eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
554 دنبال‌کننده
245 عکس
812 ویدیو
165 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مسئولان بدنه کارشناسی را جدی نمی گیرند 🎥 سید جواد میری در خصوص اینکه چرا دسترسی به آمارهای مستند و واقعی برای پژوهشگران آسان نیست، می گوید: ما در ایران، در وضع پژوهش نیستیم. موقعیت فرهنگ غالبی که بر ذهن و زبان سیاستمداران و سیاست گذاران است، «فرهنگ پیشاپژوهش» است. ما هنوز به آن سطح نرسیدیم که بدنه کارشناسی را جدی بگیریم. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠حاکمیت مسئول فقر و محرومیت است 🔹من موظفم یادآوری کنم که پیامبر ما، و‌ دولت را مستقیم فقیران و حرمان محرومان و بی اعتقادی و‌‌‌ بی ایمانی ساقط شدگان می داند. 🔹پیامبر «ص» در یک‌‌ سخنرانی بسیار مهم چنین فرمود: 🔹و لم یفقرهم فیکفرهم «حاکم اسلامی نباید مردم را فقیر کند تا کافرشان سازد» (اصول کافی، ج ۱، ص۴۰۶) 🔹اکنون می نگرید که پیامبر خدا موضوع را تا چه اندازه بزرگ می شمارد و‌مسئولیت را تا چه اندازه سنگین؟ 🔹پس کسانی نمی توانند این باور نادرست را به خورد جامعه و‌محرومان بدهند که فقر و‌ محرومیت اصلی است ثابت و‌حضور آن در جامعه به صورت یک‌جریان مستمر قابل قبول است، و دین اسلام قبول دارد که فقیران و‌ مستمندان در جامعه بسر ببرند و‌ در کنار آن توانگران در ناز و نعمت غرق باشند؛ اینان هرچه میخواهند داشته باشند و آنان هرچه میخواهند نداشته باشند، حتی اندکی دارو‌ برای کودکی مشرف به مرگ؟ 🔹این وضعیت نه اسلام است نه آیین انبیایی و محمدی. ✍محمدرضا حکیمی 📚قیام جاودانه، ص۲۱۳ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠اسطوره‌ای در افق هستی 🔻این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگی‌های رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام توصیف شده است: 🔹 «دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمی‌شد؛ 🔹 «مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشه‌داری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟ 🔹 «لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بی‌دغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغۀ چیزی داشت. 🔹«طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوت‌های طولانی بود. 🔹 «لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانی‌که لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، الا وقتی‌که حرف زدن، ضرورت و فایده‌ای میداشت. 🔹 لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بی‌اراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچ‌وقت از او نمیترسیدیم. 🔹نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچ‌کس و هیچ‌چیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاه‌قاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت. 🔹رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهداء میفرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم». 🔹«مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بی‌جواب و با دست خالی برگردد؛ پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و به‌گونه‌ای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود. 🔹هیچ‌کس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون می‌آمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند. 🔹«و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچ‌کس بی‌دلیل، احترامی بیش از بقیه یا بی‌احترامی قائل نمیشد. اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، به‌طرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت. 🔹مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچ‌وقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگ‌ترها و مُسنّ‌ترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند. 🔹چهرۀ پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بی‌عدالتی یا منکری را میدید. 🔹 «سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد. 🔹«لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود. 🔹«و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیب‌گیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد. 🔹«و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود. ✍حسن رحیم‌پور ازغدی/محمد پیامبری برای همیشه ص ۲۹-۳۴ 📎پ.ن : تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانی‌ای است که در کتاب شریف «معانی‌الاخبار، ص۸۲» نقل شده است. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دو گروه اگر فاسد شدند امت فاسد می‌شود؟! 🎥حسن رحیم پور به فرموده پیامبر(ص) دو گروه اگر فاسد شدند فاسد می‌شود؛ «علمای دین» و «حاکمان» اگر جوامع اسلامی زیر بار ذلت و استبداد می‌روند و از آزادی و استقلال دور هستند برای این است که روحانیون و حکومت‌ها فاسد هستند! طبق روایات، اهل جهنم از بوی تعفن آخوند و روحانی که به وظیفه‌اش عمل نکرده در عذاب هستند. @Kolbe_Andishe_Farhang
کلبه اندیشه و فرهنگ
💠محرومان در ایران تنهای تنهایند یکشنبه شش معدنچی در طرزه دامغان کشته شدند. مرگی قابل پیش‌بینی و غیر
💠یک نوع عدالتخواهی که تحلیل کلانی از وضعیت ارائه نمی‌کند مثلا بنویسیم «حاکمیتی داریم که در بیابان‌های سمنان و کرمان دنبال چند تا تار مو می‌گردد که برود فلان بومگردی را پلمب کند و همزمان چند هزار کارگر دارد که در اعماق چند ده متری زمین بدون داشتن اولین حقوق انسانی روزانه جان می‌دهند و اصلا ازشان خبر ندارد» خب نه اینکه خیلی تند شد. یا بنویسیم «قریب نیم قرن بعد از یک انقلاب عدالتخواهانه با آنهمه شعار و وعده، هنوز یک کپسول ۱۵۰ میلیون تومانی گاز سنج برای کارگرها آرزوست. آنهم کارگرهایی که دارند ثروت این کشور را از اعماق زمین درمی‌آورند» این لامسطب هم که رسما زیر سوال بردن همه چیز است. خیلی سیاه شد. یا بنویسیم «حالا حاکمیت به کنار! چرا ائمه جمعه، حوزه علمیه، مراجع تقلید و پاسبانان حجاب هیچ‌وقت برای این وضعیت اسفبار زندگی کارگرها در ایران رگ گردنی نمی‌شوند؟ این چه دین کاریکاتوری‌ای است که موی انسانها ارزش‌اش از جان انسانها در آن بیشتر است؟» این دیگر حتما تکفیر در پی دارد. یا بنویسیم «همه دنیا فهمیده‌اند کارگرها تا صنف و تشکل و سندیکا نشوند نمی‌توانند از خودشان دفاع کنند و به حقوق اولیه انسانی‌ برسند. وقتی کارگران در ایران کلا به نهاد امنیتی سپرده شوند و هر نوع تشکل یابی جرم شود زندگی اسف بارشان قابل حدس است» این یکی رسما پرونده امنیتی می‌شود. واقعیت اینست ما هم دهه هشتاد که تازه وارد فضاهای عدالتخواهانه شده بودیم مثل آقای علیزاده فکر می‌کردیم. صفحات‌مان پر بود از اندوه و سوگ و اعلامیه ترحیم برای کارگرها. هربار دیدار خانواده قربانیان می‌رفتیم، برای کشته‌های معادن مستند می‌ساختیم و از مسئولین قول پیگیری می‌گرفتیم. هربار با دستور پیگیری یک مسئول ذوق مرگ می‌شدیم و جای امیدواری پیدا می‌کردیم. بدون آنکه بپرسیم بعد از قول‌های قبلی دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ همین مسئولان در چند سال گذشته چند تا دستور ویژه در موضوعات مختلف سیل و شاسی بلند و سیلی به سرباز داده‌اند و کدام یکی به نتیجه رسیده است؟ بخاطر همین همان‌ جای‌مان که هی امیدوار می‌شد الآن شدیدا درد می‌کند. یک عدالتخواهی تقلیل گرا وجود دارد که برای اعلام موضع و صدور بیانیه در لحظه در هیچ موضوعی هیچ محدودیتی ندارد. شبکه افق و سایر شبکه‌ها هم می‌تواند مرتب برود و ماجرا را از ابعاد گوناگون موشکافی کند. وقتی از فاجعه معدن صحبت می‌کند ته‌اش متهم یک کارفرماست که کپسول نخریده، وقتی از عدالت آموزشی می‌گوید بزرگترین دشمن‌اش فلان انتشارات کتاب‌ کمک آموزشی است، از وضعیت نظام درمان چهل و چندسال بعد انقلاب که می‌گوید آسیب شناسی‌اش به چند تا پزشک ختم می‌شود که کارتخوان نمی‌گذارند و... یک نوع عدالتخواهی که خیلی تحلیل کلانی از وضعیت ارائه نمی‌کند یا بهتر بگویم خیلی پرش به حاکمیت نمی‌گیرد. نه دادسرا و دادگاه و زندان دارد، نه در سیما ممنوع التصویر است و نه… مهمان ثابت برنامه‌های تلویزیون هم هست. ما خودمان از همین دوران چلچلی که آقای علیزاده داخلش است آمده‌ایم. بخاطر همین نقد ایشان را می‌فهمم و دغدغه‌اش را درک می‌کنم. ولی خب چون الآن در هر موضوعی فکر می‌کنیم چه بگوییم که بعد از دو دهه با پیگیری‌های تکراری روی تردمیل ندویده باشیم خود بخود باعث می‌شود سرعت ایشان در موضع‌گیری را نداشته باشیم. ما که جوانیم ولی بگذارید به حساب پیری! بالاخره وقتی در هر موضوعی فکر کنی چجوری موضع بگیری که هم خلق الله را با تقلیل سرکار نگذاری، هم حتی الامکان قدری به ریشه‌های این وضعیت اشاره کنی، هم خودت را گرفتار یک پرونده جدید نکنی و هم سیاه نمایی نکرده باشی و پنجره‌ای برای اصلاح باز کنی کار را قدری سخت می‌کند. ✍وحید اشتری @Kolbe_Andishe_Farhang
