💠اقتصاد و جنگ در سوریه!
در این روزها پس از حمله گروههای مخالف مسلح در سوریه و سیطره بر مناطق مهمی در شمال این کشور همچون حلب این پرسش کانونی درباره علت یا علل این پیشروی سریع مطرح شده است.
قبلا هم تقریبا به علل عمده پرداختهام؛ همچون مشغولیت متحدان دمشق از ایران و حزبالله به جنگ با اسرائیل، و روسیه به جنگ با اوکراین و البته به نوعی نقش و درنگ سوالبرانگیز مسکو در یک هفته اخیر که بمبارانهای دو سه روز اخیر نیز نمیتواند توجیهگر نظارهگری آن تا تصرف حلب و پیشروی به سمت حماه باشد.
اما علل داخلی چه بسا از اهمیت بیشتری برخوردار باشد؛ مهمترین آنها وا دادن ارتش سوریه و فروپاشی سریع و دومینووار خطوط دفاعی آن از ریف حلب تا نزدیکی حماه در همان روزهای اول آغاز حمله است که حتی موجب شگفتی خود مهاجمان نیز شد. اما این اتفاق دو دلیل دارد؛ نخست خرید و همکاری برخی افسران ارتش با مخالفان و دیگری بیانگیزگی نیروهای آن که فرار را بر قرار ترجیح دادند. همین دو عامل نیز به یک علت بسیار مهم بر میگردد و آن هم بحران اقتصادی کشنده در مناطق تحت کنترل نظام سوریه است.
وقتی میانگین دریافتی ماهانه نیروهای ارتش و کارکنان دولت سوریه حدود 20 دلار است که پول بسته سیگار آنها هم نیست و کفاف مخارج یک روز آنها و خانوادههایشان را نمیدهد، این وادادنها و عقبنشینیها طبیعی است و دیگر نه انگیزهای برای جنگیدن میماند و نه مثل گذشته ایدئولوژی بعث با نبود پول در سایه فساد سیستماتیک در نهادهای حکومتی رنگ و حنایی برای آنها دارد.
البته رئیس جمهور سوریه دیروز حدود 7 دلار افزایش داد اما چیزی نیست.
اما در مقابل طرف مقابل به دلایل متعددی از انگیزه بیشتری برخوردار است. عامل اقتصادی پیشران مهمی در بالا بردن انگیزه گروههای مسلح بوده و هست. در کل وضعیت اقتصادی ساکنان شمال سوریه و مناطق حکومت خودگردان کٌردی بهتر از مناطق تحت کنترل دولت سوریه بوده و هست.
اقتصاد مناطق تحت کنترل مخالفان به نوعي تابع اقتصاد ترکیه شده و لیر این کشور در آنها حاکم است و دستمزدها هم غالبا از طرف دولت ترکیه تامین میشود.
هر چند در این مناطق هم با توجه به افت مستمر ارزش لیر ترکیه وضعیت اقتصادی چندان خوب نیست، اما بسیار بهتر از دمشق و دیگر مناطق تحت کنترل دولت سوریه است. به عنوان مثال، میانگین دستمزد ماهانه کارگران و کارکنان در مناطق تحت کنترل مخالفان حدودا به 100 دلار میرسد؛ یعنی رقمی 5 برابر حقوق یک افسر ارتش دولت سوریه. اما حقوق برخی نیروها، مدیران ادارات و نهادها در شمال سوریه (بخش تحت کنترل مخالفان) به 200 تا 500 دلار هم میرسد.
در کنار آن هم ترکیه و شرکتهایش در سالهای گذشته سرمایهگذاریهای قابل توجهی در زیرساختهای شمال سوریه به ویژه مناطق تحت کنترل «ارتش ملی سوریه» (ارتش آزاد سابق) داشته است؛ از جمله در بخش برق و در حالی که این مناطق برق دارند، اما مناطق تحت کنترل نظام سوریه اساسا در تاریکی بوده و برقی ندارند. در برخی شهرها مثل حلب قبل از سقوط، فقط در شبانهروز دو ساعت برق داشتند و هم اکنون ترکیه درصدد تامین برق این شهر راهبردی است. کما این که خود دمشق پایتخت این کشور 3 ساعت در روز برق دارد.
لب کلام این که اقتصاد در کنار عوامل دیگری در امتداد بحران سوریه، نقش کلیدی در پیشروهای اخیر مخالفان داشته است و اگر آنها نیز ماهی 10 تا 20 دلار میگرفتند که قوت روزانه خود و خانوادههایشان را تامین نکند، بعید بود که این گونه بجنگند و پیش بروند و اگر هم پیش میرفتند بعدا در جایی آنها نیز وا میدادند.
نتیجه این که نقش اقتصاد چنان اساسی است که در پروندههای کلان امنیتی و نظامی چون بحران سوریه در بزنگاه، عامل تعیین کنندهای است.
