eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
548 دنبال‌کننده
277 عکس
893 ویدیو
178 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠چرا می‌تونیم موشک بسازیم، ولی نمی‌تونیم خودرو بسازیم؟ برخی نتیجه می‌گیرند که موفقیت ما در موشک سازی ناشی از مدیریت جهادی-انقلابی‌ست، و اگه خودروسازی هم بجای مدیران نئولیبرال، به مدیران جهادی-انقلابی سپرده بشه، به اندازه موشک سازی کشور موفق خواهد شد. در این پست از دو زاویه، موشک‌سازی و خودروسازی رو مقایسه می‌کنیم: زاویه اول: فرض کنیم قراره ده میلیارد تومن به شما بدهند، تا شما همایشی با موضوع «مدیریت جهادی» برگزار کنید. با اون پول، می‌تونید سالن بزرگ و مجللی اجاره کنید، با غذا و دسر خوب پذیرایی کنید، و با پرداخت پول به سخنرانان، سخنرانان مشهوری رو هم دعوت کنید. احتمالا همایش موفقی اجرا خواهید کرد. البته فرض کردیم که چون آدم سالمی هستید، کل پول رو صرف اجرای همایش می‌کنید و هیچی اختلاس نمی‌کنید. حالا فرض کنیم از شما می‌خواهند همایشی با موضوع «کارآفرینی» برگزار کنید، اما پولی در کار نیست. باید هزینه همایش رو از طریق فروش بلیط به شرکت‌کنندگان در همایش تامین کنید. حالا خیلی سختتر میشه. بخصوص که قراره این همایش رو همزمان با برگزاری چند همایش اقتصادی دیگه برگزار کنید. یعنی شرکت‌کنندگان بالقوه، چند تا همایش دیگه برای شرکت کردن دارند و فقط اگه فکر کنند همایش شما بهترینه، از شما بلیط می‌خرند. تولید موشک از محل بودجه دولتی، شبیه برگزاری همایش «مدیریت جهادی» هست. اما تولید خودرو بیشتر شبیه برگزاری همایش «کارآفرینی» هست. کسی که می‌تونه همایش «مدیریت جهادی» موفقی برگزار کنه، لزوما از عهده همایش «کارآفرینی» برنمیاد. بخش نظامی قرار نیست یک فعالیت سودده داشته باشه. قرار نیست رضایت مشتریان متعدد و متنوعی رو کسب کنه. باید منافع ملی رو تامین کنه، و این توانمندی و تخصصی‌ست که از اساس با کارآفرینی تفاوت داره. نیروی نظامی هیچ کشوری، خودروساز موفقی نمی‌شه. نیروی نظامی قراره امنیت ملی رو تامین کنه. اما برعکس، خودروساز باید بتونه یک خط تولید انبوه رو با حداقل هزینه اداره کنه، مطابق سلیقه مشتریان مختلف محصول تولید کنه، به اونها خدمات پس از فروش ارائه کنه، اقساط وامش رو سر موقع بپردازه، بطور مرتب صورت‌های مالی منتشر کنه، و در نهایت، به سهامداران هم سود بده. نیروی نظامی، هزینه تحقیق و توسعه مهندسی رو از بودجه تامین می‌کنه، در حالیکه خودروساز، باید این هزینه رو از بازار خودرو تامین کنه. زاویه دوم: تولید محصول یک بحثه، و برقراری سیستم یک بحث دیگه. از ایلان ماسک، مدیرعامل خودروسازی تسلا،‌ نقل شده که «تولید یک پروتوتایپ نسبتا ساده‌ست، اما تولید انبوه، خیلی سخته.» این سختی ناشی از چالش برقراری سیستم‌هاست: سیستم تهیه مواد اولیه، خط تولید، سیستم فروش، توزیع، خدمات، تعمیر و غیره‌. مشکل خودروسازی ما این نیست که نمی‌تونیم «یک» خودرو خوب بسازیم. اگه بخواهیم می‌تونیم «یک» خودرو بسازیم بهتر از بنز، اما چه فایده؟ چالش اصلی تولید انبوه «میلیون‌ها» خودروی خوبه. برای تولید انبوه خودرو، نیاز به سیستم‌های پیچیده در شرکت خودروسازی داریم. لازمه برقراری چنان سیستم‌هایی، مدیریت علمی، در بستر سیاستگذاری اقتصادی علمی‌ست. چالش برقراری سیستم‌ها، فقط به خودروسازی ما محدود نیست. همونطور که از تجربه تلخ هواپیمای اوکراینی بر اومد، پدافند کشور هم دچار کاستی‌های سیستمی‌ست. در حمله به عین‌الاسد، مشخص شد که موشک‌های ایرانی حقیقتا نقطه‌زن هستند، اما در خطای سیستمی که به انهدام یک هواپیمای مسافربری منجر شد، مشخص شد که موشک نقطه‌زن برای موفقیت نظامی کافی نیست. غلبه بر چالش مهندسی، بخش آسونه موشک‌سازی و خودروسازیه. چالش اصلی، یک چالش مدیریتیه. چالش مدیریتی بخش نظامی در داشتن سیستم‌هایی‌ست که در شلوغی و استرس یک حمله نظامی، جلوی خطای افسران رو می‌گیرند، تا غیرنظامیان آسیب نبینند. چالش مدیریتی بخش اقتصادی در راضی نگهداشتن مشتری، و سودده نگه داشتن شرکته. در هر دو بخش، چالش مدیریتی به مراتب دشوارتر از چالش مهندسیه. اما جنس چالشهای مدیریتی در بخش نظامی، با جنس چالشهای مدیریتی در بخش اقتصادی متفاوته. لذا یک فرمانده نظامی موفق، لزوما یک خودروساز موفق نخواهد شد. 🔹جمع بندی: موفقیت در موشک‌سازی، به معنی موفقیت در خودروسازی نیست. چرا که چالش اصلی، یک چالش مهندسی نیست. بطور کلی، ساختن «یک چیز» نسبتا آسونه. برقراری سازوکارها و فرایندهایی که بین صدها و هزاران نفر هماهنگی ایجاد می‌کنند، و بدون ممانعت از انجام اقدامات مفید، ریسک خطای این افراد رو کاهش می‌دهند، بسیار دشواره. تازه سودده کردن این سازوکار، خود چالش دیگه‌ایه. در همه عرصه‌های کشور، از اقتصادی تا نظامی، نیازمند رویکرد علمی به مدیریت، و تمرکز بر سیستمها هستیم. ✍پویا ناظران @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 نگاهی به چند گزاره راهبردی از رهبر انقلاب در حوزه اقتصاد در مورد مسأله خصوصی‌سازی که بعضی از دوستان گفتند و تکرار کردند و بیرون هم همانها را می‌گویند، این منطق درستی نیست... دولت نمی‌تواند دستگاه‌ها و بنگاه‌های تولیدی بزرگ را اداره کند. دولت نمی‌تواند؛ مشکلات بوجود می‌آید، فساد به وجود می‌آید؛ چقدر در این چند سال این مسائل پیش آمده. راه‌حل این مسائل فقط خصوصی‌سازی بود. مهمترین مشکل اقتصاد ما تصدی‌گری دولتی است. بیشترین توجه ما در دهۀ ۶۰ به این مساله بود که کلید اقتصاد کشور را به دولت بسپریم. این به اقتصاد ما ضربه زد. این مربوط به خود ماست، ما خودمان کردیم... مهمترین مشکل ما «دولتی بودن اقتصاد» است. اصل خصوصی‌سازی نیاز مبرم اقتصاد و کشور ما است و نباید جلوی آن گرفته شود، بلکه باید جلوی لغزشها و خطاها در خصوصی‌سازی گرفته شود. ما آن روزی که همۀ سررشته‌‌ کارها را دست دولت دادیم، به این نیت این کار را کردیم که عدالت اقتصادی برقرار بشود؛ و برقرار نشد. به خطا خیال می‌کردند که اگر چنانچه کلید اقتصاد دست دولت باشد، عدالت اقتصادی به وجود می‌آید؛ این اشتباه بود و چنین چیزی اتفاق نیفتاد. ✍رهبر انقلاب @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا تنش بین تهران و کابل افزایش یافت؟ 1- طالبان در دوره دوم حکومت خود که از تابستان 2021 آغاز شده است، آمریکا را به‌عنوان یک ابرقدرت شکست داده و برخلاف دوره نخست، بر تمام کشور به راحتی سیطره یافته است. این دو تفاوت بزرگ که البته مورد اول بزرگ‌تر است، باعث شده طالبان از خود برداشتی به‌عنوان یک گروه «غول‌کش» داشته باشد و بر همین مبنا با ‌انگیزه بالایی با دیگران روبرو شود. 2- پشتون‌ها رتبه 24 را در گروه‌های قومی بزرگ جهان دارند اما بزرگ‌ترین قبیله به حساب می‌آیند. بر این اساس آنها کمتر با تحولات جهانی تطبیق پیدا می‌کنند. طالبان همچنین گروهی شبه‌نظامی است که از میان این نظام قبایلی قدیمی برخواسته و به‌شدت از مناسبات فعلی جهانی، دانش و مواردی از این دست محروم است. 3- طالبان فاقد دانش و توان کارشناسی لازم برای اداره یک کشور است. از سوی دیگر توان کارشناسی موجود دولت طالبان نیز براساس ساختارها و کارمندان بازمانده از دولت پیشین است که هم از لحاظ فکر و هم ارتباطات، با قدرت‌های خارجی در ارتباطند. 