eitaa logo
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
2.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
560 ویدیو
0 فایل
❤️ ﷽ ❤️ شخصیت های رمان آیلا و اریا
مشاهده در ایتا
دانلود
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
#رمان_آنلاین #دانشجو_شیطون_من #p297 اینبار مامان و بابام با هم اومدن و باز بهمون تبریک گفتن و ارز
با هم رفتیم وسط، دستمو دور گردن مهراد حلقه کردم و اونم دستشو دور کمرم انداخت. اروم اروم با ریتم اهنگ تکون میخوردیم و مهراد همراه اهنگ تکرار میکرد و برام میخوند. خوشبختی دقیقا همینجا بود. همین امشب که شب ما بود. شب من و مهراد. کم کم بقیه هم اومدن دورمون حلقه زدن و شروع به رق...s کردن. هانی هم با بردیا اومده بود. سرمو رو شونه مهراد گذاشتم و یاد روزی افتادم که میخواستم به مهراد درباره بردیا بگم. * تو بغل مهراد دراز کشیده بودم که بلند شدم و نشستم رو تخت و گفتم: مهراد؟ _هوم چرا پاشدی بیا تو بغلم ببینم دستشو گرفتم و گفتم: تو هم بشین میخوام باهات حرف بزنم تو بگو من همینجور که دراز کشیدم قشنگ گوش میدم مطمئنی؟! اره بگو خوب چیزه راستش هانی رو یادته اره بابا همون دوست صمیمیت اوهوم خوب راستش اون با یکی دوست شده یعنی قصدشون جدیه میخوان ازدواج کنن خوب به سلامتی خوشبخت بشن اینکه خوبه باید خوشحال باشی. آره خوب خوشحالم شریک زندگیشو پیدا کرده ولی یه چیزی هست که میخوام بهت بگم مشکوک گفت: