💠مسئله #نانمایندگی
🔹پیشفرض میگیرند که جناح راست در دوره پسا دهه شصت یا دست کم در حال حاضر، «جبهه انقلاب» است و تنها مشکل این جاست که نیروهای انقلاب نتوانستند مردم را اقناع کنند که راه حل مسائل در داخل است، به همین دلیل مردم فریب غربگراها را خوردند و جبهه موسوم به انقلاب از رقیب، شکست گفتمانی خورد. پس بروید و بدوید از فرصتها کمال استفاده را ببریم برای تبلیغ گفتمان موسوم به انقلاب و برای گفتمان سازی و تکرار کلیاتی از قبیل آن که بیانیه گام دوم خوب است و برجام خسارت محض بود و غیره.
🔹وقتی مسئلهها را بیتبار و وارونه ببینیم؛ چه باید کردهامان هم این چنین واژگونه خواهد بود؛ این که به مجموعهای از پیر و جوانهایِ یک جناح سیاسی بگوییم جبهه انقلاب، خودِ این حرف آغاز مسئله است. جبههای که جز با مشارکت اندک، ۲۰ و چند درصدی یا کمی بیشتر، امکان و وقوعی برای پیروزی نداشته و ندارد؛ این جبهه/ الیت را چه به انقلاب همگانی در سال ۱۳۵۷؟
اگر از انقلابیگری سیاستزده کنونی فاصله بگیریم و این همه میان جامعه/انقلاب دیوار نکشیم، آنگاه میبینیم که چندین دهه است جامعه/انقلاب اساساً سازوکارهای نمایندگی خواستهای اجتماعی سیاسی خود را نداشته و ندارد، چه رسد به این که امکان رقابت انتخاباتی داشته باشد. نباید بگذاریم شکستهاشان را به نام جبهه انقلاب، چیزی که نیست، فاکتور کنند.
🔹به عنوان یک مثال، دعوای ۹۶ دعوای پاس کردنِ چکِ برجام بود و تشخیص مردم اشتباه نبود؛ چه کسی برای پاس کردن چک برجام، بهتر از همان کسی که چک را کشیده است؟! چرا یکسره از اشتباه مردم و لزوم اقناع آنها حرف زده میشود اما احتمال رویدادن کوچکترین اشتباهی در الیت را منتفی میدانند؟
🔹چه باید کرد؟
از قضا مسئله نه در سمت مردم، که در سمت الیت است. مسئله این نیست که باید مردم را اقناع کرده و به راهِ [جناح] راست هدایت کرد. مسئله این است که الیتهای موجود به دلیل آنکه ویژگیهای الیکارشیک پیدا کردهاند، جامعه/انقلاب را نمایندگی نمیکنند. الیتهای فربهی که روزاروز مناسبات اجتماعی و ساختاریِ بیشتری را از خود متأثر میکنند و جامعهای که روزاروز لاغرتر از قبل میشود. مسئله #نانمایندگی جامعه در میدان سیاست و سیاستگذاری است و راهحل هم این است که برای جامعه/انقلاب، سازوکارهای نمایندگی خواست هایش را به وجود بیاوریم.
🔹تصور میکنم جز این، الباقی کارها جملگی سیاستزدگی باشد و لابیبازی و پروپاگاندا و تکرار؛ تکرار یک سری حرفهای تکراری، به گمان این که تکرار همان گفتمانسازی است در حالی که کلیشهسازی است.
ای کاش پروسه/ پروژه ایجاد امکانهای نمایندگی جامعه/انقلاب، بر پروژه/عملیات گفتمان(کلیشه)سازی مفاهیم انقلاب پیشی بگیرد؛ قبل از آنکه تتمه معنای انقلاب مصرف شود.
✍مجتبی نامخواه
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠تناقضات برجام!
🎥 مناظره داغ بین روحانی، ظریف، صالحی، سیف، عراقچی و ولایتی درباره #برجام
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 آیا کسی حق اعتراض دارد؟!
۱۲ دیماه، «کانون انجمنهای صنفی کارگران پالایشگاههای گاز استان بوشهر» به عنوان بزرگترین تشکل رسمی کارگری کشور با ۱۴۰۰۰ عضو، نامهای به #استاندار_بوشهر مینویسد و از وی درخواست مجوز برای برگزاری تجمع صنفی مسالمتآمیز میکند.
علیرغم وعدهی استاندار بوشهر مبنی بر تعیین مکان برای اعتراضات، اعتنایی به درخواست کانون نمیشود تا نامه دوم و سوم هم زده شود. اما واکنش استاندار بوشهر همچنان سکوت است. در نهایت کارگران تصمیم میگیرند با صدور اطلاعیهای، زمان، مکان و مدت تجمع را اعلام کنند.
صدور اطلاعیه با واکنش شورای تأمین عسلویه مواجه میشود و پس از به نتیجه نرسیدن مذاکرات، در نهایت علیرضا میرغفاری رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران، شب قبل از تجمع بازداشت میشود که پس از پارهای گفتگوها و مذاکرات، عصر روز بعد بدون قید آزاد میشود. با این حال تا اطلاع ثانوی حضور وی در محل کار ممنوع است.
از طرف دیگر ۱۰ نفر از کارگران هم به اتهام شرکت در تجمع اول اسفند بازداشت میشوند.
این برخوردها در شرایطی است که این کانون در بحبوحهی اغتشاشات از تجمعات سیاسی برخی کارگران اعلام برائت کرده و در بیانیههای متعدد بر صنفی بودن تجمع خود تاکید کردهاند. حتی در آخرین اطلاعیه تاکید شده که صرفاً کارگرانی در تجمع شرکت کنند که شیفت کاری ندارند تا کار و تولید دچار وقفه نشود!