سیاست خارجی اقتصادمحور ترکیه در چنین ابربحرانهای امنیتی نیز پیوست اقتصادی قابل توجهی دارد؛ چنان که اقتصاد شمال سوریه کاملا به اقتصاد ترکیه وابسته است؛ به نحوی که اگر هم بخواهد نمیتواند به این وابستگی پایان دهد و همین خود ژئوپلیتیک شمال سوریه (فعلا مناطق تحت کنترل مخالفان) را به نفع ترکیه دگرگون کرده است.
حالا هم که حلب به تصرف آنها درآمده است؛ از یک سو به علت اهمیت اقتصادی این شهر، بحران اقتصادی دمشق و دیگر مناطق نظام وخیمتر خواهد شد و از دیگر سو وزنه ژئوپلیتیک ترکیه در شمال سوریه سنگینتر میشود و پس از تثبیت تصرف حلب، پروژههای کلان اقتصادی خود در آن را کلید خواهد زد.
شکی نیست که قدرت نظامی مولفه عمده و تعیین کنندهای در جنگهاست اما در مقابل نیز در دنیای جدید کشوری که اقتصاد و پول نداشته باشد، شورویِ برخوردار از 6 هزار بمب اتم هم باشد، در نهایت، جنگ و منازعه با رقبا و دشمنان را میبازد.
البته اقتصاد بدون پشتوانه قدرت نظامی نیز به ویژه در خاورمیانه به تنهایی تامین کننده امنیت نیست.
✍صابر گل عنبری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 داستان سوریه
جغرافیای گسسته سوریه بلای جانش گشته؛ جغرافیایی که این کشور را به شش بخش جداگانه تقسیم کردهاست: واحهای در جنوبغربی، دروازهای در شمال، نواری ساحلی در غرب، فلاتی ناهموار در جنوب، دالانی شمالی-جنوبی و زمینی هموار و بایر در شرق.
در پشت کوههای لبنان واحهای است که از یکسو به کوه و از دیگر سو به بیابان منتهی میشود. دمشق در میان آن جای دارد با کارکردی شبیه دژی کوچک. از دمشق دسترسی به همه جای کشور کم و نادر است. جای شگفتی نیست که حاکم دمشق نیازمند دولتی نظامی با مشت آهنین برای حکومت بر همه کشور است.
در شمال غرب، حلب جایگرفته که دروازه تجاری طبیعی میان شامات است با آسیای صغیر در شمال و میانرودان در شرق. حاکمان آسیای صغیر همواره چشم طمع بدین مرکز بازرگانی داشتند. پس کنترل حلب مهمترین گام برای حاکم دمشق است جهت حفظ یکپارچگی کشور در برابر آسیای صغیر!
رشتهکوهی باریک و کمارتفاع در غرب و مشرف بر مدیترانه، کرانه باریک ولی طولانی را شکلداده که مأوای اقلیتهای دینی علوی و مسیحی است؛ اقلیتهایی که همواره از سوی حاکمان سنی خارجی مستقر در دهانه رود نیل یا دریای مرمره زیر فشار بودهاند. لاذقیه و طرسوس دراینجا جایگرفتهاند و دسترسی به بیرون را فراهم میکند. جای شگفتی نیست که راه اتحاد با قدرتهای خارجی دوردست، نخست فرانسه و اکنون روسیه، از این کرانه میگذرد! پس کنترل نوار ساحلی برای حفظ رابطه با متحد بیرونی و تلاش واپسین برای حفظ چیرگی بر مرکز اقتصادی حلب بنیان حکمرانی حاکم دمشق بر کشور است.
حمص و حماه بر دالانی به موازات رودخانه اورنتس جای دارند که دمشق را به حلب پیوند میدهد. حفظ چیرگی بر حلب تنها از این دالان امکانپذیر است و مخالفت با دمشق از بیثباتی در این دالان میگذرد. مسیر دمشق-حلب «دالان کنترل و شورش» است. پُربیراه نیست که اورنتس را رود عاصی میخوانند!
دره فرات در شرق است و پهنهای وسیع از زمینهای هموار ولی بایر که بخشی از جزیره است. جزیره در میان شمال عراق، جنوب ترکیه و شرق سوریه است و سه شهر اصلی آن موصل، دیاربکر و رقه است. برخلاف دیاربکر کردنشین، دو شهر دیگر عربزبان هستند.
در فاصله موصل تا رقه بافت زمین یکسان است ومردمانی همسان به لحاظ دینی و زبانی زندگی میکنند. موصل و رقه در طول تاریخ همواره رابطهای تنگاتنگ داشتند بهگونهای که حاکم موصل و رقه یکی بوده و حاکمیت دمشق نادر بود! جغرافیا بستر قلمرویی نیمه مستقل از فرات تا دجله در جزیره فراهم کرده.