4- طالبان برای سیستم امنیتی خود دو مسیر را پیش‌رو دارد. یک مسیر بهره‌گیری از مناسبات با آمریکا و متحدان این کشور مانند پاکستان و عربستان و مسیر دیگر ارتباط با چین، روسیه، ایران و کشورهای آسیای میانه. از نگاه طالبان، ‌آنها در همکاری با ائتلاف قدرت‌های شرقی عضوی معمولی بوده و تحت فشار قرار خواهند داشت تا اصلاح گردند اما در صورت ائتلاف با آمریکا، ‌آنها برای مهار قدرت‌های شرقی مورد توجه قرار گرفته و ضمن دریافت کمک، می‌توانند به مرور به قدرتی در منطقه تبدیل شوند. 5- براساس آمارها جمعیت کابل شامل ۴۵ درصد تاجیک و ۲۵ درصد هزاره، ۲۵ درصد مردم پشتون و ۵ درصد از سایر اقوام است. به عبارتی دیگر کابل شهری پشتون به شمار نمی‌رود. رهبران اصلی طالبان اما به مرور درحال کاستن از مرکزیت سیاسی کابل برای از بین بردن مزیت پشتون‌های زدران و همچنین اهمیت دیگر اقوام هستند. 6- از نگاه امارت اسلامی، درگیری‌های مرزی باعث می‌شود این دولت ملی جلوه کرده و از طرفی رقبای بین‌المللی و منطقه‌ای ایران به خاطر دشمنی خود، نسبت به طالبان متمایل گشته و دولتش را به رسمیت بشناسند. این درگیری‌ها همچنین ضامن اتحاد در میان جناح‌های طالبان خواهد بود. 7- در کشوری که گوناگونی اقوام و مذاهب بسیار است و اندیشه‌های فراوانی به دلیل پراکندگی قدرت شکل گرفته‌اند، اجرای شیوه امارت اسلامی آن هم از سوی گروهی کم‌تجربه و کم‌توان از لحاظ مدیریتی، بسیار مخاطره‌آمیز است. 8- طالبان با مدل حکومتی‌اش براساس امارت اسلامی مشکلات ساختاری گسترده‌ای با کشورهای اطرافش دارد. دولت پاکستان سکولار است و نسبت به ادعاهای ارضی از سمت طالبان پشتون در ارتباط با مناطق پشتون‌نشین خود نگرانی دارد. تاجیکستان که دولتی لائیک دارد خود را مدافع جمعیت 25 درصدی تاجیک‌تباران می‌داند. ازبکستان نیز تقریبا وضعیتی مشابه با تاجیکستان دارد. چین به دلیل نگرانی از بروز تهدید از سمت افغانستان نسبت به سین‌کیانگ و روسیه نسبت به امنیت آسیای میانه که التهابات در آن می‌تواند وارد سرزمین‌های مسلمان‌نشین روسیه شده و تا جنوب مسکو را ناامن سازد حساس هستند. 9- اگر با اشتباهات طالبان، اقوام دیگر افغانستانی قدرت گیرند، حکومت یکپارچه طالبان محال خواهد بود. 10- طالبان از آنکه تاکنون از سوی جامعه بین‌المللی و به‌ویژه از سوی همسایگان به رسمیت شناخته نشده کلافه گشته و به دنبال انجام اقداماتی در راستای اعمال فشار است. آنها می‌خواهند به همسایگان بگوید از گذشته خود دست کشیده‌اند و منشا مشکلات امنیتی نخواهند بود اما اگر تصمیم بر عدم پذیرش‌شان باشد، به سمت اقدامات ضدامنیتی متمایل خواهند گشت. 11- مشکلات اقتصادی افغانستان، طالبان را به سمت باج‌گیری و تشدید فعالیت در مسیرهای غیررسمی برای کسب پول واداشته است. طالبان هرچند با بی‌توجهی‌اش به اقتصاد، به وخامت اوضاع دامن زده، اما این معضل دامن‌گیر خود این گروه شده است. ✍سیدمهدی طالبی http://fdn.ir/page/237718 @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠گفتمان انقلاب گفتمان مردمی بود 🎥علی انتظاری، برنامه شیوه مبانی مشروعیت در جمهوری اسلامی چیست؟ نظریات امام و حضرت آقا است، اما یک بخش عظیمی معرفت متفاوتی داریم که با این تفکر همراهی نمی‌کند. گفتمان انقلاب گفتمان مردمی بود. امام می‌گفت ما به دنبال مردم می‌رویم اما سایر جریان‌ها می‌گفتند مردم به دنبال ما بیایند. تفکر مردمی باعث شد که انقلاب اسلامی، کم‌خشونت‌ترین انقلاب مردمی شود. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آقای لیبرالیست، عینکت رو کاری تر کن! 🎥شهید بهشتی این آزادی که میگی چیز خوبیه اما برای تو... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 کلید مبارزه با بدحجابی 🔹اقامۀ مُنکَر بدتر از اشاعۀ مُنکَر و ارتکاب مُنکَر است. یک‌‌عدّه‌ای فرهنگ مردم را عوض می‌کنند تا مُنکَر به معروف تبدیل می‌شود. در نتيجه، این آدمی که تا دیروز از گناه بدش می‌آمد حالا خوشش می‌آید! این آدمی که تا دیروز به نظرش می‌آمد که باید باعفّت باشد امروز به نظرش می‌آید که اصلاً حجاب چیست؟! 🔹در اقامۀ بدحجابی، بستری درست می‌کنند که حجاب می‌شود ضدّارزش. و بی‌عفّتی می‌شود ارزش. لذا آن‌کسی که با هفت‌قلم آرایش و بدحجاب می‌کند بيرون می‌آید احساس عزّت و شرافت می‌کند! و در مقابل، آن کسی که می‌خواهد باحجاب باشد، احساس حقارت می‌کند. 🔹بر این اساس، وقتی بی‌حجابی به معروف تبدیل شده باشد، نهی از بی‌حجابی، نهی از معروف قلمداد خواهد شد! 🔹در جامعه‌ای که «معروف بشود مُنکَر و مُنکَر بشود معروف»، دیگر اصلاً نمی‌شود نهی از منکر کنی! در نهی از مُنکَر، انسان اول باید مُنکَر را مُنکَر کند و بعد، از آن نهی کند. مُنکَری که در نگاه جامعه معروف است، چطوری می‌توانی از آن نهی کنی؟! چون به نظر آنها، داری منع از معروف می‌کنی! 🔹راه اصلیِ مبارزه با بدحجابی این است: شما اول باید آن پرچمدارانی که دارند اقامۀ بدحجابی می‌کنند را بزنید و جلوی اقامه را بگیرید، به‌طوری که مُنکَر بشود مُنکَر. و معروف هم بشود معروف. آن‌وقت می‌توانید بگویید اگر یک کسی گناه کرد، او را نهی کنید. ولی وقتی مُنکَر شد معروف، بی‌حجابی هم می‌شود عرف، می‌شود خوبی، اسمش هم می‌شود آزادی! ✍ محمدمهدی میرباقری @Kolbe_Andishe_Farhang
- ناشناس.mp3
35.49M
💠جامعه‌شناسی ایران 🎙گفتگوی سید جواد میری و علی انتظاری، برنامه شیوه، ۶ خرداد ۱۴۰۲ @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آقای لیبرالیست، عینکت رو کاری تر کن! 🎥شهید بهشتی این آزادی که میگی چیز خوبیه اما برای تو... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 استیصال در مدیریت بودجۀ خانوار در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان سبد هزینۀ خانوارها را به سه بخش تقسیم کرد: ۱. اقلام ضروری، ۲. اوقات فراغت، ۳. تأمین و توسعۀ زندگی. منظور از اقلام ضروری عبارت است از مسکن، خوراک، پوشاک، سلامت، حمل‌ونقل، آموزش. براساس داده‌های درآمد-هزینۀ خانوار، در ایران طی سال‌های اخیر حدود ۸۷ درصد مخارج خانوار صرف اقلام ضروری می‌شود. در کلان‌شهرها به‌دلیل بالابودن سهم مسکن، این نسبت بالای ۹۰ درصد است. از طرفی مخارج فراغت اعم از تفریح و سرگرمی و هتل و رستوران به حدود ۲ درصد رسیده است. طی سال‌های اخیر به‌طور مستمر سهم اقلام ضروری در سبد هزینۀ خانوارها افزایش