📎پ.ن:
#انجمن_صنفی_کارگران ساختاری است که بخشی از کارگران به آن اعتماد دارند. این ساختار میتواند پل ارتباطی بین حاکمیت و کارگران باشد برای روز مبادا؛ و شما دارید این پل ارتباطی را خراب میکنید! این یعنی حکمرانی بد!
تجمع کسانی که اینقدر دارند در چارچوب نظام کار میکنند را اگر نپذیرید، فضا برای اغتشاش باز میشود و این کار شما بازی با #امنیت ایران است.
#کارگران میخواهند نمایش دموکراسی بدهند؛ نمایش بدهند که درون #جمهوری_اسلامی کارگران میتوانند بیایند گفتگو کنند، حق خودشان را هم بگیرند، پس این نظام اصلاحپذیر است و دارد کار میکند.
همانطور که در اغتشاشات مقابل بیبیسی و ایراناینترنشنال و... ایستادیم، اینجا هم در کنار شما (انجمن صنفی کارگران) هستیم چرا که معتقدیم شما سربازان امنیت ملی ایران هستید. شما باعث میشوید که هم پالایشگاه عسلویه از کار باز نماند، هم مسیح علینژاد و bbc نتواند کاری کند و هم حق اولیه کارگران ضایع نشود.
در این قضیه فارغ از مطالبات، مسئلهی اصلی پایمال شدن فجیع #حق_اعتراض است.
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠سه جمهوری در یک جمهوری!
🔹وقتی میگوییم جمهوریت، دقیقا کجا را نشان می دهیم؟! تحقق کامل جمهوریت و مردمسالاری عیناً حضور مردم در چه ظرفیت های نظام است؟! صرفاً مشارکت انتخاباتی و حضور در راهپیمائی، کفایتِ جمهوریت می کند؟!
🔹برای پاسخ، باید به سه لایه جمهوری و رابطه آن سه باهم توجه کنید. هر لایه را تسامحاً یک جمهوری می نامم:
۱.جمهوری معروف
۲.جمهوری مغفول
۳.جمهوری مهجور
🔹می گویم جمهوری، چون در همه صندوق رای و انتخابات هست. دولتهای پنهان، لابی ها و... در آن ظرفیت ها منظور نیست؛ که اگر باشد قصه جدی تر هم میشود!
1⃣جمهوری معروف:
همان است که می شناسیم و با انتخابات عمومی شکل می گیرد: مجلس، دولت، خبرگان، شورای شهر و روستا و...
2⃣جمهوری مغفول:
انتخابات های کوچک تر در لایه میانی قدرت که تأثیر و تأثر جدی در جمهوری معروف دارد:
-اتاق بازرگانی معروف به پارلمان بخش خصوصی! با حداکثر ۲۰هزار واجد رای و ۵۰۰ منتخب!
-سازمان نظام پزشکی با حدود ۴۰۰هزار واجد رای
- سازمان نظام مهندسی با حدود ۵۰۰هزار واجد رای
- کانون وکلا
- اتاق اصناف
- فدراسیون های ورزشی
-و...
مشارکت رای دهندگان در برخی ۱۰درصدی هم میشود اما اختیارِ نهاد برآمده، چشم گیر است!
وقتی بازرگانیِ خارجی با سیاستهای اصل۴۴ از انحصار دولت درآمده و به بخش خصوصی داده میشود اتاق بازرگانی، واقعا پارلمان بخش خصوصی میشود! کارت بازرگانی بدون تایید او نمیشود! ۲۵۰بازرگان معرفی شده به قوه قضاییه که ۷میلیارد دلار ارز دولتی را پس نداده اند و ۷۰نفرش کارتن خوابند(!) یا وارد کردن ۷۰۰پورشه با کارت بازرگانی یک پیرزن در ظرفیت حول آن شکل می گیرد!
نظام پزشکی، حق اعطای مطب به پزشکان و تعیین تعرفه خدمات پزشکی در بخش خصوصی را واجد میشود. سهمیه کنکور پزشکی بین او و وزارت خانه بسته میشود! و می دانی اینها چه تاثیر شگرفی بر سبد خانواده و شغل جوانان ما دارد!
نزدیک به همین ها در بقیه ظرفیت های قدرت و حکمرانی جمهوری دوم هست!
3⃣جمهوری مهجور:
ظرفیت قانونی و برای حکمرانی دیگری است که لایه سوم جمهوری ماست؛ البته کاملا متروک و رها شده! از قضا واجدین شرایط آن در قبال قبلی ها باور نکردنی است! ۱۱تا۱۳میلیون کارگر! ۱۵میلیون دانش آموز! بیش از ۳میلیون دانشجو! و...
اصل۲۶ قانون اساسی اختیار انجمن های صنفی و انجمن های اسلامی به اینها داده و اینکه "هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد/ یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت".
در اصل۱۰۴ "به منظور تامین قسط اسلامی و همکاری در تهیه برنامه ها و ایجاد هماهنگی در پیشرفت امور" شوراهای کارگری و دهقانی و کارمندی و آموزشی و... تعبیه شده است!
تبصره۴ ماده۱۳۱ قانون کار، کارگران را فقط مجاز به شرکت در یکی از سه شورای کارگری موجود کرد! آنها هم نمیتوانند حقوق و دستمزد عقب افتاده را استیفاء کنند چه رسد به اثرگذاری در برنامه های واحد تولیدی! یا مطالبه۲۵٪ از اقتصاد کشور برای تعاونی های فراگیر(بند۱۵سال معطل مانده سیاستهای اصل۴۴!)
دستمزد کارگر مثلا در شورایی مرکب از نمایندگان شوراهای کارگری و به همان تعداد نماینده کارفرمایان و نماینده دولت، تعیین میشود. هرسال، دولت هم مایل به کارفرما رای می دهد تا افزایش حقوق کارگران موجب، اخراج آنها نشود! پس به اقل بسنده میشود!(مقایسه کنید به نحوه تعیین تعرفه پزشکی و مهندسی و...)!
