حالات زندگی خود به تنهایی‌اش وقوف داشت همواره اخلاقی زندگی می‌كرد. بنابراین راه اخلاقی شدن غور هرچه بیشتر در تنهایی عمیق و برطرف‌نشدنی انسان است. این مسئله موضوع كتاب خیلی معروف رایزمن، روان‌شناس معروف اجتماعی، با عنوان ازدحام تنهایان است. از قدیم نیز بعضی از فیلسوفان اخلاق معتقد بودند كه اگر انسان در خود غور كند می‌یابد كه به این دلیل كار غیراخلاقی مرتكّب شده است كه احساس می‌كرده است كس یا كسانی هستند كه از او حمایت كنند. 9️⃣ شكاف به دلیل خودگزینی اجتناب‌ناپذیر آدمیان است و به میزانی كه بتوان از این خودگزینی كاست اخلاقی‌تر می‌توان زیست. ✍️ مصطفی ملکیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠خرمشهر شقایقی خون رنگ خرمشهر شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد.داغ شهادت؛! ویرانه های شهر را قفسی درهم شکسته بدان که راه به آزادی پرندگان روح گشوده است تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز کند. زندگی زیباست! اماّ شهادت از آن زیباتراست. سلامت تن زیباست! اماّ پرنده ی عشق تن را قفسی می بیندکه در باغ نهاده باشند!. ومگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شود. ومگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اندکه حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد. ومگر نه آنکه،خانه ای تن راه فرسودگی می پیمایید تا خانه ای روح آباد شود. ومگر این عاشق بی قرار را براین سفینه ی سرگردان آسمانی -که کره ی زمین باشد- برای ماندن در استبل خواب و خور آفریده اند؟ ومگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد،جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟. پس اگر مقصد را نه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. پس اگر مقصد پرواز است!قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند،از ویرانی لانه اش نمی هراست! زندگی زیباست.اما از مجید خیاط زاده باز پرس که زندگی چیست؟ اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده اند،پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمره گی ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟ اگر مقصد پرواز است!قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند،از ویرانی لانه اش نمی هراست! سید صالح موسوی نمی توانست شهادت مجید را ببیند! و ندید.خبر شهادت او را در پرشن هتل آبادان به سید صالح رساندند! اما تو می دانی که هر تعلّقی هرچند بزرگ،در برابر آن تعلّق ذاتی که جان را به صاحب جان پیوند می دهد کوچک است.! مسجد جامع خرمشهر قلب شهر بود که می تپید!و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر،مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود. و در بی پناهی پناه داده بود. و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. و آنگاه نیزکه خرمشهر به اشغال متجاوازان درآمد ومدافعان ناگزیر شدندکه به آن سوی شط خرمشهر کوچ کنندباز هم مسجد جامع مظهر همه ی آن آرزوی بود که جز در باز پس گیری شهر برآورده نمی شد. مسجد جامع همه ی خرمشهر بود. خرمشهر از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر،خونین شهر شده بود،تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم آوران و بسیجیان غرق در خون ظاهر شود.و مگر آن طلعت را جز از منظراین آفاق می توان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکر هاشان زیر شنی تانک ها (شیطان )تکه تکه شد. و به باد و خاک وآب و آتش پیوست. امّا راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند.! گردش خون در رگ های زندگی شیرین است.امّا ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است. و نگو شیرین تر!بگو بسیار بسیار شیرین تر است.! راز خون در آنجاست که همه ی حیات به خون وابسته است. اگر خون؛یعنی همه ی حیات و از ترک این وابستگی دشوار تر هیچ نسیت،!پس بیشترین از آن کسی است که دست به دشوار ترین عمل بزند. راز خون در آنجاست که محبوب خود را به کسی می بخشد که این راز را در یابد. کربلا مستقر عشاق است و شهیدسیدمحمدعلی جهان آرا چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن استقرار نیابد. شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارند!. شایستگان جاودانانند. ✍شهید سیدمرتضی آوینی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا می‌تونیم موشک بسازیم، ولی نمی‌تونیم خودرو بسازیم؟ برخی نتیجه می‌گیرند که موفقیت ما در موشک سازی ناشی از مدیریت جهادی-انقلابی‌ست، و اگه خودروسازی هم بجای مدیران نئولیبرال، به مدیران جهادی-انقلابی سپرده بشه، به اندازه موشک سازی کشور موفق خواهد شد. در این پست از دو زاویه، موشک‌سازی و خودروسازی رو مقایسه می‌کنیم: زاویه اول: فرض کنیم قراره ده میلیارد تومن به شما بدهند، تا شما همایشی با موضوع «مدیریت جهادی» برگزار کنید. با اون پول، می‌تونید سالن بزرگ و مجللی اجاره کنید، با غذا و دسر خوب پذیرایی کنید، و با پرداخت پول به سخنرانان، سخنرانان مشهوری رو هم دعوت کنید. احتمالا همایش موفقی اجرا خواهید کرد. البته فرض کردیم که چون آدم سالمی هستید، کل پول رو صرف اجرای همایش می‌کنید و هیچی اختلاس نمی‌کنید. حالا فرض کنیم از شما می‌خواهند همایشی با موضوع «کارآفرینی» برگزار کنید، اما پولی در کار نیست. باید هزینه همایش رو از طریق فروش بلیط به شرکت‌کنندگان در همایش تامین کنید. حالا خیلی سختتر میشه. بخصوص که قراره این همایش رو همزمان با برگزاری چند همایش اقتصادی دیگه برگزار کنید. یعنی شرکت‌کنندگان بالقوه، چند تا همایش دیگه برای شرکت کردن دارند و فقط اگه فکر کنند همایش شما بهترینه، از شما بلیط می‌خرند. تولید موشک از محل بودجه دولتی، شبیه برگزاری همایش «مدیریت جهادی» هست. اما تولید خودرو بیشتر شبیه برگزاری همایش «کارآفرینی» هست. کسی که می‌تونه همایش «مدیریت جهادی» موفقی برگزار کنه، لزوما از عهده همایش «کارآفرینی» برنمیاد. بخش نظامی قرار نیست یک فعالیت سودده داشته باشه. قرار نیست رضایت مشتریان متعدد و متنوعی رو کسب کنه. باید منافع ملی رو تامین کنه، و این توانمندی و تخصصی‌ست که از اساس با کارآفرینی تفاوت داره. نیروی نظامی هیچ کشوری، خودروساز موفقی نمی‌شه. نیروی نظامی قراره امنیت ملی رو تامین کنه. اما برعکس، خودروساز باید بتونه یک خط تولید انبوه رو با حداقل هزینه اداره کنه، مطابق سلیقه مشتریان مختلف محصول تولید کنه، به اونها خدمات پس از فروش ارائه کنه، اقساط وامش رو سر موقع بپردازه، بطور مرتب صورت‌های مالی منتشر کنه، و در نهایت، به سهامداران هم سود بده. نیروی نظامی، هزینه تحقیق و توسعه مهندسی رو از بودجه تامین می‌کنه، در حالیکه خودروساز، باید این هزینه رو از بازار خودرو تامین کنه. زاویه دوم: تولید محصول یک بحثه، و برقراری سیستم یک بحث دیگه. از ایلان ماسک، مدیرعامل خودروسازی تسلا،‌ نقل شده که «تولید یک پروتوتایپ نسبتا ساده‌ست، اما تولید انبوه، خیلی سخته.» این سختی ناشی از چالش برقراری سیستم‌هاست: سیستم تهیه مواد اولیه، خط تولید، سیستم فروش، توزیع، خدمات، تعمیر و غیره‌. مشکل خودروسازی ما این نیست که نمی‌تونیم «یک» خودرو خوب بسازیم. اگه بخواهیم می‌تونیم «یک» خودرو بسازیم بهتر از بنز، اما چه فایده؟ چالش اصلی تولید انبوه «میلیون‌ها» خودروی خوبه. برای تولید انبوه خودرو، نیاز به سیستم‌های پیچیده در شرکت خودروسازی داریم. لازمه برقراری چنان سیستم‌هایی، مدیریت علمی، در بستر سیاستگذاری اقتصادی علمی‌ست. چالش برقراری سیستم‌ها، فقط به خودروسازی ما محدود نیست. همونطور که از تجربه تلخ هواپیمای اوکراینی بر اومد، پدافند کشور هم دچار کاستی‌های سیستمی‌ست. در حمله به عین‌الاسد، مشخص شد که موشک‌های ایرانی حقیقتا نقطه‌زن هستند، اما در خطای سیستمی که به انهدام یک هواپیمای مسافربری منجر شد، مشخص شد که موشک نقطه‌زن برای موفقیت نظامی کافی نیست. غلبه بر چالش مهندسی، بخش آسونه موشک‌سازی و خودروسازیه. چالش اصلی، یک چالش مدیریتیه. چالش مدیریتی بخش نظامی در داشتن سیستم‌هایی‌ست که در شلوغی و استرس یک حمله نظامی، جلوی خطای افسران رو می‌گیرند، تا غیرنظامیان آسیب نبینند. چالش مدیریتی بخش اقتصادی در راضی نگهداشتن مشتری، و سودده نگه داشتن شرکته. در هر دو بخش، چالش مدیریتی به مراتب دشوارتر از چالش مهندسیه. اما جنس چالشهای مدیریتی در بخش نظامی، با جنس چالشهای مدیریتی در بخش اقتصادی متفاوته. لذا یک فرمانده نظامی موفق، لزوما یک خودروساز موفق نخواهد شد. 