یافته و درعین‌حال باتوجه به تورم بالا در اقلام مختلف، کم‌و‌کیف سبد مصرفی نیز افت کرده است. برای مثال، درحالی‌که سهم هزینه‌های خوراکی خانوارها روند افزایشی داشته، میزان کالری مصرفی و کیفیت سبد خوراکی افت کرده است. یا درحالی‌که سهم هزینۀ مسکن رو به افزایش بوده، کیفیت سکونت کاهش یافته است. برخی گروه‌های جمعیتی نیز اساساً برخی اقلام ضروری را حذف کرده‌اند. برای مثال، معاون وزارت بهداشت و درمان در سال ۱۳۹۸ و پیش از شیوع کرونا اعلام کردند که مراجعه به مراکز درمانی حدود ۳۰ درصد کاهش داشته که ناشی از افزایش قیمت خدمات درمانی بوده است. براساس این روندها و شواهد عینی، خانوارهای هرچه‌بیشتری در مواجهه با تکانه‌های ریز و درشت اقتصادی کوچک‌ترین ضربه‌گیر و قدرت مانوری ندارند و صرفاً باید از کم‌وکیف اقلام ضروری خود بزنند. پی‌نوشت: وضعیت استاندارد این است که حداکثر ۷۰ درصد مخارج خانوار صرف کم‌وکیف مناسبی از اقلام ضروری شود. برای مثال در کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا به‌طور متوسط ۶۰ درصد مخارج خانوار صرف اقلام ضروری می‌شود و نزدیک به ۱۸ درصد مخارج خانوارها به هزینه‌های فراغتی مربوط است (تصویر پیوست را ببینید). بررسی سبد خانوارها در دو مقطع قبل و بعد از کرونا در اتحادیۀ اروپا نشان می‌دهد که در این کشورها خانوارها با کاستن ۲ تا ۳ درصد از هزینه‌های فراغتی خود، افزایش هزینه در سایر نیازها را جبران کرده‌اند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠جامعه پرملال در جست‌وجوی شادی ملال همواره به نوعي با انسان همراه بوده است. كی‌یركگور با يك استعاره‌سازی مي‌گويد: «خدايان ملول بودند، انسان را آفريدند. آدم از تنهايي ملول بود، بنابراين حوا را خلق كردند. از آن زمان ملال وارد جهان شد و درست به همان نسبتی كه جمعيت رشد می‌كرد، ملال بيشتر مي‌شد.» به اعتقاد اسوندنس اين پديده كه در دوران پيشامدرن به اشراف و طبقات خاص محدود بود، از دوران رمانتيسم به تدريج به يكي از ويژگی‌های انسان مدرن تبديل شد. شواهد تاريخ اجتماعي نشان می‌دهد جوامع شرقي، ديرهنگام‌تر از جوامعي كه انقلاب صنعتي و آثار آن را تجربه كرده‌اند، ملال را تجربه كرده و جامعه‌اي شادتر بوده‌اند. تجربه زندگي ايراني نيز نشان مي‌دهد كه همه ما كودكي شادتري را تجربه مي‌كرديم و حتي ميانسالان گذشته ما بيش از امروز شاد بودند و اتفاقا يكي از خصوصيات قابل تامل جامعه اين سال‌هاي ايران نيز اين است كه بدون گذار از روند توسعه اجتماعي، اقتصادي عميق و بدون دست يافتن به دستاوردهاي مثبت مانند رفاه و آزادي، آثار منفي نه تنها مدرنيته بلكه پسامدرن را با خود تجربه مي‌كند. از تغييرات ارزشي پسامدرني گرفته تا ملالت زندگي ماشيني و صنعتي. اين يادداشت قصد يك تبيين فلسفي از ملال به عنوان معناي هستي نوين را ندارد، بلكه مي‌خواهد به تبيين آسيب‌شناسانه و نگران‌كننده از مساله ملال در ايران امروز بپردازد. از طرفی، تم امسال گزارش توسعه انساني سال ۲۰۲۲-۲۱ كه اخيرا منتشر شده، چنين مي‌گويد: عصر نااطميناني، زندگي‌هاي بي‌قرار. اين گزارش به ابعاد نااطمينانی در عصر امروز و پيچيدگي‌هاي آن در قالب نااطمينانی چند بعدي مي‌پردازد و به ابعاد مشكلات سلامت رواني ايجاد شده براي بشر اعم از تشديد نگراني‌ها، استرس‌ها، افسردگي‌ها و اختلالات رواني پرداخته شده است و تكنولوژی به عنوان يك شمشير دو لبه در توسعه مورد تحليل قرار گرفته است. به اعتقاد من، جامعه ايران بنا بر علل و شرايط خاص خود، در سال‌هاي گذشته ناامني رواني تعمیم يافته، زندگي با شادي و نشاط كمتري را تجربه كرده است. جامعه ايران، پس از رخت بركشيدن هژموني جنگ تحميلي و فشارهاي اقتصادي و رواني و نگراني به‌جا مانده از آن، مدام در حال تجربه فراز و نشيب‌هايي از اميد، نشاط، نااميدي و غم اجتماعي است؛ به‌طوري‌كه در سال‌هاي اخير، شرايطي پيش آمده كه ملال و جست‌وجوي اميد و شادي، بخشي از شيوه زندگي شده است. مدت‌هاست در اين زمينه و با هدف فهم اين روند، با افراد مختلف اعم از زن و مرد، نوجوان و بازنشسته و... به گفت‌وگو نشسته‌ام به ‌طور تيتروار مي‌توانم برشمارم: ۱- نداشتن سياست‌گذاری‌های معطوف به نشاط و شادی در جامعه، به‌طوري ‌كه در هيچ يك از سياست‌گذاری‌های بالادستی برنامه‌ريزی‌های اجرايی آثاری از اين نوع سياست‌ها ديده نمی‌شود(اين امر به اندازهاي مهم است كه مفهوم توسعه به مثابه شادی در ادبيات توسعه مطرح هست). ۲- در سال‌هاي متمادي، صدا و سيما، كمتر به توليد برنامه‌های شاد و نشاط‌آور پرداخته است. مجموع توليدات فيلم‌های سينمای ايران نيز حاكی از آن است كه كمتر به مضامين شادي‌آور توجه شده و حتي سينمای روشنفكری ايران نيز در يك رابطه متقابل تاثير و تاثر، از جامعه بيشتر براساس مضامين سياسي و اجتماعي، اقدام به توليد فيلم‌هايی تلخ كرده است. ۳- نزاع‌هاي سياسي داخل كشور مدام پيام‌های نااميد‌كننده، كسالت‌آور و مأيوس‌كننده را به ذهن جامعه تزريق می‌كند. ۴- ادبيات سياسي توليد شده در داخل مبتني بر نفي ديگري بوده و در سياست خارجي نيز نوعي تداوم حالت جنگي و هراس را متبادر ساخته است. دو مقايسه نيز به حالت حرمان ذهني افزوده است: مقايسه نابرابري در داخل مقايسه عقب ماندن از جهان وبه خصوص مقايسه پيشرفت همسايگان. ۵- تداوم زندگي چندگانه و اجبار به زيست دو و يا حتي چندرومآبانه به لحاظ سياست‌هاي فرهنگي و اداري اعمال شده. ۶- فقر مداوم و سختي زندگي در سال‌هاي اخير به خصوص با فشارهاي تحريم به نحوي كه تعادل رواني براي دستيابي به يك زندگي همراه با آرامش را در معرض تهديد قرار داده است. ۷- يكي ديگر از اين عوامل، تشديد منفي‌خواني در جامعه است. اين امر، ناشي از آن است كه سال‌هاست جامعه صداهاي پرخاشگرانه، قطبي‌سازي و تنازعات بيهوده و فشارهاي اجتماعي را در فضاي رسانه‌اي، سياسي و اجتماعي در گوش خود دارد. بدون تردید، بخشی از علل روانی ناآرامی‌های خیابان‌های پاییزی را می‌توان با این نظریه تبیین کرد. ایجاد جامعه‌ای با ثبات، تحول‌خواه و توسعه‌جو نیازمند مردمانی تلاشگر، امیدوار و معتقد به امکان تغییر برای داشتن شرایط بهتر است. ما نیازمند سیاست‌گذاری‌های معطوف به شادی هستیم. سیاست‌های اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای و حتی پیام‌های عرصه سیاسی نیز باید از این امر پیروی کنند و گام اول، پایان دادن به علل پدیدآورنده چنین شرایطی است. ✍ علی ربیعی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠فارابی و داوری فیلسوفان فرهنگ یا فیلسوفان استیت؟ اگر خوانش داوری از فارابی را تقلایی در راستای احیای تفکر ایرانی اسلامی و ارائه الگویی جایگزین در اداره مدنیت در دنیای اسلام بدانیم چند چالش عمده قابل طرح است. اول اینکه همان‌گونه که خود داوری اذعان می‌کند فارابی بیش از آنکه دغدغه کلام و تحقق شریعت داشته باشد، مسئله‌اش فلسفه است و او در این طریق به‌طور مستقیم تحت تأثیر حکمای غربی و یونانی بوده و آنچه او بازتولید می‌کند حکمت یونانی به زبان مسلمانان است و نه ایده‌آلی از یک مدینه «اسلامی» و این گزاره اساساً کلان پروژه داوری در معرفی فارابی به‌عنوان فلیسوف فرهنگ (کدام فرهنگ؟) را دچار مخاطراتی جدی می‌کند. داوری اصرار می‌ورزد و به همین اکتفا می‌کند که با قرار دادن یک فرد با خصوصیت نبی در رأس هرم سیاسی، هم فلسفه‌ای که فیلسوفش آن را تصور می‌کند و هم مدینه‌ای که فلیسوف-نبی در رأس آن است می‌تواند اسلامی قلمداد شود! ثانیاً، ازآنجاکه طرح‌واره مدینه فارابی تحت تأثیر حکمای یونان و ایده دولت‌شهر است، اساساً فارابی و در امتداد آن داوری فیلسوفان استیت هستند و این در حالی است که نبی اسلام نه‌تنها واجد استیت نبوده بلکه جهان معرفتی اسلام در بعد سیاسی در تعارض با استیت صورت‌بندی شده است. فارابی و در امتداد آن داوری با یکی انگاشتن نبی و پادشاه نه‌تنها در مسیر بر ساخت کردن اقتدار سلطان دوره کلاسیک و مدرن قدم برداشته‌اند بلکه اساساً پرسش از عاملیت جامعه، مقاومت در برابر فیلسوف-پادشاه و هرگونه رابطه دیالکتیکی بین جامعه و قدرت سیاسی را به حاشیه برده اند. ثالثاً، نگاشتن از فارابی به‌عنوان فیلسوفی که از یک‌سو تحت تأثیر غرب است و از طرفی رییس مدینه‌ای را متصور است که به شکل سلسله مراتب‌وار همه خادم اویند، و قرب به اوست که منزلت را مشخص می‌کند، تنها و تنها می‌تواند و می‌توانسته شرایط امکان بروز و تثبیت نظام سیاسی را محقق سازد که به‌شدت دچار اینرسی بازگشت نظم شاهنشاهی در لوای دین بوده و برای طی این مسیر در جست‌وجوی شاهد مثال‌هایی از سنت کلاسیک اسلامی بوده است. بنابراین می‌توان خطر کرد و پروژه «فارابی، فیلسوف فرهنگ« را در امتداد عادی‌سازی الگوی سلسه‌مراتبی استیت که سازواره آن ریشه در تخیل غربی دارد دانست و داوری را شایسته همان نقدی دانست که سنت فکری او برای حداقل سه دهه مخالفان خود را به آن متهم می‌کردند: غرب‌زدگی. ✍میلاد دخانچی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تأملی در فروبستگی توسعه در اندیشۀ داوری داوری اردکانی دربارۀ توسعه بر دو نکتۀ اساسی پای می‌فشارد. نخست اینکه غرب یک کل است و نمی‌توان در رویارویی با آن دست به گزینش زد به‌طوری‌که بخشی را برگزید و بخش دیگر را رد کرد. دوم این که گزیری از توسعه نیست و از فرآیند تاریخی توسعه نمی‌توان گریخت یا از طفره رفت و در دامن پست‌مدرنیسم فرود آمد. این دو نکته ناظر به گونه‌ای فروبستگی در فرآیند توسعه است که می‌توان آن را چنین صورت‌بندی کرد؛ از سویی گریزی از تن دادن به توسعه نیست و از سوی دیگر امکان هر گونه اصلاح و تعدیل در فرآیند آن نیز منتفی است. پرسش این است که در برابر این فروبستگی چه می‌توان کرد؟ داوری راهی نشان نمی‌دهد و تنها توجه و تأکید می‌کند که مسیر توسعه، حوالت تاریخ است و گزیری از طی کردن راه توسعه نداریم و البته راهی بیرون از راه توسعۀ غرب فراهم نشده است. در این نوشتار تلاش می‌کنیم با توجه به تعریف داوری از توسعه، دربارۀ این پاسخ به این پرسش درنگ کنیم. چکیدۀ تعریف داوری دربارۀ توسعه «نظمِ متغیر» است. این تعبیر مجمل از توسعه بر دو رکن استوار است؛ نظم و تغییر. در توضیح نظم جدید، داوری معتقد است که عقلِ دوران جدید دیگر عقل موافقت و همراهی با نظم