زمینهای ناهموار جبل الدروز و فلات حوران در جنوب در مرز با اردن نیز جایگاهی ایمن برای فرقه دروزی فراهم ساخته. برخلاف بخش عمده کشور که جمعیت مسلمان سنی دارد، کثرت اقلیتهای مذهبی و فرقههای آیینی در کوههای جنوبی، همچو کرانه ساحلی، چشمگیر است.
پس جغرافیا سوریه را تکهتکه کرده: دمشق پایتخت محاصرهشده و راههای دسترسی کمی به دیگر بخشها داشته و هیچگاه پیش از تشکیل سوریه مدرن، بر حلب و رقه تسلط پایدار نداشته وحلب زیر نفوذ قسطنطنیه-استانبول بوده. دالان ناامن حمص-حماه مرکز سیاسی را به دروازه تجاری وصل کرده.
رقه و موصل زیر سیطره قدرتی واحد بوده؛ نوار باریک کرانه مدیترانه و جبلالدروز هر دو مأوای غیرسنیان هستند. ریشه نبود حاکمیت و هویت ملی را در جغرافیای گسسته از هم این کشور ببینید. جای شگفتی نیست که کشور آماج شورش، حمله و یا توطئه از سوی دیگر قدرتهای منطقهای و بینالمللی میشود.
آلترناتیوهای داخلی نیز میتوانند یکپارچگی سرزمینی آن را بر هم زنند. از همین روست که برای جلوگیری از فروپاشی محتمل داخلی، حکومتهای سوری به سیاست سرکوب با مشت آهنین متوسل میگردند! تصمیم و کنشهای سیاسی در طول تاریخ توسط بستری جغرافیایی محدود گشتهاند و این یعنی چیرگی ژئوپولیتیک.
جغرافیا دگربار در پسِ جنگ داخلی سوریه بود: داعش حاکم رقه گشت وبر موصل چیره شد. دمشق کنترل خود را بر کرانه مدیترانه حفظ کرد و اینگونه حمایت متحد دوردست روسی را تضمین شده دید، مخالفین حلب را با کنترل حاکم آسیای صغیر (ترکیه) ودر دست داشتند و جبلالدروز نیز در دست دیگر شورشیان افتاد.
نبردها نیز در محور دالانی بود که واحه دمشق را از طریق حمص وحماه به دروازه تجاری حلب پیوند میداد.
دور نخست جنگ داخلی با پیروزی اسد و متحدین روسی-ایرانی آن پایان یافت چرا که کنترل دالان رادردست گرفتند. کردهای سوریه نیز جایگزین داعش درشرق فرات گشتند.
هفته پیش اما کنترل اسد به یکباره بر حلب برهمخورد؛شکستی که پیامد ۲۷ سپتامبر [شهادت نصراللّه] بود!دگربار منطق ژئوپولیتیک حکم میکند که آنکه کنترل دالان حمص-حماه رادردست گیرد پیروز خواهد بود؛ پیروزی در سلطه بر کشوری که همه چیز دارد و هیچ ندارد!
دست خدا را در پشت نیروهای نامرئی #ژئوپولیتیکی ببینید!
✍آرش رئیسینژاد
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠روح کلی قانون حجاب!
به گمان من این قانون در مقایسه با قبلی ابعاد ستیزه گرانه و ضد اجتماعی بیشتری را دارد. یکی از نکات به چالش کشیدن هویت اجتماعی و مدنی زن در جمهوری اسلامی است.
فرض بفرمایید زن و دختر بی حجاب در زندگی روزمره سهوا و عمدا مشمول جریمه می شود.
فارغ از این که جامعه با این مبلغ جریمه سنگین کنار بیاید یا نه؛ این تلقی و انگاره شکل خواهد گرفت زیست روزمره زنان در ایران دچار رنج است و هویت زنانه در تضاد با قوانین مدنی جامعه است.
کمترین واکنش به این قانون حتی اگر از ونک به پایین اجرا نشود شکل گیری #سوژه_مقاومت_زنانه است.
به عبارت دیگر چه بسا دختر پایین شهری بی حجاب با دختر بالاشهری بی حجاب در احیا و بازپس گیری زندگی روزمره شان متحد شوند و یک سوژه زن مقاوم را شکل دهند.
حال آن که در شکل گتره ای و هردمیبل انتظامی سابق شما می توانستی بگویی پلیس مامور ارشاد و تذکر و در نهایت جلب خاطی به صورت انفرادی امر به معروف و نهی از منکر است. اما اینجا با نظام و سیستم کنترل مخفی دوربینی به طور ناخواسته این سیگنال را به جامعه زنان می دهی که من هدفم کنترل و نظارت جمعی سراسری مقتدرانه است من با خلاف شرع عمر و زید کار ندارم.