🔹جمع بندی: موفقیت در موشک‌سازی، به معنی موفقیت در خودروسازی نیست. چرا که چالش اصلی، یک چالش مهندسی نیست. بطور کلی، ساختن «یک چیز» نسبتا آسونه. برقراری سازوکارها و فرایندهایی که بین صدها و هزاران نفر هماهنگی ایجاد می‌کنند، و بدون ممانعت از انجام اقدامات مفید، ریسک خطای این افراد رو کاهش می‌دهند، بسیار دشواره. تازه سودده کردن این سازوکار، خود چالش دیگه‌ایه. در همه عرصه‌های کشور، از اقتصادی تا نظامی، نیازمند رویکرد علمی به مدیریت، و تمرکز بر سیستمها هستیم. ✍پویا ناظران @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 نگاهی به چند گزاره راهبردی از رهبر انقلاب در حوزه اقتصاد در مورد مسأله خصوصی‌سازی که بعضی از دوستان گفتند و تکرار کردند و بیرون هم همانها را می‌گویند، این منطق درستی نیست... دولت نمی‌تواند دستگاه‌ها و بنگاه‌های تولیدی بزرگ را اداره کند. دولت نمی‌تواند؛ مشکلات بوجود می‌آید، فساد به وجود می‌آید؛ چقدر در این چند سال این مسائل پیش آمده. راه‌حل این مسائل فقط خصوصی‌سازی بود. مهمترین مشکل اقتصاد ما تصدی‌گری دولتی است. بیشترین توجه ما در دهۀ ۶۰ به این مساله بود که کلید اقتصاد کشور را به دولت بسپریم. این به اقتصاد ما ضربه زد. این مربوط به خود ماست، ما خودمان کردیم... مهمترین مشکل ما «دولتی بودن اقتصاد» است. اصل خصوصی‌سازی نیاز مبرم اقتصاد و کشور ما است و نباید جلوی آن گرفته شود، بلکه باید جلوی لغزشها و خطاها در خصوصی‌سازی گرفته شود. ما آن روزی که همۀ سررشته‌‌ کارها را دست دولت دادیم، به این نیت این کار را کردیم که عدالت اقتصادی برقرار بشود؛ و برقرار نشد. به خطا خیال می‌کردند که اگر چنانچه کلید اقتصاد دست دولت باشد، عدالت اقتصادی به وجود می‌آید؛ این اشتباه بود و چنین چیزی اتفاق نیفتاد. ✍رهبر انقلاب @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا تنش بین تهران و کابل افزایش یافت؟ 1- طالبان در دوره دوم حکومت خود که از تابستان 2021 آغاز شده است، آمریکا را به‌عنوان یک ابرقدرت شکست داده و برخلاف دوره نخست، بر تمام کشور به راحتی سیطره یافته است. این دو تفاوت بزرگ که البته مورد اول بزرگ‌تر است، باعث شده طالبان از خود برداشتی به‌عنوان یک گروه «غول‌کش» داشته باشد و بر همین مبنا با ‌انگیزه بالایی با دیگران روبرو شود. 2- پشتون‌ها رتبه 24 را در گروه‌های قومی بزرگ جهان دارند اما بزرگ‌ترین قبیله به حساب می‌آیند. بر این اساس آنها کمتر با تحولات جهانی تطبیق پیدا می‌کنند. طالبان همچنین گروهی شبه‌نظامی است که از میان این نظام قبایلی قدیمی برخواسته و به‌شدت از مناسبات فعلی جهانی، دانش و مواردی از این دست محروم است. 3- طالبان فاقد دانش و توان کارشناسی لازم برای اداره یک کشور است. از سوی دیگر توان کارشناسی موجود دولت طالبان نیز براساس ساختارها و کارمندان بازمانده از دولت پیشین است که هم از لحاظ فکر و هم ارتباطات، با قدرت‌های خارجی در ارتباطند. 4- طالبان برای سیستم امنیتی خود دو مسیر را پیش‌رو دارد. یک مسیر بهره‌گیری از مناسبات با آمریکا و متحدان این کشور مانند پاکستان و عربستان و مسیر دیگر ارتباط با چین، روسیه، ایران و کشورهای آسیای میانه. از نگاه طالبان، ‌آنها در همکاری با ائتلاف قدرت‌های شرقی عضوی معمولی بوده و تحت فشار قرار خواهند داشت تا اصلاح گردند اما در صورت ائتلاف با آمریکا، ‌آنها برای مهار قدرت‌های شرقی مورد توجه قرار گرفته و ضمن دریافت کمک، می‌توانند به مرور به قدرتی در منطقه تبدیل شوند. 5- براساس آمارها جمعیت کابل شامل ۴۵ درصد تاجیک و ۲۵ درصد هزاره، ۲۵ درصد مردم پشتون و ۵ درصد از سایر اقوام است. به عبارتی دیگر کابل شهری پشتون به شمار نمی‌رود. رهبران اصلی طالبان اما به مرور درحال کاستن از مرکزیت سیاسی کابل برای از بین بردن مزیت پشتون‌های زدران و همچنین اهمیت دیگر اقوام هستند. 6- از نگاه امارت اسلامی، درگیری‌های مرزی باعث می‌شود این دولت ملی جلوه کرده و از طرفی رقبای بین‌المللی و منطقه‌ای ایران به خاطر دشمنی خود، نسبت به طالبان متمایل گشته و دولتش را به رسمیت بشناسند. این درگیری‌ها همچنین ضامن اتحاد در میان جناح‌های طالبان خواهد بود. 7- در کشوری که گوناگونی اقوام و مذاهب بسیار است و اندیشه‌های فراوانی به دلیل پراکندگی قدرت شکل گرفته‌اند، اجرای شیوه امارت اسلامی آن هم از سوی گروهی کم‌تجربه و کم‌توان از لحاظ مدیریتی، بسیار مخاطره‌آمیز است. 8- طالبان با مدل حکومتی‌اش براساس امارت اسلامی مشکلات ساختاری گسترده‌ای با کشورهای اطرافش دارد. دولت پاکستان سکولار است و نسبت به ادعاهای ارضی از سمت طالبان پشتون در ارتباط با مناطق پشتون‌نشین خود نگرانی دارد. تاجیکستان که دولتی لائیک دارد خود را مدافع جمعیت 25 درصدی تاجیک‌تباران می‌داند. ازبکستان نیز تقریبا وضعیتی مشابه با تاجیکستان دارد. چین به دلیل نگرانی از بروز تهدید از سمت افغانستان نسبت به سین‌کیانگ و روسیه نسبت به امنیت آسیای میانه که التهابات در آن می‌تواند وارد سرزمین‌های مسلمان‌نشین روسیه شده و تا جنوب مسکو را ناامن سازد حساس هستند. 9- اگر با اشتباهات طالبان، اقوام دیگر افغانستانی قدرت گیرند، حکومت یکپارچه طالبان محال خواهد بود. 10- طالبان از آنکه تاکنون از سوی جامعه بین‌المللی و به‌ویژه از سوی همسایگان به رسمیت شناخته نشده کلافه گشته و به دنبال انجام اقداماتی در راستای اعمال فشار است. آنها می‌خواهند به همسایگان بگوید از گذشته خود دست کشیده‌اند و منشا مشکلات امنیتی نخواهند بود اما اگر تصمیم بر عدم پذیرش‌شان باشد، به سمت اقدامات ضدامنیتی متمایل خواهند گشت. 11- مشکلات اقتصادی افغانستان، طالبان را به سمت باج‌گیری و تشدید فعالیت در مسیرهای غیررسمی برای کسب پول واداشته است. طالبان هرچند با بی‌توجهی‌اش به اقتصاد، به وخامت اوضاع دامن زده، اما این معضل دامن‌گیر خود این گروه شده است. ✍سیدمهدی طالبی http://fdn.ir/page/237718 @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠گفتمان انقلاب گفتمان مردمی بود 🎥علی انتظاری، برنامه شیوه مبانی مشروعیت در جمهوری اسلامی چیست؟ نظریات امام و حضرت آقا است، اما یک بخش عظیمی معرفت متفاوتی داریم که با این تفکر همراهی نمی‌کند. گفتمان انقلاب گفتمان مردمی بود. امام می‌گفت ما به دنبال مردم می‌رویم اما سایر جریان‌ها می‌گفتند مردم به دنبال ما بیایند. تفکر مردمی باعث شد که انقلاب اسلامی، کم‌خشونت‌ترین انقلاب مردمی شود. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آقای لیبرالیست، عینکت رو کاری تر کن! 🎥شهید بهشتی این آزادی که میگی چیز خوبیه اما برای تو... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 کلید مبارزه با بدحجابی 🔹اقامۀ مُنکَر بدتر از اشاعۀ مُنکَر و ارتکاب مُنکَر است. یک‌‌عدّه‌ای فرهنگ مردم را عوض می‌کنند تا مُنکَر به معروف تبدیل می‌شود. در نتيجه، این آدمی که تا دیروز از گناه بدش می‌آمد حالا خوشش می‌آید! این آدمی که تا دیروز به نظرش می‌آمد که باید باعفّت باشد امروز به نظرش می‌آید که اصلاً حجاب چیست؟! 🔹در اقامۀ بدحجابی، بستری درست می‌کنند که حجاب می‌شود ضدّارزش. و بی‌عفّتی می‌شود ارزش. لذا آن‌کسی که با هفت‌قلم آرایش و بدحجاب می‌کند بيرون می‌آید احساس عزّت و شرافت می‌کند! و در مقابل، آن کسی که می‌خواهد باحجاب باشد، احساس حقارت می‌کند. 🔹بر این اساس، وقتی بی‌حجابی به معروف تبدیل شده باشد، نهی از بی‌حجابی، نهی از معروف قلمداد خواهد شد! 🔹در جامعه‌ای که «معروف بشود مُنکَر و مُنکَر بشود معروف»، دیگر اصلاً نمی‌شود نهی از منکر کنی! در نهی از مُنکَر، انسان اول باید مُنکَر را مُنکَر کند و بعد، از آن نهی کند. مُنکَری که در نگاه جامعه معروف است، چطوری می‌توانی از آن نهی کنی؟! چون به نظر آنها، داری منع از معروف می‌کنی! 🔹راه اصلیِ مبارزه با بدحجابی این است: شما اول باید آن پرچمدارانی که دارند اقامۀ بدحجابی می‌کنند را بزنید و جلوی اقامه را بگیرید، به‌طوری که مُنکَر بشود مُنکَر. و معروف هم بشود معروف. آن‌وقت می‌توانید بگویید اگر یک کسی گناه کرد، او را نهی کنید. ولی وقتی مُنکَر شد معروف، بی‌حجابی هم می‌شود عرف، می‌شود خوبی، اسمش هم می‌شود آزادی! ✍ محمدمهدی میرباقری @Kolbe_Andishe_Farhang