💠به آینده اقتصاد بسیار امیدوارم عضو مرکزیت حزب کارگزاران گفت من برخلاف دوستان اصلاح‌طلب‌مان به آینده اقتصاد ایران هزار بار امیدوار هستم. سعید لیلاز که با روزنامه شرق مصاحبه کرده، در پاسخ این سؤال که «خیلی از کارشناسان معتقدند وضعیت فعلی ایران از نظر مشکلات اقلیمی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاست خارجی نگران‌کننده به نظر می‌رسد. شم چگونه تحلیل می‌کنید؟»، اظهار کرد: من گاهی وقت‌ها می‌بینم برجسته‌ترین نخبگان ایران در واکنش به حوادث یا اظهارنظرهایی که می‌شود، به چنان فرومایگی دچار می‌شوند و چنان فرومی‌غلتند که به یک پوپولیسم دردناک و پیش‌پاافتاده دچار می‌شوند. آن زمان است که واقعا برای ملت ایران ناراحت می‌شوم که ما داریم ادعا می‌کنیم اینها را می‌خواهیم راهبری و نمایندگی کنیم و می‌خواهیم جلو ببریم. این نشان می‌دهد که چقدر روشنفکری حداقل در ایران بیشتر به سلبریتی‌بودن شبیه است تا روشنفکربودن و نخبگی. یعنی دنبال مرید جمع‌کردن و فالوور جمع‌کردن و لایک‌خوردن و لایک‌گرفتن و این حرف‌ها هستند یا می‌خواهند دل کسی را خنک کنند یا می‌خواهند کسی را بچزانند و اصلا دنبال کشف حقیقت نیستند. (خبرنگار: یعنی می‌خواهید بگویید در تحلیل وضعیت هم خطا وجود دارد؟) بله، من رفتم پژوهشی کردم و متوجه شدم ما شهریور 1400 از رکورد تاریخی بالاترین عدد تولید ناخالص داخلی ایران در سال 96 عبور کردیم. از شهریور 1400 تا الان هرچه رشد در اقتصاد ایران دارد اتفاق می‌افتد، جدید است که الان دو سال آن دارد تمام می‌شود. ما در این دوره 21 ساله بدترین موج تلاطم در تاریخ ایران را شاید داشتیم به لحاظ اقتصادی. دو نوبت تحریم اقتصادی که دومی بدون تردید شدیدترین در تاریخ بشر است. من می‌توانم تاریخ تحریم‌ها را همین الان تدریس کنم. می‌دانم در عراق چه گذشته. ولی عراق به اندازه ما نتوانست مقاومت کند و کوبا هم همین‌طور. وی گفت: درست است که زرق و برق عربستان بیشتر است، ولی الان میزان ساختمان‌‌سازی‌ در منطقه 22، اندازه کل دوبی است، بقیه تهران را اصلا کنار بگذارید. می‌دانید! رسیدیم به یک خودانکاری که از لج همدیگر است‌. لطفا یادتان باشد که وضعیت ایران بدتر از عربستان نیست، بدتر از امارات عربی متحده نیست، بدتر از کویت نیست و حتی بدتر از روسیه نیست. در ایران تصور این است که شما محال است بتوانید بدون کمک حکومت و دولت یک روزنامه مستقل و یک بنگاه مطبوعاتی مستقل درست کنید؛ الان من می‌توانم بگویم 10 تا مؤسسه کاملا مستقل از حاکمیت داریم؛ نگاه کنید به «دنیای اقتصاد»، به «شرق»، به روزنامه «مردم‌سالاری» و... اینها تقریبا بدون حمایت حاکمیت دارند کار خودشان را انجام می‌دهند. وی در پاسخ این سؤال که ‌آینده ایران را چگونه می‌بینید؟‌، می‌گوید: آن چیزی که من برای آینده ایران دارم می‌بینم، این است که ما سمت‌گیری‌مان به سمت توازن است. یعنی چه؟ یعنی در بودجه امسال 860 هزار میلیارد تومان پیش‌بینی درآمد مالیاتی توسط دولت شده است. می‌دانید که برخلاف تصور اغلب اقتصاددانان تمام بودجه پارسال در مالیات‌ستانی تحقق پیدا کرد و در ناآرامی‌های پاییز، مهم‌ترین جایی که آسیب دید بخش خدمات و درآمدهای مالیاتی دولت بود. هر چقدر تمرکز دولت‌ها از نفت کاسته شود، به ناچار بر مالیات خواهد افزود و این یعنی توازن طبقاتی، یعنی دموکراسی. درباره آینده ایران باید تأکید کنم که من به لحاظ مادی به آینده ایران خیلی امیدوار هستم و امکان سرنگونی ساختار سیاسی وجود ندارد. امکان بروز ناآرامی‌ها هم بسیار ضعیف است به‌خاطر اینکه ما یک طبقه متوسط بسیار نیرومند در ایران داریم. خبرنگار در ادامه می‌پرسد «ترکیه در توسعه از ایران جلوتر است. تقویت روحیه ملی‌گرایی چقدر در رشد ترکیه تأثیر داشته است؟» و لیلاز پاسخ می‌دهد: من اصلا این را قبول ندارم و چنین چیزی وجود ندارد و آن را توهم می‌دانم... من به آینده ایران بسیار بسیار خوش‌بین هستم. می‌دانید؟ فقط 40 درصد ظرفیت صنعتی ایران الان دارد استفاده می‌شود. بنابراین تا یک‌دوره‌ای بیش از 10 سال، ما بدون سرمایه‌گذاری جدی حتی می‌توانیم رشد اقتصادی دورقمی داشته باشیم. ✍محمد ایمانی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اولین دوره‌ای است با نوشتن انتقاد روزنامه‌مان تعطیل نمی‌شود! 🎥احمد زیدآبادی من از سال ۶۶ وارد مطبوعات ایران شدم. در تمام این سال‌ها، اولین دوره‌ای است که ما در روزنامه می‌نشینیم و هرطور دلمان می‌خواهد همهٔ سیاست‌ها را نقد می‌کنیم و منتظر نیستیم یک فکس بیاید و روزنامه تعطیل شود. یعنی دولت دارد از خودش تحمل نشان می‌دهد. چرا نباید این را ببینیم و به جایش بگوییم اختناق تمامیت‌خواه حاکم شده است؟ فحش می‌خورم اما می‌گویم که در ۳۶ سال گذشته اولین دوره‌ای است با نوشتن انتقاد روزنامه‌مان تعطیل نمی‌شود! @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چه با نمک! بخشی از مصاحبهٔ اخیرم با سایتِ خبر فوری در مورد بهبود کلیِ سطح آزادی بیان و رسانه در کشور مورد استقبال رسانه‌های اصولگرا از جمله طیف افراطی آنها قرار گرفته است. به هر حال، آن بخش از مصاحبه هم مثل دیگر بخش‌های آن نظر من است و بر اساس اصل "صدّق بالحسنی" اگر نشانی از بهبود در امری ببینم، از بیان آن بیم ندارم حتی اگر آسفالت جاده‌ای باشد! اما متحیرم که چرا نظر من تا این اندازه با استقبال رسانه‌های افراطی اصولگرا روبرو شده است! اگر نظراتم منصفانه است، چرا در ده‌ها مورد دیگر با پرخاش و ناراحتی آنها روبرو می‌شود و اگر منصفانه نیست، این یک مورد چرا باید اینقدر اهمیت داشته باشد؟ به هر حال، خودشان هم می‌دانند که با نگاه آنان اختلافی 180 درجه دارم، اما اگر به هر دلیلی تأیید امثال من برای‌شان مهم شده است، در دیگر حوزه‌ها نیز تحولی صورت دهند تا آن وقت بدون لکنت زبان، همهٔ نیروی چهارمی‌ها به تأیید اوضاع مبادرت کنند. ✍احمد زیدآبادی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠منطقه محروم؟ یا منطقه مظلوم؟! هنوز نفهمیده‌ام چرا به انبوه مناطقی که وضع ظاهری‌شان مثل تهران و چند کلانشهر خاص، بزک دوزک‌شده نیست، می‌گوییم محروم؟! آیا صرف تفاوت در امکانات و ظواهر فیزیکی، ملاک این تقسیم‌بندی است و منظور از محرومیت، محروم بودن از امکانات است؟ مثلاً در زمینه بهداشت، درست است که در منطقه‌ی به اصطلاح محروم، ممکن است دندانپزشکی پیدا نشود که ایمپلنت بگذارد! اما از آن طرف هم در کلانشهر، شاهد انواع امراض جدید و مرگ‌آوری هستیم که در شهرهای کوچک و روستاها بندرت دیده می‌شود. یا در زمینه تفریحات، ممکن است در کلانشهر انواع پارک‌های آبی و شهربازی‌های آنچنانی باشد که هیجان افراد را تخلیه نماید؛ اما از آن طرف در مناطق به اصطلاح محروم، اتفاقاً انواع مناظر بکر و طبیعت وحشی و پدیده‌های طبیعی جالبی یافت می‌شود که مفرح و هیجان‌انگیز است و خاطراتی ماندگار خلق می‌کند. معیار امکانات، نمی‌تواند محرومیت را توضیح دهد! معیارهای دیگر، مثلاً فرهنگ عمومی و نرخ آسیب‌های اجتماعی و اینها اگر ملاک باشد که اصلاً قضیه معکوس می‌شود!! محروم آن روستا یا شهری نیست که فرهنگ خانواده‌مداری و عشیره‌گرایی هنوز در آن رونق داشته و لذا بسیاری مفاسد اخلاقی، اساساً مجال بروز و ظهور در آنجا نیافته. و توسعه یافته هم، آن کلانشهری نیست که فرزندان به زحمت با والدین ارتباط سازنده دارند چه برسد با خانواده و عشیره. محروم آن روستا یا شهری نیست که خیابان‌هایش خلوت است و بازارهایش اول شب بسته می شود و مردم شبها زود می‌خوابند. و توسعه یافته هم آن کلانشهری نیست که ترافیکش نفس‌گیر شده و بازارها تا بوغ سگ باز است و مردم تا نیمه‌شب در خیابان و پارک ولو هستند و صبح‌شان از ساعت 12 ظهر شروع می‌شود. محروم آن روستا و شهری نیست که درب خانه‌ها و خودروها باز می‌ماند و کسی به اموال مردم کاری ندارد. و توسعه‌یافته هم آن کلانشهری نیست که وسط روز با قمه جیب چند نفر را در طول یک خیابان خالی کرده و رهگذران هم تماشا می‌کنند! لذا می‌بینید بکارگیری واژه محرومیت، اساساً غلط‌انداز و انحراف‌ساز است و ذهن مسوولان و توقع مردم را به سمت دیگری می‌کشاند. من محرومیت را با «مظلومیت» جایگزین می‌کنم. منطقه محروم، آن منطقه‌ای است که «مظلوم» واقع شده، چراکه بخاطر دوری فیزیکی یا سیاسی یا اداری از پایتخت، نمی‌تواند قابلیتها و توانمندیهای حتی بالفعل خود را کشف و شکوفا کند. لذا مدام دست به دامان مرکز است تا قطره چکانی، چیزی از آن بالا برای این منطقه گسیل شود. منطقه ای که به دلیل حاکمیت فضای اداری‌زدگی وابسته به مرکز، مسئولان محلی به اسم قانون‌گرایی، جسارت عمل و امکان تحول را از خود سلب کرده‌اند. منطقه‌ای که به خاطر فضای تحجر فکری و کج‌اندیشی‌های قشری، انبوه نخبگان محلی و خبرگان مجرب و دلسوز بومی، به حاشیه کشانده شده و جربزه‌ی خود را برای نواندیشی و تحول فکری در مدیریت توسعه منطقه، از دست داده‌اند و درنهایت، از آنجا مهاجرت می‌کنند. منطقه‌ای که به دلیل فقدان اراده‌ی درونزای اجتماعی، توان مردم بلااستفاده مانده و دچار نوعی ایستایی و بلکه انجماد شده و تلاش مستمری هم نمی‌شود یا نمی‌گذارند بشود تا این انجماد به تعامل و همدوشی و همیاری تبدیل شود. لذا در این منطقه، میانسال‌ها تماشاچی شده و منتظر معجزه‌ای هستند که یک‌شبه رخ دهد و دیگر، حتی حس و حال نقد هم ندارند؛ جوانترها اصلاً بیخیال آبادانی این منطقه شده و درصدد بروز زمینه‌ی مهاجرت از اینجا برای خود هستندو سالخورده‌ها هم در این کانون بازنشستگان و منتظر‌الموت‌ها (!) به سردی عمر سپری می‌کنند. چنین منطقه‌ای را من منطقه‌ی مظلوم و بلکه منطقه‌ی منجمد می‌نامم. در این‌صورت، باید عمیق اندیشید و فکر دیگری برای آبادانی و پیشرفت این مناطق کرد و دست به هر اقدام خلق‌الساعه و سهل‌الوصولی نزد و اینجا را آزمایشگاه سعی‌وخطای دست‌اندرکاران ِ پایتخت‌نشین ِ توسعه منطقه‌ای نکرد! این منطقه، بدون نیاز به اعانات کلانشهر یا ستادهای پایتخت‌نشین، خودش دریایی از قابلیت و مزیت و حمیت است؛ اما مع‌الاسف یخ‌زده و معطل مانده. معطل چی؟ امکانات؟ نخیر! معطل انگیزه‌ها و اراده‌هایی همینجایی و نقشه‌راه‌ها و برنامه‌هایی غیروارداتی و اقدام‌ها و همیاری‌هایی تحولی. ✍روح الله ایزدخواه پ.ن.: این مطلب در سال ۹۵ زمانی که در هجرت به جنوب شرق کشور به سر می‌بردم، به قلم آمد. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا فیلترینگ با مشخص شدن شکست آن، لغو نمی شود؟ آماری منتشر شده که فیلترینگ اینستاگرام پس از نزدیک به یک سال نه تنها موفق نبوده که کامل شکست خورده و آمار صفحه های فعال در آن به نزدیک سال قبل رسیده. این تحقیق قبلا در مورد تلگرام هم انجام شد و نشان داد فیلترینگ تاثیری قابل توجهی در استفاده عمومی از آن نداشته است و دیدیم که مدتی بعد از آنکه کانال های حاکمیتی از آن خارج ‌شده بودند، یکی پس از دیگری به آن بازگشتند. از جمله کانال منسوب به دفتر رهبری، برخی ائمه جمعه، صدا و سیما و خبرگزای های حاکمیتی با این وجود اما چرا با شکست این طرح ها، مثل ‌شکست ممنوعیت ویدئو و ماهواره و... همچنان بر آن اصرار می شود؟ بنظرم سه علت دارد: اول آنکه حاکمیت نمی خواهد هیچ گونه پالس مبنی بر عقب نشینی به جامعه صادر کند تا جامعه احساس پیروزی نماید و برای دیگر تغییرات انگیزه و اعتماد به نفس کسب کند. دوم اینکه مسئله فیلترینگ بیش از آنکه فرهنگی و امنیتی باشد، هم اکنون مسئله ای اقتصادی با هزارن میلیارد گردش مالی است و نهادهای متولی نمی توانند از آن به سادگی بگذرند. نشان به آن نشان که بسیاری از سایت های فروش فیلترشکن، نه تنها فیلتر نیست بلکه به درگاه رسمی بانک مرکزی هم متصل است و آزادانه دارند فعالیت می کنند. از سوی دیگر استفاده از فیلتر شکن هم باعث افزایش مصرف اینترنت کاربران و به تبع آن افزایش چند برابری خرید بسته های اینترنتی می شود. و از سوی مهمتر نصب فیلترشکن بر روی گوشی ها می تواند سبب دسترسی به اطلاعات کاربران و استفاده تجاری و امنیتی از آن را آسان‌تر نماید. حالا اینکه روی گو‌شی غالب افراد جامعه از نوجوان دوازده ساله تا پیرمرد 80 ساله vpn نصب باشد و دسترسی به سایت های غیر اخلاقی با این کار سهل‌تر ‌‌شده و این با شعار نظام مبنی بر اهیمت مسئله اخلاق عمومی تعارض دارد، چندان مهم نیست. مهم اقتصاد و البته قدرت ناشی از این درآمدها است که به راحتی در گردش است. ✍سلمان کدیور @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا خودت را نمی گیری؟! تاريخ آن حضرت پر است از تواضع و فروتنى و مهربانى نسبت به خلق، و عبوديت‏ و اظهار ذلت نسبت به خالق. زنى به حضرتش عرض كرد كه تو همه چيزت خوب است، فقط يك عيب دارى و آن اينكه خود را نمى‏گيرى، مثل بندگان با خودت رفتار مى‏كنى، روى زمين مى‏نشينى. فرمود: كدام بنده از من بنده‏تر است (اىُّ عَبْدٍ أعْبَدُ مِنّى)؟ شك ندارد كه سيرت متواضعانه و خودشكنانه آن حضرت جنبه اخلاقى و فروتنى دارد، اما قرائن نشان مى‏دهد كه رسول اكرم به جنبه اجتماعى اين قضايا هم زياد توجه داشته؛ توجه داشته كه همين احترامات، همين القاب و عناوين، همين عادات كه كوچك به نظر مى‏رسد، چه ديوار ضخيمى ميان افراد به وجود مى‏آورد، چقدر تأثير دارد در اينكه دلها را از هم دور كند. همين‌هاست كه ناهمواريها و پست و بلندى‏ها و سنگلاخها به وجود مى‏آورد. همين‌ها كه در بادى امر يك رشته امور اعتبارى و خيالى است، در نهايت امر منتهى مى‏شود به امور عينى و خارجى. تخم اوّلى تفاوتهاى ناروا را همين احترامات غلط و همين عناوين و القاب دروغين مى‏كارد. ✍شهید مطهری، بیست گفتار، ص۲۶۷ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠امام رضا (ع) و مدعيان تشيع وقتي ولايت عهدي براي حضرت رضا(ع) تثبيت شد، روزي دربان حضرت رضا(ع) خدمت حضرت عرض کرد: عده‌اي آمده‌اند و مي‌گويند ما شيعه علي(ع) هستيم و مي‌خواهيم خدمت امام رضا(ع) برسيم. حضرت فرمود: من کار دارم آن‌ها را رد کن. آن عده فردا باز آمدند و همان حرف را تکرار کردند: ما جمعي از شيعيان علي(ع) هستيم و آمده‌ايم آقا را زيارت کنيم. حضرت دوباره فرمود: برشان گردان. براي مدت دو ماه هر روز آن‌ها مي‌آمدند و درخواستشان را عرضه مي‌کردند و حضرت مي‌فرمود: من کار دارم، بگو بروند. آنان نااميد شدند. به دربان حضرت گفتند به امام بگوييد: آخر شيعيان پدرت علي بن ابيطالب(ع) هستيم. ما دو ماه است مي‌آييم و شما اجازه نمي‌دهيد. اين مايه شماتت دشمنان شده است. ما از اينجا مي‌رويم؛ ولي از شهرمان نيز فرار مي‌کنيم. چرا که وقتي اين داستان در آنجا نقل شود مردم مي‌گويند حتماً آن‌ها گناه بزرگي مرتکب شده‌اند که آقا راهشان نداده است. برو و به آقا بگو: ما تلخي شنيدن اين شماتت اعداء را ديگر نمي‌توانيم تحمل کنيم. وقتي کار به اينجا رسيد، حضرت فرمود: بگو بيايند. آنان ‌آمدند سلام و احترام کردند؛ اما حضرت اعتنايي به آنها نکرد، حتي اجازه نشستن هم به آنها نداد. توجه کنيد: در اين جا تنبيه آنان تکميل شد. همينطور ايستادند. آن عده گفتند: اي پسر رسول خدا (ص) راز اين که پس از دوماه انتظار ديدار، ما را اين گونه مورد خفت و خواري قرار مي‌دهيد چيست؟ با اين رفتاري که با ما شيعيان مي‌کنيد ديگر کسي شيعه نمي‌ماند. حضرت فرمود اين آيه را خوانده‌ايد؟ هر بلايي به شما مي‌رسد، حاصل رفتار خودتان است. آن عده بيشتر ناراحت شدند و گفتند: مگر ما چه گناهي کرده‌ايم که اين گونه بايد تنبيه شويم؟ حضرت در جواب فرمودند: اين را من از قرآن ياد گرفتم که شما را مورد عتاب قرار دهم؛ پدران من هم همينطور بودند. آنان گفتند: مگر ما چه گناهي کرده‌ايم؟ زيرا شما دروغ بزرگي گفتيد. شما ادعا مي‌کنيد که شيعه هستيد؛ ولي شيعه نيستيد. چون اين ادعاي دروغ را کرديد بايد مجازات بشويد. سپس حضرت ابتدا نام امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را مي برد و بعد نام سلمان، ابوذر، تا محمد بن ابي بکر، ايشان می‌فرمايند شيعه اينانند. در اين جا حضرت ويژگی‌هاي آنان را برمی‌شمارند: کوچکترين اوامر علي(ع) را مخالفت نکردند. هر چه را ايشان نهي کرد، آنها هم ترک کردند. يعني مطيع واقعي حضرت علي ع بودند. اين درحالي است که شما ادعاي شيعه بودن مي‌کنيد و بيشتر رفتارهايتان با رفتار علي(ع) تفاوت دارد و برخلاف دستورات اوست. شما حتي در انجام واجباتتان کوتاهي مي‌کنيد. شما حقوق بزرگ برادرانتان، کساني که اخوت في الله دارند، ادا نمي‌کنيد. جايي که نبايد تقيه کنيد، تقيه مي‌کنيد و جايي که بايد تقيه کنيد، تقيه نمي‌کنيد. يعني شما پيرو خواسته‌هاي دل هستيد، بايد بدانيد کجا بايد تقيه کنيد و کجا نبايد. اگر شما مي‌گفتيد ما علي(ع) را دوست داريم، با دشمنانش دشمن هستيم و با دوستانش دوستيم. من نمي‌گفتم شما دروغ مي‌گوييد. آري شما علي و دوستان علي را هم دوست مي‌داريد و با دشمنانش هم دشمنيد؛ اما شيعه بودن تنها به اين نيست. بلکه علاوه بر اين شما بايد دقيقاً رفتارتان با رفتار علي(ع) هماهنگ باشد، اين که فقط بگوييد ما علي(ع) را دوست داريم براي شيعه بودن کافي نيست. ولي شما ادعايي کرديد که اهلش نبوديد. اگر بنا نگذاريد که رفتارتان را مطابق اين ادعايتان قرار بدهيد؛ يعني اگر کارتان گفتارتان را تصديق نکرد، هلاک خواهيد شد. مگر خدا به شما رحم بکند؛ والا با اين گناهي که مرتکب شده‌ايد، يعني ادعاي شيعه بودن کرديد، مستوجب عقوبت هستيد! گفتند: آقاجان ما از اينکه ادعاي شيعه بودن کرديم استغفار می‌کنيم. از اين پس همان طور که شما ياد داديد، ما مي‌گوييم: علي(ع) را دوست داريم و دشمنانش را دشمن مي‌داريم، باشد تا از راست گويان باشيم. وقتي آنان چنين گفتند حضرت فرمود: خوش آمديد عزيزان من! کساني که اهل محبت ما هستيد حضرت سه مرتبه فرمودند: بياييد بالا، بياييد بالا، بياييد بالا. اينها را کشيد بالاتر، تا به خود چسباند. بعد به دربانشان فرمودند اينان چند مرتبه آ‌مدند و برشان گردانديد؟ عرض کرد: شصت مرتبه. حضرت شصت مرتبه رفتند و آمدند و به اينها سلام کردند و خوش آمد گفتند! تا جواب آن شصت مرتبه مراجعه آنها را داده باشند. حضرت دوباره به حاجب فرمودند: چند مرتبه مانع ورود اينان شدي: حاجب گفت: شصت مرتبه، سپس ايشان فرمودند: شصت مرتبه برو و بيا و سلامشان کن. و سلام من را به اينها برسان! اين سفارشات را حالا به حاجب کردند و فرمودند: به کارهايشان رسيدگي کن و ببين چه نيازي دارند. به آنان کمک هايي کن و هر نيازي دارند را برطرف کن. ✍استاد مصباح یزدی، کتاب سیمای سرافرازان، ج۱، ص۱۱۳ 📚روایت در کتاب تفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص۳۱۲ @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 امامی که در میان کفتر‌ها و حرم از یاد می‌رود 🎥حسن رحیم پور 🔹نماد امام رضا (ع) شده گنبد طلا، کفتر‌ها و غذای حضرتی! خود حضرت رضا گاهی مثل اینکه گم می‌شود توی حرم. چنان که قرآن گم می شود در بین ما! 🔹 آن تشکیلاتی که باب انتقاد و نهی از منکر را می‌بندد، آن تشکیلات نه تنها دینی نیست بلکه ضد دینی است. آن تشکیلات محارب با خداوند است. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠آنچه گذشت| تمایز آبان ۱۳۹۸ و شهریور ۱۴۰۱ در ۲۴ آبان ۱۳۹۸ افزایش ناگهانی قیمت بنزین یا به تعبیر دیگر کاهش یارانه آن با تصمیم حکومت رخ داد. اگرچه هدف دولت تراز کردن بودجه و جلوگیری از قاچاق و این قبیل اهداف موجه اقتصادی بود، اما تبعات آن برای اقشار فرودست که قوت روزمره شان وابسته به بنزین ارزان بود، دیده نشد و همچنین به هشدارهای متعدد امنیتی نهادهای مسیول در قبال مخاطرات افزایش قیمت بنزین در شرایط ناآرامی لبنان و عراق و سناریوی ایجاد شورش در ایران توجهی نشد. در نتیجه این اقدام، مردم فقیر اعتراض کردند، به خیابان آمدند و درگیری بروز کرد و در بستر این درگیری شهرهایی نظیر شیراز و اصفهان دچار یک نابسامانی گسترده یافته شد و گروه های آشوبگر اقدام به خرابکاری سازمان یافته کردند به طوری که برای نمونه مراکز مخابراتی به طور هدفمند و دقیق تخریب شد. حکومت هم با پیش بینی این وضعیت اینترنت را کلا از همان روز ابتدایی بحران قطع کرد و بعد با مشت آهنین با معترضان و اغتشاشگران اعم از آنکه از فرط فقر به خیابان آمده بودند یا آنکه به طور سازمان یافته خرابکاری می کردند، برخورد کرد و طبق اظهارات وزیر کشور بیش از ۲۰۰ نفر کشته شدند و عفو بین الملل ۳۰۴ کشته را ذکر میکند. اقشار مرفه مشارکتی در ماجرا نداشتند و رسانه های غربی هم نتوانستند یا نخواستند به آن دامن بزنند. طی یک هفته بحران مهار شد، رییس جمهور در صورت مردم خندید که صبح جمعه مطلع شده و امروز تقریبا هیچ کس نامی از کشتگان آن ماجرا را به خاطر ندارد. در ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ مهسا امینی که به علت نوع پوشش توسط گشت ارشاد بازداشت شده بود، در سالن توجیهی پلیس امنیت اخلاقی دچار مرگ مغزی شد. اهمال و تاخیر پلیس در انتشار اطلاعات و مستندات حادثه سبب شد که یک عملیات رسانه ای گسترده از طریق شبکه های ماهواره ای و رسانه های اجتماعی اجرا شود و موضوع از یک سو تدبیر نیروی پلیس تبدیل به یک فاجعه ملی شود. در پی آن اعتراضات گسترده ای در اقشار مختلف بروز کرد که در شهرهای بزرگ معطوف به نحوه تعامل حکومت با زنان بخصوص قوانین الزام به حجاب و در مناطق کردستان و بلوچستان معطوف به تامین حقوق اقلیت های قومی و مذهبی بود. همچنین اعتراضات گسترده از سوی کسب و کارها و فعالان فضای مجازی و دانشجویان رخ داد. این بار اعتراضات طولانی شد و در برخی موارد به خشونت میدانی منتهی شد. حکومت رسانه های اجتماعی اصلی را برای جلوگیری از سازماندهی قطع کرد. در شهرهای بزرگ سیاست مهار تدریجی و کوچک سازی دامنه بحران و تفکیک اعتراضات از اقدامات خشونت آمیز و مسلحانه را به کار برد. در مناطق اقلیت نشین نیز برخورد و سرکوب شدیدی انجام شد. همچنین حکومت با برخی حامیان خارجی آن نظیر دولت عربستان تعامل کرد و برخی نظیر سازمان مجاهدین خلق را متواری کرد. طبق اظهارات مقامات کشور بیش از ۲۰۰ کشته از طرف های درگیر و بر اساس اظهارات برخی منابع خارجی بیش از ۴۰۰ کشته داشته است. در نهایت با طولانی شدن این خیزش، به علت فقدان سازماندهی میدانی و رهبری موثر سیاسی، شور آن به سردی گرایید اما به واسطه عملیات رسانه ای ، پایگاه اجتماعی و قدرت اقشار فرادست حامی آن، نام عده زیادی از افراد کشته شده در یادها ماند و تاثیرات اجتماعی اش از جمله تضعیف قدرت نرم حکومت استمرار یافت. به نظر می رسد با آنکه مسیولیت نظام در مورد اول بسیار مستقیم تر و آشکار تر است اما شدت واکنش جامعه در مورد دوم بسیار شدیدتر بوده است، که می تواند ناشی از نوع مطالبات اجتماعی و سیاسی و خاستگاه متفاوت طبقاتی آن باشد. در مورد اول اقشار فرودست محور بودند و تدارک رسانه ای خارجی هم نداشتند و اقشار مرفه و جریانات سیاسی هم حمایت نکردند. در مورد دوم اقشار مرفه و نیز گروه های اقلیت قومی مذهبی محوریت داشتند و نیروهای اپوزیسیون و رسانه های خارجی و حتی شبکه رسانه ای جهانی غرب موضوع را دامن زدند و بزرگ کردند تا بهره برداری سیاسی کنند. ✍سید آرش وکیلیان @Kolbe_Andishe_Farhang
- ناشناس.mp3
38.19M
💠کنش‌های اجتماعی و پیدایش التهاب 🎙مناظرۀ جبار رحمانی و سید حسین شهرستانی، برنامه شیوه، ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 ارتقای کارآمدی و اهتمام برای پیشرفت، اولویت امروز کشور باید اذعان کنیم امسال با سالمرگ اغتشاشات مواجه هستیم. عدم اقبال مردم به دعوت اغتشاشگران نشان از پوچ بودن جنبش ززآ دارد. اندک توفیقات این جنبش، که بعدا مشخص شد بیشتر یک کودتا بود تا جنبش، مرهون حجم دروغ سازماندهی شده توسط چند ده دستگاه امنیتی و غولهای رسانه های جهانی و البته غافلگیری دستگاه رسانه ای و امنیتی کشور بود. اقبال اولیه بخشی از مردم هم بیشتر اعتراض و مطالبه سلامت و کارآمدی نظام و برخی مطالبات اجتماعی بود که با پیشقراول شدن جریان‌های پست اجتماعی ( لمپن ) و افشا شدن ماهیت مدیران اصلی این برنامه، همان بخش از جامعه هم ترجیح دادند حرفها و مطالبات خود را از مسیر دیگری پیگیری کنند. فارغ از وعده هایی که به سران این جنبش/کودتا مبنی بر سقوط ج.ا داده شده بود، بسیار بعید است که بازیگردانان اصلی پیگیری چنین هدفی (فروپاشی و سقوط ج.ا) را معقول و ممکن دانسته باشند. آنها به خوبی اقتدار نظام و پایگاه مردمی آن را می‌شناسند و از سوی دیگر به خوبی می‌دانند نظام جمهوری اسلامی آلترناتیو ندارد... در تحلیل این مطلب باید گفت که انگاره درست این است که هدف عملیاتی ایشان نه فروپاشی بلکه تضعیف و کاهش اقتدار و کارآمدی نظام بوده و هست. از این رو اولویت امروز ما ارتقای کارآمدی نظام و پیشرفت کشور است و این مهم، همت جمعی حاکمیت و نخبگان و مردم را می‌طلبد. این همت جمعی، نیازمند الزامات ذیل است: ۱-داشتن برنامه جامع رشد و پیشرفت کشور بر اساس تحلیل درست از میدان و دکترینهای کارآمد و پرهیز از اقدامات آشفته ۲-داشتن نظام جامع تربیت و ارتقای مدیران و شایسته سالاری و پرهیز از قبیله سالاری و کوتوله گماری ۳-نظارت جدی بر حسن عملکرد مسوولان و ترتیب اثر فوری و جدی به اهمال و ناکارآمدی و ترک فعلهای احتمالی ۴-ارتقای مردم گرایی و سازوکار ارتباط روشمند مسوولان و جریان انقلاب با توده مردم و نهضت خدمت رسانی و ... ✍عزیز نجف پور آقابیگلو @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وعده اش را دادند ولی تحقق پیدا نکرد! 🎥حجت‌الاسلام محسن قنبریان از شیوه شفافیت امیرالمومنین در سه سطح می‌گوید. امام علی (ع) خطاب به مالک‌اشتر: اگر مردم بدگمان شدند و گمان کردند که درباره آن‌ها ستمی روا داشته‌ای، عذر و دلیل خود را برای مردم اصحار کن! «قاعده اصحار» در حکمرانی اینجا متولد شد، اصحار یا صحراگونگی! یعنی مانند صحرا که فضا باز است، همه چیز به صورت شفاف در محضر مردم باشد. برای نظارت، باید شفافیت باشد؛ در نامه ۵۰ نهج‌البلاغه هم گفته شده جز در مسائل جنگی همه چیز را خواهم گفت. ما باید عذرهایمان را شفاف کنیم؛ با مردم در میان بگذاریم. دوم مسائل مالی است. حضرت امیر می‌فرمایند اگر هنگام جدا شدن از شما به اموالم اضافه شد، بدانید خیانت کرد‌ه‌ام! واضح است باید اموال مسئولین در معرض دید قرار بگیرد. در ماده ۲۹ برنامه ششم قرار شد حقوق‌ها برای همه مردم شفاف بشود؛ متاسفانه در دولت انقلابی وعده‌اش داده شد، ولی تحقق پیدا نکرد! سوم هم شفافیت آراء است که الان در مجلس بیشترِ گیرمان سر شفافیت در آراء است. به نظر، مردم شفافیت‌های مالی بیشتر برایشان مهم باشد. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا حسن یزدانی به دیوید تیلور باخت؟ B2n.ir/f28894 در این مقاله👆 به باخت "حسن یزدانی" در مقابل دیوید تیلور پرداخته شده است. زاویه تحلیل این تحلیلگر "مدیریت ورزش" است. من تا حدودی با زاویه تحلیل همراه هستم اما به نظرم این باخت زوایای دیگری هم دارد و یکی از آن زوایای پنهان بحث "تغییر استایل مبارزه" حسن یزدانی گرامی است. اگر نگاهی به کشتی‌های یکدهه پیش او بیاندازیم قادر خواهیم بود این چرخش را به وضوح مشاهده کنیم که در مجموع "عنصر جنگندگی" آن کاهش یافته است. نکته دیگر که شاید جنبه جامعه‌شناختی دارد "تغییر جایگاه" یزدانی از منظر طبقه است که نیاز به تحلیل جامعی دارد. اگر فیلم "راکی ۳" را دیده باشید در آنجا فرازی در فیلم هست که آپولو به راکی می‌گوید: تو "Eyes of the Tiger" -چشمان ببرگونه" را از دست داده‌ای و دلیل باخت تو این است و ما به این باشگاه زمخت و در محل فقراء آوردمت تا اون نگاه را دوباره پیدا کنی" مشابه این سخن را علیرضا حیدری در گفتگویش با خبرنگاری می‌گوید که وقتی از محله زورآباد کرج شروع کرده بود همه چی برایش جنگ بود و جنگیدن در تشک کشتی راهی بود برایش تا از فقر و وضع زورآبادی فرار کند و وقتی به طبقه مرفه‌تر می‌رسد حس جنگجوئیش کاهش می‌یابد. این نکته را در آنالیزهای کشتیگیران و روند ظهور و افول آنها در ایران کمتر مورد مداقه قرار می‌دهیم. کشتی در ایران خاستگاهش فقر و تنگدستی و طبقات غیرمرفه بوده است. ✍سیدجواد میری @Kolbe_Andishe_Farhang
💠کدام حماقت، کدام تحقیر در عصر امروز شعف عمومی از دیدن سوپراستارها یا ستاره های ورزش چیز عجیبی نیست. مسی و رونالدو و امثالهم هرجا بروند مردم برای دیدن آنها از سر و شانه هم بالا می روند. وقتی دستمالی که لیونل مسی برای پاک کردن اشک‌هایش در کنفرانس مطبوعاتی جدایی از بارسلونا استفاده کرد، در حراج یک میلیون دلار ارزشگذاری می شود، دیدن هیجان جوانان ایرانی(که کمتر از هر کشور دیگری شاهد چنین رویدادهایی بوده و هنوز بر سر ورزشگاه رفتن زنان در حال چانه زدن با حاکمیت هستند) نه عجیب است نه نشانه بی فرهنگی و حماقت دوستدارن فوتبال. حماقتی اگر باشد متوجه مسئولان‌ ورزشی است که می توانستند مراسم استقبال را به نحو خوب و به صورتی که شان ملت ایران حفظ شود برگزار کنند و نکردند. سیستمی که هیچ سیاست و تدبیری برای تزریق شادی ملی و جشن همگانی خیابانی، بجز آنچه که خودش بخواهد و اهداف سیاسی در آن نهان باشد، ندارد. تحقیر ملی هم آن سیمکارت های بدون فیلتری بود که ملت را آن محروم می نمایید اما به خارجی ها با عزت و احترام و افتخار تقدیم می کنید. ✍سلمان کدیور @Kolbe_Andishe_Farhang
💠رونالدو در تهران و درس ها و عبرت های آن رونالدو در تهران حضور یافت، نه در ترکیب یک تیم اروپایی، بلکه در قالب تیم النصر عربستان. کشوری که تا همین اواخر به عنوان محافظەکارترین کشور مسلمان و اصلی ترین مدافع راست کیشی دینی شناخته می شد. عزم بن سلمان برای بنای اقتصادی بدون نفت و فوق پیشرفته و خلق هویتی ملی کە سهم مذهب در آن کمتر باشد، رونالدو را به ریاض آورده است. " صلح چینی " ایران و عربستان هم امکان حضور این ابرستاره را در تهران فراهم آورد و صحنەهای مهیج امروز را آفرید. دویدن مردم مشتاق دنبال اتوبوس و فتح هتل اسپیناس، از معدود هتل های پنج ستارەی ساختە شدە در تهران پس از انقلاب از تصاویر ماندگاری هستند که حال و احوال این روزها را روایت می کنند. هتل ها و تورنمنت های ورزشی از قضا نشانەهای رونق اقتصادیند و فقر در این حوزەها نمایانگر کسادی اقتصاد و انزوای جهانی آنست. سولژنیتسین ناراضی معروف روس در اواسط دهەی هفتاد نامەای پیشگویانە به زمامداران شوروی با این مضمون نوشت. ...کمونیسم یک ایدئولوژی اروپایی است که در زادگاهش آن را جدی نگرفتند. اما اینک دو دهه است که ما با چینی ها بر سر حقانیت ایدئولوژیک و این که خلوص عقیده و راست کیشی کدام بیشتر است، درگیر یک رقابت مرگباریم. وقتش رسیده این عطیه را به چینی ها پیش کش کنید و بگذارید چند صباحی هم آنها دلشان را خوش کنند و میهن مادر جهان سوسیالیسم شوند! تا اینجا هم برای ما زیادی است، جای آن به توسعه کشور و رفاه مردم و آبادانی سیبری بپردازید... رقابت ایران و عربستان بر سر رهبری جهان اسلام و نفوذ در خاورمیانه، یادآور منازعەی چین و روسیه بر سر ایدئولوژی و ژئوپولتیک در دهەهای پایانی قرن بیست است. نسخەی اوریجینال اسلام سیاسی به مثابەی برساختەای مدرن در اصل یک ایدئولوژی مصری است که بعدها در ایران و عربستان صورت بندی های تازەای پیدا کرد. مخاطب سولژنیتسین مقامات شوروی بودند، اما شگفتا چینی هایی که روس ها را مرتد و خائن به آرمان کمونیسم می دانستند، ناگهان به خود آمده و پند او را آویزەی گوش نمودند. داستان این بود که کمونیست های چینی از سال 1978 عملا ایدئولوژی را کنار نهادند و تمام وقت به اقتصاد پرداختند و از سرنوشت شوم شوروی در امان ماندند. اکنون معلوم نیست کدام روشنفکر اصلاح طلب یا فن سالار خردمند زیر عبای بن سلمان رفته و مجابش کرده که رهبری جهان اسلام و پرچمداری اسلام سیاسی را به ایران بسپارد. و بجای حمایت از جیش الاسلام در جنگ سوریه مشغول ساختن شهر نیوم و میزبانی از رونالدو و مسی و کریم بنزما گردد! هر که بوده کار و کاسبی خوبی یاد ولیعهد جاه طلب و بلندپرواز داده است. توسعەی اقتصادی به تنهایی نسخەی نجات بخش عربستان و احیاگر ساختار سیاسی غیردمکراتیک آن نیست. اما مانند تجربەی شرق آسیا حتما از پس توسعه و افزایش ثروت عمومی، دمکراسی هم خواهد آمد. مهم آنست که اکنون خلیج فارس به یک کانون مهم اقتصاد جهان و پیشانی خاورمیانەی جدید تبدیل شده است. رونالدو، آرامکو، خطوط هوایی قطر و امارات، جاذبەهای سحرانگیز دوبی و ...از مظاهر این دنیای جدید هستند. عرب هایی که زمانی با شعار "ثورة ثورة حتی النصر" در ما شور انقلاب و مبارزه بر می انگیختند، امروز " النصر " شان را با ستارەهای جهان فوتبال می آرایند و فتح و نصرتشان را در بانک داری و تجارت و خرید باشگاه ها و سوپرلیگ ها می یابند. ✍صلاح الدین خدیو @Kolbe_Andishe_Farhang
💠یک مکتب اخلاقی و وجدانی ولی بدون خدا؟! 🔹ممکن است کسی بگوید چه مانعی دارد که ما براساس وجدان انسان که از کارهای اخلاقی لذت می‌برد، ولو اینکه خدایی در کار نباشد، معنویت را برقرار کنیم؟ اصولا اگر انسان فقط به خاطر لذت، ولو لذت معنوی، کاری بکند فقط تا مرز کشته شدن است، تا مرز زندان رفتن‌های متوالی است. یعنی اینها (امور اخلاقی مانند زیبایی دوستی) در این حدود به شکل امور تفنّنی و فانتزی درست است، اما به شکل نیازهای عمیق بشری که در مکتب لازم است تا افرادِ پایبند به مکتب به خاطر این ارزشهای معنوی «پاکبازی» و «سربازی» کنند صحیح نیست، یعنی نیاز مکتب به ایمان به معنویات در یک حد خیلی بالاتر و بهتری است. لذا اگر کسی مثلا بگوید: امام حسین علیه‌السلام به کربلا رفت و خود و جوانانش را به کشتن داد و اهل بیتش را به اسارت داد زیرا وجدانش از خدمت به خلق خدا لذت می‌برد، درست نیست، زیرا لذت در پایان به خود انسان برمی‌گردد و دیگر با «پاکباختگی» جور درنمی‌آید. این اولا. ثانیا: اگر خدایی در عالم نباشد و نظام و هدفی در کار نباشد و اگر یک نوع وابستگی باطنی میان اشیاء و انسانها برقرار نباشد، خود لذت بردن که ما بر اساس آن ساخته شده‌ایم، آیا نباید گفت غلطی در طبیعت است؟ این که من مثلا از نان خوردن فلان بچه یتیم لذت می‌برم چه ربطی به من دارد؟ او خود لذت ببرد چرا من لذت ببرم؟ این لذت در این ‌صورت چیزی است شبیه لغو و پوچ، یعنی حکمت و علتی در وجود من ندارد و بی‌دلیل است. ولی اگر بگوییم یک نوع همبستگی در نظام عالم هست و خلقت روی حکمت کار می‌کند، میان من و سایر افراد یک وابستگی در متن خلقت هست و همه عضو یک پیکریم، آنوقت من که دنبال این لذت می‌روم، به دنبال امر پوچ و بی‌هدف از سوی خود نمی‌روم، دنبال یک اصل متقن در خلقت می‌روم. اگر لذت تصادفی باشد و تصادفا من طوری ساخته شده‌ام که از رسیدن خیر به دیگران لذت می‌برم و این لذت برای من هیچ فلسفه‌ای ندارد، در ‌این ‌صورت باز آخرش کار به پوچی و بی‌هدفی می‌کشد؛ یعنی طبیعت از کار خود هدفی نداشته و کار لغوی انجام داده است و من دارم دنبال آن کار لغو طبیعت می‌روم و فی‌المثل خود را به عنوان سرباز برای دفاع از مردم به خاطر لذتی که می‌برم فدا می‌کنم؛ اما خود لذت چیست؟ نمی‌دانم، بلکه اینچنین ساخته شده‌ام (مانند اینکه انسان گاه شش انگشتی ساخته می‌شود). در ‌این ‌صورت طبیعت کار پوچی انجام می‌دهد و کار من هم پوچ است و این دیگر ارزش و هدف نیست. این که هدف من بر اساس لذتی است که به غلط در من گذاشته شده است و آنچه هدف من در آن است [یعنی طبیعت] خود بی‌هدف است، زندگی مرا از پوچی خارج نمی‌کند. پس در عین اینکه ما قائل به وجدان اخلاقی می‌شویم و می‌گوییم انسان بالفطره از کار خوب لذت و از کار بد رنج می‌برد، اگر پای خدا و خلقت و هدف داشتن خلقت در میان نباشد، کار ما از پوچی خارج نمی‌شود. ولی آنجا که این وجدان اخلاقی هست (و ما معتقدیم که واقعا وجود دارد) اما من خود می‌فهمم که این وجدان را خدا برای این قرار داده است که من کار باهدفی را انجام دهم و در متن خلقت، من و آن یتیم و آن پیرزن عضو یک پیکر هستیم و واقعا جزء یک نقشه و طرح هستیم و از یک مشیّت ازلی پیروی می‌کنیم و به دنبال یک حکمت می‌رویم و هدف خلقت و خالق خلقت را تأمین می‌کنیم، در ‌این ‌صورت این امر معنوی پوچ نیست بلکه حقیقی و واقعی است. پس هر مکتبی نیاز دارد به چنین هدف‌ها و ارزشهای معنوی، و به صرف شرکت در منافع و بر اساس آن نمی‌توان یک مکتب انسانی جامع به وجود آورد، ✍استاد شهید مرتضی مطهری، هدف زندگی، ص۴۷-۴۳ (با تلخیص) @Kolbe_Andishe_Farhang
💠وقتی مدرسه نابرابری را تثبیت می کند از بعضی خانواده‌ها سؤال می‌کنم که برای تحصیل فرزندشان چقدر شهریه پرداخت کرده‌اند. با شنیدن پاسخ، بی‌اختیار سوت ممتدی می‌زنم! به زمین نگاه می‌کنم و سرم را به چپ و راست تکان می‌دهم. از کسانی که این مبالغ هنگفت را پرداخت کرده‌اند می‌پرسم که این پول را در ازای دریافت چه خدماتی پرداخت کرده‌اند. می‌گویند: دو زبان خارجی یاد می‌دهند، معلم نقاشی‌شان فلانی است، موسیقی و حرکات موزون یاد می‌دهند، کلاس‌های ورزششان در فلان باشگاه است، از انواع هنرها می‌توانند یکی را انتخاب و فرد شناخته‌شده‌ای در آن هنر به آن‌ها درس بدهد، غذایشان تحت نظر یک متخصص تغذیه است، آن‌ها را به موزه‌ها، گالری‌ها و کتاب‌فروشی‌ها می‌برند، وضعیت پزشکی‌شان مدام چک می‌شود، برنامه‌های مشترک هنری با حضور والدین ترتیب می‌دهند، برایشان کلاس قصه‌گویی و شاهنامه‌خوانی برگزار می‌کنند و ... بوردیو؛ جامعه‌شناس فرانسوی چند دهه قبل به نقد جدی نظام آموزشی فرانسه پرداخت. او معتقد بود که کارکرد نظام آموزشی آن است که دانش‌آموزان را برای زندگیِ پس از مدرسه یا دانشگاه توانمند کند و به آن‌ها مهارت‌های لازم برای فرهیخته بودن را بیاموزد. منظور او از فرهیختگی، کسب منش‌ها و شیوه‌های درک جهان، و نیز مهارت‌هایی بود که با داشتن آن‌ها افراد احساس نکنند که در مقایسه با سایرین چیزی کم دارند. مثلاً دانش‌آموزان پس از اتمام دوره تحصیل بتوانند به یک زبان خارجی حرف بزنند، وقتی یک تابلوی نقاشی دیدند بگویند که این تابلو در چه سبکی نقاشی شده است، اگر به یک موسیقی گوش کردند بگویند که این موسیقی در چه سبکی است، نام سازهای موسیقی را به‌درستی بدانند، با ایجاد ارتباط اجتماعی و نیز رفتار در موقعیت‌های اجتماعی مختلف نظیر رستوران یا گالری‌های هنری آشنا باشند. درمجموع توانایی درک و تعامل با عرصه اجتماع و هنر را کسب کنند. از نظر او همه دانش آموزان با توان و قابلیت‌های یکسانی وارد نظام مدرسه نمی‌شوند. برخی از آن‌ها از قبل دارای خانواده فرهیخته‌ای هستند و روشن است که اگر در مدرسه چنین چیزهایی به دانش‌آموزان یاد داده شود توانایی‌ آنان صرفاً تکمیل خواهد شد چون از زمینه‌های قبلی برخوردارند. ولی عده‌ای از دانش آموزان هم هستند که در خانواده اصلاً چنین چیزهایی را نیاموخته‌اند و به تعبیری خانواده فقیری داشته‌اند. وظیفه نظام آموزش‌وپرورش آن است که روی این دانش‌آموزان بیشتر کار کند. به آنان بیشتر آموزش بدهد تا همپای دانش آموزان دسته اول شوند. امری که برخی آنرا تبعیض مثبت می‌دانند. نظام آموزش‌وپرورش باید وضعیت را عادلانه پیش ببرد تا درنهایت دانش‌آموزان با توانایی‌های مشابهی دوره تحصیل را به اتمام برسانند. نظر بوردیو آن بود که نظام آموزشی فرانسه چنین نیست. درواقع نابرابری موجود در نظام آموزشی باعث می‌شود تا فقرا، با فرهنگ حاکم بر خانواده‌های فقیر