طبیعی نیست، بلکه علم و تکنولوژی صورت‌بخش و سامان‌دهندۀ جهان است. از سوی دیگر، در عالم تجدد، علم و زمان به هم وابسته‌اند و علم و تکنولوژی در تغییر و تحول است. ازاین‌رو از دیدگاه داوری، تجدد و پیروِ آن فرایند توسعه را می‌توان به هماهنگ‌سازی و سامان‌بخشی نهادها و سازمان‌های کار و زندگی بر اساس علم و تکنولوژی تعبیر کرد. در این تعبیر از توسعه، علم بار هماهنگی و سامان‌بخشی زیست بشری را بر عهده دارد و تغییرات آن، تحولات تاریخی بشر را رقم می‌زند. حال با توجه به این تعبیر از توسعه، پرسش یاد شده را می‌توان این گونه صورت‌بندی کرد که سازوکار تغییر در نظم مبتنی بر علم و تکنولوژی چیست؟ و به عبارت دیگر، شرایط تغییر و تحول در نهاد علم جدید کدام است؟ چنین پرسش‌هایی به قلمرو فلسفۀ علم و تکنولوژی تعلق دارد و به‌طور طبیعی پاسخ آنها را باید در اندیشه‌ها و نظریه‌های فیلسوفان علم جست‌وجو کرد در تاریخ اندیشه‌های فلسفۀ علم به‌طور عمده دو نظریه به تبیین عوامل تحولات علمی و تطور نظریه‌های علمی پرداخته‌اند؛ یکی نظریۀ ساختارهای علمی توماس کوهن و دیگری نظریۀ برنامه‌های پژوهش علمی ایمره لاکاتوش. از این دو نظریه می‌توان در استنباط شرایط تعییر و تحول نظریه‌های علمی سود جست. کوهن در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی، پس از تبیین مفاهیم پارادایم علمی، علم عادی و بحران در علم، راه برون‌رفت از بحران علمی را انقلاب علمی می‌داند که با تغییرِ پارادایم علمی امکان‌پذیر می‌شود. بخشی که در هر پارادایم علمی جدید، نقش بسزایی در این دگرگونی و انقلاب علمی دارد، مفروضات مابعدالطبیعی پارادایم است. لاکاتوش نیز تلاش کرد که در نظریۀ برنامه‌های پژوهش علمی خود، عوامل پیشرفت و پسرفت نظریه‌های علمی و معیار ارزیابی آنها را توضیح دهد. ایمره لاکاتوش به‌منظور تبیین تحول نظریه‌ها و همچنین وجه تمایز و تفاوت برنامه‌های علمی از یکدیگر، فرض‌های پایه‌ای و پیش‌فرض‌های هر برنامۀ پژوهش علمی را که تشکیل‌دهندۀ هستۀ سخت برنامه است، معرفی می‌کند. اگر به مفروضات مابعدالطبیعی در پارادایم علمی توماس کوهن و همچنین پیش‌فرض‌ها و مفروضات پایه‌ای در هستۀ سخت برنامه‌های پژوهش علمی ایمره لاکاتوش، به‌طورکلی متافیزیک علم جدید اطلاق کنیم، به‌نظر می‌رسد که دست‌کم یکی از سازوکارهای تغییر و تحول در علم تجربی، بازاندیشی و تغییر در مبانی متافیزیک علم است. به عبارت دیگر، هم‌چنان که کانت در نظریۀ شناخت خود و به‌ویژه در رسالۀ مبانی مابعدالطبیعی علم طبیعی، علم جدید را بر مبانی متافیزیکی استوار می‌کند، برای تغییر و تحول در علم جدید نیز می‌توان از بازاندیشی و تحول در مبانی متافیزیکی آن سو جست. به‌نظر می‌رسد با تکیه بر مبانی متافیزیکی علم، می‌توان از شرایط امکان تغییر در علم سخن گفت که به‌نوبۀ خود به‌عنوان رکن هماهنگ کننده و سامان‌بخش در فرآیند تجدد و توسعه عمل می‌کند. امکان‌پذیری تغییر در علم و پیروِ آن تحول در شیوۀ نظم دادن و هماهنگ کردن نهادهای زیست‌بشری، فرصت و مجال نقش‌آفرینی در شکل‌گیری نظم متغیر یا همان توسعه را دست‌کم تا حدودی فراهم می‌آورد، و بدین‌ترتیب راه برون‌رفتی از فروبستگی توسعه را تعریف می‌کند. البته این تعریف تنها ناظر به نقشۀ راه برون‌رفت است و به‌هیچ روی دربارۀ دشواری یا حتی عدم تحقق آن داوری نمی‌کند. ✍سید محمدرضا امیری طهرانی‌زاده @Kolbe_Andishe_Farhang