🔹وقتی شوراهای این اصناف و نخبگان، جدی و اثر گذار نباشد؛ حضور دائمی این مردم(بیشترین درصدِ مردم) در حکمرانی جدی نخواهد بود. پارلمان همه آنها مثل پارلمان دانش آموزی، نمادین و تمرینی جلوه و عملا خالی از مشارکت میشود.
اگر پارلمانها و دولتهای بخش خصوصی یا لابی های آنها توانست پیشرانِ جمهوری معروف شود؛ می دانی چه میشود؟! مثلا درتعامل با مجلس شورای اسلامی مانع افزایش مالیات اصناف خود شوند(مثل ماجرای کارت خوان پزشکان)! یا موجب کاهش تعرفه گمرکی واردات خودروهای لوکس شوند! در اینصورت جمهوری معروف، روی طبقه متوسط رو به مرفه قرار میگیرد و بنام جمهوری اسلامی به مرور به یک دمکراسی لیبرال تنزّل می کند. کانون های ثروت پیرامون آن لایه هم قدرت سازی می کند و جمهوری اول را شکل می دهد!
مردمسالاری بدون تحقق جدی لایه سوم و اثرپذیری جمهوری معروف از آن، واقعی نخواهد بود؛ و در بهترین صورت یک جمهوری نخبگان(نخبگان ثروت، مدیریت، علم، دین) خواهد بود همان که امام نگران بود نشود:"یعنی در امور سیاسی در ایران ۵۰۰نفر دخالت کنند، باقی شان بروند سراغ کارشان...اگر ملت نظارت نکنند در امور مجلس و همه چیز، اگر کنار بروند، بسپارند دست اینها و بروند مشغول کارهایشان بشوند، ممکن است یک وقت به تباهی بکشد"(اینرا درباره نخبگان دینی می فرمود. تئوری ای که سیاست را حق مجتهدین می خواند)!
✍حجت الاسلام محسن قنبریان
#بازگشت_به_مردم
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠«سلسلهجبال» حکمرانی در ایران
بخش اول
🔹چرا وعدههای مسئولان در دولتهای گوناگون محقق نمیشود؟ چون سلسله جبالی از اهرام قدرت در کشور وجود دارد و نظام اداری در درههای آن گرفتار است. بسیاری از مدیران تازهکار خود را در رأس یکی از دهها قله حکمرانی میبینند و تصور میکنند که خود بهتنهایی تک قله حکمرانی را فتح کردهاند؛ درحالیکه قلههای حکمرانی پرشمارند. حکمرانی، شمار گستردهای از قدرتهای موجود در یک جامعه است و به دستگاههای رسمی حکومتی محدود نمیشود. به صورت سنتی این باور وجود دارد که حکمرانی عبارت است از حکمی که توسط حکومت و گروههای ذینفوذ رانده میشود. یکی از نظریههای مشهور علوم سیاسی این است که سیاستهای عمومی را حاصل مثلث آهنینی متشکل از «دستگاه اجرائی، دستگاه تقنینی و گروههای ذینفوذ» میداند؛ یعنی سیاستها از اتحاد این سه استخراج میشود. زمانه متحول شده است و دیگر چنین نیست. ما با «یک» مثلث آهنین مواجه نیستیم؛ بلکه با «مثلثهای آهنینِ» بسیار و هرمهای گوناگونی از قدرت مواجهیم که میتوان از آن به «سلسله جبالی» از حکمرانی و قدرت یاد کرد. در ایران و بسیاری دیگر از کشورها، انقلاب دیجیتال این پدیده را تشدید کرده، پیچیدهتر شده و هرمهای چندگانه قدرت در حکمرانی گسترش بیشتری یافته است؛ اما گونههای متکثر قدرت یا به تعبیر این مقاله «سلسله جبالی» از هرمهای قدرت چیست؟ مصادیقی از آن را برشماریم:
1⃣یکی از و تنها یکی از اهرام قدرت عبارت است از همین هرم مشهور دستگاه حاکمیتی و تشکیلات آن؛ که حکم میرانند، رسما دستور میدهند و در نگاه عامه مسئول «همه» چیزند؛ اما هرمهای قدرت مستقل دیگری نیز وجود دارند که پرشمارند. مثلا:
2⃣در امور مربوط به دارو، صاحبان شرکتهای تولیدی و تجاری، اعم از خصوصی و خصولتی، هرم قدرتی ساخته و پرداختهاند که خارج از هرم رسمی حکومتی اعمال قدرت میکند. اینکه برخی خادم و برخی خائناند، موضوع بحث ما نیست. ما از امر واقع سخن میگوییم. این هرم، بسیار بلندمرتبهتر و قدرتمندتر از هرم رسمی است. در درون هر هرم گروههای ذینفوذ سلسله مراتب دارند و در گذر زمان تقسیم کار حرفهای کردهاند. تولید و تجارت دارو، تجهیزات پزشکی، واکسن و... در دست آنان است. قدرت «سازمان غذا و دارو» و هرم قدرت رسمی نظام سلامت کشور در برابر آنان ضعیف است. وعدههای مسئولان دولتی باید با قدرت آنان تراز شود و این نکتهای است که فارغ از اینکه مسئولان را فاسد بدانیم یا ندانیم، درخور توجه است. برخی از مسئولان سابق دارویی کشور از هرم رسمی به هرم غیررسمی پیوستهاند که بسیار «شیرین» است و صاحب ثروتهای هنگفتی شدهاند؛ نامآشنا هستند و پرنفوذ. اگر کسی با آنان درافتد، با او بهسختی «برخورد» میکنند.