برادر جان. چرا ابعاد منفی فوکویی این سنخ از کنترل اجتماعی را لحاظ نمی کنید.
یک چشم سراسربین بی گذشت که زندگی روزمره زنان را به چالش می کشد.
چرا می خواهیم از شهروندان عادی سوژه سیاسی مقاومت و انقلابی گری بسازیم و بی حجابی های یک فرد را معنای جمعی بدهیم.
تا امروز ما از خلال گفتار پدرانه رهبری _منهای گفتار انتظامی گشت ارشاد_ این طور می فهمدیم که بی حجابی و بدحجابی یک زن و دختر یک خطای فردی است که باید فرد این نقص خود را اصلاح کند با این نحو قانون نویسی شما دارید تک تک بی حجابان را متحد می کنید و به کنش بی حجابی فردی آن ها صورت جمعی مقاومتی می دهد.
دارم روده درازی می کنم؛ اما حسن گشت ارشاد خشن و " بی قاعده" این بود که به مخاطب این رو القا می کرد هر جا که من نباشم تو می توانی قانون و شرع را دور بزنی، اما من دارم حدود و مرزها را یادآوری می کنم.
اما با کنترل دوربینی شما حس ناامنی و رنج و ترس سراسری را به جامعه زنان القا می کنی!
البته من در مقام نقد اجزاء قانون حجاب در این فراز نیستم. من روح کلی این قانون را مورد نقد قرار دادم. روح کلی که غایتش را به جای ارشاد و هدایت جامعه بر اعمال اقتدار و کنترل متمرکز کرده است.
این روح ماشینی و غیردینی که غایتش را نه "تربیت ملت" بلکه اعمال قدرت گذاشته است مورد نقد من بود.
روحی که به جای اتکا به گفتار و عمل و ایمان مومنان و هدایتگری و خیرخواهی ایشان همتش را بر هوش مصنوعی و دوربین و منطق جزایی دولت مدرن یعنی جریمه و پول استوار کرده است.
به گمان من آن گشت ارشاد بدسابقه خشن هویت تاریخی اش از صدر اسلام تا دوره صفویه تا اول انقلاب تا امروز روشن تر بود تا این قانون فعلی!
گشت ارشاد پشت تاریخی و فکری و فرهنگی در تاریخ ما دارد. این که در دهه۹۰ چه بلایی سر حجاب و این نهاد امر به معروف آمد قصه پر غصه ای است.
امروز در مقام دفاع از روش قبلی یا حمله به قانون فعلی نیستم می گویم هر قانونی یک معنای #نمادین و یک بار تاریخی دارد، به این معنا حواست هست آقای قانونگذار!
الحمدلله که نیست
کنترل دوربینی که زن را در کنار موارد دیگری چون خلافکار و خاطی قوانین راهنمایی و رانندگی و ... قرار می دهد قطعا حس نامنی به زنان می دهد. به او می گوید تو خودت به واسطه #جنسیت سوژه دوربینی، چه بسا یک خانم باحجاب و شهروند عادی هم سهوا در ماشینش روسری از سرش بیافتد، دوربین او را رصد می کند در حالی که مثلا مرد بدپوشش مورد رصد دوربین نیست!
گویا قانون خواسته همه دوربین های شهر از دوربین های وزارت و سازمان اطلاعات تا دستگاه ها و حتی مجتمع های شخصی در اختیار مجری قرار گیرد و الا آن دستگاه یا فرد جریمه می شود و شما نیک می دانی برای جرایم چون دزدی و رانندگی های ناایمن هم که جان مردم را به خطر می اندازد این دستگاه ها فیلم به نهاد ذی ربط نمی دهند و این خلاف عدالت است.
و اما معنای جامعه زنان؛ اتفاقا همان طور که عرض کردم این دوربین ها با فوکوس روی زنان، به هر حرکت ایشان جنبه مدنی و جمعی می دهد، خواسته یا ناخواسته! در حالی که فی الواقع چنین نیست. بسیاری افراد با بی حجابی قصد هیچ کنشگری سیاسی ندارند.
✍محمد نیازی
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ترکیب نیروهای شورشی سوریه
یکی از ویدیوهای جالب از ترکیب نیروهای شورشی سوریه این ویدیوست. لوگوی ویدیو نشان میدهد که این افراد متعلق به جنبش نورالدین زنکی هستند، گروهی اسلامگرا که خاستگاهش حلبو بخشی از شورای فرماندهی انقلاب سوریه بود و حالا هم بخشی از جبهه تحریر سوریه است.
