eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
554 دنبال‌کننده
246 عکس
813 ویدیو
165 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 کماکان مسئله اصلی خلاء ایده حکمرانی در عمل است! 🔹 اگر دولت می‌خواهد اراده حکمرانی موثر داشته باشد که منجر به شود، باید قبل از آن، تکلیف «ایده حکمرانی» خود را در عمل مشخص کند و بر آن متمرکز شود. ایده حکمرانی چیست، نمودش کجاست و نبودش چه ضرری دارد؟ 🔹 این ایده حکمرانی چیست؟ منظور یک سند یا برنامه چندصد صفحه‌ای حاوی همه حرف‌های خوب نیست! منظور یک خط فکری مشخص و جهت‌دار «همراه با چند اقدام ویژه و تحولی» ذیل آن است که جنس حکمرانی-عملیاتی دارد و در ارتباط با مسائل مهم کشور تعریف می‌شود. همه کارهای دولت هم باید در نسبت با آن باشد. 🔹 نمود عملیاتی ایده حکمرانی چگونه است؟ آنجا که راس دولت را نمی‌بینی مگر اینکه دارد به آن چند کار اصلی می‌پردازد. یعنی عمده وقت اعضای اصلی دولت برای آن کارها صرف می‌شود و روی آن اجماع وجود دارد و بقیه کارها در نسبت با آن تعریف می‌شود. موفقیت دولت هم در به نتیجه رسیدن آنها خواهد بود. 🔹 نمود بیرونی ایده حکمرانی کجاست؟ آنجا که جلوی هر کس را در خیابان بگیری و از او بپرسی دولت چه کار می‌کند، به شما آن چند کار اصلی را بگوید. برنامه ساخت یک میلیون مسکن در این دولت از این جنس است. یا در دولت قبل برجام و سرمایه گذاری خارجی. یا در دولت قبل‌تر مسکن مهر و یارانه‌ها. 🔹 اگر ایده حکمرانی نباشد چه می‌شود؟ ۱. بی‌تصمیمی و بلاتکلیفی ۲. اتخاذ تصمیمات متناقض و خنثی‌کننده همدیگر ۳. اتخاذ تصمیمات گِرد و بی‌خاصیت و برآمده از اجماعِ داخل جلسات ۴. انجام اصلاحات جزئی و کم اهمیت ۵. غالب شدن اراده‌های پنهان و منفعت طلبانه نتیجه: رخ نمی‌دهد! 🔹بدون ایده حکمرانی مشخص در عمل، کارهای خوبی که در جریان است یا با اقدامات دیگر خنثی می‌شود یا به نتیجه مدنظر نمی‌رسد. 🔹چگونه ایده حکمرانی ایجاد می‌شود؟ راس دولت باید ذیل یک خط فکری مشخص مثل «مقاوم سازی اقتصاد»، آن چند کار تحولی که تعداد محدودی دارد را مشخص و روی آن اجماع یا ترکیبش را طبق آن اصلاح نماید. همچنین، همه‌جانبه ملتزم به تحققش باشد؛ همانگونه که آزادسازی سواحل اجرا شد. 🔹 کدام کارها ذیل ایده حکمرانی دولت می‌گنجد؟ «پیاده‌سازی نظام مالیاتی داده محور»، «توسعه زیرساختی، بهره‌وری و بهره‌برداری کریدورهای ترانزیتی»، «استقرار حکمرانی ریال»، «خودکفایی پایدار در غذای اساسی» و «توسعه زنجیره ارزش نفت» از اقدامات تحولی ذیل «مقاوم سازی اقتصاد» محسوب می‌شود. ✍محمد‌ امینی‌رعیا @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 از حسین چه خبر... ...از کودکی ماجرای دلاوری های "عباس" را برایمان می گفتند. معنای برادری را با "اباالفضل" به ما یاد دادند. روضه خوان از هر جا و هر کس می خواند پایان مجلس باید نام باب الحوائج برده می شد. وقتی امان نامه برای "عباس" می رسید، همه شرمنده میشدیم، و وقتی امانِ شیطان به دست "اباالفضل" پاره می شد، اشک هایمان فرو می ریخت. با "عباس" صفوف دشمن را می شکافتیم، علم را کنار شریعه بر زمین می زدیم، مَشک را پر میکردیم، آب را نمی نوشیدیم و باز می گشتیم، اشکهایمان را به مدد بازوان "عباس" می فرستادیم بلکه آب به خیمه برسد اما افسوس... فقط اشکها به خیمه می رسید. همه ی اینها بود تا روزی که شنیدم ماجرای رسیدن کاروان به مدینه را...، بشیر را یافتی و پرسیدی: از "حسین" چه خبر؟ - خداوند تو را صبر دهد فرزندت "عباس" کشته شد. -از "حسین" چه خبر؟ -خداوند تورا صبر دهد فرزندانت عبدالله و جعفر و عثمان کشته شدند. - از "حسین" چه خبر...؟ و وقتی خبر شهادت "حسین" را شنیدی فریاد بر آوردی: فرزندان من و آنچه در زير آسمان است ، فداى "حسين" باد! اى بشير، رگ قلبم را پاره كردى... آن روز فهمیدم..، تو بودی که "حسین" را مولا می خواندی، تو هر لحظه در خدمت "حسین" بودی، امان نامه را تو دریدی، مشک را تو پر آب ساختی، تیر بر چشم تو نشست، عمود بر سر تو فرود آمد، و تو بودی که تا دم مرگ حامی دین بودی، این روح بلند تو بود که شیری چون "عباس" را پرورد. ✍جواد صفائی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠السازمان و ما ادراک ما السازمان!؟ سیاست‌گذاری در یک تقسیم ابتدایی با «اهداف» و تعیین «فرآیند» شناخته می‌شود. قدرت سیاست‌گذاری بیش از آنکه در بیان آرمان‌ها، چشم اندازها و اهداف خلاصه شود، وابسته به ظرفیت‌ها و سازوکارهایی است که تحقق آن اهداف را ممکن می‌سازد. مسئله اصلی این است که فرآیند‌ها چنان قدرتی پیدا می‌کنند که اهداف، برنامه‌ها و بلکه انسان متناسب با خود را ایجاد خواهند کرد. درک این مسئله نقطه پیوند سیاست‌گذاری و سبک زندگی است. اینکه چگونه سیاست‌گذاری به جای اینکه با آرمان‌ها و اهداف پیش رود با سازوکارهای خود، زندگی جامعه انسانی را شکل می‌دهد. سیاست‌گذار با ایجاد سازوکارها نحوه‌ای از زندگی را تسهیل کرده و عملاً اهداف متناسب با خود را ایجاد می‌کند. مهمترین دستاورد بشر مدرن در طراحی این سازوکارها، خلق «سازمان» بوده است. سازمان که در ابتدا به عنوان ابزاری برای اهداف پیشین شناخته می‌شد به تدریج چنان قدرتی یافت که سبک زندگی انسان متجدد را ایجاد کرد. سازمان دیگر نه به عنوان یک اختراع در کنار سایر تاسیسات مدرن که به عنوان اساس توسعه مدرن جایگاه محوری پیدا کرد، طوری که گری همل بزرگترین پیشرفت بشر در سده بیستم را نه شکافت انرژی هسته ای و نه تسخیر فضا بلکه ابداع organization می‌داند و معتقد است سایر پیشرفت‌های جهان غرب نیز با کمک این ابزار ممکن شده است. فهم «سازمان» مانند سایر مفاهیم، ساختارها و پدیده‌های اجتماعی مدرن، نیازمند درک تاریخی است. چرا که این امور در نوعی از شرایط تاریخی «امکان» ظهور پیدا کرده‌اند و تاریخِ خود را پیش برده‌اند. در مقابل این فهم تاویلی، درک منطقی است که به شناخت صورت و ماده پدیده‌ها اکتفا کرده و پدید‌ها را از جایگاه تاریخی- تمدنی آن‌ها جدا می‌کند. درک سازمان بدون درک تاریخ سازمان منجر به تعریف منطقی آن می‌شود که عبارت است از: تقسیم کار برای تحقق اهداف جمعی! چنین تعاریف کلی و فراگیری، کلمات را از معنا خالی کرده و منجر به نوعی اشتراک لفظی می‌گردد. کما اینکه با این نوع از تعاریف، تاریخ سازمان‌ها، تاریخ حیات جمعی انسان‌ها بوده و انواع کار جمعی مانند خانواده، دیوان و بوروکراسی مدرن را شامل می‌شود. درک تاریخی سازمان نشان از پیوند این سازه تمدنی با نوعی از زندگی انسانی دارد. بر اساس این رویکرد، سازمان به عنوان راهکار رفع یک نیاز انسانی مورد توجه قرار می‌گیرد. سازمان ایجاد می‌شود تا نیازی را رفع کند که پاسخی توسط نهادهای موجود دریافت نکرده است، به تعبیر دیگر می‌توان گفت پاسخ کافی و مناسبی برای آن نیاز داده نشده است. مثلاً نیاز تربیتی کودکان در خانواده و مکتب‌خانه پاسخ داده شده است، جهان مدرن وقتی پاسخ‌ها را کافی نمی‌داند سازمان آموزشی برای تربیت بهتر کودکان «تأسیس» می‌کند. سوال ابتدایی این است که آیا نیازهای جامعه ما توسط نهادهای سنتی پاسخی مناسب دریافت نکرده است؟ آیا بر فرض کارآمدی پایین نهادهای سنتی، موجودی به نام «سازمان» جایگزینی مناسب بوده است؟ و مسئله مهم‌تر اینکه آیا اساساً سازمان پاسخگوی نیازهای جامعه است و یا اینکه سازمان نیازهای جدیدی را به رسمیت شناخته و پاسخ می‌دهد؟ به عبارتی نیاز، سازمان می‌آورد و یا سازمان، نیاز جدید با خود خلق می‌کند؟ اینکه جای خالی سازمان در جوامعه سنتی احساس نمی‌شده است ناشی از عدم نیاز به سازمان بوده است ویا توان ابداع آن وجود نداشته است؟ باید به این پرسش اندیشید که رفع نیازهای جامعه دینی، تأسیس سازمان را ضروری کرده است؟ و یا ورود سازمان به جامعه دینی یک تصمیم سیاسی بوده است؟ البته تصمیم سیاسی نمی‌تواند بی‌ارتباط با خواست اجتماعی باشد، ولی میان خواست اجتماعی با نیاز واقعی تفاوت وجود دارد. ✍سید ابراهیم رئوف موسوی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠لزوم مواجهه صادقانه و جامع با تحلیل‌های حضرت آقا از آشوب اخیر بعد از دو صحبت اخیر حضرت آقا و در مواجهه با برخی تحلیل های معلوم الحال از صحبت های ایشان، هرچه حقیر تلاش می‌کنم تا از این مقدمه که "اغتشاشات اخیر در راستای انفعال نقاط قوت ما صورت گرفت" به این گزاره برسم که "اعتراضات اخیر بازتابی از نقاط ضعف ما را در خود نداشت" یا این گزاره که "این اغتشاشات بر روی اعتراضات مردمی استوار نبود" به نتیجه نمی‌رسم و قادر نیستم حد وسط این استنتاج را پیدا کنم. راستش برداشت حقیر این است که بله، جرقه ی اولیه و راهبری اغتشاشات استوار بر این نیت بود که دشمن بتواند نقاط قوت ما را تحت شعاع قرار دهد ولی در این بین از این هم نمی‌توان چشم پوشید که دشمن روی نقاط ضعف جدی ما و چالش‌های فرهنگی و شکاف‌های حاکم در هویت جمعی ما دست گذاشت تا بتواند کلان استراتژی خودش را پیش ببرد و بتواند آن هدف اصلی که انفعال و کتمان منطق پیشرفت در جمهوری اسلامی هست را محقق سازد. لذا شاید جا دارد که این سوال را از خود بپرسیم که: آیا اگر شکاف و ضعف‌های جدی فرهنگی در چارچوب هویت جمعی جامعه وجود نداشت، دشمن قادر بود این حجم از آتش و آشوب را به پا کند و به آن دامن بزند؟ و این که اگر هم چالش‌های فرهنگی حاکم بر جامعه را قبول داریم منتهی آن را ناشی از زیست در هاضمه فرهنگی-تمدنی غرب می‌دانیم، این سوال به صورت جدی مطرح است که آیا این عدم انفکاک از هاضمه زیست غربی، تماما به فشار خارجی و خیانت یک دولت و دو دولت برمی‌گردد یا این که جدا از همه‌ی این‌ها، چالش‌های اساسی و ریشه‌دارتر در ساختارهای فکری-فرهنگی ما و در جبهه‌ی معروف به انقلابیون و حزب‌اللهی‌ها وجود دارد که باعث شده این چنین در هاضمه تمدن غربی، زندانی شده باشیم؟ به نظر حقیر این آشوب اخیر، تصویر بسیار جالب توجهی از خلاء‌های جدی جبهه انقلاب در حوزه فراگیر‌سازی معقول و یک دست ارزش‌های دینی و انقلابی در هویت جمعی به دست می‌دهد که اگر با سوالات درست و غیرجهت‌دار با آن مواجه شویم می‌توانیم به واسطه‌ی شناخت عریان و جامع دردهایمان، درمان‌های اساسی‌ای هم برای بهبود آن‌ها تجویز کنیم و در این بین خائنانه‌ترین اقدام ممکن این است که به آشوب‌های اخیر، برچسب‌های صرفا حزبی و سیاسی بزنیم و بخواهیم از آب گل آلود آن به نفع حزب و جناح خاصی، ماهی بگیریم و تقصیرات و کم کاری‌هایمان را زیر فرش خیانت‌های رقیب، جارو کنیم... ✍محمد حسین شیرخدایی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 تله های تبیین! 1⃣ دور نشدن از اهداف انقلاب _ مطلوب بودن وضع موجود! برخی از اینکه رهبر انقلاب ادعای دور شدن از اهداف انقلاب را قویا رد کردند (۱۴۰۰/۱۱/۲۸) نتیجه گرفته اند: پس حتما وضعیت موجود، نزدشان مطلوب است؛ حتی آنرا قسم حضرت عباس و اینرا دم خروس گرفته اند! در حالیکه این دوگانه تعاندی غلط است و شقّ سومی هم در بین است: از اهداف دور نشده ایم اما نسبت به وضعیت مطلوب هم فاصله(و گاهی فاصله زیاد) داریم. خود رهبر انقلاب در نمونه هایی از این فاصله ها دارند: 《آن عدالتی که اسلام از ما خواسته است با آنچه که امروز در جامعه ماست فاصله زیادی دارد》(۸۹/۱۱/۱۵) 《این همه راجع به عدالت اجتماعی می گوییم جزو واضحات و مسلمات است خب کو؟ حالا تحقق پیدا کرد عدالت اجتماعی؟ ضریب جینی روز به روز بالاتر رفته است؛ بدتر شده است چرا؟》(۹۶/۳/۳۱) حرکت به سمت اهداف "کُند یا تند"، "پیوسته یا منقطع" ادامه داشته است؛ اما نظام اسلامی به اهدافش پشت نکرده است. مثلا اینکه هر روز توئیت زن های ناقد و متعرض به رهبری بیشتر می شوند، یعنی هنوز آزادی بر استبداد ترجیح دارد. حتی اگر سعه صدر بیشتر برای تعرض ها و اقدامات تندتر را از اهداف بدانید، درون آن فاصله است نه پشت کردن به آرمانها. در گذشته به پاسبانی نمی شد چنین تعرض کرد! عدالتخواهی نظام فقط این تشرها از عقب ماندگی عدالت بر دولتها نیست اقلا ابلاغ و قانون سیاستهای عدالتی(مثل بند ب سیاستهای اصل۴۴) بعنوان سهم جایگاه رهبر در این فرآیند نمونه ای از پشت نکردن به اهداف است. عدم تحقق آنها داخل در بررسی علل فاصله هاست و ایندو نباید باهم خلط شود. 2⃣ کارآمدی ها از ولایت _ ناکامی ها از منتخبین(دولتها و مجالس)! رهبر انقلاب اخیرا درباره برجام گفتند: 《در قضایای برجام در سال۹۴و۹۵ ایرادی که بنده می گرفتم این بود که یک نکاتی باید در برجام رعایت می شد که مشکلات بعدی پیش نیاید...در تذکرات هم مکرر گفتم خب بعضی از اینها در نظر گرفته نشد...این مشکلات بعدی پیش آمد که خب همه مشاهده می کنند》(۱۴۰۰/۱۱/۲۸) برخی کلا اینگونه موارد را تعمیم و به آن خلوص می رسند که: همه عیوب از نهادهای انتخابی و منتخبان ملت است و همه پیشرفتها از ولایت و نهادهای انتصابی! این رویکرد در هادیان و تبیین گران مجامع حزب اللهی زیاد است که البته مخالف صریح فرمایش رهبر انقلاب است: 《وجود دو گرایش تبلیغاتی غلط است: 🔹یکی اینکه عده ای هر مشکلِ موجود در کشور را به نظام نسبت دهند که الان وجود دارد. اگر تبعیض و فقر هست و اگر مشکل خارجی پیدا می کنیم، قواره نظام اسلامی و قانون اساسی را زیر سؤال می برند و هر مشکل کوچکی در هرگوشه ای را به مشکل نظام برمی گردانند! این غلط است. 🔹نقطه مقابل آن که ۱۸۰ درجه با این تفاوت دارد این است که عده ای نظام را -که نظام را هم در رهبری یا چیزی مثل رهبری خلاصه می کنند- از هر عیوب مبرّا نشان می دهند. هر مشکلی که هست به پای چهار پنج مسئول یک بخش نظام می ریزند، این هم غلط است! ما مشکلاتی داریم که این مشکلات غالبا ناشی از عملکرد مجموعه خود ماست. باید ریشه مشکلات را بشناسیم و به خودمان -همانطور که آقای خاتمی در صحبت اول جلسه اشاره کردند- نگاه نقادانه کنیم، نقاط قوت و ضعف را بیابیم و دلسوزانه به نقاط ضعف بپردازیم و آنها را برطرف کنیم این مارا موفق خواهد کرد》(۸۲/۶/۵) ⬅️ این رویکرد(دوگانه شماره ۲) عملا دو دهه این راه غلط را علیرغم رهبر انقلاب به شکل سازمان یافته برای برگزیده و عملا در توضیح بسیاری از مشکلات، عقیم مانده و لاجرم راه را برای راه حل رقیب(مشکل از قواره نظام و قانون اساسی است) فراهم کرده است! در حالیکه راه درست تر بازبینی و بررسی منشأ ها و کانون های تصمیم سازی و اجرا در کل حکمرانی است. ✍محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مشکل معیشت مردم زمینه‌ای بود که آن‌ها بتوانند از این عامل استفاده کنند 🔹در این قضایای اخیر نقشه‌ دشمن، نقشه‌ جامعی بود اما محاسبه‌ دشمن محاسبه‌ غلطی بود. نقشه‌ دشمن نقص نداشت، منتهی محاسبه‌ دشمن برای پیاده‌کردن این نقشه محاسبه‌ غلطی بود. 🔹نقشه‌ دشمن نقشه‌ جامعی بود؛ یعنی همه‌ عوامل مسلطی را که یک قدرت می‌تواند برای اخلال و تخریب در کشوری به کار ببرد، ردیف کردند. 🔹عامل اقتصادی وجود داشت که البته وضعیت اقتصادی کشور هم خوب نبود و خوب نیست. مشکل معیشت مردم زمینه‌ای بود که آن‌ها بتوانند از این عامل استفاده کنند. عامل امنیتی، نفوذ، تیم‌های جاسوسی از همه طرف، غوغای ایران‌هراسی در دنیا از چند ماه قبل شروع شد. همراه کردن بعضی عناصر داخلی با خودشان این هم از مدتی پیش شروع شد. از این‌ها استفاده کردند، این‌ها را آماده کردند، برای همراهی. عامل تبلیغات فراگیر؛ تلویزیون‌ها، ماهواره‌ها، فضای مجازی، اینترنت، این‌ها همه عواملی است که دشمن ردیف کرد. 🔹بنده به‌عنوان آدمی که این مسائل را نگاه می‌کنم و زیر نظر دارم و می‌فهمم، در دلم به مهندسی خوب دشمن آفرین گفتم. خوب مهندسی کرده بود، همه چیز را در جای خود، به اندازه‌ خود آماده کرده. چرا موفق نشد؟ چون یک پایه‌ دیگر یعنی محاسبه‌اش غلط بود. بله این کارها همه کارهای مهمی است، کارهای مؤثری است، در کشورهایی هم اثر می‌گذارد امّا این‌جا نتوانست، چون محاسبه‌ای که روی ایران اسلامی کرده بود محاسبه‌ درستی نبود. ✍ رهبر انقلاب @Kolbe_Andishe_Farhang