- ناشناس.mp3
35.49M
💠جامعه‌شناسی ایران 🎙گفتگوی سید جواد میری و علی انتظاری، برنامه شیوه، ۶ خرداد ۱۴۰۲ @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آقای لیبرالیست، عینکت رو کاری تر کن! 🎥شهید بهشتی این آزادی که میگی چیز خوبیه اما برای تو... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 استیصال در مدیریت بودجۀ خانوار در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان سبد هزینۀ خانوارها را به سه بخش تقسیم کرد: ۱. اقلام ضروری، ۲. اوقات فراغت، ۳. تأمین و توسعۀ زندگی. منظور از اقلام ضروری عبارت است از مسکن، خوراک، پوشاک، سلامت، حمل‌ونقل، آموزش. براساس داده‌های درآمد-هزینۀ خانوار، در ایران طی سال‌های اخیر حدود ۸۷ درصد مخارج خانوار صرف اقلام ضروری می‌شود. در کلان‌شهرها به‌دلیل بالابودن سهم مسکن، این نسبت بالای ۹۰ درصد است. از طرفی مخارج فراغت اعم از تفریح و سرگرمی و هتل و رستوران به حدود ۲ درصد رسیده است. طی سال‌های اخیر به‌طور مستمر سهم اقلام ضروری در سبد هزینۀ خانوارها افزایش یافته و درعین‌حال باتوجه به تورم بالا در اقلام مختلف، کم‌و‌کیف سبد مصرفی نیز افت کرده است. برای مثال، درحالی‌که سهم هزینه‌های خوراکی خانوارها روند افزایشی داشته، میزان کالری مصرفی و کیفیت سبد خوراکی افت کرده است. یا درحالی‌که سهم هزینۀ مسکن رو به افزایش بوده، کیفیت سکونت کاهش یافته است. برخی گروه‌های جمعیتی نیز اساساً برخی اقلام ضروری را حذف کرده‌اند. برای مثال، معاون وزارت بهداشت و درمان در سال ۱۳۹۸ و پیش از شیوع کرونا اعلام کردند که مراجعه به مراکز درمانی حدود ۳۰ درصد کاهش داشته که ناشی از افزایش قیمت خدمات درمانی بوده است. براساس این روندها و شواهد عینی، خانوارهای هرچه‌بیشتری در مواجهه با تکانه‌های ریز و درشت اقتصادی کوچک‌ترین ضربه‌گیر و قدرت مانوری ندارند و صرفاً باید از کم‌وکیف اقلام ضروری خود بزنند. پی‌نوشت: وضعیت استاندارد این است که حداکثر ۷۰ درصد مخارج خانوار صرف کم‌وکیف مناسبی از اقلام ضروری شود. برای مثال در کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا به‌طور متوسط ۶۰ درصد مخارج خانوار صرف اقلام ضروری می‌شود و نزدیک به ۱۸ درصد مخارج خانوارها به هزینه‌های فراغتی مربوط است (تصویر پیوست را ببینید). بررسی سبد خانوارها در دو مقطع قبل و بعد از کرونا در اتحادیۀ اروپا نشان می‌دهد که در این کشورها خانوارها با کاستن ۲ تا ۳ درصد از هزینه‌های فراغتی خود، افزایش هزینه در سایر نیازها را جبران کرده‌اند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠جامعه پرملال در جست‌وجوی شادی ملال همواره به نوعي با انسان همراه بوده است. كی‌یركگور با يك استعاره‌سازی مي‌گويد: «خدايان ملول بودند، انسان را آفريدند. آدم از تنهايي ملول بود، بنابراين حوا را خلق كردند. از آن زمان ملال وارد جهان شد و درست به همان نسبتی كه جمعيت رشد می‌كرد، ملال بيشتر مي‌شد.» به اعتقاد اسوندنس اين پديده كه در دوران پيشامدرن به اشراف و طبقات خاص محدود بود، از دوران رمانتيسم به تدريج به يكي از ويژگی‌های انسان مدرن تبديل شد. شواهد تاريخ اجتماعي نشان می‌دهد جوامع شرقي، ديرهنگام‌تر از جوامعي كه انقلاب صنعتي و آثار آن را تجربه كرده‌اند، ملال را تجربه كرده و جامعه‌اي شادتر بوده‌اند. تجربه زندگي ايراني نيز نشان مي‌دهد كه همه ما كودكي شادتري را تجربه مي‌كرديم و حتي ميانسالان گذشته ما بيش از امروز شاد بودند و اتفاقا يكي از خصوصيات قابل تامل جامعه اين سال‌هاي ايران نيز اين است كه بدون گذار از روند توسعه اجتماعي، اقتصادي عميق و بدون دست يافتن به دستاوردهاي مثبت مانند رفاه و آزادي، آثار منفي نه تنها مدرنيته بلكه پسامدرن را با خود تجربه مي‌كند. از تغييرات ارزشي پسامدرني گرفته تا ملالت زندگي ماشيني و صنعتي. اين يادداشت قصد يك تبيين فلسفي از ملال به عنوان معناي هستي نوين را ندارد، بلكه مي‌خواهد به تبيين آسيب‌شناسانه و نگران‌كننده از مساله ملال در ايران امروز بپردازد. از طرفی، تم امسال گزارش توسعه انساني سال ۲۰۲۲-۲۱ كه اخيرا منتشر شده، چنين مي‌گويد: عصر نااطميناني، زندگي‌هاي بي‌قرار. اين گزارش به ابعاد نااطمينانی در عصر امروز و پيچيدگي‌هاي آن در قالب نااطمينانی چند بعدي مي‌پردازد و به ابعاد مشكلات سلامت رواني ايجاد شده براي بشر اعم از تشديد نگراني‌ها، استرس‌ها، افسردگي‌ها و اختلالات رواني پرداخته شده است و تكنولوژی به عنوان يك شمشير دو لبه در توسعه مورد تحليل قرار گرفته است. به اعتقاد من، جامعه ايران بنا بر علل و شرايط خاص خود، در سال‌هاي گذشته ناامني رواني تعمیم يافته، زندگي با شادي و نشاط كمتري را تجربه كرده است. جامعه ايران، پس از رخت بركشيدن هژموني جنگ تحميلي و فشارهاي اقتصادي و رواني و نگراني به‌جا مانده از آن، مدام در حال تجربه فراز و نشيب‌هايي از اميد، نشاط، نااميدي و غم اجتماعي است؛ به‌طوري‌كه در سال‌هاي اخير، شرايطي پيش آمده كه ملال و جست‌وجوي اميد و شادي، بخشي از شيوه زندگي شده است. مدت‌هاست در اين زمينه و با هدف فهم اين روند، با افراد مختلف اعم از زن و مرد، نوجوان و بازنشسته و... به گفت‌وگو نشسته‌ام به ‌طور تيتروار مي‌توانم برشمارم: ۱- نداشتن سياست‌گذاری‌های معطوف به نشاط و شادی در جامعه، به‌طوري ‌كه در هيچ يك از سياست‌گذاری‌های بالادستی برنامه‌ريزی‌های اجرايی آثاری از اين نوع سياست‌ها ديده نمی‌شود(اين امر به اندازهاي مهم است كه مفهوم توسعه به مثابه شادی در ادبيات توسعه مطرح هست). ۲- در سال‌هاي متمادي، صدا و سيما، كمتر به توليد برنامه‌های شاد و نشاط‌آور پرداخته است. مجموع توليدات فيلم‌های سينمای ايران نيز حاكی از آن است كه كمتر به مضامين شادي‌آور توجه شده و حتي سينمای روشنفكری ايران نيز در يك رابطه متقابل تاثير و تاثر، از جامعه بيشتر براساس مضامين سياسي و اجتماعي، اقدام به توليد فيلم‌هايی تلخ كرده است. ۳- نزاع‌هاي سياسي داخل كشور مدام پيام‌های نااميد‌كننده، كسالت‌آور و مأيوس‌كننده را به ذهن جامعه تزريق می‌كند. ۴- ادبيات سياسي توليد شده در داخل مبتني بر نفي ديگري بوده و در سياست خارجي نيز نوعي تداوم حالت جنگي و هراس را متبادر ساخته است. دو مقايسه نيز به حالت حرمان ذهني افزوده است: مقايسه نابرابري در داخل مقايسه عقب ماندن از جهان وبه خصوص مقايسه پيشرفت همسايگان. ۵- تداوم زندگي چندگانه و اجبار به زيست دو و يا حتي چندرومآبانه به لحاظ سياست‌هاي فرهنگي و اداري اعمال شده. ۶- فقر مداوم و سختي زندگي در سال‌هاي اخير به خصوص با فشارهاي تحريم به نحوي كه تعادل رواني براي دستيابي به يك زندگي همراه با آرامش را در معرض تهديد قرار داده است. ۷- يكي ديگر از اين عوامل، تشديد منفي‌خواني در جامعه است. اين امر، ناشي از آن است كه سال‌هاست جامعه صداهاي پرخاشگرانه، قطبي‌سازي و تنازعات بيهوده و فشارهاي اجتماعي را در فضاي رسانه‌اي، سياسي و اجتماعي در گوش خود دارد. بدون تردید، بخشی از علل روانی ناآرامی‌های خیابان‌های پاییزی را می‌توان با این نظریه تبیین کرد. ایجاد جامعه‌ای با ثبات، تحول‌خواه و توسعه‌جو نیازمند مردمانی تلاشگر، امیدوار و معتقد به امکان تغییر برای داشتن شرایط بهتر است. ما نیازمند سیاست‌گذاری‌های معطوف به شادی هستیم. سیاست‌های اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای و حتی پیام‌های عرصه سیاسی نیز باید از این امر پیروی کنند و گام اول، پایان دادن به علل پدیدآورنده چنین شرایطی است. ✍ علی ربیعی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠فارابی و داوری فیلسوفان فرهنگ یا فیلسوفان استیت؟ اگر خوانش داوری از فارابی را تقلایی در راستای احیای تفکر ایرانی اسلامی و ارائه الگویی جایگزین در اداره مدنیت در دنیای اسلام بدانیم چند چالش عمده قابل طرح است. اول اینکه همان‌گونه که خود داوری اذعان می‌کند فارابی بیش از آنکه دغدغه کلام و تحقق شریعت داشته باشد، مسئله‌اش فلسفه است و او در این طریق به‌طور مستقیم تحت تأثیر حکمای غربی و یونانی بوده و آنچه او بازتولید می‌کند حکمت یونانی به زبان مسلمانان است و نه ایده‌آلی از یک مدینه «اسلامی» و این گزاره اساساً کلان پروژه داوری در معرفی فارابی به‌عنوان فلیسوف فرهنگ (کدام فرهنگ؟) را دچار مخاطراتی جدی می‌کند. داوری اصرار می‌ورزد و به همین اکتفا می‌کند که با قرار دادن یک فرد با خصوصیت نبی در رأس هرم سیاسی، هم فلسفه‌ای که فیلسوفش آن را تصور می‌کند و هم مدینه‌ای که فلیسوف-نبی در رأس آن است می‌تواند اسلامی قلمداد شود! ثانیاً، ازآنجاکه طرح‌واره مدینه فارابی تحت تأثیر حکمای یونان و ایده دولت‌شهر است، اساساً فارابی و در امتداد آن داوری فیلسوفان استیت هستند و این در حالی است که نبی اسلام نه‌تنها واجد استیت نبوده بلکه جهان معرفتی اسلام در بعد سیاسی در تعارض با استیت صورت‌بندی شده است. فارابی و در امتداد آن داوری با یکی انگاشتن نبی و پادشاه نه‌تنها در مسیر بر ساخت کردن اقتدار سلطان دوره کلاسیک و مدرن قدم برداشته‌اند بلکه اساساً پرسش از عاملیت جامعه، مقاومت در برابر فیلسوف-پادشاه و هرگونه رابطه دیالکتیکی بین جامعه و قدرت سیاسی را به حاشیه برده اند. ثالثاً، نگاشتن از فارابی به‌عنوان فیلسوفی که از یک‌سو تحت تأثیر غرب است و از طرفی رییس مدینه‌ای را متصور است که به شکل سلسله مراتب‌وار همه خادم اویند، و قرب به اوست که منزلت را مشخص می‌کند، تنها و تنها می‌تواند و می‌توانسته شرایط امکان بروز و تثبیت نظام سیاسی را محقق سازد که به‌شدت دچار اینرسی بازگشت نظم شاهنشاهی در لوای دین بوده و برای طی این مسیر در جست‌وجوی شاهد مثال‌هایی از سنت کلاسیک اسلامی بوده است. بنابراین می‌توان خطر کرد و پروژه «فارابی، فیلسوف فرهنگ« را در امتداد عادی‌سازی الگوی سلسه‌مراتبی استیت که سازواره آن ریشه در تخیل غربی دارد دانست و داوری را شایسته همان نقدی دانست که سنت فکری او برای حداقل سه دهه مخالفان خود را به آن متهم می‌کردند: غرب‌زدگی. ✍میلاد دخانچی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تأملی در فروبستگی توسعه در اندیشۀ داوری داوری اردکانی دربارۀ توسعه بر دو نکتۀ اساسی پای می‌فشارد. نخست اینکه غرب یک کل است و نمی‌توان در رویارویی با آن دست به گزینش زد به‌طوری‌که بخشی را برگزید و بخش دیگر را رد کرد. دوم این که گزیری از توسعه نیست و از فرآیند تاریخی توسعه نمی‌توان گریخت یا از طفره رفت و در دامن پست‌مدرنیسم فرود آمد. این دو نکته ناظر به گونه‌ای فروبستگی در فرآیند توسعه است که می‌توان آن را چنین صورت‌بندی کرد؛ از سویی گریزی از تن دادن به توسعه نیست و از سوی دیگر امکان هر گونه اصلاح و تعدیل در فرآیند آن نیز منتفی است. پرسش این است که در برابر این فروبستگی چه می‌توان کرد؟ داوری راهی نشان نمی‌دهد و تنها توجه و تأکید می‌کند که مسیر توسعه، حوالت تاریخ است و گزیری از طی کردن راه توسعه نداریم و البته راهی بیرون از راه توسعۀ غرب فراهم نشده است. در این نوشتار تلاش می‌کنیم با توجه به تعریف داوری از توسعه، دربارۀ این پاسخ به این پرسش درنگ کنیم. چکیدۀ تعریف داوری دربارۀ توسعه «نظمِ متغیر» است. این تعبیر مجمل از توسعه بر دو رکن استوار است؛ نظم و تغییر. در توضیح نظم جدید، داوری معتقد است که عقلِ دوران جدید دیگر عقل موافقت و همراهی با نظم طبیعی نیست، بلکه علم و تکنولوژی صورت‌بخش و سامان‌دهندۀ جهان است. از سوی دیگر، در عالم تجدد، علم و زمان به هم وابسته‌اند و علم و تکنولوژی در تغییر و تحول است. ازاین‌رو از دیدگاه داوری، تجدد و پیروِ آن فرایند توسعه را می‌توان به هماهنگ‌سازی و سامان‌بخشی نهادها و سازمان‌های کار و زندگی بر اساس علم و تکنولوژی تعبیر کرد. در این تعبیر از توسعه، علم بار هماهنگی و سامان‌بخشی زیست بشری را بر عهده دارد و تغییرات آن، تحولات تاریخی بشر را رقم می‌زند. حال با توجه به این تعبیر از توسعه، پرسش یاد شده را می‌توان این گونه صورت‌بندی کرد که سازوکار تغییر در نظم مبتنی بر علم و تکنولوژی چیست؟ و به عبارت دیگر، شرایط تغییر و تحول در نهاد علم جدید کدام است؟ چنین پرسش‌هایی به قلمرو فلسفۀ علم و تکنولوژی تعلق دارد و به‌طور طبیعی پاسخ آنها را باید در اندیشه‌ها و نظریه‌های فیلسوفان علم جست‌وجو کرد در تاریخ اندیشه‌های فلسفۀ علم به‌طور عمده دو نظریه به تبیین عوامل تحولات علمی و تطور نظریه‌های علمی پرداخته‌اند؛ یکی نظریۀ ساختارهای علمی توماس کوهن و دیگری نظریۀ برنامه‌های پژوهش علمی ایمره لاکاتوش. از این دو نظریه می‌توان در استنباط شرایط تعییر و تحول نظریه‌های علمی سود جست. کوهن در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی، پس از تبیین مفاهیم پارادایم علمی، علم عادی و بحران در علم، راه برون‌رفت از بحران علمی را انقلاب علمی می‌داند که با تغییرِ پارادایم علمی امکان‌پذیر می‌شود. بخشی که در هر پارادایم علمی جدید، نقش بسزایی در این دگرگونی و انقلاب علمی دارد، مفروضات مابعدالطبیعی پارادایم است. لاکاتوش نیز تلاش کرد که در نظریۀ برنامه‌های پژوهش علمی خود، عوامل پیشرفت و پسرفت نظریه‌های علمی و معیار ارزیابی آنها را توضیح دهد. ایمره لاکاتوش به‌منظور تبیین تحول نظریه‌ها و همچنین وجه تمایز و تفاوت برنامه‌های علمی از یکدیگر، فرض‌های پایه‌ای و پیش‌فرض‌های هر برنامۀ پژوهش علمی را که تشکیل‌دهندۀ هستۀ سخت برنامه است، معرفی می‌کند. اگر به مفروضات مابعدالطبیعی در پارادایم علمی توماس کوهن و همچنین پیش‌فرض‌ها و مفروضات پایه‌ای در هستۀ سخت برنامه‌های پژوهش علمی ایمره لاکاتوش، به‌طورکلی متافیزیک علم جدید اطلاق کنیم، به‌نظر می‌رسد که دست‌کم یکی از سازوکارهای تغییر و تحول در علم تجربی، بازاندیشی و تغییر در مبانی متافیزیک علم است. به عبارت دیگر، هم‌چنان که کانت در نظریۀ شناخت خود و به‌ویژه در رسالۀ مبانی مابعدالطبیعی علم طبیعی، علم جدید را بر مبانی متافیزیکی استوار می‌کند، برای تغییر و تحول در علم جدید نیز می‌توان از بازاندیشی و تحول در مبانی متافیزیکی آن سو جست. به‌نظر می‌رسد با تکیه بر مبانی متافیزیکی علم، می‌توان از شرایط امکان تغییر در علم سخن گفت که به‌نوبۀ خود به‌عنوان رکن هماهنگ کننده و سامان‌بخش در فرآیند تجدد و توسعه عمل می‌کند. امکان‌پذیری تغییر در علم و پیروِ آن تحول در شیوۀ نظم دادن و هماهنگ کردن نهادهای زیست‌بشری، فرصت و مجال نقش‌آفرینی در شکل‌گیری نظم متغیر یا همان توسعه را دست‌کم تا حدودی فراهم می‌آورد، و بدین‌ترتیب راه برون‌رفتی از فروبستگی توسعه را تعریف می‌کند. البته این تعریف تنها ناظر به نقشۀ راه برون‌رفت است و به‌هیچ روی دربارۀ دشواری یا حتی عدم تحقق آن داوری نمی‌کند. ✍سید محمدرضا امیری طهرانی‌زاده @Kolbe_Andishe_Farhang