در دور قبلی جنگ داخلی سوریه رسانهای شدن سربریدن یک کودک توسط این جریان آنها را بر سر زبان انداخت با اینحال این گروه با داعش زاویه و گاه حالتی تقابلی داشت. سیمای اعضای این گروه حالا کمی تغییر پیدا کرده، ریشها مرتب شده و در فیلمهایشان مشغول توزیع نان بین مردماند اما از اینها جالب حضور افرادی با اتیکت داعش در میان آنهاست که البته ترجیح میدهند داخل کادر دوربین نباشند.
✍سهند ایرانمهر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 عدالت واقعی و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت
🔹دانشجوی متعهد و آگاه از پیش از انقلاب تاکنون همواره در جستجوی مهمترین مسائل جاری کشور بوده است. او با انگیزهی آگاهی و نشاطی که لازمهی محیطهای دانشجویی است در پی آن است که #آرمانهای والا و تعهدآور خود را در پیگیری این گونه مسائل جستجو کند و در راه #تحقق آن گام نهد. این نیز خصوصیت طبیعی دیگری برای محیطهای دانشجویی است.
🔹امروز سرآغاز فهرست بلند مسائل کشور #مسئلهی_عدالت است. دانشجوی جوان اگرچه خود برخاسته از قشرهای مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی به چشم یک آرزوی بزرگ و بیبدیل مینگرد.
🔹این احساس و انگیزه در دانشجو پر ارج و مبارک است و میتواند پایهی قضاوتها و برنامههای عملی او برای حال و آینده باشد. اگر عدالت ــ عدالت واقعی و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت ــ آرزو و آرمان و هدف برنامهریزیهاست، پس باید هر پدیدهی ضدعدالت در واقعیات کشور #مورد_سؤال قرار گیرد.
🔹مسابقهی رفاه میان مسؤولان، بیاعتنایی به گسترش شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامهریزان، ثروتهای سربرآورده در دستانی که تا چندی پیش تهی بودند، هزینه کردن اموال عمومی در اقدامهای بدون اولویت، و به طریق اولی در کارهای صرفا تشریفاتی، میدان دادن به عناصری که زرنگی و پررویی آنان همهی گلوگاههای اقتصادی را به روی آنان میگشاید، و خلاصه پدیدهی بسیار خطرناک انبوه شدن ثروت در دست کسانی که آمادگی دارند آنرا هزینهی کسب قدرت سیاسی کنند و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسی اضعاف آنچه را هزینه کردهاند گرد میآورند.
🔹اینها و امثال آن نقطههای استفهام برانگیزیست که هر جوان معتقد به عدل اسلامی ذهن و دل خود را به آن متوجه مییابد و از کسانی که مظنون به چنین تخلفاتی شناخته میشوند پاسخ میطلبد و همچنین در کنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضایی عملکرد قاطعانه برای ریشهکن کردن این فسادها را مطالبه میکند.
🔹امروز این مهمترین و مطرحترین مسئلهی کشور ماست و نسل جوان دانشجوی متعهد و مؤمن نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت بماند.
✍رهبر انقلاب، پیام به دومین همایش سراسری جنبش دانشجویی، ۶آبان۸۱
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠نگاه نقّادانه
بنده این نگاه نقّادانهای را که [اینجا] دانشجویان داشتند صددرصد تأیید میکنم. [البتّه] ممکن است بعضی نقدها را وارد ندانم؛ چه آنچه مربوط به دستگاههای قوّهی مجریّه است، چه آنچه مربوط به قوّهی قضائیّه است، چه آنچه مربوط به دفتر رهبری است. ممکن است بعضی وارد باشد، بعضی وارد نباشد، لکن نفْس این نگاه نقّادانه را من صددرصد تأیید میکنم. من میگویم این نگاه نقّادانه و دغدغهمند، از دانشجو و محیط دانشگاه نباید گرفته بشود. هم نقّادانه، هم آرمانگرایانه؛ باید دنبال آرمانها باشند. روی کاستیها و کژیها علامت سؤال بگذارند؛ دانشجو باید کاستیها را ببیند، کجیها را ببیند، عیوب را ببیند و سؤال کند. حالا ممکن است طرف، برای جواب ندادن به این سؤال یک عذر موجّهی داشته باشد، لکن این موجب نمیشود که شما سؤال نکنید؛ شما سؤال کنید. روحیّهی سؤال کردن، امربهمعروف، نهیازمنکر، مطالبهی جدّی آرمانها و ارزشها در دانشجو، روحیّهی قابل قبول است.
✍رهبر انقلاب، ۱۳۹۶/۰۳/۱۷
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠از چاپیدن مقاله تا حل مساله
از دانشگاهیان قطع امید کردهام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شدهاند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولاند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد. بیآنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند. دانشگاه روزبهروز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی میشود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمیدانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشکتر و هوایی آلودهتر و دلهای پراکندهتر و خاطرههای آزردهتر نباشد.
این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟
بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانششناسی را نیز با هم مرور کنیم:
رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمیکنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
🔻تحلیل و تجویز راهبردی:
به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟
در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟
یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!
