eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
553 دنبال‌کننده
245 عکس
811 ویدیو
163 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 توقف در مرز ارزش‌های خوب! 🔻یکی از مهم‌ترین نیازهای امروز نظریه انقلاب در زمینه عدالت این است که نسبت‌ میان عدالت و دیگر ارزش‌ها را مشخص کند. اینکه بین عدالت و ارزش‌های مثبت دیگری که وجود دارد چه نسبتی برقرار است؟ نسبت عدالت با دین، معنویت، سیاست، امنیت، معرفت، آزادی و مفاهیمی از این دست چیست؟ مرز عدالت با بی‌عدالتی به نحو فطری روشن است. مرز این مفاهیم مثبت با عدالت چیست؟ این آنجایی است که به نظر می‌رسد حرکت عدالت‌خواهانه متوقف شده است. برای حرکت عدالت‌خواهانه مواجهه با تکاثر پیچیدگی نظری چندانی ندارد. آن چیزی که ما را زمین‌گیر کرده این است که تکاثر باواسطه و بی‌واسطه در برابر حرکت عدالت‌خواهانه ارزش‌های دیگری قرار بدهد. تفوق امنیت بر عدالت یا تفوق معرفت بر عدالت که به بازتولید محافظه‌کاری امنیتی یا محافظه‌کاری ذهن‌زده منتهی شده است، از دل این مرزهای مبهم برخاسته است. اینجاست که ارزش سنت فکری شیعی در برابر اشعری‌گری خود را نشان می‌دهد. سنت فکری‌ای که در آن حکمایی همچون خواجه‌نصیرالدین طوسی حضور دارند که بر برترین ارزش بودن عدالت تأکید دارند. همین‌طور ایده‌ ارزش مطلق بودن عدالت که بارها مورد تأکید رهبر انقلاب بوده، در این مرزگذاری است که خوانش انقلاب اسلامی از سنت فکری شیعه ارزش خود را نشان می‌دهد. 🔻رهبر انقلاب چندین بار این اصل مطلق بودن عدالت را مطرح کردند. اینکه در نظام فکری ما همه ارزش‌ها به یک معنا نسبی هستند و ارزش عدالت مطلق است. مطلق بودن ارزش عدالت به معنای برتری ارزش عدالت در مقایسه با هر ارزش دیگری، یکی از اصلی‌ترین و بنیانی‌ترین اصول تفکر عقلانی شیعه است. در نظام فکری ما حق تقدم همیشه با عدالت است. مطلق بودن عدالت به این معنا نیست که هیچ ارزش دیگری را ما نیاز نداریم، یا هیچ ارزش دیگری ارزش ندارد. بلکه به این معناست که آن ارزشی که به بقیه ارزش‌ها ارزش می‌دهد و امکان این را به وجود می‌آورد که امنیت امنیت باشد، نه امکانی در دست سواستفاده‌چی‌ها، عدالت است. آن ارزشی که این امکان را به وجود می‌آورد که اخلاق اخلاق باشد، معنویت معنویت باشد، عدالت است. این از اولیات تفکر انقلاب اسلامی است که به دلیل اشعری‌گری‌های سرایت یافته در ذهن و زبانمان به‌درستی درک نشده است. ✍مجتبی نامخواه eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809 sapp.ir/Kolbe_Andishe_Farhang ble.im/kolbe_andishe_farhang