💠بازی طالبان ١۴٠٠ مهمترین مشکل در قبال طالبان١۴٠٠، آن است که این پدیده درست و دقیق شناخته نشده و مادامی که ماهیت واقعی این پدیده شناخته نشود مواجهه با آن ممکن و مفید نخواهد بود. طالبان ۱۴۰۰ با طالبان ۱۳۷۷ تفاوتهایی اساسی و ریشه ای دارد: طالبان ۱۳۷۷ عده ای طلبه افغانی مدارس علمیه پاکستان ( مدارس مورد حمایت عربستان) بودند که با طراحی آمریکا ، پشتیبانی مالی و تبلیغی عربستان و امارات و نظارت سرویس اطلاعات پاکستان به تشکیلاتی نظامی تبدیل و پس از بن بست گروههای جهادی افغانستان در تشکیل حکومت و اداره کشور به عنوان «ناجی مردم» وارد افغانستان شده و حکومتی به سرکردگی ملا عمر تاسیس کردند . حکومتی که تنها از جانب عربستان ، امارات و پاکستان به رسمیت شناخته شد و با تفکری وهابی_ تکفیری جنایتهای فراوانی را علیه زنان ، شیعیان ، رسانه و هنرهای تصویری، آثار باستانی ، مدارس دخترانه و .... مرتکب شد و پس از انقضای تاریخ مصرف، با حمله آمریکا به افغانستان در سال ٢٠٠١، از هم پاشید. اما طالبان ۱۴۰۰ ، ترکیبی از بقایای طالبان قدیم با نیروهایی جدید است که با «طراحی انگلستان و حمایت قطر» (با تفکری کپی شده از روش و اندیشه اخوانی) تاسیس و پس از اثبات ناتوانی آمریکا در ساخت حکومتی سکولار برای افغانستان در حرکتی تدریجی جایگزین دولت آمریکایی حاکم بر این کشور گردید. طالبان جدید با شیعیان وارد خصومت نشده و از تلویزیون و سرود و کلیپهای هنری برای تبلیغ خود بهره می برد، از نیروهای فنی و متخصص برای اداره حکومت استفاده کرده و مانند طالبان ۱۳۷۷ مرتکب خشونت علیه زنان نشده است. طالبان جدید بسیار هوشمندانه تر از طالبان قدیم عمل کرده و البته توانسته رضایت بخشهایی از جامعه افغانستان را بدست بیاورد . هرچند هنوز از جانب هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده اما مذاکرات متعددی با نمایندگان اتحادیه اروپا و آمریکا ، روسیه ، هند و..داشته و البته اولین وزیر خارجه ای که در زمان طالبان جدید و به شکل رسمی به کابل سفر کرده ، «وزیر خارجه قطر» بوده است. شاید مهمترین نقطه اشتراک طالبان قدیم و جدید ، تعلق هر دو به قومیت «پشتون» باشد برخورد نظامی با طالبان جدید به زیان اسلام ، ج.ا.ا و مردم مظلوم و رنج کشیده افغانستان و بدترین راهکار برای مقابله با این محصول پیچیده انگلستان است. ( البته مواجهه قدرتمند مرزبانان ج.ا.ا با عوامل این گروه در نقاط مرزی به معنای جنگ و برخورد نظامی نیست بلکه ضرورتی عقلانی برای حفاظت از مرزها و انضباط بخشی به رفتارها و عوامل این گروه است.) بحران حقابه ایران از هیرمند ، نتیجه امضای توافقنامه ای غلط توسط حکومت پهلوی و چند دهه اهمال و بی توجهی دولتها به این مسئله در عصر پهلوی و پس از انقلاب است و با تهدید زبانی فلان مقام و حرکتهای نمادین از این دست قابل حل و فصل نیست . مذاکرات توأم با فشارهای تدریجی( غیر نظامی) برای اصلاح و تکمیل توافقنامه ( افزایش میزان حقابه و قراردادن ضمانتهای جدی برای اجرای آن) و سرانجام وادار سازی طرف مقابل به اجرای آن، نیازمند طراحی ، صبر و حرکتهایی گام به گام است که ج.ا.ا در بحرانهای مختلفی تجربه چنین حرکتهایی را بدست آورده است. رفتارهای احساسی، بدون شناخت و خالی از عقلانیت به ویژه در عرصه فضای مجازی و رسانه های داخلی، همچنین تلاش جریانهای سیاسی ( بویژه اصلاح طلب) برای بهره برداری از بحران حقابه ‌و مسئله طالبان ، ثمره ای جز فرسایش روح و روان جامعه ، سلب امنیت روانی مردم و کمک به «پروژه انگلیسی» طالبان جدید نخواهد داشت! ✍محمدصادق کوشکی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ماجرای عجیب تعطیلی داروگر 🎥سخنگوی سازمان مالیاتی: مالک هلدینگ داروگر ۱۴۰۰میلیارد بدهی دارد. شرکت داروگر توسط سازمان امور مالیاتی تعطیل نشده و مالک این هلدینگ، کارگران را گروگان گرفته است. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠امام رضا (ع) و مدعيان تشيع وقتي ولايت عهدي براي حضرت رضا(ع) تثبيت شد، روزي دربان حضرت رضا(ع) خدمت حضرت عرض کرد: عده‌اي آمده‌اند و مي‌گويند ما شيعه علي(ع) هستيم و مي‌خواهيم خدمت امام رضا(ع) برسيم. حضرت فرمود: من کار دارم آن‌ها را رد کن. آن عده فردا باز آمدند و همان حرف را تکرار کردند: ما جمعي از شيعيان علي(ع) هستيم و آمده‌ايم آقا را زيارت کنيم. حضرت دوباره فرمود: برشان گردان. براي مدت دو ماه هر روز آن‌ها مي‌آمدند و درخواستشان را عرضه مي‌کردند و حضرت مي‌فرمود: من کار دارم، بگو بروند. آنان نااميد شدند. به دربان حضرت گفتند به امام بگوييد: آخر شيعيان پدرت علي بن ابيطالب(ع) هستيم. ما دو ماه است مي‌آييم و شما اجازه نمي‌دهيد. اين مايه شماتت دشمنان شده است. ما از اينجا مي‌رويم؛ ولي از شهرمان نيز فرار مي‌کنيم. چرا که وقتي اين داستان در آنجا نقل شود مردم مي‌گويند حتماً آن‌ها گناه بزرگي مرتکب شده‌اند که آقا راهشان نداده است. برو و به آقا بگو: ما تلخي شنيدن اين شماتت اعداء را ديگر نمي‌توانيم تحمل کنيم. وقتي کار به اينجا رسيد، حضرت فرمود: بگو بيايند. آنان ‌آمدند سلام و احترام کردند؛ اما حضرت اعتنايي به آنها نکرد، حتي اجازه نشستن هم به آنها نداد. توجه کنيد: در اين جا تنبيه آنان تکميل شد. همينطور ايستادند. آن عده گفتند: اي پسر رسول خدا (ص) راز اين که پس از دوماه انتظار ديدار، ما را اين گونه مورد خفت و خواري قرار مي‌دهيد چيست؟ با اين رفتاري که با ما شيعيان مي‌کنيد ديگر کسي شيعه نمي‌ماند. حضرت فرمود اين آيه را خوانده‌ايد؟ هر بلايي به شما مي‌رسد، حاصل رفتار خودتان است. آن عده بيشتر ناراحت شدند و گفتند: مگر ما چه گناهي کرده‌ايم که اين گونه بايد تنبيه شويم؟ حضرت در جواب فرمودند: اين را من از قرآن ياد گرفتم که شما را مورد عتاب قرار دهم؛ پدران من هم همينطور بودند. آنان گفتند: مگر ما چه گناهي کرده‌ايم؟ زيرا شما دروغ بزرگي گفتيد. شما ادعا مي‌کنيد که شيعه هستيد؛ ولي شيعه نيستيد. چون اين ادعاي دروغ را کرديد بايد مجازات بشويد. سپس حضرت ابتدا نام امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را مي برد و بعد نام سلمان، ابوذر، تا محمد بن ابي بکر، ايشان می‌فرمايند شيعه اينانند. در اين جا حضرت ويژگی‌هاي آنان را برمی‌شمارند: کوچکترين اوامر علي(ع) را مخالفت نکردند. هر چه را ايشان نهي کرد، آنها هم ترک کردند. يعني مطيع واقعي حضرت علي ع بودند. اين درحالي است که شما ادعاي شيعه بودن مي‌کنيد و بيشتر رفتارهايتان با رفتار علي(ع) تفاوت دارد و برخلاف دستورات اوست. شما حتي در انجام واجباتتان کوتاهي مي‌کنيد. شما حقوق بزرگ برادرانتان، کساني که اخوت في الله دارند، ادا نمي‌کنيد. جايي که نبايد تقيه کنيد، تقيه مي‌کنيد و جايي که بايد تقيه کنيد، تقيه نمي‌کنيد. يعني شما پيرو خواسته‌هاي دل هستيد، بايد بدانيد کجا بايد تقيه کنيد و کجا نبايد. اگر شما مي‌گفتيد ما علي(ع) را دوست داريم، با دشمنانش دشمن هستيم و با دوستانش دوستيم. من نمي‌گفتم شما دروغ مي‌گوييد. آري شما علي و دوستان علي را هم دوست مي‌داريد و با دشمنانش هم دشمنيد؛ اما شيعه بودن تنها به اين نيست. بلکه علاوه بر اين شما بايد دقيقاً رفتارتان با رفتار علي(ع) هماهنگ باشد، اين که فقط بگوييد ما علي(ع) را دوست داريم براي شيعه بودن کافي نيست. ولي شما ادعايي کرديد که اهلش نبوديد. اگر بنا نگذاريد که رفتارتان را مطابق اين ادعايتان قرار بدهيد؛ يعني اگر کارتان گفتارتان را تصديق نکرد، هلاک خواهيد شد. مگر خدا به شما رحم بکند؛ والا با اين گناهي که مرتکب شده‌ايد، يعني ادعاي شيعه بودن کرديد، مستوجب عقوبت هستيد! گفتند: آقاجان ما از اينکه ادعاي شيعه بودن کرديم استغفار می‌کنيم. از اين پس همان طور که شما ياد داديد، ما مي‌گوييم: علي(ع) را دوست داريم و دشمنانش را دشمن مي‌داريم، باشد تا از راست گويان باشيم. وقتي آنان چنين گفتند حضرت فرمود: خوش آمديد عزيزان من! کساني که اهل محبت ما هستيد حضرت سه مرتبه فرمودند: بياييد بالا، بياييد بالا، بياييد بالا. اينها را کشيد بالاتر، تا به خود چسباند. بعد به دربانشان فرمودند اينان چند مرتبه آ‌مدند و برشان گردانديد؟ عرض کرد: شصت مرتبه. حضرت شصت مرتبه رفتند و آمدند و به اينها سلام کردند و خوش آمد گفتند! تا جواب آن شصت مرتبه مراجعه آنها را داده باشند. حضرت دوباره به حاجب فرمودند: چند مرتبه مانع ورود اينان شدي: حاجب گفت: شصت مرتبه، سپس ايشان فرمودند: شصت مرتبه برو و بيا و سلامشان کن. و سلام من را به اينها برسان! اين سفارشات را حالا به حاجب کردند و فرمودند: به کارهايشان رسيدگي کن و ببين چه نيازي دارند. به آنان کمک هايي کن و هر نيازي دارند را برطرف کن. ✍آیت الله مصباح یزدی، کتاب سیمای سرافرازان، ج۱، ص۱۱۳ 📚روایت در کتاب تفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص۳۱۲ @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 امامی که در میان کفتر‌ها و حرم از یاد می‌رود 🎥حسن رحیم پور 🔹نماد امام رضا (ع) شده گنبد طلا، کفتر‌ها و غذای حضرتی! خود حضرت رضا گاهی مثل اینکه گم می‌شود توی حرم. چنان که قرآن گم می شود در بین ما! 