3⃣در امور واردات و تولید نهادههای دام و صنعت طیور مجموعهای از بازیگران نقش دارند که با دستگاههای دولتی همپوشانی دارند. دولت با ظرفیت مشخصی میتواند اعمال حکمرانی کند و دائما تنظیمگری دولت در کشوقوس است. به یک نمونه از هرم قدرت مؤثر در نهادههای طیور کشور اشاره میکنم که ترکیبی از بخش خصوصی و دولت است. در رأس این هرم کسانی وجود دارند که تأمین مالی را برعهده دارند. این گروه را میتوان تأمینکننده مالی (یا به قول خودشان فایننسر) نامید. البته برخی دیگر اینان را «واسطه» یا «دلال» مینامند. هر اسمی که داشته باشند، مهم این است که اینان در رأس هرم و کاملا غیررسمیاند.
در لایه پایینتر این هرم دستگاههای دولتیاند که مستقیم یا غیرمستقیم درگیرودار این موضوعاند؛ از وزارت کشاورزی و بازرگانی تا گمرک و... . در لایه بعدی مرغدار و در پایینترین لایه، تولیدکننده داخلی نهادهها. به این آخری توجه کنید؛ تولیدکننده نهادهها ضعیفترین لایه در هرم قدرت است. لایه دوم یعنی دستگاههای دولتی در عمل قدرت کمتری از اولی دارد؛ چون سیاستهایش برای تنظیم بازار نهادهها و خوراک مرغ همواره با شکست مواجه میشود. اینجا جای آن نیست که وارد تفصیل شوم. تنها به این اشاره میکنم که مرغدار به دلیل تأخیر در پرداخت وجهی که برای او تعیین شده و به دلیل عدم تمکن مالی ناچار از فروش حواله خود به «فایننسر» یا «دلال» است. بنابراین، این دلال است که همه چیز را تعیین میکند و قدرت اصلی از آنِ اوست. این تودرتویی نهچندان پیچیده سبب میشود که وعدهها برای تنظیم بازار مرغ و کاهش قیمت محقق نشود به یک دلیل ساده؛ دولت بیقدرت است، همین. مستقل از قضاوت درباره درست یا غلطبودن تصمیمات دولتی، کشتار جوجههای یکروزه که از طرف بخش خصوصی اتفاق میافتد، عملا «هل من مبارز» طلبیدن از سوی این بخش است؛ برای فشار بر دولت تا تصمیمات خود را اصلاح کند.
✍کیومرث اشتریان
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠«سلسلهجبال» حکمرانی در ایران
بخش دوم
4⃣ در امور مربوط به کسبوکارهای مرتبط با فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز کارشناسی بخش دولتی نحیف و ضعیف است و از دانش اندکی برخوردار است؛ بنابراین استقلال بخش غیردولتی بیشتر است. هرم قدرت بخش خصوصی، به دلایل فنی و نه ضرورتا رانتی، بسیار بلندتر از هرم رسمی است. ازاینرو دولت یا مانعتراشی میکند یا به دلیل عدم درک روشن، رهاسازی میکند. مثلا در برخورد با رمزارزها، فینتکها، کسبوکارهای حملونقل عمومی، اپلیکیشنهای مشاوره سلامت و دهها مورد دیگر دولت در نهایت به تنظیمگری پسینی روی آورد. به بیان دیگر این هرم با قدرتی فراتر از قدرت رسمی به حیات خود ادامه میدهد. در برخی موارد هرمهای چندگانه فاجعه است و در برخی دیگر ضرورتا منفی نیست. بسته به مورد میتوان قضاوت را تغییر داد و درباره صلاح و فساد آن نظر داد؛ اما نکته مهم این است که بدانیم و آگاه باشیم که «سلسله جبالی» از هرمهای گوناگون قدرت در کشور ایجاد شده است که دولت و حکومت تنها یکی از آن «جبال» است؛ این، واقعیت امروز جامعه ما و جهان است. در ایران البته این تکثر هرمها در درون خود حاکمیت هم وجود دارد که پیشتر با عنوان «سوءمصرف» نهادی به آن پرداختهام.
🔹چه نتیجهای میگیریم؟ چرا وعدهها محقق نمیشوند؟ چرا دولتها موفق نمیشوند؟
چون آنان، بر فرض که صادق و خوشنیت باشند، تنها بر گوشهای از این سلسله جبال اشراف و اقتدار دارند. دیگر خبری از مثلث آهنین نیست؛ بلکه مثلثهای آهنینی از قدرت و منفعت است که «نظام» سیاستگذاری عمومی را در خود فراگرفته است. این واقعیت، پیچیدگی خارقالعاده اداره امور عمومی را بهویژه در ایران نشان میدهد. آگاهی و خودآگاهی نسبت به این وضعیت یکی از ضرورتهای حکمرانی و دولتمردی در ایران است و سبب میشود که وعدههای مقامات با احتیاط فراوان دنبال شود؛ چراکه عملا و در بهترین حالت، چیزی بیش از آرزوهای خوب و خیالات واهی نیست.
✍کیومرث اشتریان
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠درباره وضعیت دینداری مردم، قبل و بعد از انقلاب
بخش اول
۱. اساسا مقایسه دینداری مردم در این زمان با دوره پهلوی غیر فنی و غلط است.
محمدرضا پهلوی با دینداری مخالف نبود، بلکه خود اظهار دینداری میکرد. او از دین فردی حمایت میکرد و آنچه با آن میجنگید، ورود دین به عرصه اجتماعی و سیاسی بود. این در حالی بود که جامعه جهانی نیز هنوز دچار ابتذال امروزین خود نشده بود و آنگونه که امروز، استکبار جهانی تمام سلولهای دینداری چه فردی و چه اجتماعی را در سراسر دنیا هدف قرار داده، در آن روزگار چنین ستیزی نداشت.