وارد مدرسه شده و با همان فرهنگ خارج شوند. خانواده‌هایی که پولدارترند یا به تعبیر بوردیو سرمایه اقتصادی و فرهنگی بیشتری دارند فرزندان خود را به مدارس درجه‌یک می‌فرستند و خانواده‌های کم‌درآمد به مدارس ضعیف تر. نتیجه آنکه وارثان اقتصاد، هنر و سیاست همچنان وارث و مدعی این عرصه می‌مانند و وارثان فقر هم همچنان فقر را به نسل بعد از خود منتقل می‌کنند. نابرابری از طریق مدرسه مدام بازتولید می‌شود. بوردیو این امر را خشونت نمادین می‌داند. یعنی نظام آموزش‌وپرورش به شکل سمبلیک عده‌ای را از گردونه فرهیخته شدن و کسب مهارت‌های اجتماعی لازم برای زندگی امروزی کنار می‌گذارد. آنچه بوردیو چند دهه قبل در خصوص نظام آموزشی کشور فرانسه گفت ظاهراً به شکلی آشکار در کشور ما در حال وقوع است. متأسفانه در کشوری که در قانون اساسی‌اش بر آموزش رایگان تأکید شده است روزبه‌روز شاهد طبقاتی شدن امر آموزش هستیم. نکته جالب آنکه در مدارس دولتی هم شاهد طبقاتی شدن هستیم و مسئله فقط مدارس خصوصی/دولتی نیست. برخی از مدارس دولتی هم که در مناطق مرفه نشین شهرها قرار دارند با دریافت مستمر هزینه از والدین تلاش می‌کنند خدمات ویژه‌ای به دانش آموزان ارائه دهند. و دراین‌بین آنچه مشهود است آنکه: مدرسه در ایران به‌تدریج تبدیل به سیستم تثبیت نابرابری‌های اجتماعی می‌شود. ژن‌های مرغوب که در خانواده‌هایی با سرمایه فرهنگی و اقتصادی بالا رشد می‌کنند به مدارس مطلوب می‌روند و می‌شوند وارثان اقتصاد و هنر، و ژن‌های نامرغوب که والدین مرغوبی! ندارند به مدارس ضعیف می‌روند و می‌شوند وارثان فقر! سخن پایانی: مراقب باشیم. برخی از این مدارس به والدین چنین القاء می کنند که پدر و مادر خوب بودن یعنی کسی که چنین خدمات گران قیمتی را برای فرزندانش فراهم کند. ✍فردین علیخواه @Kolbe_Andishe_Farhang
💠شرارت امر خیر در ایران! زن و شوهری ثروتمند تصمیم می گیرند کار خیر کنند. بعد با خودشان می گویند «خوب حالا چه کار کنیم؟» آنگاه آلبوم خاطراتشان را ورق می زنند و با خود می‌گویند «چقدر در کودکی خیلی تنها بودیم!» این می‌شود که یکباره می‌روند جلوی در سازمان ویلچر نشینِ بهزیستی و 45 بچه را به سرپرستی قبول و به شکل اتوبوسی به خانه چهار طبقه شان منتقل می‌نمایند. کار خیر از این پر سر و صدا تر؟ حالا از در و دیوار خبرنگار و رسانه ها و تشویق و تمجید حواله‌شان می‌شود. به عنوان نیک اندیش قدر می‌بینند و بر صدر می‌نشینند. الگوی یتیم‌نوازی شده و حلقه‌های تازه‌ای از حامیان به مریدان‌شان اضافه می‌شوند. سورپرایز بابانول‌های مشهدی ما برای این بچه‌ها شب به شب شهربازی، کنسرت، چلوکبابی شاندیز و هر آنچه بزرگترها در آروزی اش هستند می‌باشد. یک زندگی نمايشی به تمام معنی. اینجاست که این زن و شوهر مهمان ویژه ی برنامه ماه عسل صدا و سیما می‌شوند تا این الگو ملی شود! اما با درد زمان چه کنیم؟ پانزده سال می گذرد و بالاخره آخر پاییز می‌رسد. نتیجه؟ تعدادی از بچه ها در این مدت فرار کرده‌اند. برخی از پسران معتاد شده‌اند و بعضی دختران بزه‌کار. برخی با یکدیگر ازدواج کرده و طلاق هم گرفته‌اند و حالا هر کدام سر جنگ دارد با دیگری برای تصاحب فرزند! بهزیستی چه می گوید؟ «هیچ!» چه دارد بگوید؟ بعد 15 سال می‌فرمایند «جواز اینها را باطل کردیم» (البته فقط جواز نوانخانه شان را) گزارشاتی از مسائل «اخلاقی» مرد سرپرست، از طرف کودکانِ حالا بزرگ شده، پرونده قضایی می‌سازد و نیازی به چهار شاهد عادل هم پیدا نمی‌شود! بچه ها بعد از مدتی یکی یکی شهادت و شکایت شان را پس می‌گیرند! خیریه اما با همین سیستم فضاحت بار همچنان دایر می‌ماند! (چون آن مجوز که باطل شده برای بهزیستی بوده و این مجوز که دایر است را نیروی انتظامی داده! شوخی‌اش هم بی مزه است نه؟) یک سر به چم مهر بزنید! ( لرستان) مردمانی که قبل از سیل بالاترین همبستگی اجتماعی را داشته اند امروز به یک شکاف اجتماعی گسترده دچار شده اند. آنان که دیروز زیر تیغ آفتاب مهربانانه گندم درو می کردند امروز زیر سایه ی ابر نامهربانی کینه به سینه می‌ریزند و برای هم دندان می‌سایند! چرا؟ چون خیرین محترم بعد از سیل مداخلات بدون مطالعه‌ای داشته‌اند که موجب چشم و هم چشمی و احساس تبعیض بین خانواده‌های نیازمند شده. قبل از سیل سطح زندگی مردم نزدیک به هم بود و هنگام سیل تقریبا همگی زندگی از دست داده بودند. خیرین محترم اما به این یکی یخچال داده اند و به آن یکی هیچ! برای آن یکی مبلمان برده اند و به این یکی زیلو هم نرسیده. آن برادر زندگی اش را با سلیقه ی فلان خیر مثل کاخ ساخته و این برادر همچنان خاکستر نشین است. حتی این کودک سه عروسک دارد و آن یکی در حسرت یک اسباب بازی مانده! ختم کلام اینکه بعد از سیلِ آب، حالا سیلِ کینه و شکاف طبقاتی روستا و مردم‌اش را با خود برده. دوست مستند سازی دارم که به دعوت انجمن حمایت از زندانیان سال گذشته برای توصیف وضعیت خانواده های زندانیان استانی (اکثرا بی بضاعت) مشغول فیلمسازی شده است. قرار تولید سی روایت از سی خانواده بوده اما با تولید داستان هفتم پروژه از سمت کار فرما متوقف می شود. چرا؟ چون فیلم ایشان (به عنوان یک مستند ساز اجتماعی که خود دانش آموخته علوم اجتماعی است) واکاوی دقیق ریشه های فقر در خانواده زندانیان و متمرکز بر ایده‌ی توانمند سازی ایشان بوده است. پس رسما به ایشان گفته می شود «یا فیلمهای گریه دار تولید بفرمایید یا از ادامه همکاری معذوریم! چرا که این اشک ریختن مخاطب است که او را دست به جیب می‌کند» اینکه برگزار کننده «جشن های گلریزان» چه نفع یا نیتی از چرخه‌ی استخراج «اشک و پول» دارد البته وظیفه ی دوست بنده بوده و حدس هایی نیز دارد اما اجمالا از این روند بوی خوبی به مشام نمی‌رسد. فهم جامعه‌ی ما از کار خیر و امور خیریه و تشکیل خیریه‌ها و نگاه خیرین و ... در چه وضعیتی است؟ بعد از ماجرای غیزانیه خیریه ای با بنده تماس گرفته بود که «برای پروژه کشاورزی در خوزستان فلان میلیارد می‌خواهیم هزینه کنیم اما اطمینان نداریم و چون به تو اعتماد داریم اگر بگویی کار خوبی است ما انجام می‌دهیم!» یعنی فاجعه اینکه خیریه یک صدم آن هزینه (پول پاشی) را حاضر نیست صرف پژوهش کند و ببیند این رویکرد در دراز مدت چه عواقب و پیامدهایی دارد؟ بعد می خواهد با یک تماس سر و ته قصه را هم بیاورد! به باز اندیشی در فرایند «خصوصی سازی سازمان بهزیستی» و رصد «منظومه خیرین و خیریه ها در ایران» نیازمندیم. چرا برخی پروژه های رفع محرومیت (مثلا در بشاگرد) بعد چهل سال تمام نمی شود؟ کاش نهادی، سازمانی، نیرویی، یا سرمایه ای نمادین برای بررسی «شرارت امر خیر در ایران» قدمی بردارد. من و دوستان برای کمک به او پای کار هستیم. ✍یاسر عرب @Kolbe_Andishe_Farhang
امتداد ظهور در عصر غیبت.pdf
1.59M
💠امتداد ظهور در عصر غیبت ✍حسن رحیم‌پور ازغدی گفتاری درباره تغییرات جهان در دوران ظهور و نقش زمینه سازان قیام عدالت جهانی در قبال آن @Kolbe_Andishe_Farhang
💠فردا دیر است عزیزان افغانستانی هموطن پریروز و همسایه دیروز و پناهجوی امروز ماست. اگر به حق هم بنگریم ایرانیان گرچه گاه با نگاه تحقیر و گاه از دریچه خودبرتربینی به آنان نگریسته اند اما از مهمان نوازی کم نگذاشته اند بیش از چهل سال است که با آنان همسفره بوده و شریک داشته و نداشته هایمان بوده اند. آنان هم همراه با ما در جنگ کشته شده اند و در سازندگی بزرگترین سرمایه انسانی مان و پس از آن نیز شریک لحظات گوناگون ما بوده اند. این روزها موج های گاه کوتاه و گاه بلند ز نارضایتی های فردی و جمعی از حضور این مردمان برمی خیزد و تصاویر و متن هایی گاه تند و جانسوز را در فضای مجازی به اشتراک می گذارد. اصل اعلام این نارضایتی ها بویژه در برخی مناطق کشور و شهرهای کوچک و بزرگ هم طبیعی است هم تازگی ندارد. کشور با چالش های اشتغال و اقتصاد و مسکن و گاه امنیت اجتماعی درگیر است و حضور بیگانگان که از منظر مردم سربار و نان خور تلقی می شوند یک مسأله اجتماعی است. اما آنچه به نظرم در امواج اخیر قریب به یکساله این اعتراضات به چشم می خورد تقابل رادیکال در مواجهه با این مهاجران و پناهندگان است که رگه های تندی از نژادگرایی دارد که از دید من لازم است به عنوان یک نشانه اجتماعی محل توجه و دقت جدی تر قرار گیرد. از نظر من این موج بلند ابراز نارضایتی می تواند در کوتاه مدت، به یک مطالبه سیاسی و اجتماعی تبدیل و به سرعت به یک شعار انتخاباتی بدل گردد. برآنم که با احتساب روندهای اجتماعی احتمالی، یکی از گیراترین شعارهای انتخاباتی ریاست جمهوری در آینده نزدیک، اخراج بیگانگان با تاکید بر افغانستانی ها باشد. برای من که کمابیش مسایل سیاسی و اجتماعی را پیگیری می کنم هنوز تصویر روشنی از سیاست مهاجرتی کشور نه برای ایرانیان مهاجر به خارج و نه بیگانگان مهاجر به ایران وجود ندارد و حتی از رویکرد کلان نظام برای کاهش یا افزایش مهاجرت پذیری کشور و برنامه های مدیریت اجتماعی و اقتصادی ایشان اطلاعی ندارم اما می دانم که این روند نمی تواند بلندمدت باشد و نظام مجبور خواهد بود تصویر دقیقی از برنامه های مهاجرت ارائه نماید. اگر بنا باشد این برنامه ها در فضای ملتهب احتمالی در آینده که شاید با شعار و درخواست اخراج مهاجران باشد ارایه شود شاید منافع ملی و هویتی تمدن بزرگ ایران لحاظ نشود و توجیهات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی آن روز جواب مطالبه گران خشمگین را ندهد. ✍محمدرضا اخضریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠نقش دولت ✍توییت شیخ محمد بن راشد آل مکتوم حاکم دبی در رابطه با نقش دولت: There are no failed peoples But there are failed states. Humans have a natural and innate drive to succeed. States are the ones that create the environment that destroys this drive or allows it to work miracles. هیچ ملت شکست خورده ای وجود ندارد اما دولت های شکست خورده وجود دارند. انسان ها یک انگیزه طبیعی و ذاتی برای موفقیت دارند. دولت ها هستند که محیطی را ایجاد می کنند که این انگیزه را از بین می برد یا به آن اجازه می دهد معجزه کند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠دولت مردمی یعنی چه؟! مردمی‌سازی دولت، با کنار مردم بودن و با مردم سفر کردن فرق دارد؛ این شرط لازم است؛ اما کافی نیست! در این حالت مردم تنها تکبیرگو و شعارگو هستند و از ظرفیت بزرگ مردم استفاده نمی‌شود! حضرت آقا می‌فرمایند مردم یعنی همه مردم!هر مسئولی در هر دستگاهی تسبیح دستش بگیرد و بگوید مردم یعنی همه مردم،حزب‌الهی ها ۲۰۰ بار بگویند! چون ما عادت داریم به کارهای نیابتی! باید مردم از هر طبقه‌ و هر جایی استفاده بشوند. این‌جاها خیلی خودی و غیر خودی نشود! ،مردم را مفتون رسانه‌های بیگانه دانستن،رهزن‌های اصلی برای مردمی سازی هستند. مردمی سازی مشارکت دادن مردم در مسائل سیاست، اقتصاد و فرهنگ است! در اقتصاد،مردمی‌سازی یعنی در رشد اقتصادی شریک شوند. یعنی صاحب شوند؛نه اینکه صاحب پول و یارانه و افزایش‌حقوق شوند! این‌ها پینه‌دوزی عدالت است! اگر همه مردم در پیشرفت سهیم باشند عدالت است. در سیاست نیز، هم در عرصه‌های عمومی مثل ، وهم جاهایی که گروهی می‌آیند، یعنی اصل ۲۶ و اصل ۱۰۴، راه را باز کنید تا بتواند اظهار نظر سیاسی بکنند. ✍حجت الاسلام قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠دولت چیست؟ دولت، گرانیگاه رابطه ها است. هر رابطه ای برای تکمیل خود، ناچار است از دولت عبور کند. دولت از آنجا که گرانیگاه است، می تواند خود را در حالت تجرد و انتزاع نگه دارد و همزمان، نیروهای بیرون از خود را تبدیل به انضمامیت کند. دولت توانایی آنرا دارد که خودش را نامرئی کند. به یک معنا دولت می تواند بار را از دوش خودش براحتی تخلیه کند و آنرا به سمت طرفینِ گرانیگاه سرازیر کند. حقیقت دولت، همان ایجاد موازنه است. موازنه ای که به مثابه یک گرانیگاه می تواند تعادل بین همه نیروها را حفظ کند. اما واقعیت دولت این است که می تواند تنها نمایی از موازنه را نگه دارد و در زیر این نما، با نوعی از انضمامیت ها هم دست شود تا نوعی دیگر را سرکوب کند. جامعه مدنی هنگامی جامعه مدنی است که بتواند این نمای نامرئی کننده را مرئی کند. این کنش جامعه مدنی از جنس افشا نیست زیرا بیرون از دولت اصلا جایی وجود ندارد. این کنش از جنس تغییر وضع دولت است. به هر میزانی که دولت از گرانیگاه نمایی به سمت توازن حرکت کند، جامعه مدنی درست عمل کرده است. ✍رضا نظریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 کماکان مسئله اصلی خلاء ایده حکمرانی در عمل است! 🔹 اگر دولت می‌خواهد اراده حکمرانی موثر داشته باشد که منجر به شود، باید قبل از آن، تکلیف «ایده حکمرانی» خود را در عمل مشخص کند و بر آن متمرکز شود. ایده حکمرانی چیست، نمودش کجاست و نبودش چه ضرری دارد؟ 🔹 این ایده حکمرانی چیست؟ منظور یک سند یا برنامه چندصد صفحه‌ای حاوی همه حرف‌های خوب نیست! منظور یک خط فکری مشخص و جهت‌دار «همراه با چند اقدام ویژه و تحولی» ذیل آن است که جنس حکمرانی-عملیاتی دارد و در ارتباط با مسائل مهم کشور تعریف می‌شود. همه کارهای دولت هم باید در نسبت با آن باشد. 🔹 نمود عملیاتی ایده حکمرانی چگونه است؟ آنجا که راس دولت را نمی‌بینی مگر اینکه دارد به آن چند کار اصلی می‌پردازد. یعنی عمده وقت اعضای اصلی دولت برای آن کارها صرف می‌شود و روی آن اجماع وجود دارد و بقیه کارها در نسبت با آن تعریف می‌شود. موفقیت دولت هم در به نتیجه رسیدن آنها خواهد بود. 🔹 نمود بیرونی ایده حکمرانی کجاست؟ آنجا که جلوی هر کس را در خیابان بگیری و از او بپرسی دولت چه کار می‌کند، به شما آن چند کار اصلی را بگوید. برنامه ساخت یک میلیون مسکن در این دولت از این جنس است. یا در دولت قبل برجام و سرمایه گذاری خارجی. یا در دولت قبل‌تر مسکن مهر و یارانه‌ها. 🔹 اگر ایده حکمرانی نباشد چه می‌شود؟ ۱. بی‌تصمیمی و بلاتکلیفی ۲. اتخاذ تصمیمات متناقض و خنثی‌کننده همدیگر ۳. اتخاذ تصمیمات گِرد و بی‌خاصیت و برآمده از اجماعِ داخل جلسات ۴. انجام اصلاحات جزئی و کم اهمیت ۵. غالب شدن اراده‌های پنهان و منفعت طلبانه نتیجه: رخ نمی‌دهد! 🔹بدون ایده حکمرانی مشخص در عمل، کارهای خوبی که در جریان است یا با اقدامات دیگر خنثی می‌شود یا به نتیجه مدنظر نمی‌رسد. 🔹چگونه ایده حکمرانی ایجاد می‌شود؟ راس دولت باید ذیل یک خط فکری مشخص مثل «مقاوم سازی اقتصاد»، آن چند کار تحولی که تعداد محدودی دارد را مشخص و روی آن اجماع یا ترکیبش را طبق آن اصلاح نماید. همچنین، همه‌جانبه ملتزم به تحققش باشد؛ همانگونه که آزادسازی سواحل اجرا شد. 🔹 کدام کارها ذیل ایده حکمرانی دولت می‌گنجد؟ «پیاده‌سازی نظام مالیاتی داده محور»، «توسعه زیرساختی، بهره‌وری و بهره‌برداری کریدورهای ترانزیتی»، «استقرار حکمرانی ریال»، «خودکفایی پایدار در غذای اساسی» و «توسعه زنجیره ارزش نفت» از اقدامات تحولی ذیل «مقاوم سازی اقتصاد» محسوب می‌شود. ✍محمد‌ امینی‌رعیا @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تناسب شعارها و واقعیت ها! چهل و چند سال بعد از انقلاب با یکدستی کامل دولت و مجلس و شهرداری، نتوانستیم یک هفته یک بنر ساده در نقد نظام بانکی را روی دیوار میدان ولیعصر بالا نگه داریم ولی با همین ترکیب پیگیر هدم و نابودی نظام سرمایه‌داری جهانی و نظامات مالی ظالمانه بین المللی هستیم. اینچنین آرزوهایی داریم حالا کل این ماجرا مساله خیلی اهمیت داری نیست ولی بالاخره تناسب آرزو و شعارها با واقعیت‌های عینی و ظرفیت و توانمندی‌‌ها مساله مهمی است. کاش حزب اللهی‌هایی که این چند روز بابت این اتفاق سرخورده شدند قدری ازینجهت به ماجرا تامل کنند. بعنوان یک رعیت دلبسته به شعارها عرض می‌کنم. بدون توجه به واقعیت‌ها یک سری شعار ایده آل و آرزوی کلی را یک هفته روی دیوار هم نمی‌شود نگه داشت چه رسد به اینکه چند دهه روی دوش یک ملت گذاشت. آنهم بدون توجه به توان و بضاعت‌شان. این بدیهیات را نفهمید نه چیزی از کمر ملت باقی می‌ماند نه چیزی از آرزو و شعار! بگذریم… ✍وحید اشتری @Kolbe_Andishe_Farhang