🔹 آن تشکیلاتی که باب انتقاد و نهی از منکر را می‌بندد، آن تشکیلات نه تنها دینی نیست بلکه ضد دینی است. آن تشکیلات محارب با خداوند است. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠سلبریتی‌ها یا سایبری‌ها؛ کدام بی‌سوادترند؟ یکی از دلایل فروپاشی رژیم پهلوی این بود که چهره‌های محبوب مردم را باخود یا بی‌خود به طیف مخالفین حکومت سنجاق می‌کرد. این‌که غلام‌رضا تختی چه مقدار سواد سیاسی داشت یا این‌که اصلاً آیا در زندگی‌اش یک کتاب قابل اعتنای تاریخی خوانده بود یا نه، در این منظومه که دارم شرحش می‌دهم، کم‌ترین اهمیتی ندارد. مهم این بود: جهان‌پهلوان بین توده‌ها محبوبیتی کم‌نظیر داشت و البته تصور عمومی هم این بود که در زمره‌ی مبارزین انقلابی است. آیا تختی هم داشت که هر شب چهل تا علیه شاه بگذارد؛ نه. آیا تختی هم سخن‌ور بود و برای خودش تشکیلات حزبی راه انداخته بود؛ نه. مسئله ساده‌تر از این حرف‌ها است: مردم غلام‌رضا را دوست داشتند و همین محبت کافی بود که خودبه‌خود او را در صف مقابل محمدرضا ببینند. تو ببین پهلوی دوم چقدر در عالم رسانه ضعیف عمل می‌کرد که مهم‌ترین دوگانه‌ی سال‌های آخر جناب آریامهر همین دوگانه‌ی مردم- حاکمیت بود و راحت‌ترین راه محبوبیت، نقد حکومت. واقعیت آن است که هیچ حکومتی بدون اتکا به سرمایه‌ی اجتماعی نمی‌تواند دوام خود را تضمین کند و مع‌الاسف این روزها جمهوری اسلامی هم در خلال دوری از جمهور به شدت از فقدان سرمایه‌ی اجتماعی رنج می‌برد. سوپرانقلابی‌ها یک جوری از بی‌سوادی سیاسی چهره‌های مورد اعتنای مردم توئیت می‌زنند کأنه غلام‌رضا تختی هر شب کانت و دکارت می‌خوانده و هر صبح روزش را با سلام به روسو و راسل شروع می‌کرده‌. از قضا سوپرانقلابی‌ها در تشدید گسل میان جمهور و جمهوری اسلامی مؤثرترین نقش را دارند و شگفتا از قوه‌ی عاقله‌ی نظام که آن به آن تریبون بیش‌تری به این همیشه جاهل‌های هم‌واره افراطی می‌دهد. در واکنش به نفرت‌پراکنی ترمزبریده‌ها یکی می‌شود کریمی و یکی می‌شود باقری. یکی می‌شود فرخ‌نژاد و یکی می‌شود پرستویی. یکی می‌شود گل‌شیفته و یکی می‌شود ترانه. بعضی‌ها از می‌روند و رسماً علیه نظام می‌کشند؛ بعضی‌ها مثل رسول خادم و علی دایی و عادل فردوسی‌پور در ایران می‌مانند اما با همان و دسته‌ی اول. آیا جمهوری اسلامی هیچ متوجه این نکته هست ‌که صرفاً با مهران رجبی و سلام فرمانده و منصور ارضی نمی‌توان سرمایه‌ی اجتماعی جمع کرد؟ آیا نظام حواسش هست که با لایحه‌های دوقطبی‌ساز اخیر چگونه دارد خشم فعلاً خفته‌ی مردم را آن به آن بیش‌تر می‌کند؟ گیرم علی کریمی بی‌سواد ولی این هم ناشی از بی‌سوادی بل‌که بی‌عقلی مفرط سیاسی است که دم به دم شکاف محبوبین ملت را از حاکمیت بیش‌تر کنیم. ✍حسین قدیانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠نرمش قهرمانانه - صخره سخت و تقیه واژه "نرمش قهرمانانه" کلیدواژه ای بود که رهبری بعد از سال 92 و روی کار آمدن دولت حسن روحانی تاکید بسیاری بر آن کردند و تبدیل به نوع خاصی ادبیات سیاسی با مفهوم تعامل خارجی، شد. جمله ای که نوعی چراغ سبز به دولت روحانی برای مذاکره با آمریکا بر سر مسائل هسته ای بود که به برجام منتهی شد. اما پس از شکست برجام چند روز پیش بود که مجددا پس از مدت ها از این واژه استفاده نمودند و باز تلقی نرمش در سیاست خارجه بود. آن هم بعد از بیانیه 7 کشور صنعتی جهان (گروه هفت) که راه حل برنامه هسته ای ایران را دیپلماسی خوانده بود. و شایعاتی مبنی بر آغاز مذاکرات محرمانه ج. اسلامی و آمریکا در عمان! اما بنظرم واژه نرمش قهرمانانه در ابتدای دهه 90 و 1402 دارای تفاوت های بنیادین است. رهبری، در سال 93 نرمش قهرمانانه را به نوعی تاکتیک در مسابقه کُشتی تشبیه می کنند که هدفش غلبه بر حریف است : نرمش قهرمانانه برخلاف برخی تفاسیر، معنای واضحی دارد که نمونه‌ی آن در مسابقه‌ی کشتی نمایان است در این مسابقه که هدف آن شکست دادن حریف است اگر کسی قدرت داشته باشد اما انعطاف لازم را در جای خود به کار نگیرد قطعاً شکست می‌خورد اما اگر انعطاف و قدرت را به موقع مورد استفاده قرار دهد پشت حریف را به خاک می‌نشاند. ۱۳۹۳/۰۵/۲۲ " اما ایشان چند روز قبل پیرامون نرمش قهرمانانه چنین موضع گرفتند. بنده یک وقتی چند سال قبل از این گفتم: «نرمش قهرمانانه»؛ بد فهمیده شد، هم بعضی‌ها در خارج بد فهمیدند، یک محاسبه‌ی دیگر کردند، در داخل هم بعضی از خودهایمان بد فهمیدند معنای این را. انعطاف یک جاهایی لازم است، بایستی انجام بگیرد. همان معنایی که ما در تقیه معنا کردیم ــ در بحث امامت، بنده مفصل راجع به تقیه صحبت کردم ــ تقیه یعنی وقتی شما در یک جایی دارید حرکت میکنید، به یک صخره‌ای میرسید که از آن عبور نمی‌توانید، یک راهی پیدا کنید از کنار صخره و عبور کنید. انعطاف یعنی این. معنایش این نیست که ما از ادامه‌ی راه پرهیز کردیم و عقب‌نشینی کردیم، نه. به جنگ صخره نرفتیم، انعطاف پیدا کردیم، توانستیم راه دیگری را پیدا کنیم." همانطور که می بینیم اینجا پای دو واژه" تقیه" و" صخره سخت" به میان می آید. تقیه اصلی در تشیع است که در آن هدف امام یا رهبر، ضربه زدن یا پیروزی بر دشمن یا حریف نیست، بلکه هدف حفظ موقعیت کنونی، حراست از جان پیروان و شیعیان است. آنچنان که شیعه در چنین موقعیتی، نه تنها به جدال و درگیری با دشمن نمی پردازد، بلکه ممکن است در ظاهر با کتمان عقاید خود، با دشمن در لفظ اعلام موافقت و همراهی هم بنماید تا شر و آسیب او را دفع کرده باشد. اینجاست که ما مفهوم نرفتن به جنگ صخره را در می یابیم. اینجا دیگر دشمن یک کشتی گیر نیست که با یک فن و انعطاف بشود بر او پیروز شد. ما با یک صخره طرفیم که جنگ با او فقط اتلاف عمر و هزینه است. از این منظر معتقدم این تحلیل تازه ای است که رهبری در سیاست خارجه به آن رسیده که با گذشته متفاوت است که حاصل تجربه دولت سیزدهم است. در گذشته باور و تحلیل این بود که مشکل سیاست خارجی، دولت مستقر (اصلاح طلبان و اعتدالی ها) است و اگر دولت جوان حزب الهی روی کار بیاید، همه مشکلات کشور علاج خواهد شد و به منظور تحقق این تحلیل بود که نظام در انتخاب 1400 جمهوریت را هم ذبح کرد تا با استقرار یک دولت همراه و همسو، مشکلات را علاج نماید. اما پس از گذشت دو سال از روی کار آمدن دولت مطلوب، نه تنها مشکلات علاج نشد و شعارهای انقلابی آن با شکست مواجه گشت بلکه به نحو بی سابقه ای مشکلات تشدید شد و رکورد دولت های قبل را نیز شکست و زمینه ساز یکی از شورش های عمومی بعد از انقلاب گشت. هرچند تمام موارد فوق را دلسوزان بسیاری توصیه کرده و انذار داده بودند و حتی حاکمیت را به مدل تقیه امامان شیعه در زمان بنی امیه و بنی عباس دعوت نموده بودند، و گوشی آنها را نشنید، حال برخورد با صخره سخت واقعیت، و پس از متحمل شدن کشور با زیان های بسیار، متنبه شده اند. با اینکه نمی‌دانم آیا تحلیل تازه حاکمیت از اداره کشور، باتوجه به از دست رفتن بخش عظیمی از سرمایه های عمومی نظام، می تواند کشور را از بحران خارج کند یا خیر، اما یقین دارم اگر آنقدر که در برابر کشورهای خارجه اهل مدارا و نرمش در مواقع اضطرار هستیم ، در برابر مردم خودمان چنین بودیم، وضعیت به چنین روزهای تلخی نمی رسید. ✍سلمان کدیور @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دولت و بازار مسکن 🎥پرویز آقایی در روسیه کسی که بیش از ۵ واحد مسکونی داشته باشد، باید تحت نظر دولت آن‌ها را مدیریت کند. کانادا، سوئد، ایتالیا و آلمان با وجود اقتصاد بازار آزاد بیشترین کنترل را روی بخش مسکن انجام می‌دهد در خیلی از کشورها قرارداد اجاره مسکن تاریخ پایان ندارد ایران از جمله کشورهایی است که کمترین دخالت را در بازار اجاره انجام می‌دهد @Kolbe_Andishe_Farhang