۲. در زمان شاه، مردم در انتخاب بین اسلام فردی و اجتماعی مخیر بودند، اما امروز دستگاههای تبلیغاتی جهانی مردم را در دو راهی دینداری و بیدینی قرار دادهاند و روشهای بیدینی را به اشکال مختلف ارائه میکنند.
۳. گرچه در آندوره نیز، رسانههایی برای ترویج فساد وجود داشت، اما تعصبهای خانوادگی مردم ایران که دین را نیز به شکل سنتیاش دارا بود، از چنین رسانههایی پرهیز داشت، به علاوه که خیلی از مردم از تمکن مالی لازم برای بهرهمندی از این امکانات برخوردار نبودند. اما امروز، موج گستردهای از اشاعه بیدینی و هجمه به مقدسات و ترویج فساد، با حمایت مالی عجیب و غریب استکبار جهانی، از طریق صدها شبکه ماهوارهای و هزاران صفحه در شبکههای اجتماعی ترویج میشود و تقریبا هیچ خانواده و فردی نیست که در معرض این طوفان نباشد.
۴. در دوره پهلوی دوم، جهان تازه به انقلاب جنسی قدم گذاشته بود تا به پندار خود، برای زنان آزادی به ارمغان آورد. اما وضعیت دنیای غرب در روزگار ما بهگونهای شده که به سوی همجنسگرایی میتازد. از اینرو آثار مخرب این رویکرد جهانی در ایران نیز اثرگذار است.
۵. در آن دوره پدیدهای به نام اسلامهراسی، در شمایل امروزینش متولد نشده بود. گرچه شاه، روحانیت را ارتجاع سیاه مینامید، اما رسانههای حکومتی به ترویج وعاظ و روحانیون حامی پهلوی که تنها مناسک فردی را ترویج میکردند میپرداخت و محمدرضا پهلوی نیز برای مرجعیت نجف پیام تسلیت میفرستاد.
۶. اگر در این روزگار شاهد کاهش حدودا ۵ تا ۱۰ درصدی التزام به مناسک فردی هستیم، این امر در برابر حرکت شتابنده جامعه جهانی به سوی ناباوری به خدا و معنویت بسیار ناچیز است. آن هم با همه ستیزی که رسانههای وابسته به جبهه استکبار با دینداری دارند و به آن اشاره شد.
۷. از سوی دیگر، با وقوع انقلاب اسلامی، مناسک اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشت و گستره خود را از محله و شهر و کشور، به عرصه بینالمللی کشاند و به ستیز با موج جهانی بیدینی پرداخت. تاریخ ایران اسلامی تا این اندازه توجه به عبادتهای اجتماعی را به خود ندیده است و حتی در دوره پهلوی که منصب امامت جمعه مورد حمایت دربار بود، در همین شهر تهران نماز جمعه برگزار نمیشد. چه رسد به اعتکاف و احیاء ماه رمضان و پیادهروی اربعین و... که وضعیت امروزین آن نیاز به توصیف ندارد.
۸. بسیاری از قضاوتهای ناصحیح ما ناشی از بیاطلاعی از تاریخ است. تاریخ گواه است که مساجد در دوره پهلوی جای نوجوان و جوان نبود و پیوندی میام این قشر با روحانیت و مسجد وجود نداشت. از اینرو با شروع نهضت، در تهران تنها سه چهار مسجد و هیئت بود که پذیرای نوجوانان شد و سر و صدا و البته حساسیت سیاسی در پی داشت. این را مقایسه کنیم با رشد حضور نوجوانان و جوانان در اعتکافهای امروز و هیئات مذهبی، و شکلگیری جریان سرودهای آیینی توسط کودکان و نوجوانان، با وجود دستهای پیدا و پنهان برای دور ساختن این نسل از ارزشها.
✍حمید سبحانی صدر
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠درباره وضعیت دینداری مردم، قبل و بعد از انقلاب
بخش دوم
۹. بر همه اینها بیفزایید:
دینداری در دوره پهلوی، امری سنتی و سطحی بود و این امر جای انکار ندارد. چنین بود که با شروع نهضت، روحانیون در خط امام با هدف تعمیق دینداری مردم، بر رسانه منبر تأکید ورزیدند و مطالب بنیادین دینی توسط شخصیتهایی چون آیتالله مطهری و آیتالله خامنهای و دیگر شاگردان امام مطرح شد. این چنین بود که فضاهایی چون حسینیه ارشاد شاخص شد و حتی سخنرانیهای دکتر شریعتی مورد استقبال قرار گرفت. با وقوع انقلاب اسلامی، و به ویژه در این زمان، عمق باورهای اعتقادی جمعیت متدین کشور به هیچ وجه قابل مقایسه با دورههای گذشته نیست و این را باید از دستاوردهای انقلاب اسلامی دانست.
۱۰. به علاوه آنکه رابطه جامعه ایمانی با روحانیت که یک روز در مقیاس فردی تعریف میشد، امروز بر مدار حقیقتی با عنوان ولایت شکل گرفته که این نیز از دستاوردهای بیبدیل انقلاب اسلامی است. دینداری فردی در دوره پهلوی به دینداری اجتماعی در دوران نهضت امام تبدیل شد و اکنون گامی به بلندی تمدن اسلامی برداشته است.۱۱. در دوره پهلوی آموزش دینداری وجود نداشت و عموم مردم تنها بر باورهای دینی موروثی خود تکیه داشتند و برخلاف تصور رایج، رابطه چندانی با جامعه روحانیت برای اخذ دینداری نداشتند، به جز جمع کوچکی از مردم متدین. در زمان پهلوی، روحانیت به طور کلی مطرود و حتی منفور بود، جز تعداد انگشت شماری از علما، آن هم در مناطق و محلاتی خاص، و این قاعده شامل حال تمامی حوزه و روحانیت نمیشد.