💠 توسعه ناخواسته 🔹 امروزِ ⁧ ⁩، دیروز خوزستان است و اگر دیر یا کم بِجُنبیم، فردایی تلخ برای ایران هم. قصه تلخ توسعه‌ منهای مردم، به علاوه نابرابری و تبعیض. ‏در ادامه چند خطی درباره این توسعه می‌نویسم: 🔹 روزنامه سازندگی، ارگان مطبوعاتیِ مدیران و آمران این توسعه، در توجیه عملکردشان، ناخواسته تعریف دقیقی از ماجرای اجرای این مدل از توسعه به دست می‌دهد: «از آن جا که مدیران ارشد کشور در دهه ۶۰ و ۷۰ جمعی از مردان اصفهانی، کرمانی و یزدی بودند، خواسته و ناخواسته صنایع بزرگ و مادر به فلات ایران برده شد». 🔹 توسعه ملوک‌الطوایفی، توسعه‌ مبتنی بر اراده و خواسته‌های منطقه‌ایِ مدیران ارشد کشور، ⁧ ⁩. 🔹 آیا صحنه های تلخ دیروزِ خوزستان، امروزِ اصفهان و فردایِ ایران، پایان این قصه تلخ توسعه است؟ ‏مسئله دقیقاً این جاست که این پایان کار نیست. 🔹‏ در این «عمری» که آن‌ها بر مسند توسعه بودند، توأمان با اجرای تراژدی این توسعه معوج، «دیگری» خود را هم بازتولید کرده‌اند. عده‌ای که گمان می‌کنند مسئله این بوده که عاملان توسعه، «آن‌ها» بوده‌اند نه خود «این‌ها» و بستگان‌شان. ‏و عده‌ای یکر که گمان می‌کنند همه مسئله این بوده که الگوها، تئوری‌ها و اعتقادات مجریان سابق، به اندازه کافی اسلامی نبوده است. مسئله این جاست که این دو دسته آمادگی تام دارند تا پایان تراژدی توسعه را اعلام کنند اما بلافاصله کمدی تلخ توسعه را آغاز کنند! 🔺 ‏راه حل نه در اشتغال حزبی به تغییر کارگزاران است و نه غرق‌شدن در مبانی و الگوهای کلان توسعه و تمدن؛ راه‌حل جایی همین نزدیکی است: ⁧ ⁩ و ⁧ ⁩. ✍مجتبی نامخواه @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درباره شرع، عرف و عدل؛ چارچوبی برای جمع‌بندی بخش دوم 7⃣اعتدال و فضیلت، شرع و عرف و قانون مهم است اما مسئله عدالت‌خواهی، اولویت عدالت اجتماعی و برابری حقوق و فرصت‌هاست. ایده عدالت‌خواهی، در اواخر دهه هفتاد، از خاکستری که چپ و راست بر چهره انقلاب اسلامی پاچیده برخاست و تبدیل به یک جنبش شد. در این ایده، عدالت البته به معانی کلی همچون قرار دادن هر چیز در جای خودش بازگشت داشت اما مهم این بود که این مسیر را با اولویت قسط می‌فهمید و همچنان اولویت همان است که بود. در تجربه معاصر فکر اسلامی، در ایران و در جهان عرب، مسائلی همچون نسبت شرع و عرف، عقل و دین، علم و دین ، آزادی و دین، زن و دین و مانند آن، که جملگی ذیل «حرف مفت دوگانه سنت و تجدد» بازتولید شده‌اند، از اصلی‌ترین رهزنان اجتماعی بوده‌اند که بخش مهمی از دینامیسم اجتماعی عدالت‌خواهی را از وادی اقدام و دگرگونی اجتماعی به در برده و به ورطه آکادمسین‌ها و روشنفکرهایی کشانده است. وادی متفکرانی که کل یوم به منولوگ‌هایی انتزاعی، هرمنوتیکی و یا حداکثر تاریخی مشغول هستند و این حاشیه‌پردازی معرفت‌شناختی آنان، نقدی است غیر از نارسایی‌های روش‌شناختی آنان که اغلب خود را در پرداخت غلط، مبانی لرزان قضاوت‌های بسیط بسیاری از این عدالت‌خواهان سابق و اندیشمندان لاحق در این حوزه‌ها نشان می‌دهد. تجربه جنبش الیسار الاسلامی و حسن حنفی پیش روی نسل ماست‌‌. 