💠بانکداری خودمانی! چندی پیش بانک مرکزی بنا به تکلیفی که در قانون بودجه معین شده، دست به انتشار تسهیلات پرداختی به کارمندان بانک‌ها و مؤسسات اعتباری زده است. بنا به اطلاعات منتشر شده از مجموع ۳۰ بانک و موسسه اعتباری؛ تسهیلات پرداختی بانک‌ها به کارکنان خودشان به حدود ۱۶۴ هزار و ۲۶۳ میلیارد تومان رسیده است! یعنی میانگین هر کارمند ۷۷۷ میلیون تومان تسهیلات گرفته است! همین بانک‌ها که در اعطای وام‌های درشت، کم‌بهره و با دوره بازپرداخت طولانی‌ به کارمندان خود کلی دست‌و دل‌بازی می‌کنند در برابر تکالیف قانونی برای به شدت خسیس هستند! برای مثال می‌توان به وضعیت تسهیلات‌دهی در حوزه اشاره کرد. آمارها نشان می‌دهد بانک‌ها به قانون «جهش تولید مسکن» به شدت بی‌توجهی کرده‌اند. به‌طوری که از ۲۷ بانک و موسسه اعتباری کشور فقط ۱۹ بانک آن هم کمتر از ۵ درصد از سهم تعیین شده توسط بانک مرکزی را پرداخت کرده‌اند! از بین این ۱۹ بانک هم عملکرد ۹ بانک صفر بوده! ظاهرا فقط وام‌هایی که به مسکن یا به هدف افزایش جمعیت، ازدواج یا ضروری به مردم پرداخت می‌شود، تورم‌زا هستند، وام‌ها به کارکنان خودی خاصیت آنتی‌تورمی دارند! 🔗پ.ن: یک کردید که مستقیم در بود. جراحی بعدی را دوباره سراغ مردم نروید. جراحی دوم را این‌بار در بانک‌ها انجام دهید. کاری کنید که مردم نفس بکشند. بانک‌ها را منضبط کنید و آن‌ها را در مسیر توسعه اقتصاد مولد قرار دهید؛ آن وقت همه مردم خیرش را خواهند دید. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠ایده ویلسون افزایش قدرت و نفوذ امریکا چه از نظر داخلی و چه خارجی جامعه ای دیگری برای امریکا رقم زده است؛ به تعبیر دیگر جمعیت و نیروها کیفیت نوینی از نسبت ها را ایجاد کرده است. به همین دلیل شاید زمانی تنها نیاز بود دولت به دادگاه یا پادشاه پاسخگو باشد اما اکنون ملت نیز دیدگاهی دارد که دولت نمی تواند آن را نادیده بگیرد. پس نحوه سامان امور از امری ساده به امری پیچیده تبدیل می گردد. دغدغه ویلسون این است که دولت امریکا قانون گذاری انجام می شود و بر سر قوانین بسیار مباحثات و درگیری ها صورت می گیرد اما نحوه انجام امور توسط دولت اندیشیده نمی شود. ویلسون معتقد است عرصه بسیار مهمی وجود دارد که در امریکا از آن غفلت شده است و آن نحوه انجام امور و یا اداره کردن است. بنابراین ویلسون موضوع جدید را متقوم می سازد و امکان یک علم جدید به نام علم اداره را شکل می دهد. با این کار ویلسون سعی می کند میدان منازعات را از کارآمدی قانون (constitution) به کارآمدی اداره معطوف کند. در این صورت علم اداره محل نزاع برای نحوه سامان به امور است به شکلی که به بهینه ترین شکل ممکن -یعنی هم کاراترین (efficiency) و هم کم هزینه ترین شکل ممکن- امور اداری انجام شود.این به نحوه ارتباط سازمان، کارکنان و روش ها (methods) بستگی دارد. بنابراین ویلسون در مقاله مهم خود درباره علم مطالعه اداره می گوید: The idea of the state is the conscience of administration. Seeing every day new things which the state ought to do, the next thing is to see clearly how it ought to do them. ویلسون معتقد است که در امریکا ایده دولت تغییر کرده است دولت دیگر بر پاشنه قبلی نمی چرخد. دولت دیگر نباید وقت خود را تنها مصروف قانون گذار و قانون کند بلکه ایده دولت و در نتیجه آرمان و وظیفه آن در حال تغییر قابل توجهی است و «ایده دولت، وجدان اداره است». به تعبیر دیگر دولت در عمل اهمیت دارد. دولت چگونه به امور سامان می بخشد و آنها را در نسبت با هم قرار می دهد. سوال جدید ویلسون این است که «چگونه قانون باید با روشنگری، برابری، با سرعت و بدون اصطکاک اجرا شود، به عنوان جزئیات عملی». بنابراین دیگر نمی توان به کلیات اکتفا کرد بلکه جزئیات هم است؛ چگونگی راست و ریس کردن امور اهمیت دارد. ما دیگر به یک قانون کلی نیاز نداریم ما نیاز نداریم که مثلاً بدانیم حجاب باید به عنوان یک قانون لازم الاجرا در قانون باشد. سوال اکنون این است که: چگونه این قانون با جزئیات و تنظیم نسبت امور اعم از سازمان، افراد و روش ها می تواند عملی شود. ✍محمدرضا مالکی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذر از سیستم تاراج لازمه بازگشت عقلانیت و کارامدی به نظام سیاسی و اداری ایران جیمز آبراهام گارفیلد رییس جمهور امریکا در سال ۱۸۸۱ از سوی یکی از طرفداران خود ترور شد دلیل ترور گارفیلد عدم تحقق وعده ای بود که رییس جمهور قبل از انتخابات به متهم داده بود. بلافاصله وودر ویلسون به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شد. با تلاش ویلسون در سال ۱۸۸۳ قانون خدمات كشوري (قانون پندلتون) به تصويب رسيد و به موجب آن كمیسيون خدمات كشوري با هدف علمی سازی فرایند استخدام و ارتقا شکل گرفت. ویلسون در سال ۱۸۸۷ در مقاله خود با موضوع "جدایی اداره از سیاست" سیستم انتصابات و نظام حزبی حاکم در امریکا را سیستم تاراج و عمل بر اساس تئوری غنایم جنگی نامید. در سیستم تاراج انگار حزب حاکم در جنگی مغلوبه قدرت را بدست آورده و طی آن یک حزب پس از پیروز شدن در انتخابات شغل‌های اداری مهم را به عنوان جایزهٔ همکاری در راه پیروزی به هواداران، دوستان و خویشاوندان خود می‌دهد. ویلسون با طرح جدایی اداره از سیاست، بین نظام اداری و نظام سیاسی حد و مرزی تعیین و بر اساس آن قانونی تدوین نمود طوری که حزب حاکم تا یک حد مشخصی اجازه تغییر مدیران را داشت. بر این اساس بوروکراتها(مدیران دولتی) به عنوان افراد حرفه ای دست خوش تغییر سیاسی قرار نمی گرفتند و به امور حرفه ای خود می پرداختند. بعد از جنگ جهانی دوم آمریکای دور از تخریبات جنگ، برای توسعه قلمرو نفوذ آمریکا در امور بین الملل و جلوگیری از گسترش نفوذ کمونیسم دو طرح تصویب و اجرا نمود. "طرح مارشال" برای کمک به کشورهای اروپایی اسیب دیده از جنگ و "اصل چهار ترومن" کمکهای فنی به کشورهای در حال توسعه‌. بر اساس برنامه اصل چهار در دهه ۶۰ میلادی مشاوران نظام اداری امریکا به کشورهای جهان سوم از جمله ایران اعزام شدند. به دنبال آن دیوانسالاری در ایران بر مبنای تئوریهای نوین "بخوانید جدایی اداره از سیاست" شکل گرفت. علیرغم گذشت حدود ۷۰ سال از شکل گیری این سیستم در ایران همچنان سیستم تاراج و تئوری غنیمت جنگی در ایران به قوت خود باقی است. پیتر اوانز در تحلیل خود از دولت، دولتها را به دولت چپاول یا غارتگر و دولت توسعه گرا تقسیم نمود. سیستم دولتی حاکم در جهان سوم شبیه دولت غارتگر و سازگار با تئوری غنایم جنگی ویلسون بوده و بر اساس دیدگاه پارسونز دولت غارتگر به مثابه ارگانیسم اجتماعی معلول عمل می کند و توانایی کنترل نهادها و مدیران دولتی حاکم بر ان را ندارد و مدیران دولتی براحتی و در حاشیه امن، خود یا اطرافیان خود به تاسی از انها به چپاول و غارت منابع عمومی می پردازند. بر اساس موارد فوق و در چهارچوب نظام اداری و مدیریت دولتی یکی از راهکارها بازگشت عقلانیت و کارآمدی به نظام سیاسی و دیوانسالاری و گذر از سیستم تاراج و تفکر سنتی وبری، و تبعیت از دولت مدرن و خط مشی گذاری مبتنی بر نظریه های نوین مدیریت دولتی و دیوانسالاری از یک سو و الگو قرار دادن نهادسازی دولت توسعه گرا از سوی دیگر است‌ طوری که نظام دولتی بر اساس نظریه ارگانیسم اجتماعی و کل گرایی سیستمی(کارکرد عقلایی نظام حاکم و نظام های فرعی) توان کنترل اندامهای خدمت رسانی خود را بازیابی، بهبود و توانمندسازی نماید. تحقق این امر در گرو اصلاح دولت، بازسازی ساختار و کارکرد مطلوب اندامهای حکومتی و خدمت رسانی است. ✍حبیب ابراهیم پور @Kolbe_Andishe_Farhang