✍مجتبی لشکربلوکی
@Kolbe_Andishe_Farhang
15.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠دانشگاه ایرانی
🎥میثم سفیدخوش
🔹وضع دانشگاه ایرانی یک وضع بی ایده و التقاط است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠جنگ وجودی ای که جبهه حق جدی اش نمی گیرد!
مواجهه مقاومت (با همه طیف های مذهبی اش) با رژیم صهیونی پس از طوفان الاقصی به جنگی رسید که طرفین به وجودی بودنش اذعان کردند!
در جانب اسلام گرایان -که طیف وسیع تری از جبهه مقاومت مقابل اسرائیل هستند- اختلافات نسبتاً عمیقی در بنیانها و راهبردها وجود دارد اما مظلومیت عجیب غزه مانع بروز جدی آن می شد!
حتی اگر برخی از گروه های اسلام گرا مقابل اسرائیل هم حاضر نشدند اما نتوانستند علیه جبهه مقاومت، جبهه تازه ای باز کنند؛ تا اینکه لحظه آتش بس رسید...!
طیفی از اسلام گرایان سوری (به همراه طیف های دیگر ملی و...) در دهه قبل علیه حکومت بعثی بشار اسد غیر از مخالفت سیاسی، کارشان به خروج مسلحانه رسیده بود. در دوره داعش برای اهداف خود همراستا با داعش شدند. در پایان داعش، طبق مذاکرات آستانه اینها ماندند!
دولت نجات سوریه با رویکردی سلفی (نزدیک به احکام طالبان) را در ادلب تشکیل دادند.
در سالهای اخیر به کمک برخی کشورها آمادگی های خود را افزون کردند.
برخی اسلام گرایان فلسطینی و اخوانی در سالهای درگیری داعش هم به این طیف اسلام گرایان سوری حق می دادند لذا می دیدیم بعضا موضع همراهی با مقاومت در جبهه مقابل داعش نداشتند!
ساکنان سلفی ادلب در اکتبر سال قبل تصمیم بر خروج دوباره علیه اسد داشتند که طوفان الاقصی اتفاق افتاد و زمینه برایشان از دست رفت.
از همین جا مثل الجولانی، طوفان الاقصی را ایرانی و برای نا امنی منطقه می شمارد!
متقابلا اینها هم با مقاومت (لبنان، عراق، یمن، ایران) علیه رژیم همراهی نکردند!
لحظه آتش بس بین لبنان و رژیم، لحظه قضای عملیاتشان علیه اسد شد!
توافقات آستانه در جانب اسد هم در تمام این سالها خوب انجام نشده بود (این را عراقچی هم تلویحاً در عراق اذعان کرد)!
جبهه النصره که از سوی سازمان ملل تروریستی قلمداد می شد از سوی الجولانی منحل و با ادغام ۵گروه مسلح، تحریر الشام تاسیس شد؛ که به حسب ظاهر رویکرد و اهداف و روشی غیر داعش از خود نشان می دهد. خود را سوری جلوه می دهد که هدفش ساقط کردن بشار اسد است! (لقب الجولانی را از جولان سوریه گرفته).
به تصریح، دشمنی با اسد، حزب الله و داعش در برنامه داشته است. سابقه درگیری با داعش هم دارد؛ اما دیگر با پایان داعش دو هدف دیگر مانده است؛ بعد از اسد نوبت حزب الله است!
اسرائیل هم متقابلا در اقدامی گذرگاه های لبنان-سوریه را بمباران کرده تا حزب الله نتواند علیه اینها ورود فوری کند!
سابقه الجولانی نشان می دهد جابجایی های او از داعش به القاعده، از النصره به تحریر الشام، وجوه متغیر و ثابتی دارد.
پس از آزادی از زندان بوکای آمریکایی ها احتمال سرمایه گذاری دراز مدت بر سر او وجود دارد. جایزه ۱۰میلیون دلاری برای دستگیری او در این احتمال بیشتر برای برجسته سازی اوست که امروز نتایجش را می بینیم!
او دیگر عدم تعرض به آمریکا و غرب را ضمانت داده و سابقه درگیری با اسرائیل هم ندارد؛ اما پس از اسد، حزب الله و گروه های همسو اهداف او هستند!
بدین گونه جنگ وجودی ای -که برخی از طرح نگرانی هایش در جانب جبهه حق بیزارند- به مرحله جدیدی رسیده است:
1⃣ اینبار خروج اسلام گرایان سلفی و بعضاً تکفیری، با مرحله داعش علیرغم شباهتهایی در بنیان، تفاوت هایی دارد. مقابله به شکل داعش با آنها هم -بعد از آستانه و ژنو- محذورات بین المللی خاص خود را دارد!...
2⃣ کانون توجه مقاومت، فلسطین و غزه است؛ اما خود مبارزان فلسطینی مثل بار قبل باز معلوم نیست اقدام علیه این اسلام گرایان مسلح را حمایت کنند!...
3⃣ تغییرات و اصلاحات لازم در سوریه طبق مذاکرات آستانه انجام نشده است. از این رو حمایت از اسد با سختی بیشتری در بین الملل و منطقه اسلامی مواجه است؛ اما رفتن او و افتادن سوریه دست تحریرالشام هم تهدید جدی برای حزب الله و خط مقدم مقاومت است...
4⃣ جبهه مقابله با داعش -حتی به احتمال زیاد مرجعیت اعلای عراق- هم در مقابله با اینها درون مرزهای سوریه، وحدت نظر ندارند؛ که صدایش در عراق شنیده می شود!
5⃣ بنیادی تر اینکه بپسندیم یا نپسندیم، "نزاع اسلام ها" جدی تر از کارهای شعاری با وحدت و تقریب، دارد جلو می آید!
هرچه هم از آنچه در ادبیات انقلاب اسلامی، نزاع اسلام سفیانی_اسلام محمدی نامیده شده فرار کنیم، او سراغ ما را می گیرد!
سخت ترین راهبرد، طراحی درست و دقیقی است که در جبهه واحد امت اسلامی علیه صهیونیزم و استکبار چگونه این اسلام رو به انزوا و شکست گذارد؟ و جایگاه خود را در بین مسلمین(غیر شیعی) از دست دهد!
در وضعیت های جاری کشور سیاسیون عمل گرا، اسلام های سکولار را برای تعامل بهتر می دانند و آرمانگرایان، اسلام های سیاسی(که این سویه ها را لابد در خود دارند)!
✍محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
10.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠دانشگاه-اداره
🎥سیدعلی متولی امامی
چند سالی است که دیگر دانشگاه در سپهر سیاسی ایران، دردسرساز نیست. تشکلهای دانشجویی، مستقلاً اثری در جامعه ندارند و بروکراتهای دانشگاهی بر آموزش عالی حاکم شدهاند. چنین رخوتی البته دستاورد چندین سال تلاش برای سیاستزدایی از دانشگاه است. بنا بود تا با گذرکردن از دعواهای بیهوده و بی سر و ته، تکنیکهای تجربهشدهی جهانی را به کار ببندیم و عواید علم را فورا به جیب بزنیم. عبارة اخری این حکم، آن بود که دیگر، تفکر ضرورتی ندارد. اما کوششهای علمی دانشگاه در ایران معاصر، پیوند جداییناپذیری را با تکاپوهای سیاسی جامعه نشان میدهند؛ چه بحث از جامعهی مدنی و توسعهی سیاسی در دههی هفتاد، چه چالش بر سر بومگرایی در دههی هشتاد که هر دو معرکهی آراء موافق و مخالف را به راه انداختند و مسیر پژوهشی دانشجویانی را تعیین کردند، برخاسته از تأمل بر پرسش چگونهزیستن در ایران بودند.
فیلم بخشی است از ارائهی سیدعلی متولی در نشست «ایران و علوم پایه» که به همت انجمن علمی ژرفا برگزار شده است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠ما میمانیم و یک درس بزرگ
اینطور که مشخص است بشار اسد خیلی وقت بود دیگر تمایلی به بازی کردن نقش سابق خود در پازل محور مقاومت نداشت و این را میشد از رفتارهای این مدت و حتی عدم انتشار پیام تسلیت برای شهادت خیلی از رهبران سیاسی/نظامی مقاومت هم حس کرد. هرچند وعده کشورهای عربی و تهدیدهای اسرائیل هم بی تاثیر نبوده است.
هرچه که هست ایران تصمیم خودش را گرفته؛ مدتی بود راه آماد سنگین سوریه به لبنان به خاطر عناصر نفوذی و بمباران پیاپی اسرائیل بسته و ناکارآمد شد و دیگر سوریه این امتیاز خود را از دست داد.
از طرفی عدم میزبانی مناسب از نیروهای محور مقاومت و حتی کارشکنی در انجام ماموریت های روتین نشانگر آن بود که دولت فعلی دیگر آنچنان مایل به هزینه کردن از خودش برای محور نیست که اوج این قضیه بعد از عملیات طوفان الاقصی بود،
جایی که دولت سوریه به طور مشخص اجازه باز کردن جبهه جولان را به مقاومت نداد و ترجیح داد تمرکزش را بر ایجاد روابط حسنه با کشورهای عربی تا حمایت تمام قد از مقاومت فلسطین قرار دهد.
از سوی دیگر نفوذ روسها در دولت و شخص بشار اسد به حدی بالاست که هرچه روسها بگویند، اعتبار و ارزش بالاتری نسبت به خواستههای ایران دارد. تحلیل فعلی روسها این است که نیروهای تحریر الشام، ضد آمریکایی هستند، بنابراین منافع آنان در سوریه آنچنان به خطر نخواهد افتاد.