۱۲. در همین راستا توجه به این نکته حائز اهمیت است که یکی از دلایل اینکه حوزه علمیه در دوره پهلوی مجتهد پرور بود آن است که روحانیت هیچگونه مشغلهای جز تحصیل علم در کنج حجرهها و مدارس علمیه نداشت و اتفاقا زمینه برای ورود طلاب به عرصه تبلیغ و وعظ، آنگونه که بعد از انقلاب پدیدار شد وجود نداشت. از اینرو طلاب ممحض در تحصیل میشدند. پس از پیروزی انقلاب، باز شدن فضای تبلیغ در جایجای کشور، طلاب مستعد امر تبلیغ را از میانه راه تحصیل و پیش از احراز اجتهاد به سوی تبلیغ برد و به این ترتیب نسبت به جمعیت ورودی حوزهها، از تعداد مجتهدین کاسته شد. این را صرفا مذمتی برای حوزه و روحانیت نپنداریم، بلکه این امر نشان دهنده روی آوردن جامعه به کسب تعالیم دینی پس از پیروزی انقلاب است که البته حوزه و روحانیت در این زمینه کارنامه خوبی دارد؛ هرچند نباید موازنه تبلیغ و تحصیل اجتهاد بهم بخورد.
۱۳. بر اساس تمام آنچه ذکر شد و آنچه دیگر مجال بیانش نیست، انقلاب اسلامی در امر دینداری کارنامه درخشانی دارد و توانسته است در برابر هجمههای بیدینی غرب که احدی از آن مصون نیست، مقاومت شگرفی از خود نشان دهد و این با وجود کمکاریهای برخی مسئولین کشور است که میتواند بر عمق فاجعه بیفزاید.
۱۴. در پایان، از این مسأله غفلت نکنیم که بخشی از حوزه و روحانیت در حرکتی که با انقلاب اسلامی آغاز شد، و دگرگونیهای اجتماعی و شیوههای ارتباطی پدید آمده، در کمیت و کیفیت، آرایشی متناسب اتخاذ نکرد و اگر در پایشهای صورت گرفته شاهد افزایش آمار جدایی مردم از روحانیت هستیم، باید برای درمان آن چارهای عاجل اندیشید.
✍حمید سبحانی صدر
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مناسک گرایی و خطای نواندیشان
معمولا با فرارسیدن موسم مناسک مذهبی، مانند ماه محرم، پاره ای از کشمکش فکری و فرهنگی میان مناسک گرایان و نو اندیشان دینی داغتر می شود و نو اندیشان در نقد ظاهر گرایی دست به قلم می شوند که کجایید که جامعه از شاخصه ها واهداف دین فاصله گرفت و پوسته دین جای هسته آن را نیز گرفت و... مناسک گرایان نیز طبق معمول بر نواندیشان می تازند و آنها را به بی دینی و لا ابالی گری متهم می کنند. این دوگروه در واقع در تعیین معیار ها و شاخصه های دینداری با یکدیگر اختلاف مبنایی دارند و بدون توجه به این مبانی نمی توان در این خصوص به گفتگو نشست.
برخی از پژوهشگران نو اندیش با تکیه بر منابع اصلی دین، جدول هایی را از شاخصه های دینداری ترسیم کرده و مناسک و ظواهر را در مراتب پایین تر آن جای داده اند. ولی مناسک گرایان اگر جدولی هم داشته باشند سهم مناسک را بر راس آن قرار می دهند و کارکر دین را بیشتر در در بیرون و پوسته افراد انسانی جستجو می کنند و تنها کسانی را دیندار راستین می شناسند که در زیر پرچم دین قرار گیرند و در "یونیفرم" ویژه ای در آیند.
نو اندیشان معمولا بهبود رفتار انسان ها، و ارتقاء معنویت و اخلاق و فرهنگ آنها را از دینداران انتظار دارند و بر این باورند که اگر مناسک دینی نتواند شاخصه های مهم دینداری را مانند خداشناسی، مبارزه با نفس، امانتداری، راستگویی، ویا شاخصه های عقیدتی"شیعه بودن" مانند عدالت ورزی و عقلگرایی را تقویت کند هیچ ارزشی ندارد.
نکته مهم این است که برخی از نو اندیشان دچار نوعی"توهم وحدت" هستند و گمان می کنند با مناسک گرایان در مبانی و شاخصه های دینداری موافقند و تنها در روش و روحیه و سلیقه با آنها اختلاف دارند در حالی که اینگونه نیست و بسیاری از مناسک گرایان اساساً میوه دین ومذهب را در همین برجسته سازی مناسک و مانورها خلاصه کرده اند و تظاهر و اختلاف را عامل هویت ساز برای شیعه تلقی می کنند و از همین رو است که هرسال شدیدتر از قبل برطبل توسعه ی بی رویه مناسک می کوبند.
آرمان وآرزوی مناسک گرایان از همان روزهای نخست انقلاب نیز در همین حد و اندازه بوده و منظورشان از حاکمیت اسلام، غربت زدایی از این مناسک است و طبیعی است که از روند مناسک آفرینی سال های اخیر بسیار خرسند باشند و اهداف انقلاب و مذهب را با این مناسک تحق یافته بدانند. آنها منحرف نشده اند و طبق برنامه های خود پیش می روند بلکه این نو اندیشان هستند که تاکنون نسبت به مناسک گرایان گمان دیگری داشتند.
✍سید زین العابدین صفوی
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠روحانیت مسئول دینداری مردم!
🎥رهبر انقلاب، ۱۵سال پیش: ۲۰_۳۰سال آینده، دنیایی بدون هیچ شباهت با امروز در امکان اثر گذاری و تسخیر دلها خواهد بود!