💠برچسب مردمی بودن را از اجتماعات مذهبی سلب نکنیم سه روز پیش همین طور که فیلم‌ها و عکس‌های مربوط به اجتماع امام رضایی‌ها را دنبال می‌کردم، در کنار نیمچه حس غروری که از تماشای این جمعیت گسترده و متمرکز مذهبی در دلم احساس می‌کردم، این نگرانی نیز در سرم چرخ می‌خورد که آیا در کل، این تمرکز رسانه‌ای و مکانی به نفع هویت دینی و ارزش‌مدار جامعه ایران است یا این که قرارگرفتن آن در قاب رسانه‌ای و روایی واحد که خب برچسب نهادهای حاکمیتی را به خود دارد، باعث می‌شود تا در دراز مدت این قبیل اجتماعات مذهبی از تنوع فرهنگی و فکری موجود در خود تهی شود و اجتماعات مذهبی تماما رنگ و بوی هویت سیاسی بخصوصی را که هواخواه نظام است به خود بگیرد؟ راستش اصل این نگرانی متکی بر این پیش فرض است که حقیر بنابر فهم محدودی که از گروه‌های مذهبی در همین شهر تهران دارم، به نظرم می‌رسد که خیلی از هیئات و اجتماعات مذهبی در شهر هستند که یا دارای تقابل‌های جدی با برچسب‌های هویتی نظام در قلمرو تفکر دینی‌اند یا این که اگر تقابل جدی هم نداشته باشند، لزوما با برچسب‌های هویت دینی برآمده از متن حاکمیت، همراه نیستند و ترجیح‌شان بر این است که در یک چارچوب هویتی خنثی نسبت به برچسب‌های سیاسی، مراسمات مذهبی خود را برگزار کنند. خب چنانچه این پیش‌فرض صادق باشد، به نظر می‌رسد که محدود کردن ساپورت رسانه‌ای مراسمات مذهبی به اجتماعاتی که برچسب حمایت اقتصادی، سیاسی و عاطفی دستگاه‌های حاکمیتی را به خود داشته باشند، باعث خواهد شد تا در دراز مدت، جریان‌های مذهبی دیگر، خود را در محاصره‌ی نوعی جبر برای حاشیه‌نشین شدن دریابند و تلاش کنند تا با پررنگ کردن مواضع تقابلی خود نسبت به مواضع سیاسی-اجتماعی نظام، از دل این حاشیه‌نشینی اجتماعی بیرون بزنند و در این بین نیروهای فکری و اقتصادی دشمن نیز بیکار نخواهند نشست و با تزریق سرمایه‌های هنگفت اقتصادی و رسانه‌ای، از وضعیت ایشان، تصویری حداکثری تدارک خواهند دید و این گونه، جریانات مذهبی مدافع نظام را با چالش جدی مواجه خواهند نمود. راه‌حلی که در این جا به ذهن حقیر می‌رسد این است که دستگاه‌های سیاست‌گذاری نظام در حوزه فرهنگ و رسانه، همچنان می‌توانند قاب حداکثرنمایی طرفداران خود را در مناسبت‌هایی نظیر راه‌پیمایی ۲۲ بهمن و یا روز قدس دنبال کنند ولی وقتی پای مراسمات و اجتماعات مذهبی به میان می‌آید، اتفاقا دستگاه‌های رسانه‌ای و فرهنگی جبهه انقلاب بایستی قاب‌های تمرکزگرا را کنار بگذارند و تلاش کنند تا قاب رسانه‌ای خود را بدون هیچ مرزگذاری سیاسی، به همه‌ی جریانات و تجمعات مذهبی پراکنده در سطح شهر اختصاص دهند و خب این‌گونه نه تنها نظام با چالش‌های سیاسی-اجتماعی نهفته در دل برخی از جریانات مذهبی مخالف با خود، آسیب نخواهد دید بلکه قادر خواهد بود تا با بازتاب نوعی بی‌مرزی مکانی و هویتی مردم در گرایششان به مذهب و اجتماعات مذهبی، نوعی امتیاز پنهان به عنوان یک حکومت دینی را برای خود جمع کند و این پیش‌فرض را در ذهن آحاد مختلف جامعه زنده نگه دارد که جمهوری اسلامی با همه‌ی چالش‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، همچنان قادر است تا روح مذهب را به گستردگی تمام اقشار جامعه زنده نگه دارد. مخلص کلام این که نظام جمهوری اسلامی و جبهه انقلاب بر سر گردنه حساسی از تاریخ به سر می‌برند و نیاز به استراتژی‌های فرهنگی و هویتی‌ای دارند که ایشان را با حداکثر کمی و‌ کیفی قوا و نیروی انسانی از این گردنه‌ی باریک و چالش‌برانگیز گذر دهند و الا صرف گذر از این گردنه بدون توجه به کمیت و کیفیت نیروی انسانی هواخواه انقلاب و نظام، می‌تواند قلب جبهه انقلاب را دچار نوعی انقلاب در ذات کند و از تمام ارزش‌مداری و انقلابی‌گری فقط پوسته‌ای توخالی و پوچ از آن برجای بگذارد که برمدار رویکردهای مصنوعی در رسانه و فرهنگ به حیات نباتی خود ادامه می‌دهد...!! ✍محمدحسین شیرخدایی @Kolbe_Andishe_Farhang
maaref enghalab-rahbari.pdf
657.3K
💠معارف انقلاب ✍پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت اولين سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 🔹در اولین سال های بعد از امام(ره)، دشمنان امید داشتند که مسیر انقلاب تغییر زاویه پیدا کند و دوستان از آینده نگران بودند. این پیام در آن روزها برای مردم ارسال شد و تکلیف خیلی چیزها را روشن کرد و مسیر آینده پرامید انقلاب را روشن ساخت. در این پیام در ابتدا به مقدماتی از انقلاب و دوران امامت امام خمینی می پردازد و بعد از آن، ۱۲برنامه آینده جمهوری اسلامی ایران را مطرح می کند. 🔹در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست جایگزین اسلام بی بندوباری و بی تفاوتی؛ اسلام قیام و عمل جایگزین اسلام بی حالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه جایگزین اسلام تشریفاتی وبی خاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین جایگزین اسلام بازیچه دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدی(ص)جایگزین اسلام آمریکایی گردید. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 دال مرکزی گفتمان روح الله... 🔹اساسا تفاوت امام با باقی علما در چه بود؟ آیا قرآن جدیدی را قرائت می کرد؟ آیا روایات تازه ای را رونمایی می کرد؟ آیا دین و آموزه های وحیانی را در حوزه های علمیه ای فرا گرفت که دیگران فرا نگرفتند؟ آیا اساتیدی را درک کرد که دیگران درک نکردند؟ وجه تمایز اصلی امام چه بود؟! 🔹پیام 15 شهریور 1323 امام معرفی کننده دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی و خط امام است. انقلابی که خط مبارزه، محور گفتمانی و روح حاکم بر فضای تنفسی خود را در این پیام جست و جو می کند. پیامی که با آیه ای راهبردی آغاز می شود؛ قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَهٍ انْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی‌ وَ فُرادی‌. 🔹امام دال مرکزی و محل نزاع را دقیقا همین جا تعریف کرده است. قیام لله. امام در نگاه عرفانی و سیاسی خود، دعوای اصیل گفتمانی خود را حول مفهوم قیام لله صورت بندی کرده. امام عامل ذلت و نکبت، ارتقا و ارتجاع، آقایی و بندگی، رذالت و شرافت و... را در قیام لله رد یابی می کند. 🔹امام تاریخ را از دریچه قیام لله می بیند. امام تحلیل شرایط سیاسی و اجتماعی روز را از مجرای قیام لله می نگرد. قیام لله ای که می تواند تبدیل شود به قیام برای نفس، قیام برای شخص، قیام برای منافع شخصی و باندی و جناحی، قیام برای کسب شهرت و ثروت و... 🔹امام تفاوتش اساسا در همین نکته است که او چه شخصا و چه جمعا در پی آن بود که قیام لله را اولا در مقابل قاعدین زمان به رخ شان بکشد و الگویی تاریخی را به یاد آنان بیاورد و ثانیا در مقابل قیام های فیک و تصنعی، قیام حقیقی و توحیدی را بازخوانی و صورت بندی کند. 🔹در قیام الله، شکست، راحت طلبی، عافیت طلبی، محافظه‌کاری، عزلت نشینی و.. معنایی ندارد. در قیام لله، تو در صف مقابله با اسلام سلطنتی، اسلام مرفهین بی درد، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام زراندوزان، اسلام اشرافیت، اسلام سرمایداری ریش دار و تسبیح بدست، اسلام زر و زور و تزویر، اسلام خدعه و نیرنگ، اسلام دغل بازان سجاده بدست، اسلام فرصت طلبان، اسلام دلدادگان غرب و شرق و اسلام حجره نشین و... هستی. 🔹در قیام لله، تو از عاشورا درس مذاکره نخواهی گرفت، تو از قیام حسینی صرفا مشغولیت به اشک و ناله و محزون بودن از گودی قتلگاه را فهم نخواهی کرد، تو از قیام مهدوی و ظهور و... صرفا چراغانی کردن و العجل العجل گفتن را تلمذ نمیکنی، تو از ماجرای کوچه و سیلی و... تنها مظلومیت زهرا را نمی بینی بلکه مجاهدت و روشنگری و کوهی در برابر بادهای گذرا را خواهی دید و.... 🔹در قیام لله، اگر معیار تکلیف باشد که هست، تو خود به دنبال تشخیص و تحلیل هستی نه آنکه تورا به تشخیص و تحلیل برسانند، تو قرار هست قائم به قیام لله باشی و از این رو باید اسیر انگاره های ارتجاعی و محافظه کارانه نشوی و با عقلانیت توحیدی و انقلابی بتوانی اولا خود و ثانیا دیگری را همراه کنی، تا مصداق مثنی و فرادا باشی. 🔹از ابعاد قیام لله صفحات و ساعات طولانی می‌توان نوشت و سخنوری کرد. در پیج و تاب امورات زمانه، نباید دال مرکزی گفتمان روح الله را فراموش کرد که اگر فراموش کردیم و عامل به قیام برای نفس بودیم، با دست خود انقلاب خمینی را به قتلگاهی هولناک روانه کرده ایم. ✍علی ریاحی پور @Kolbe_Andishe_Farhang