8⃣به رسانه و بیانیه باشد و سوژگی مجازی و فالوئریسم باشد، می‌شود در فاصله چند روز از نقطه «جمعی از عدالت‌خواهان» به جایگاهی رسید که به نام کل «عدالت‌خواهان» بیانیه صادر کنیم. مسئله اما این جاست که عدالت‌خواهی هنوز آن‌چنان بی‌معنا نشده است بتوان روی آن را از مستضعفین برگرداند و حول مسائل دیگری مهندسی مجدد کرد. مسائلی همچون دستگیری فلان مسئول سابق و سیاست‌(زده)مدار کنونی و غیره. عدالت قضایی البته مهم است اما نه آن چنان عدالت اجتماعی را از اولویت بیاندازد. مشکلات قضاییِ آنانی که جاده‌صاف‌کن‌های لیبرال سرمایه‌داری بوده‌اند، مسئله خودشان است و در جای خود مهم. مسئله‌های مستضعفان اما مسئله همه ما و مسئله‌ای عدالت‌خواهانه است. عدالت‌خواهی حتما مستلزم آزادی‌خواهی و هم‌بسته با معنویت‌خواهی است اما هر چیزی، و اغلب چیزهای ترند شده را به نام عدالت‌خواهی دنبال کردن، تهی کردن عدالت‌خواهی از معناست. تهی‌شدن لفظ از معنا، کلمه را کالا و کنشگری را دکان‌داری می‌کند. 9⃣امروز جمهوری اسلامی که تنها امکان تاریخی ما برای تحقق تعادل میان اسلامیت و شرع با عرف، مردم و جمهوریت است، از سوی دو نیرو تحت فشار قرار دارد: نخست نیروی عرف‌گرایِ منهای شریعت که مستظهر به مناسبات سرمایه‌داری جهانی است ‌و از زن یک ابژه جنسی ناپوشیده می‌فهمد و دیگری نیروی شرع‌گرایی منهای جامعه، که خود را نماینده سنت اسلامی معرفی می‌کند و از زن یک ابژه جنسی پوشیده می‌فهمد. ذیل نیروی نخست، مناسبات اجتماعی و اقتصادی به شکلی مستمر در حال کاپیتالیزاسیون است و نیروی دوم به شکلی مستمر در حال تربیت «مُشتی انسان متعصب لجوج» است که به زودی با هر که غیر آنان است «اتمام حجت» می‌کنند. نیرویی که با «پرخاشگویی» به شکلی مستمر به بازتولید تنفر از دین مشغول است. شاید از بخت نسل ماست که به جای مطهری و بهشتی و طالقانی و شهید صدر و امام صدر، افرادی مشابه طرف و بلکه اطراف مقابل مباحثه شهید مطهری در «مسئله حجاب»، صورت پر هیاهوی سخنگویی دین در زمانه ما شده‌اند. شاید از بخت فروبسته تفکر اسلامی در زمانه ماست که اکنون همچون خامنه‌ای بزرگ را در محراب و بر منبر ندارد تا از طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بگوید و کسی برای او از توحید بی‌روح و روح توحید و از جامعه توحیدی و از استلزامات اجتماعی توحید حرف نمی‌زند. شاید از بخت برگشته زمانه ماست که در امت واحده از شرق به پا نخواسته بلکه این امارت اسلامی و اسلام طالبانی است که از شرق برخاسته است! با این همه، این بزرگترین و غیر قابل تکرارترین بخت زمانه ماست که انسانی به بزرگی خامنه‌ای را در ردای رهبری خویش می‌بیند و کینه و نفرت وندالیست‌های خیابانی و ویرانی‌طلبان ایرانی از او در فراز است‌. ما که با تأسی از امام امت به پرخاشگویی منبری‌ها معترضیم اما فراموش نمی‌کنیم سال‌ها قبل از پیدایش داعش، نیروی از داعش هولناک‌تر را در کوچه‌های شهرهامان تجربه کردیم. کسانی که برای عملیات مهندسی اجتماعی انسان‌ها را می‌ربودند و شکنجه می‌کردند: نیای فاشیسم و تروریسم ایرانی. انقلاب اسلامی ایرانِ اکنون، یعنی اجازه ندهیم ایران، اسلام و انقلاب در این دیالکتیک خشم و نفرت ویران شود. برای این کار و در برابر اینان مقاومت خواهیم کرد، لازم باشد کوچه به کوچه. ✍مجتبی نامخواه @Kolbe_Andishe_Farhang