🔹سؤال اساسی:
دهه اخیر فضای مجازی، "جهان اجتماعیِ جدیدی" ساخته یا صرفا مضامین ناپسندی را با پلتفرم های بیگانه منتشر می کند؟!
🔹جهان اجتماعی، به نوعی "افکار عمومی مشترک" و "آستانه شوق و تحریک مشترک" است.
فیلتر فلان پلتفرم و نگهداشت ایتا و روبیکا و... الزاما مسئولین دینداری مردم(روحانیت) را مثل جهان اجتماعی پیشا مجازی، #گروه_مرجع نمی کند! در همین پلتفرم های داخلی هم از کانال های سرگرمی و زرد عقب می مانند!
🔹روحانیت در فضای مجازی "غایب" نیست اما دچار "#غیبت" است! "ظهور دینداری در فضای مجازی" شرط در آمدن از "این غیبت" است!
و #ظهور دینداریِ مجازی چیزی بیشتر از #حضورِ روحانیتِ مجازی و تولید محتوا و لشکر سایبری و فیلترینگ می خواهد؛ تصرفاتی ایمانی(نه فقط قضایی) در "تکنولوژی مجازی" و "بعثتی متناسب" با آن جهان اجتماعی -هردو باهم- می خواهد!
بسیاری از ما عادت کرده ایم مسأله ها را ساده کنیم تا حل کنیم!
✍محسن قنبریان
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل تضعیف دینداری در دهه های اخیر
قسمت اول
این روزها شواهد روشنی از تضعیف دینداری از جهان متعدد دیده میشود که قابل کتمان نیست. از بی حجابی آشکار و روزه خواری پنهان که بگذریم، تغییر در اقشار فرهنگی مرجع، گسترش محتواهای رسانه ای غیردینی و نظایر آن هم مشهود است. البته این به معنای نفی وجوه تقویت شده دینداری نظیر بعد مناسکی و آیینی هم نیست. یعنی نمی توان گفت یک پدیده پیچیده نظیر دینداری همزمان از همه جهات تضعیف شده.
این نوشته با این مقدمه می کوشد تا این وضعیت را تحلیل کند و فرضیات اصلی آن را برشمارد:
۱- فرضیه سکولاریزاسیون: این فرضیه کلاسیک جامعه شناختی مدعی است دینداری در جریان گذار به مدرنیته در همه جوامع کم و بیش تضعیف میشود و علت آن است که نهادهای مقوم دینداری و انتقال ارزشهای فرهنگی نظیر خانواده در فرایند مدرنیزاسیون تدریجا ضعیف شده و کارکردشان را از دست می دهند و نهادهای مدرن نظیر مدرسه و دانشگاه و رسانه ارزش های جهان جدید را توسعه می دهد. البته مخالفان این فرضیه که قایل به دی سکولاریزاسیون هستند این تصور را ساده انگارانه می دانند و با ارایه مستندات و شواهد جوامعی را ذکر میکنند که گونه های جدیدی از دینداری در آن رونق گرفته. به هر حال این موضوع یک جدال جامعه شناختی است که از پیتر برگر تا اولیویه روآ در موردش قلم زده اند و در ایران هم دغدغه جامعه شناسی دین بوده است.
۲- فرضیه ناسازی نهاد دین و دولت در ایران: برخلاف فرضیه اول که ادعای جهانشمولی دارد این فرضیه بر شرایط خاص ایران تمرکز کرده است. از منظر این فرضیه نهاد دولت در ایران دچار مشکلات تاریخی نظیر فساد و ناکارآمدی است و زمانی که نهاد دین مدعی دولت می شود و مقامات روحانی مسیولیت آن را میپذیرند تدریجا این آسیب به نهاد دین سرایت می کند. این فرضیه عمدتا توسط جبهه مشارکت در دهه ۸۰ صورتبندی شد و تجویزش تفکیک نهاد دین و دولت برای حفظ تقدس و سلامت نهاد دین بوده است. در مقابل، برخی مخالفان این فرضیه درآمیزی نهاد دین و دولت در ایران را کاملا امری تاریخی می دانند و جدایی این دو در دوره پهلوی را بدعت تاریخی برمی شمارند. برخی دیگر نیز، طرح دولت دینی شیعی مبتنی بر ولایت فقیه را ابتکار امام خمینی می دانند و می گویند اگر این امر رخ نداده بود ، وضع بسی بدتر شده بود و نهاد دولت مدرن ، بشدت دین را تضعیف کرده بود.
۳- فرضیه دیگر پیگیری طرح توسعه غربی در دولت جمهوری اسلامی را عامل اصلی مشکل بر می شمارد. به این معنا که علی رغم وقوع انقلاب اسلامی، نرم افزار دولت همچنان همان ایده های غربی باقی ماند و سازمان برنامه با قوت آن را پیش برد و دولت به توصیه های مجامع جهانی از اجماع واشنگتن تا طرح ۲۰۳۰ بیش از فرمایشات رهبران انقلاب پایبند بوده است. کتاب اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی تا حدی این وضعیت را از زبان تدوینگران و مجریان برنامه توسعه در جمهوری اسلامی توضیح می دهد. این فرضیه از جهاتی با فرضیه اول اشتراک دارد که فرایند مدرنیزاسیون رایج را در جهت سکولاریزاسیون می داند اما برخلاف آن قابل به ضرورت مدرنیزاسیون نبوده و میگوید باید نسخه بومی پیشرفت تدوین و اجرا گردد که مبتنی بر مبانی دینی باشد. شاید بتوان سند نقشه مهندسی فرهنگی را تا حدی تحقق این انتظار برشمرد گرچه در اجرا عملا دستاوردی حاصل نشده.