از طرفی هم حمایت مردم سوریه از تروریستهای تحریر الشام و حتی حمایتهای ضمنی بعضی علمای اهل تسنن ایران از این گروه، ایران را نگران مقابله سخت با این گروه کرد، آن هم بدون درخواست رسمی و حمایت تمامقد دولت سوریه، صرفا باعث باز شدن پنجرههای چالشی جدیدی در داخل کشور خواهد شد.
به نظر کار سوریه/اسد را باید تمام شده تلقی کنیم؛ همین الان خانواده اسد در فرانسه به سر میبرند و خود دکتر بشار هم با وعدههای اقتصادی وسوسه انگیزی که از امارات شنیده است خیلی مایل به مقاومت خاصی نیز نیست.
اما ما میمانیم و یک درس بزرگ! شکستی که باید ازش درسهای مهم و سختی گرفت.
در وهله اول امیدوارم خطری حرمین شرفین موجود در سوریه را تهدید نکند، در وهله دوم امیدوارم این مسئله به بازنویسی راهبرد مقاومت و ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار و نوع فرماندهی نیروهای نظامی ما منتهی بشود.
✍محمدمهدی غلامپور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 سوریه نخواهد بایستید ما هم نمیتوانیم بجنگیم!
ارتش سوریه در حال تخلیه یکی پس از دیگری شهرهاست و گفته میشود بشار اسد هم از سوریه خارج شده است. این یعنی دیگر شرایط گذشته نیست که دولت سوریه می خواست بماند و از هم پیمانان خود کمک خواست! لذا حضور ما در این شرایط، از حیث حقوقی و اخلاقی مشروع نیست.
اینکه چرا این مسیر طی شد جای تامل دارد چون خیلی راحت قابل پیش بینی بود. کوتاهی های همه درباره اصلاحات در سوریه و تغییر حال مردم و ارتش این کشور، سخن فراوان میطلبد که موضوع این یادداشت نیست و البته مقصر اصلی خود حزب بعث حاکم بوده و هست.
در حال حاضر اما آنچه برای عمده ما مهم است تبعات سقوط احتمالی دمشق است که متمرکز بر «شیعیان» «حرم ها» و «پشتیبانی حزب» میباشد. گرچه زمزمه هایی مبنی بر ضمانت ترکیه برای عدم تعرض به اینها مطرح است و حتی برای مقام «راس الحسین ع» حلب محافظ گذاشتند تا تندروها به آن حمله نکنند و شیعیان نیز تاکنون در امان بوده اند که نشانه تغییر است.
ولی فارغ از این ماجرا باید «روایت شکست» را نیز بعنوان یک واقعیت پذیرفت و نمی توان همواره منتظر موفقیت بود. اتفاقا مهم، دیدن فرصت ها در قلب تهدیدهاست. نباید خودمان را قدرت علی الاطلاق ببینیم و دایم دنبال مقصر بگردیم! ما درباره کشورهای دیگر محدودیت هایی داریم و همه چیز در اختیار ما نیست.
چنانچه ایران در مسأله «طالبان» بعنوان واقعیتی که خود را بر افغانستان تحمیل کرده بود، تصمیم عاقلانه «تعامل» را گرفت تا خود را با همسایه، درگیر نکند در قبال مسلحین نیز باید بهترین گزینه را انتخاب کند که بر خلاف تصور برخی افراد غیرمطلع، فضا آنقدر هم تاریک و بن بست نیست.
بله! حتما آنچه شما دوست دارید همواره رخ نمیدهد! مثلا اگر قبلاً براحتی به زیارت «زینب کبری س» میرفتید حالا معلوم نیست چنین بشود ولی همین که این مقامات محفوظ بماند و شیعه کشی رخ ندهد و حقوق شیعه یک درصدی سوریه، بطور نسبی تامین بشود -مانند آنچه در افغانستان رخ داده- یعنی «خیر ممکن» رخ داده است نه الزاما حداکثر آنچه ما دوست داریم!
البته موضع اخیر جولانی با شبکه سی ان ان و تاکید بر حقوق اقلیت ها و اقداماتی که ذکر شد را باید بعنوان یک فرصت دید. تغییر فکر و حال همه مردم معتدل سوریه خصوصا اکثریت ۷۰ درصدی حنفی مذهب، خواهد توانست آینده بهتری را رقم بزند. مخاطبی که بوضوح در اقدامات رسانه ای ما کمرنگ بود! معارضه اگر تندروی کند حتما مردم او را پس می زنند. والله اعلم که آینده چه خواهد شد...
✍علیرضا کمیلی
@Kolbe_Andishe_Farhang