💠راه ظریفی که زنان در انقلاب اسلامی رفتند.(1) 🔹فرصت شناسی انقلابی: "در ایامی که [امام خمینی]در تهران، دبستان علوی بودند، می دانید که پیش از ظهر را به آقایان و بعد از ظهر را به خانمها اختصاص داده بودند و مخصوصا خانمها که می آمدند هجوم خیلی زیاد می شد و خانم هایی که بیشتر احساساتی می شدند بی‌حال می شدند. عده ای در آن جا گفتند ممکن است این برنامه کم کم منجر به تلفات شود؛ هر روز چندین نفر از این خانم ها بی هوش می شوند، بی‌حال می شوند...این برنامه خانم ها باید تعطیل شود. به آقا پیشنهاد شد که این برنامه خانمها را اجازه بدهید که تعطیل شود. گفتند: ما شاه را با همین ها بیرون کردیم، همین ها شاه را از مملکت بیرون کردند، من برنامه را تعطیل نمی کنم"(شهید مطهری، نقش زن در جمهوری اسلامی ص۲۱۸) همزمان با شروع انقلاب اسلامی گمان می رفت دو موضوع هنر و زن تبدیل به چالش های بزرگ انقلاب شود اما انقلاب اسلامی با هوشمندی از دو تهدیدی که دشمنانش بسیار بر روی آن حساب کرده بودند، فرصت ساخت تا چهارچوب کلان نگاه فرصت محورش به این دو موضوع را مشخص کند. 🔹مرزهای حساس و شکننده موضوع: "صراط مستقیم باریک است. کمی از این طرف برویم پرت می شویم، کمی از آن طرف برویم هم پرت می شویم. اندکی به نام عفت و عصمت و پاکی، زن را به گوشه صندوقخانه ها بکشانیم پرت شده ایم، یک ذره به نام دخالت خانم ها در اجتماعات و فعالیت ها، حریم را بشکنیم نیز از آن طرف افتاده ایم. شرکت ملازم با اختلاط نیست. شرکت ملازم با نوعی التذاذ جنسی از یکدیگر بردن نیست."(همان منبع) این نگرانی و هشدار نشان دهنده حساسیت زیاد و مرزهای ظریف گفتمانی در مساله زنان است که با کوچک ترین غفلتی می تواند از گفتمان انقلاب اسلامی به سمت گفتمان های تحجر یا لیبرال بلغزد. انقلاب اسلامی به صورت آشکاری و مشخصی دو رقیب گفتمانی دارد. گفتمان تحجرگرا که زن و نقش او را در گوشه صندوق خانه می داند و در همان نقش های محدود تعریف می کند و گفتمان لیبرالی غربی[زن غربی و زن مدل پهلوی] که حریم میان زن و مرد را از میان بر می دارد و سر از اختلاط و التذاذ در می آورد. آن چه شهید مطهری در این جا ترسیم می کند آخرین ظرفیت و توان مرزی گفتمانی است که می تواند در چارچوب اسلام باقی بماند و به باز تعریف هویت و نقش آفرینی زنان بپردازد و در نتیجه به نظر می رسد این مرزهای گفتمانی به آسانی قابلیت تغییر نخواهد داشت. 🔹 تداوم یا تحول گفتمانی: از آخرین مقاله نیمه تمام شهید مطهری درباره گفتمان انقلاب اسلامی در موضوع زن تا آخرین سخنرانی رهبر انقلاب در این باره نزدیک به ۴۳ سال فاصله زمانی است. چهار دهه ای که هر دهه آن به اندازه یک سده تحول فرهنگی، اجتماعی و ارتباطی را شاهد بوده است. آیا این فاصله زمانی که به لحاظ فرهنگی بسیار زیاد و به لحاظ زمانی به نسبت کم است، تفاوتی در گفتمان رسمی و اعلامی انقلاب اسلامی در موضوع زنان ایجاد کرده است؟ به عبارت دیگر آیا ما در موضوع زنان شاهد تحول گفتمانی هستیم یا تداوم و ثبات گفتمانی؟ "یک راه باریک و ظریف وجود دارد که زن اگر آن راه را برود هر دو نقش را در آن واحد می تواند ایفا کند. آن راه باریک و ظریف همان است که بانوان ما در ده ساله اخیر طی کردند. ویژگی دخالت زن در انقلاب اسلامی ایران در این است که زن مسلمان ایرانی در عین این که در صحنه تاریخ ظاهر شد و مستقیما در کار سازندگی تاریخ با مرد شرکت کرد، پشت جبهه[خانه] را رها نکرد، حیا و عفاف و پوشش لازم را از کف نداد، دورباش خویش و کرامت و عزت زنانه خویش را محفوظ داشت و خویشتن را مانند زن غربی و زن مدل پهلوی به ابتذال نکشانید" (شهید مطهری، مقاله ناتمام حجاب) "پیش از انقلاب، زنان فرزانه، دانشمند و اهل تحقیق انگشت‌شمار بودند اما انقلاب موجب رویش انبوه زنان فرهیخته شد به نحوی که دانشجویان دختر از پسر در برخی سالها پیشی گرفته و تعداد بسیار زیادی از زنان در شاخه‌های مختلف علم و فناوری مشغول کار هستند... ...البته خانه‌داری به معنی خانه‌نشینی و پرهیز از تدریس، مجاهدت و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیست بلکه یعنی زن هر کار دیگری که ذیل اصالت خانه‌داری امکان و به آن علاقه داشت، بتواند انجام دهد."(رهبر انقلاب ۱۴۰۱) تداوم گفتمانی در موضوع زنان نه تنها در دال مرکزی گفتمان و دال های شناور حفظ شده است بلکه مفصل بندی گفتمانی نیز بدون تغییر و تحول مانده است. ✍سینا کلهر @Kolbe_Andishe_Farhang
راه ظریفی که زنان در انقلاب اسلامی رفتند(۲) 🔹 تلاطم های اجرایی شدن گفتمان: آن حساسیت مورد اشاره شهید مطهری در عالم نظر و گفتمان، اما در عالم اجرا و تحقق با امواج مختلفی مواجهه بوده است که مدام نیروهای گفتمانی رقیب بر حرکت آن تاثیر گذاشته اند. ...ساختار کلی نظام اقتصادی، نظام تحصیلی و آموزش، نظام اشتغال و ساختارهای جهان سیاست و فعالیت اجتماعی نسبت به تغییر متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی مقاوم بوده و علی رغم دگرگونی های مختلف، همچنان تناسب گفتمانی خود را از جهت ساختاری نتوانسته است پیدا کند تا راه و الگوی جدید خود را در مقیاس جهانی تثبیت کند. آن راه باریک و ظریف هنوز در ابتدای مسیر خود قرار دارد... ✍سینا کلهر @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 فرآیند سیاسی احیاگرانه سوال: نظر به وضعیت موجود و وقایع هفتاد روز اخیر در کشور، راه حل پیشنهادی شما برای حکومت، جریان‌های سیاسی و مردم در کوتاه مدت و میان مدت به منظور برون‌رفت از این وضعیت چیست؟ پاسخ: نخستین گام بنیانی برای تغییر این وضعیت آشفته و پرخسارت برای ملت و میهن، این است که دریابیم ما چگونه و با چه بینش‌ها و با چه سیاست‌هایی به این وضعیت سوق داده شده‌ایم. این گونه نیست که میهن بدون هیچ علل و عواملی تدریجاً و یا ناگهان دچار این وضع بسیار ناگوار و نابسامان شده است. این وضع را ملائکه و اجنه ایجاد نکرده‌اند! عاملان سیاسی عدیده‌ای طی دهه‌های گذشته بینش‌ها و سیاست‌هایی را تعقیب و اعمال کرده‌اند که حاصل‌جمع آنها شده این وضعیت آشفته. ضروری است این مجموعه گسترده از فاعلان و عاملان عرصه سیاست و همچنین اَبَربینش‌ها و اَبَرسیاست‌های آنها را شناسایی و سپس مورد ارزیابی قرار دهیم.‌ نخستین گروهی که عموماً بمنزلۀ عاملان منحصر بفرد عرصه سیاست و حکمرانی مورد توجه قرار می‌گیرند مقامات و مسئولان نظام، اعم از دولتی و غیردولتی است. لازم می‌دانم بدون هیچ صریحاً اعلام کنم که مقامات نظام علی‌العموم ظرف این سی چهل سال گذشته به انحاء مختلف بینش‌ها و سیاست‌های راهبردی بنیانی‌ای را کم یا زیاد ترویج و اعمال کرده‌اند. این بینش‌ها و سیاست‌های کلان راهبردی را کمابیش در نوشته‌هایم پیشتر مطرح کرده‌ام. در اینجا تنها به ذکر فهرست‌وار آنها بسنده می‌کنم و سپس سعی می‌کنم برخی از آثار و نتایج آنها را تشریح کنم. 1. ابربینش راهبردیِ نظام مقدس است. 2. ابربینش راهبردیِ نظام یعنی مقامات نظام. 3. ابربینش مقامات نظام مقدس‌اند. 4. ابرسیاست مصونیت مقامات نظام از نقد و نیز تعقیب قضایی. 5. ابرسیاست راهبردی پنهانکاری. 6. ابربینش راهبردی صغارت‌پذیری(همان ولایت‌پذیری) مردم. 7. ابرسیاست راهبردی اعتبار و قدرت و امنیت نظام را اعتبار و قدرت و امنیت مسئولان سطوح بالای نظام دانستن. 8. از نتایج مستقیم سیاست هفتم، ابرسیاست راهبردیِ پنهان‌سازی و لاپوشانی مداوم فساد و مفسدان نظام و، به تبع، بیزار و متنفرکردن عموم مردم از نظام و عرصۀ سیاست. 9. ابرسیاست راهبردی امنیت را عمدتاً در قدرت نظامی و انتظامی و اطلاعاتی و قضایی دیدن. 10. ابرسیاست راهبردی منظم و مستمر تبعیض در بهره‌مندی از مواهب و امکانات ملّی. 11. ابرسیاست راهبردی هماهنگ در اختفای هر چه بیشتر اطلاعاتی که انتشار آنها لازمه مقبولیت و مشروعیت هر چه گسترده‌تر نظام است. این ابرسیاست به آرامی و بسیار تدریجی امنیت را نرم‌افزارانه از درون فرسوده و نابود می‌کند. 12. ابرسیاست معافیت تعداد قابل توجهی از نهادهای اقتصادی، تجاری، مالی، و رسانه‌ای بسیار بزرگ نظام از هر نوع حسابرسی و نظارت نهادهای عمومی و رسانه‌ای. 13. ابرسیاست راهبردی نهاد قضایی را تابع مصلحت‌اندیشی‌های سیاسی و جناحی‌کردن و آن را تبدیل به ابزاری در خدمت دربار زر و زور و تزویر نمودن. ✍سعید زیباکلام 🔗متن کامل مصاحبه https://saeidzibakalam.ir/1126 این مصاحبه در اخیرترین شمارۀ نسیم بیداری، مورخ دی ۱۴۰۱ منتشر شده است @Kolbe_Andishe_Farhang
💠کلیدواژه های آشنا برای توجیه حل نشدن مشکلات و توجیه کم کاری های مدیریتی: - برنامه بلندمدت داریم، کمی صبر کنید. -ما داریم تلاش خودمان را می کنیم. - ما می خواهیم کار اساسی انجام دهیم. - نیازمند بودجه و اعتبار است. - قول می دهیم مشکل را حل کنیم. - مشکل مربوط به تیم قبلی است. - همه دنیا با این نوع مشکلات مواجه هستند. - این مشکل همیشه بوده و هست. - گزارشات ما این را نمی گوید. - منتقدین با اهداف پشت پرده نقد می کنند. - دوره قبل کجا بودید انتقاد کنید. - منتقدین قصد تخریب ما را دارند. - این مساله را که می گویید تکذیب می کنیم. - مشکل قوانین داریم و نمی توانیم از حدود اختیاراتمان گام برداریم. ✍دانش فرد @Kolbe_Andishe_Farhang
520101634_617633508.pdf
238.2K
💠آیین صوری و تشریفاتی بوروکراتیک ✍پاسخ دکتر محسن رنانی به درخواست مرکز پژوهش‌های مجلس در مورد پیشنهاد همکاری برای تبیبن سند هفتم چشم‌انداز توسعه برنامه فقط در شرایطی معنی می‌دهد که وضعیت عمومیِ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پایدار است و چشم‌انداز باثباتی در برابر کشور است و افق آینده، اطمینان‌بخش و امیدبخش است. وقتی هیچ‌چیز در کشور سر جایش نیست و بی‌ثباتی در همه حوزه‌ها موج می‌زند و چشم‌انداز باثباتی در برابر کشور نیست و حکومت هم هیچ قصد افق‌گشایی ندارد، در چنین شرایطی برنامه توسعه نوشتن چه مفهومی دارد؟ خلاصه الآن فصل برنامه‌ریزی نیست و اگر بهترین برنامه‌ها و توصیه‌ها و تبصره‌ها و سیاست‌ها هم تصویب شود، نه شرایط کشور اجازه می‌دهد، نه منابع مالی پایدار است، نه مجری (دولت) انسجام فکری و سازمانی کافی برای تحقق آنها را دارد. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠سالوس بدتر از جاسوس چندی است در این صفحه کوچک می‌نویسم که مشکل کشور ما نه جاسوس‌ که "سالوس" است. فضای مذهبی ما به شدت "ظاهر گرا" شده است. ظاهرگرایی هرچه قدرتمند‌باشد در برابر "تظاهر"، سخت‌تر شکست‌ می‌خورَد. "ریاکاران" در عمل، بدتر از جاسوسان، بلکه بدترین جاسوس‌‌اند و بدتر از‌ همه "ریا‌پذیران"اند که برای "پاچه خواران"، پله‌های ترقی را به "آسانسور" تبدیل می‌کنند! در فضای مذهبیِ ما، سهمِ "تولا" و "تبرا"ی زبانی‌، از اصول و فروع دیگر سنگین‌تر شده و جای هرگونه عمل و آزمون را می‌گیرد. فضای سیاسیِ ما نیز کورکورانه دوقطبی‌تر، و کینه‌ای تر شده‌ و در چنین جوی "یارگیری‌"های طمعکارانه شتاب می‌‌گیرد. شیادان، این فضا را خوب شناخته و رگِ خوابِ"ظاهر پرستان" را یافته‌اند و با چند مَجیزِ وَجیز و باچند قلم فُحشِِ تر وتازه به رقیبان، اصحاب قدرت را شیفته خود می‌کنند. در این فضا نه ما به‌ دشمن نیاز داریم و نه دشمن به جاسوس! "آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو" مردم را"هَبَنَّقَه" فرض نکنید. حرف مردم مگر تنها در باب "جاسوسی" است که با خوداظهاریِ او بر‌طرف شود؟ سخن در باره چرایی "نفوذ" او و مانند‌های اوست. مردم شاید جاسوس شناس نباشند ولی سالوس و ریا را می‌شناسند و رشد بی‌رویه‌ سالوسیان را می‌بینند. ✍سید زین‌العابدین صفوی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠كوتوله پروري! 🔹يكى از مفاهيم عمومى علم مديريت مفهوم "جانشين پرورى" است، چنانكه براى افراد فاقد تخصص مديريت نيز مفهومى آشناست. جانشنين پروري به برنامه ريزي بلند مدت و تربيت نيروي انسانى به منظور جانشينى در پست هاى مديريتى و غيرمديريتى اطلاق مى شود. 🔹با اين مقدمه، نوشتار سعى در مفهوم سازى جديدى تحت عنوان "كوتوله پرورى" دارد، كه مى تواند نكته مقابل و نقيض مفهوم "جانشين پرورى" باشد!! 🔹 كوتوله پروري به انتصاب و ارتقاي افراد در پست هاى سازمانى اطلاق مى شود كه از لحاظ توانمندى از مدير منصوب كننده و حتى ساير كاركنان سازمان داراى پتانسيل كمترى هستند. 🔹 در واقع هدف اصلى از كوتوله پروري مقابله با رشد افراد داراى پتانسيل بالقوه است. اين امر به دليل كوته نظرى و ترس از تبديل شدن ايشان به رقيب و اشغال پست فعلى در آينده است. 🔹كوتوله پرورى توسط مديراني توسعه مي يابد كه قد و قواره ايشان كوتاه تر از مسندي است كه بدان تكيه زده اند! مدير غير توانمند براى نشستن بر پست اجرايى، در پست هاي مديريتي پايين تر از خود به جاي جانشين پروري و بهره گيري از افراد توانمند، به انتصاب مديراني كوتوله تر اقدام مى كنند و افراد داراى توانايى بالقوه تصدى پست هاى مديريتى در سيستم را سركوب مى كند. ايشان با فشار از بالا براي كاستن قد افراد توانمند، و يا حداقل خم كردن سرشان تلاش مى كند قد خويش را بلندتر جلوه دهند! 🔹كوتوله هاى زير دست كه به دليل مقايسه خويش با مدير كوتوله پرور دائما به حمد و ثناي وي مي پردازند، به سرعت در اين سيستم ارتقا مى يابند و جاى خود را به ساير كوتوله ها مى دهند. 🔹سيستم كوتوله پرور به صورت سلسه مراتبي از بالا به پايين منجر به انتصاب مديران كوتوله تر و كوتوله تر مي گردد. بدين طريق مفهوم پردازى "حكومت كوتوله ها" در سازمان خالى از لطف نيست. 🔹كوتوله پرورى آثارى به شرح زير از خود متبلور مى سازد: -عدم تفكر و برنامه ريزي استراتژيك (بلند مدت) -خود بزرگ بينى مديريتى -حصار شيشه اى مديريت -تمسخر و دست اندازي مديران توسط كاركنان و عامه مردم (به سان داستان پادشاه و دو خياطي كه لباس نامرئي براي وي دوختند!) -غارت و چپاول بيت المال توسط دني ترين افراد جامعه و نگرش غنيمت جنگي به بيت المال -توسعه فرهنگ سازماني سست عنصري و بي عاري -كاهش اعتماد به ساختار مديريتي -حاكم شدن جو نارضايتي شديد و طغيان به سان آتش زير خاكستر -و... 🔹راه حل هاي ذيل براي برون رفت از اين بحران توسط مديران توصيه مي شود: -بهره گيرى افراد هم سطح يا توانمند تر از خويشتن كه "مورد اعتماد" مدير باشند. -بهره مندي از مشاوران بيروني فاقد پست اجرايي براي ارزيابي عملكرد -برگزاري دوره هاي آموزشي مديريتي براي مديران مادون -آشنايي با اصول ابتدايي علم مديريت و به طور خاص "مديريت عملكرد" -خودگشودگي مديريتي به منظور اخذ بازخورد از انتصاب مديران و عملكرد ايشان 🔹مخلص كلام: اشتباه استراتژيك كوتوله پرورها در اين انگاره است كه "استفاده از كوتوله ها منجر به بلندتر جلوه كردن قد ايشان و عدم تهديد درون سازمانى مى شود" در حالى كه در اوضاع مشوش سياسى سازمان دولتى كه منجر به سرنگونى مدير مى شود، اغلب عاملان اصلى اين سرنگونى ها نخبگان سركوب شده درون سازمانى و يا نيروهاى خارجى است كه از ضعف عملكرد كوتوله ها به خوبى براى سرنگونى بهره مى جويند. 🔹كوتوله پرورى موجب كوتوله انگاشته شدن مدير و سازمان؛ و نخبه پرورى و جانشين پرورى علاوه بر ارتقاء عملكرد، منجر به ارتقاي ذهنيت درونى و بيرونى از برند مدير و سازمان مى شود. ✍ علی قربانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 درباره نوچه پروری 🔹یکی از موارد تحریف، معنا کردن کار تشکیلاتی به نوچه پروری است. برخی سمّ نوچه پروری را به مدیریت ها تزریق می کنند، به ویژه جوانان انقلابی را آلوده می سازند و از این کار به عنوان تشکیلاتی بودن و داشتن سرمایه انسانی یاد می کنند. 🔹تشکیلاتی بودن با همکاری، انسجام، با ارتباط، برنامه ریزی و هدفمندی، با شناخت نیروها و تقسیم کار و مشارکت، با تقدم ضوابط بر روابط با نظارت و ارزیابی متقابل نیروها معنا پیدا می کند. این مولفه ها اگر همه با هم باشد، استحاله فرد در تشکیلات را شاهد نیستیم. در غیر اینصورت، تشکیلات و سازمان هم طاغوتی خواهد بود، حتی اگر نام اسلام و مردم را در پیشانی داشته باشد. تشکیلاتی کار کردن، خوب است، هر چند می تواند دچار آفت باشد. 🔹اما نوچه پروری از آغاز، خودش یک آفت است. روابطی بر اساس منفعت متقابل شکل می گیرد هر چند ممکن است توهم خدمت و مبارزه و ...در بین باشد. روابط افراد در نسبت با یک فرد تنظیم می شود. یکی، شمع جمع می شود و بقیه، جایگاه و هویت خود را در نسبت با او - و نه در نسبت با اهداف و ضوابط - تعریف می کنند. 🔹در نوچه پروری، یک فریب بزرگ وجود دارد. افراد توسط فردی که محور است، رشد پیدا نمی کنند؛ بلکه به خدمت گرفته می شوند، در ازای فرصت خدمت، متنعم می شوند؛ و همزمان مدیون می گردند. جزء تیم می شوند -تیم مدیریتی، تیم رسانه ای - در عوض، فردیت و قدرت تشخیص را واگذار می کنند. تا آنجا که چشم باز می کنند و می بینند صحبت از ضابطه حرکت و تشخیص فردی، به ناسپاسی و قدر نشناسی و تک روی معنا می شود. 🔹نوچه پروری، یک آفت است. به چاپلوسی و بی شخصیتی دامن می زند. افرادی تحویل می دهد بی هویت و بی ضابطه که می توانند تناقض ها را با وقاحت جمع کنند. نوچه پروری یک شیوه طاغوتی برای پیشرفت و گسترش نفوذ است. 🔹خطر مهم نوچه پروری بین نیروهای انقلابی این است که نیروهای انقلابی را به نام ارزش ها، به نام انقلاب از انقلاب می گیرد. نیروهای انقلابی را به افرادی فرصت طلب، توجیه گر و محافظه کار تبدیل می کند که خدمت را هم به چشم فرصتی برای جلب منفعت و تثبیت جایگاه و نردبانی برای دستیابی به جایگاه دیگر تبدیل می کند. نوچه ها هم از رشد نوچه پرور، شاد می شوند؛ او که رشد کند، نوچه ها هم بزرگ می شوند ... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠اصلاحات عقب نشینی نیست! 🔹سازمان حکمرانی در دوران صدارت خاندان پهلوی، خصوصا پهلوی دوم، کج فهمی ها و کج کارکردی های متعدد و جبران ناپذیری داشت. اشتباهاتی که تبدیل به پاشنه آشیل موجودیت آن شد و دیری نپایید که دودمان پهلوی را به باد فنا داد. انگاره های ذهنی غلط مقدمه اقدامات و تصمیمات غلط است. یکی از آن انگاره های غلط در حکمرانی پهلوی دوم مساوی انگاشتن اصلاحات با عقب نشینی بود. تصوری سراسر اشتباه که تو را به وادی سقوط می کشاند. اشتباهی که محمد رضا نتیجه آن، یعنی صدای انقلاب را چند روز قبل از فرارش به قول خودش شنید، اما دیر شنید. 🔹اصلاحات به وسیله امکانات سیستم و در درون ساختار سیستم انجام می شود. اصلاحات تدریجی و مسالمت آمیز است. اصلاحات کم هزینه و پُرفایده برای سیستم سیاسی است. اساسا راهی جز اصلاحات وجود ندارد. اصلاحات گریز ناپذیر است و مسیر همه ما به آن ختم می شود و نباید از اینکه اصلاحات را به عقب نشینی تعبیر کنند ترسید. امروز اجماع همه بر آن است که نه شورش راه حل است و نه تداوم وضع موجود. نه خشونت و آشوب و نه ایستایی محافظه کارانه. جمهوری اسلامی هیچ آلترناتیوی ندارد. جایگزین آن چیست و کیست؟ رجویستها؟ سلطنت طلبها؟ تجزیه طلبها؟ همجنسبازها؟ همه می دانند که این اسامی بیشتر یک شوخی سیاسی است تا واقعیت سیاسی. 🔹امروز در ساختار حاکمیت هرکس، لزوم اصلاحات را با برچسب عقب نشینی منکوب کند، خائن و یا جاهل است. اگر کسی هنوز بعد از اتفاقات 96 و 98 و 1401 به لزوم اصلاحات در سازمان حکمرانی نرسیده است، باید به هوش و تشخیص سیاسی اش شک کرد. ما امروز در سازمان حکمرانی کشور دچار اختلالات ساختاری و اختلالات کارکردی هستیم. بزرگترین مانع اصلاحات در این اختلالات رادیکالیسم است. چه از طرف جماعت اغتشاش گر و آشوب طلب و چه از طرف برخی مقدس نماهای کاتولیک تر از پاپ. رادیکالیسم از مشروطه تا پهلوی اول رضاخانی و از توسعه اقتصادی هاشمی تا توسعه سیاسی خاتمی؛ مانع اصلی اصلاحات بوده است. مصادیق تاریخی این رادیکالیسم های تاریخی آنقدر زیاد است که می توان برای هر کدام یک کتاب نوشت. رادیکالیسم از یکسو جامعه را خسته، منفعل و ناامید و از دیگر سو حکومت را بر حفظ و تداوم وضع موجود مصمم تر کرده و روند های اصلاحی را کور می کند. 🔹ما باید به سمت احیای حوزه عمومی حرکت کنیم. ما امروز در وضعیت مُردگی جامعه مدنی هستیم. گروه های واسط میان توده ها و حاکمیت باید به متن امر سیاسی برگردند. امروز بیش از گذشته خلأ نبود تشکل‌ها، سندیکاها و گروه هایی که نمایندگی کنند صدای طیف های مختلف مردم را احساس می شود. امروز ما فاصله اعتراض تا خشونت و خیابان را به حداقل ممکن رسانده ایم. امروز نهاد های اجماعی ما تبدیل شده اند به نهاد های رقابت پذیر. این نهادها نباید در معرض رقابت پذیری سیاسی قرار بگیرند. این بزرگ ترین خطر است. نهاد هایی مثل شورای نگهبان و صدا و سیما و قوه قضائیه باید هویت اجماعی داشته باشند و نه رقابت پذیر. انتخاباتی که در آن رقابت نباشد انتخابات نیست. چرا جوان ما بجای آنکه دعوای خود را در ستاد انتخاباتی حل کند، در کف خیابان فریاد می‌کند؟ چرا حرف هایی که باید در دانشگاه ها و مناظرات تلویزیونی زده شود در وسط کوچه و بازار پژواک می شود؟ 🔹آیا امروز مجلس در جایگاه اصلی خود قرار دارد؟ آیا مجلس در حوزه قانون گذاری انحصار دارد؟ آیا مجلس می تواند ادعا کند که همه ی صداها را در خود جای داده است؟ امروز نظر و جایگاه مجلس برای بخش زیادی از مردم بلاموضوع شده است. آیا ما امروز دستگاه قضایی مستقل از «امر سیاسی در جریان» داریم؟ آیا دستگاه قضایی و اجرایی ما پاسخگویی و نظارت پذیری حداکثری را دارا هستند؟ آیا نشانه های شفافیت و پاسخگویی را متناسب با اختیارات افراد در جای جای سازمان حکمرانی مشاهده می کنیم؟ و... در کنار این مشکلات ساختاری، مشکلات کارکردی متعدد همچون سیاست های اصل 44، مدل آزادی سازی قیمت ها در دولت فعلی، شیوه گشت ارشاد، مدل تایید و رد صلاحیت ها مثلا در انتخابات 1400 و... درد ها را مُضاعف می کند. 🔹باید از بحران‌ها عبرت گرفت. باید از دل بحران‌ها فرصت آفرید. سال 98 در اثر سیاستگذاری غلط ما، 200 نفر کشته و شهید شدند. چقدر بازاندیشی کردیم؟ چقدر عبرت گرفتیم؟ چه مقدار بر کرده خود تأمل کردیم؟ تا امروز که در سازمان حکمرانی نشانه های اصلاحات را به صورت حداکثری نمی بینیم؛ امیدواریم در مسیر پیش رو فرمون اصلاحات را 180 درجه بچرخانیم که اگر نچرخانیم؛ در بر همین پاشنه خواهد چرخید و عاقبت ما با خداست! ✍علی ریاحی پور @Kolbe_Andishe_Farhang
چالش‌های حجاب و گشت ارشاد - سوزنچی-دخانچی.mp3
45.83M
💠چالش‌های حجاب و گشت ارشاد 🎙گفتگوی حجت الاسلام دکتر حسین سوزنچی عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و دکتر میلاد دخانچی پژوهشگر مطالعات فرهنگی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مسئولیت‌زدایی از دولت و بازاری‌سازی تعلیم و تربیت همگام با تشدید سیاست‌بازی در میدانِ آموزش‌وپرورش و ذلیل‌سازی این نهاد زیربنایی بواسطه‌ی مداخله‌ها و دستکاری‌های سخیفِ عناصر سیاسی، شاهد تداوم رویکرد مخرب «پولی‌سازی آموزش و پرورش» و عقب‌نشینی دولت از مسئولیتش در این حوزه هستیم. تجویزها و تکالیف برنامه‌های توسعه‌، بویژه برنامه‌ی ششم، برای فراگیر در امر تعلیم و تربیت، هر روز ثمرات هول‌انگیز خود را نمایان می‌کند؛ اما دریغ از بازاندیشی و بازنگری در این رویکردهای تخریبی. در آخرین پرده از تهاجم آشکار به زیرساخت فرهنگی و آموزشی کشور، «اولویت‌های تحولی وزارت آموزش‌وپرورش» به عنوان «سندانتظارات دولت از آموزش و پرورش» توسط رئیس جمهور ابلاغ شد. گذشته از مسائل و نکات مستتر در کلیت این سند، خط روشن «مسئولیت‌زدایی از دولت» و «پولی‌سازی و‌ خصوصی‌سازی و بازاری‌سازی تعلیم و تربیت» برجسته‌تر از هر نکته‌ای‌ست. این رویکرد بازاری، در دو بند، آشکار است: ۱. توسعه‌ی مدارس هیئت امنایی به میزان حداقل ۲۵درصد مدارس تا سال ۱۴۰۳. ۲. تخصیص اعتبار به خانواده‌ها و هدفمندسازی اعتبارات تحصیل با هدف ارتقای منابع. این سیاست‌ها، اعلام رسمی تشدید حرکت به سمت خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش. عجیب است که اصولگرایان و نواصولگرایان، مدام از رویکرد رقبای سیاسی خود فریاد می‌کنند اما هرگاه، خود نیز بر صدر نشستند، دقیقاً همان رویکرد را اختیار می‌کنند و چهارنعل در این مسیر بیهوده، می‌تازند. حتی شدیدتر و خشن‌تر از سایرین! اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و آموزش و درمان و مسکن و... را به دست بازار می‌سپارند و سپس متظاهرانه شروع می‌کنند به اشک ریختن برای فرهنگ. و برمی‌آشوبند از اعتراض. آیا از کوزه‌ی این رویکردهای خشن و فشارافزا، چیزی جز نارضایتی و اعتراض، برون می‌تراود؟ ✍️ روح‌الله رشیدی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠پته ای کردن آموزش! پته ای کردن آموزش، دادن کوپن و حواله هایی است که دولت برای ثبت نام در مدارس برگزیده می دهد. سرانه دانش آموز را جای مدرسه به والدین دادن و به نوعی مالکیت آموزش را واگذار کردن است. پیشنهاد و مورد تاکید اقتصاددان نئولیبرال میلتون فریدمن بود و اکنون مورد حمایت بانک جهانی است. طبق معمول افزایش بهره وری(نسبت پیشرفت تحصیلی دانش آموز به مخارج آن)، رقابت و بالتبع کاهش هزینه(!) توجیه اینان است؛ تا دولت را به تنظیم گر بازار آموزشی فروکاهند و موجب افزایش مدارس خصوصی شوند. اما تجربه های عینی مطالعه شده در کشورهای در حال توسعه نشان داده، آسیب می بیند. اخیراً رئیس جمهور در ابلاغی در ضمن مواردی از سند تحول دولت، پته ای شدن آموزش را هم ابلاغ کرده است: https://zaya.io/pu8xy رهبر انقلاب چندین بار از منع واگذاری آموزش و پرورش در سیاستهای خصوصی سازی گفته اند: "اینکه ما مدام مدارس دولتی را مدام تبدیل کنیم به غیر انتفاعی معلوم نیست خیلی کار پخته ی درستی باشد".(۹۵/۲/۱۳) به لحاظ فقهی نیز تبدیل حق آموزش به کالا اشکالات عمده ای دارد: https://zaya.io/rnb0r پس از ابلاغ رئیس جمهور، ۹۰دفتر بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان بیانیه ای خطاب به ایشان نوشتند و "از واسپاری امر تربیت رسمی و عمومی کشور به بازار آزاد و نا ایمن ساختن مدارس از آفت اختلاف طبقاتی و ترویج نگاه اقتصادی به امر مردمی و همگانی تعلیم و تربیت" انتقاد کردند. متن بیانیه را اینجا بخوانید: https://rastakhabar.ir/?p=3744 ✍محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠عدالت آموزشی 🎥 برشی از برنامه جهان آرا با حضور دکتر پرویز امینی و حجت‌الاسلام پارسانیا پیرامون عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی و نقد بخش‌هایی از سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش ‌ 🔹 سندی نوشته‌اند با عنوان تحول آموزش پرورش و بحث «عدالت آموزشی» در آن مطرح شده، اما بندی کوتاه در آن ذکر شده که اساس کار را خدشه‌دار می‌کند و آن اینکه براي تقويت و گسترش مدارس غيردولتي حتی می‌توان قوانين و مقررات را تغییر داد...‌ ‌ 🔹آقایان! حتی آدام اسمیت که پدر بازار آزاد بود هم قائل به مدارس دولتی بود اینجا که جمهوری اسلامی است و غایت آن عدالت است اما ببینید آخرین جایی که وزیرش تعیین تکلیف می‌شود، آموزش و پرورش است در حالی که در دسترس‌ترین امکان برای تحقق عدالت همین آموزش و پرورش است که توجهی به آن نمی‌شود @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اتلافی که دیده نمی‌شود! 🔹ریشه‌ی برخی از تحلیل‌ها و توصیه‌های غلط، اطلاعات غلط است. برای رسیدن به راه‌حل درست باید اول درک درستی از مشکل داشت تا بعد بتوان به عوامل و اسباب آن برسیم. 🎥آماری که محمدرضا اکبری در برنامه ثریا از وضعیت انرژی کشور ارائه می‌دهد، می‌تواند ما را به تحلیل دقیق‌تری درباره علل مشکلات انرژی این روزها برساند. 🔹آنچه از وضعیت انرژی کشور دیده می‌شود، حجم خیلی خیلی بالای اتلاف در قسمت انتقال و توزیع است، یعنی قسمتی که هنوز به دست مصرف‌کننده نرسیده و کاملا در دست دولت‌هاست! مسئله‌ای که متاسفانه کمتر هم به آن پرداخته می‌شود. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠آلترناتیو ج. اسلامی! جمع شده اند و با هشتک "من وکالت می دهم" رضا شاه پهلوی را به عنوان آلترناتیو ج. اسلامی معرفی کرده اند. چقدر مضحک است. آنهایی که داعیه دمکراسی دموکراسی شان گوش فلک را کر کرده و جمهوری اسلامی را فحش می دهند که جمهوریت و نقش مردم در اداره حکومت را به محاق برده پس لایق براندازی است، می خواهند در سرنوشت یک ملت به اسپرم و کروموزم و تخمک اعطای نقش مطلقه بفرمایند. چرا آقا رضا؟ چون از خون والا حضرت همایونی است. هیچ ملتی چیزی را که یکبار استفراغ کرده، دوباره نمی خورد. ✍سلمان کدیور @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تلنگری که پرونده‌ی علیرضا اکبری به ما می‌زند... 🔹چند روز است اسمش سر زبان‌ها افتاده است: "علیرضا اکبری". خط سوابقش را از دوران جبهه تا حالا که بگیریم، می‌بینیم از ابتدا جزو حواریون علی شمخانی بوده، از سپاه تا وزارت دفاع و دبیرخانه شورای عالی امنیت‌ملی. یادداشت‌ها و گفتگوهای مختلفی هم اغلب با عنوان معاون اسبق وزارت دفاع یا کارشناس مسائل هسته‌ای از او در رسانه‌های مختلف به خصوص خبرآنلاین و سازندگی پیدا می‌شود. 🔹الان احتمالا حزب‌اللهی‌ها می‌روند مواضعش به نفع برجام و مذاکرات و حسن روحانی را پیدا می‌کنند و بولد می‌کنند، عده‌ای دیگر که عشق بحثهای نفوذ هستند می‌روند بگردند تا نقطه‌چین‌های نادیده‌ی او و ابعاد ماجرا را کشف کنند. عده‌ای خوشحالند که با چنین کیسی حتما شمخانی از شورا رفتنی است. آنهایی که با او ارتباطی و ارتباطکی داشته‌اند، احتمالا فعلا آفتابی نمی‌شوند تا مبادا زیرضربه‌ی رسانه‌ای ها بروند. حتی دیدم که بعضی سایت‌ها مطالبی که از او زده بودند حذف کرده‌اند. 🔹من اما وقتی اسمش را شنیدم و در اینترنت سرچش کردم و کمی با سوابقش آشنا شدم، ذهنم جور دیگری درگیر شده است: اکبری هم مثل خیلی از دوستان و هم‌نسلهایش "ّبچه‌ی انقلاب" بوده، بچه جبهه بوده، عمر و جوانی‌اش را در راه انقلاب صرف کرده؛ دغدغه اخلاص و خدمت به انقلاب داشته؛ راحت بگویم: گذشته‌ و کارنامه جوانی‌اش، حسرت خیلی از ما نسل بعدی‌های انقلاب بوده؛ چه می‌شود که چنین کسی می‌پذیرد به "دشمن" اطلاعات بدهد و با او همکاری کند؟ خدا نکند کسی احساس کند آنچه یک عمر جمع کرده، یک دفعه نابود و تباه شده و از کفش رفته است! با خودم فکر می‌کنم در این یک سال بازداشت و دادگاه چه حس و حالی داشته است؟ شب‌های انفرادی را با چه افکاری به صبح رسانده است؟ طعم تلخ حسرت، ندامت و پشیمانی چقدر کامش را تلخ کرده است؟ از برخی شنیده‌ام که چنین حال و روزی دارد. 🔹من به واسطه‌ی کارم که تاریخ است پای صحبت و خاطرات خیلی از افراد می‌نشینم، گاهی حالِ‌فعلی طرف با سالهایی که دارد خاطراتش را برایت می‌گوید صدوهشتاد درجه تفاوت دارد ولی وقتی در دریای خاطراتش غرق می‌شود می‌توانی حس و حال آن روزهایش را از چشم و کلامش دریافت کنی. از وقتی آن بخش از فیلمِ گفتگویش با خبرآنلاین را دیدم که شعری درباره شهادت دوستانش خواند و بغض در گلو و اشک در چشمش دوید، ذهنم درگیر شده است. درگیرِ آن حس متناقض درون یک انسان که گاهی یاد شهادت هوایی‌اش می‌کند و گاهی همکاری با دشمن، زمینش می‌زند. علیرضا اکبری که این روزها نامش با "جاسوسی برای دشمن" روی زبان من و شما افتاده، مثل خیلی از ما روزگاری "بچه انقلاب" بود و روزگاری مثل برخی دیگر "مدیر و مسئول مملکت". نمی‌دانم در کدام دوراهی‌ها چه "انتخاب‌"هایی کرد که سرنوشتش به اینجا ختم شد. تضمینی هست که ما تا آخر عمر در مسیر صحیح بمانیم؟ نمی‌دانم. «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ؟»آیا مردم پنداشتند كه همین که گفتند ايمان آورديم رها مى‌‏شوند و مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟» به قول شهید آوینی: آه از ابتلائات دهر... ✍فرج اللهی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠راه مقابله با حرف باطل؟! ...راه جلوگیری از تهاجم فرهنگی، گرفتن و بستن و زدن نیست؛ بلکه گاهی گرفتن و بستن و زدن، کمک به تهاجم است. طرف از خدا میخواهد که او را بگیرند؛ بگوید: «دیدید حرف حق زدیم، جلوِ ما را گرفتند!» یک عدّه آدم مستضعف و بیچاره هم باور کنند و بگویند: «لابد حرفش حق بوده که او را گرفته‌اند!» پس، گرفتن و بستن، راهِ مقابله با حرف باطل نیست؛ بلکه راه مقابله با حرف باطل، گفتن حرف حقّ است؛ همین! وقتی که آن مرد خارجىِ بد دهنِ بد دل می‌آید و آیه‌ی قرآن میخواند که امیرالمؤمنین را مورد مذمّت قرار دهد، حضرت نمیگویند که این فلان‌فلان شده را بگیرید. در حالی که اگر واقعاً میخواستیم حکم شرعی‌اش را نگاه کنیم، بعید هم نبود که حدّ شرعی او اعدام و از بین بردن یا لااقل نفی او باشد. اما امیرالمؤمنین این کار را نکرد و در جوابش آیه‌ی قرآن خواند. ✍رهبر انقلاب، ۱۳۷۳/۶/۲۱ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠جنبش زندگی خواهی و ریشه های شکاف تحلیلی و محاسباتی بخشی از تحلیل‌گران و حاکمیت (بخش اول) از جهان دو بانگ می آید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد یکم کار گروهی از تحلیل گران اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با حاکمیت به دشمنی دو طرفه رسیده است. جدایی میان آن ها در طول این سال ها اتفاق افتاده و اکنون در وضعیت مخاصمه و خشم نسبت به یکدیگر اند. از دیدن تحلیل ها و رفتارهای یکدیگر خشمگین می شوند و البته خشم خود را بیش از پیش در گفتار و رفتار خود بروز می دهند. هر یک متناسب با امکان هایی که دارند سعی می کند طرف مقابل را مرعوب، منکوب و تخریب کنند. صحنه، صحنه جنگ است حتی اگر یک طرف مدعی باشد به ظاهر ابزارش جز کلام و هنر و فکر نیست. از هر کلمه ای آتشی بر می خیزد و هر جمله ای فتنه ای می سازد و هنر چون به غرض آلوده است از هر سویش تیری به سمت دیگری روانه است. دوم حوادث سال های ۹۶ تا ۱۴۰۱ باعث شده است تا حرف پنهانی میان دو سوی مخاصمه باقی نماند. پیدایش این نتیجه در نظام محاسباتی این تحلیل گران که نظام ضعیف شده و در خطر قرار گرفته است، باعث شده است تا آنها ترس و محافظه کاری را کنار گذاشته و اصطلاحا " رو بازی" کنند. نتیجه تحلیل محتوی مقاله ها و یاداشت هایی که در این دوره از سوی تحلیل گران نوشته شده است نشان می دهد دال مرکزی تحلیل آن ها مفاهیمی چون " فروپاشی"، " ناکارآمدی"، " سقوط"، "فلاکت"، "انحطاط" و "ناتوانی" حاکمیت، دولت و نظام سیاسی بوده و در مقابل رفتارهای حاکمیت هم ترکیبی از تحمل و مدارا، نادیده انگاری، تغافل، انگ زنی، اخراج و برکناری و مجازات های مبتنی برخورد سخت تر بوده است. به این ترتیب شکافی پر ناشدنی میان دو سوی ماجرا ایجاد شده که در نتیجه کشمکش های علنی محدود به تفاوت در نظام محاسباتی نبوده بلکه عناصر روانی و عاطفی و دل خوری ها و کدورت های عاطفی شخصی نیز به آن اضافه شده است. سوم زمانی که دال مرکزی تحلیل ها فروپاشی شد از چشم انداز حاکمیت این تحلیل ها چیزی جز تراوشات اذهان استعمار زده، مرعوب و شیفته و دلداده غرب نیست که بیش از ۱۵۰ سال است پیاده نظام غرب در ایران هستند و آرزویشان چیزی جز همان آرزوی سلفشان ملکم خان نیست که از سر تا پا غربی شدن است. این جریان واداده که در مراکز علمی و دانشگاهی، هنری ، فرهنگی، ورزشی و برخی احزاب سیاسی حضور دارند و بند نافشان به جریان های قدرت غربی بند بوده و از آن تغذیه می کنند. مهم ترین کارکردشان تغییر دادن نظام محاسباتی مردم و کشور به سمت و سویی است که در خدمت منافع کشورهای غربی است. نگاه تحقیر آمیز به میراث ملی و توان داخلي، مرعوب بودن و استیصال و ترس دربرابر قدرت های بزرگ، ساده لوحی و خوش باوری نسبت به غرب و بد بینی و بد گمانی نسبت وضعیت کشور و توان داخی، بزرگ نمایی قدرت غرب و تحقیر و کوچک نمایی قدرت کشور، اتکا به مبانی مادی در تحلیل ها و بی اعتنایی به مبانی دینی و بومی در تحلیل ها و بی مبالاتی در رویکردهای فرهنگی و ترویج اباحه گری و فساد در جامعه تنها گوشه ای از مواردی است که از تحلیل های این تحلیل گران در چشم حاکمیت جلوه می کند. آنها در خوشبینانه ترین حالت خود باخته و جاهل اند اگر مزدور، جاسوس و نفوذی نباشند. چهارم در این سوی ماجرا و در چشم این تحلیل گران هم حاکمیت سرچشمه همه بدبختی ها و مشکلات است. از اعتیاد تا خشکسالی، از آلودگی هوا تا گرانی و تورم همه ریشه در ویژگی های شخصی و فردی کسانی دارد که زمام امور را در دست دارند. دولت مردان و زنان کوتاه قدی که نه تخصص دارند، نه شایستگی و سواد. ناتوان اند، فاسدند، ریاکارند، متحجرند، بی سوادند و تبدیل به کانون اصلی شرارت و تباهی در کشور و بر علیه مردم گشته اند. در هر تصمیمی که حاکمیت می گیرد و در هر اقدامی که انجام می دهد جز خسارت و تباهی نمی بینند و هر روز که از خواب بر می خیزند به امید تحقق تحلیل هایشان که "سقوط" و "سرنگونی" نظام است، چشم باز می کنند. آشوب و بحرانی که پیش می آید آن را نشانه درستی نظام تحلیلی خود می دانند و سکوت و آرامش جامعه را به دوران خفتگی و زیر زمینی شدن اعتراض ها تشبیه می کنند. پنجم چرا و چگونه این گسست و اختلاف به کینه توزی و دشمنی رسیده است؟ و البته کدام طرف حق دارد و حق می گوید؟ به طور طبیعی من با دلایلی چون وابستگی، نفوذ یا عناوین امنیتی مشابه در سمت تحلیل گران و کم سوادی، تحجر و عدم شایستگی در بخش حاکمیت که بخشی از دلایل این گسست و جدا افتادگی را توضیح می دهد کاری ندارم، در میان هر گروهی نمونه های از این موارد یافت می شود اما نمی تواند تعیین کننده و توضیح دهنده علت اصلی این فاصله و دشمنی باشد. همه این دلایل در درون عامل بزرگ تری کار می کنند که فضای کلی نظام محاسباتی و عقلانی این دو گروه را می سازد. ✍سینا کلهر @Kolbe_Andishe_Farhang
💠جنبش زندگی خواهی و ریشه های شکاف تحلیلی و محاسباتی بخشی از تحلیل‌گران و حاکمیت (بخش دوم ) ششم دو نوع عقلانیت و محاسبه ریشه مساله به بنیاد عقلانی و محاسباتی این دو گروه باز می گردد. آنچه را حاکمیت خوب و درست می داند و قوی می پندارد، این گروه از تحلیل گران بد، نادرست و ضعیف می دانند. در حالی که عقلانیت حاکم بر حاکمیت وضعیت کشور را عبور از گردنه ها ، قوی شدن و قدرتمند شدن می داند و می بیند عقلانیت این تحلیل گران آن را حرکت به سمت قهقرا، سقوط و فروپاشی می فهمد. در حالی که آشوب های ۱۴۰۱ برای تحلیل گران نشانه ضعف و ناکارآمدی و حرکت به سمت فروپاشی است از چشم انداز عقلانیت حاکمیت این پدیده همه زور دشمنان ایران و انقلاب است. آمریکا، اروپا، عربستان و اسرائیل تمام قدرت اقتصادی و مالی، امنیتی و رسانه ای خود را به میدان آورده اند و بعد از طراحی و اجرای بزرگ ترین عملیات روانی و امنیتی ترکیبی جهان، باز هم شکست خورده اند و این چیزی جز صلابت روز افزون نظام نیست. در مساله ریزش ها و رویش ها، دینداری، خانواده و دهها موضوع دیگر در حالی که عقلانیت حاکم بر نظام نقاط مثبت و پیشرفت ها و جهش های موضوع را می بیند و آن را مبنای طراحی و سیاست گذاریهای خود می داند عقلانیت این تحلیل گران نقاط ضعف، افول ها و تنزل ها را دیده و پیشنهادات خود را بر این اساس طراحی می کند. ما با دو عقل و دو محاسبه مواجهه ایم‌‌‌ . یکی فرصت بین، قوت بین، ظرفیت بین و امیدوار و دیگری تهدید بین، نقطه ضعف شناس، فعلیت بین و مایوس و افسرده. این دو جهان موازی هیچگاه به هم نخواهند رسید هفتم جنس عقلانیت هر دو نوع عقلانیت، عقلانیت محاسبه گر است. در تعبیر ماکس وبر هر دو نوع عقلانیت از جنس عقلانیت صوری است که تناسب میان اهداف و وسایل را محاسبه و بهترین روش را انتخاب می کند و بر خلاف آن چه معمولا گمان می شود عقلانیت حاکم بر حاکمیت عقلانیت ارزشی نیست که اهداف به جهت ارزش ایدئولوژیک انتخاب شده باشند و توجهی به تناسب وسایل تحقق این اهداف نباشد. اگر چه از ارزش ها متاثر است و از آن تغذیه می کند اما حسابگر است. در واقع اگر جنس عقلانیت حاکمیت از نوع ارزشی بود هم فهم اختلاف دو سوی ماجرا آسان بود هم احتمال مصالحه و سازش وجود داشت چرا که همان طور که وبر خاطر نشان کرده، روند تحول امور در جهان مدرن از عقلانیت ارزشی به عقلانیت صوری است‌. مشکل اتفاقا از آنجاست که ما با دو نوع محاسبه گری و برآورد از جنس عقل صوری مواجه ایم که دو نتیجه کاملا متضاد و متفاوت به همراه دارد. عقل محاسبه گر مخاطره جو در مقابل عقل محاسبه گر مخاطره گریز شاید طبقه بندی مناسبی برای تفکیک این دو نگاه باشد. در محاسبه گری مخاطره جویانه علاوه بر عناصر مادی مشهود عوامل مادی نامشهود از قبیل عزم و اراده، خواستن، پایداری کردن، شجاعت و دلاوری در عمل به همراه عوامل غیر مادی به خصوص نصرت و یاری خداوند و نیروهای غیبی و حتی شانس و اقبال را لحاظ می کند و از همه مهم تر عقل مخاطره جو عقل بلند مدت نگر و بلند مدت بین است و در اغلب مواقع به زیان های کوتاه مدت به نفع منافع بلند مدت تن می دهد. بنابراین کیفیت محاسبه، عناصر دخیل در حسابگری و بازه زمانی خروجی قابل انتظار همگی با عقلانیت مخاطره گریز تفاوت دارد. عقلانیت مخاطره گریز جایی است که تمرکز بر عناصر مادی مشهود و نتایج کوتاه مدت ملموس است. متغیرهای غیر قابل محاسبه را حذف و هر گونه نااطمینانی را مغایر با اعتبار محاسبه می داند. عقلانیت حاکم بر نیروهای سیاسی که یک نظام سیاسی را با انقلابی بزرگ سرنگون کرده، از یک جنگ ۸ ساله مستقیم و چندین جنگ نیابتی چند ساله پیروز بیرون آمده و بیش از ۴ دهه با ابرقدرت های جهان سر شاخ بوده اند، نمی تواند چیزی جز عقلانیت مخاطره جو باشد. جنبش زندگی واکنشی است به زندگی مخاطره جویی که زندگی این دنیا را بر اساس افق های بلند و محاسبه های طولانی بنا می کند. دنیا را بر اساس آخرت سامان می دهد و سیاست و اقتصاد را بر حسب فرهنگ و معنویت. به همین دلیل هم محاسبه گری هایش مخاطره جویانه، بلند پروازانه، کلان مقیاس و کل نگر است. در نتیجه رنج و سختی، جنگ و جهاد، مبارزه و پایداری های که زندگی روزمره را مختل می کند و از چشم عقلانیت کوتاه مدت این دنیایی هدر رفتن عمر و بر فنا رفتن لذت زندگی است را بخشی از استراتژی موفقیت در نظر می گیرد. جنبش زندگی واکنشی است نسبت به این عقلانیت محاسبه گری که سراسر زندگی را به مخاطره می اندازد.این جنبش اساسا مخاطره گریز است و به همین خاطر هم از همان آغاز دچار تناقض درونی است. برای رسیدن به زندگی روزمره دور از هر گونه مخاطره ای، آشوب به پا می کند، دست به خشونت می زند و سودای انقلاب دارد و درست در همین لحظه است که نیروی خود را از دست می دهد و به پستوهای روزمره گی باز می گردد. ✍سینا کلهر @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠أین‌ الرجبیون؟! ✍استاد شهید مطهری وقتی در قیامت ندا دهند: «أین‌ الرجبیون؟» و ما شرمسار باشیم @Kolbe_Andishe_Farhang
💠بر سرِ شاخ، بُن می‌برند! نیازی به هیچ تحلیل و تفسیری نیست. ما بر سر شاخ نشسته‌ایم و داریم بُن می‌بریم. آشکارتر از این نمی‌شود زیرساخت‌های فرهنگی و اخلاقی جامعه را با دستان خود و در روز روشن، به توپ بست. تازه جناب رئیس جمهور، در صدر انتظارات تحولی‌اش از آموزش‌وپرورش، تکلیف کرده که تا پایان سال‌تحصیلی آینده، باید ۲۵ درصد مدارس، هیئت امنایی شود. یعنی پولی شود! این حد از خودزنی، مثال و نمونه‌ای ندارد در هیچ کشوری. برای ملموس شدن فاجعه‌ای که دارد رخ می‌دهد، تبریز ما را مرور کنید: حدود ۶۵ درصد مدارس تبریز، غیردولتی است. تعداد مدارس غیردولتی تبریز، تقریباً دو برابر مدارس دولتی است. در برخی نواحی، نسبت مدارس غیردولتی به دولتی، سه به یک است. یک معنای این آمار این است که امکان دسترسی به مدارس دولتی، کمتر از مدارس غیردولتی است. یعنی شما در بسیاری از مناطق شهری، ناگزیر از انتخاب مدرسه‌ی غیردولتی برای فرزندتان هستید! از حیث جمعیت نیز با وضعیت عجیبی روبرو هستیم؛ حدود یک‌سومِ دانش‌آموزان تبریز در مدارس غیردولتی تحصیل می‌کنند. حالا با فشاری که دولت دارد می‌آورد، بزودی شاهد برچیده شدن مدارس دولتی از نظام تعلیم و تربیت کشور خواهیم بود. یعنی رسماً به خصوصی‌سازی کاملِ آموزش و پرورش سلام خواهیم کرد! ✍روح الله رشیدی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تشدید کالایی‌سازی آموزش 🔹مدرسه به‌عنوان یک نهاد عمومی و اجتماعی نباید تبدیل به مرکز و سازوکاری برای بازتولید مناسبات طبقاتی شود. ما به تمام معنا آموزش را به کالا تبدیل کرده‌ایم. شاید طنز باشد، ما یک زمانی در دانشگاه یا در کارهای پژوهشی باید اثبات می‌کردیم که آموزش در ایران کالایی شده، از آن طرف مقامات آموزش و پرورش این موضوع را نمی‌پذیرفتند؛ اما الان خود مقامات عالی آموزش و پرورش صراحتاً با مقایسۀ مدرسه با پمپ بنزین یا رستوران اظهار می‌کنند که هرکس پول بیشتری بدهد، طبیعی است که از مدرسه و امکانات آموزشی باکیفیت‌تری برخوردار باشد؛ یعنی قبح قضیه ریخته است و مسئله را عادی و موجّه جلوه می‌دهند. عادی جلوه‌دادن این مسئله از جانب مسئولان وزارت آموزش و پرورش فاجعه‌بار است. وزارتخانه‌ای که باید مانع از کالایی‌شدن آموزش شود، به نهادی تبدیل شده که همۀ سیاست‌هایش در راستای کالایی‌کردن آموزش است. 🔹بعد از انقلاب هم به‌تدریج فضایی ایجاد شد تا گروه‌های مذهبی درون قدرت و طبقات بالا خودشان را از بقیه جدا کنند و مدارس خاص خودشان را داشته باشند؛ اما این روند کالایی‌شدن با تجاری‌شدن آموزش هم همراه شد و در مدارس خصوصی متوقف نماند؛ بلکه انواعی از مناسبات بازارگرایانه به درون مدارس دولتی تعمیم داده شد و در دهه اخیر تحت عنوان الگوی اقتصادی آموزش در دستور کار قرار گرفت؛ اینکه مدرسه باید درآمدزایی کند و دستش به جیب خودش باشد؛ سیاست‌هایی نظیر خرید خدمات آموزشی، ایجاد مدارس چارتری یعنی خرید ظرفیت خالی مدارس خصوصی، واگذاری اداره مدارس دولتی به بخش خصوصی، و حالا هم کوپنی‌سازی مدارس در دستور کار دولت قرار گرفته است. 🔹کوپنی‌سازی مدارس صرفاً نوعی بازارسازی برای مدارس خصوصی است و هیچ رقابتی بین مدارس دولتی ایجاد نمی‌کند و اساساً خود این رقابتی‌کردن مدارس هم برگرفته از روایت بازارگرایانه و بنگاه‌داری است و مورد نقدهای جدی قرار دارد. کوپن‌ها سقفی دارند و هرکس مدرسه بهتری می‌خواهد، باید رقمی بالاتر از رقم کوپن از جیب بپردازد. یعنی رقم کوپن می‌شود مبنای ضعیف‌ترین نوع مدرسه‌ها و مدارس دولتی را هرچه فقیرانه‌تر می‌کند. کوپنی‌سازی مدرسه در اکثر کشورهایی که تجربه شده، پیامدهای منفی داشته است. 🔹در ایران هم ادعا این است که ما مدارس خصوصی یا غیرانتفاعی را تأسیس کردیم که یک رقابتی ایجاد شود تا مدارس دولتی هم خودشان را ارتقا دهند‌ اما چنین اتفاقی نیفتاده بلکه چون هدف صرفاً مالی بوده از یکسو به گسترش مدارس خصوصی غیراستاندارد و بی‌کیفیت و از سوی دیگر به کشاندن مناسبات بازاری به درون مدارس دولتی منجر شده؛ چیزی که تحت عنوان خصوصی‌سازی پنهان از آن یاد می‌شود که همگی در راستای تشدید کالایی‌سازی آموزش است. حالا می‌بینیم دولت به‌صورت هم‌زمان هم کوپنی‌سازی مدارس و هم افزایش سهم مدارس هیئت امنایی (که دولتی هستند اما با شهریه‌های کلان اداره می‌شوند) را در دستور کار قرار داده که هر دو تداوم یک سیاست غلط هستند. 🔹در تابستان اخیر همایشی دربارۀ عدالت آموزشی برگزار شد، یکی از وزرای پیشین آموزش و پرورش نکته قابل‌اعتنایی را گفت که کمتر به آن توجه شد. ایشان البته از منظر نقد می‌گفتند که ما در ایران شش، هفت نوع مدرسه داریم، منتهی مهم‌ترین دلیل این تنوع‌دادن‌ به مدرسه‌ها ایجاد جاذبه برای خانواده‌ها بوده که بتوان از آنها راحت‌تر پول گرفت. ایشان در تأیید این گزاره مثال جالبی هم زدند و گفتند در یکی از مناطق تهران نزدیک به ۳۰ درصد دانش‌آموزان مقطع ششم ابتدایی منطقه در مدرسۀ تیزهوشان ثبت‌نام شده‌اند؛ درحالی‌که استاندارد ثبت‌نام حدود ۳ درصد است و این میزان ثبت‌نام صرفاً با هدف دریافت شهریه انجام شده است ✍ رضا امیدی @Kolbe_Andishe_Farhang