۴- فرضیه فساد مقامات به اسم دین: این فرضیه که از سوی طرفداران عدالتخواه و ارزشی نظام جمهوری اسلامی مطرح میشود عامل دین گریزی مردم را بی تقوایی و فساد مقامات ارشد می داند. این فرضیه مشابه فرضیه دوم قایل به چالش ناسازواری دین و دولت در دهه های اخیر است اما برخلاف آن، این ناسازگاری را ضرورت تاریخی نمی داند بلکه ناشی از بی کفایتی ، جهالت و خیانت مقامات در اجرای حکومت علوی و قانون اساسی و فرمایشات رهبران انقلاب می بیند.
۵- فرضیه تهاجم فرهنگی: این فرضیه چالش های دینداری را امری اساسا داخلی بلکه ناشی از تاثیرات فرهنگی اقدامات دشمن از جمله برنامه های ماهواره ای و رسانه های اجتماعی می داند. از منظر اصحاب این فرضیه هرچه میزان ارتباط ایران با غرب کاهش یابد و رسانه ها مسدود شود از تهاجم فرهنگی جلوگیری میشود و دینداری مردم کما فی السابق محفوظ می ماند. برخی مخالفان این فرضیه نظیر سید مرتضی آوینی آن را بشدت تدافعی و در تعارض با روح انقلاب اسلامی می دانند و مخالفان نوگرا نیز آن را در تعارض با الزامات زندگی مدرن برمی شمارند. گرچه کتمان اصل تاثیر هدفمند رسانه های بیگانه بر فرهنگ بومی ناممکن است و کاپیتالیسم از این ابزار به مثابه ارتش های سده نوزدهمی برای گشایش بازار کشورها و تضعیف مقاومت های محلی بهره میگیرد، با این حال فقدان طرح جایگزین ضعف این رویکرد تدافعی است.
✍سیدآرش وکیلیان
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل تضعیف دینداری در دهه های اخیر
قسمت دوم
۶- ناکارآمدی و عقب ماندگی نهاد دین در مواجهه با چالش های زمان نوین: این فرضیه در مبانی تا حدی با داروینیسم اجتماعی قرابت دارد و از سویی دوران مدرن جهان را واجد خصایصی می داند که دینداری با شیوه سابق در آن ناممکن است. در نتیجه در مذاهبی نظیر مسیحیت کاتولیک که کلیسا در نوسازی خود متناسب با نیاز این جهان ضعیف بوده ، از دینداری مردم کاسته شده یا آنکه تغییر مذهب داده اند در مقابل در مواردی مثل مسیحیت پروتستان اونجلیکال که روزامدسازی مذهبی رخ داده، اتفاقا موفقیت در جذب باورمندان هم زیاد بوده است. از این منظر طی سی سال اخیر، برخلاف چند دهه پیش از آن نهاد دینی شیعه نتوانسته خود را روزامد کند و هنوز مهمترین فرآورده مذهبی آن رساله های عملیه عهد قجر است.
۷- فرضیه سوپرمارکتی شدن دین یا هویت چهل تکه: این فرضیه هویت انسان سده بیست و یکم را نامنسجم می داند و معتقد است در مدرنیته سیال ، انسان ها عناصر معرفتی و رفتاری مختلف را حسب شرایط گزینش میکنند. مثلا برخی باورها را از دین میگیرند و با باورهای جهان مدرن جمع میکنند و آیین ها را نیز از مکاتب مختلف اخذ میکنند. از این منظر انتظار راست کیشی به شیوه گذشته مغایر با واقعیت عینی زندگی بشر امروز است.
۸- فرضیه فتنه: این فرضیه می گوید که خداوند نمی خواهد دینداری امری بدون چالش باشد و طبق نص قرآن مکرراً مردم مورد آزمون قرار میگیرند تا میزان خلوص و تعهد آنها مشخص گردد. اگر گناهانی بزرگ مرتکب شده باشند یا نتوانند از این آزمونها سربلند درآیند خداوند نعمت دینداری را از آنها میگیرد. از این منظر برخی مظالم و مفاسد بزرگ و عینی در جامعه و بخصوص نهادهای قدرت و ثروت در ایران وجود دارد که در مکافات آن توفیق دیندارانه راست کیشانه و خالصانه از مردم سلب شده است.
۹- فرضیه طرح انتظارات فراتر از ظرفیت دین: برخی طرفداران نگرش سنتی به دین و مخالفان رویکرد ایدیولوژیک معاصر میگویند که انتظارات مطرح شده در بدو تأسیس جمهوری اسلامی نظیر «هم دین دهد هم دنیا به ما» فراتر از ظرفیت تاریخی و طبیعی دین بوده است و این انتظار که هم دستاوردهای تمتع دنیوی مدرن و هم دستاوردهای معنویت دینی با هم محقق شود یک التقاط نظری است که تدریجا یا منجر به اختلال عملی می شود و اموری غیردینی با توجیه دینی رواج می یابد و یا منجر به ناامیدی مردم از دین در نتیجه ناتوانی در حل مشکلات دنیوی شان میشود. در نتیجه سرکنگبین ، صفرا می فزاید و جمهوری اسلامی که قرار بود عامل رونق دینداری آن شود، ناخواسته اسباب کم رونقی اش می شود.
۱۰- فرضیه ابطال تجربی آموزه های دینی و بی نیازی به امداد الهی: این گزاره که مبتنی بر ابطال گرایی است آموزه های دینی نظیر خلقت و معاد را اسطوره هایی می داند که ناسازگار با علم تجربی بشر است و در نتیجه توسعه علم تجربی تدریجا این آموزه ها ابطال میشود و با توسعه فناوری ها نیاز انسان به خدای رخنه پوش مرتفع می شود در نتیجه انسان مدرن در همه جا از جمله ایران نیاز اعتماد بسیار کمتری به آموزه های دینی و نیاز بسیار کمتری به امداد های الهی دارد و این سبب تضعیف دینداری میشود.
✍سیدآرش وکیلیان
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang