eitaa logo
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
2.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
556 ویدیو
0 فایل
❤️ ﷽ ❤️ شخصیت های رمان آیلا و اریا
مشاهده در ایتا
دانلود
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
#رمان_آنلاین #دانشجوی_شیطون_من #part284 از لفظ عروسم عین چی نیشم باز شده بود. هانی محکم بغلم ک
کنجکاو تماسو وصل کردم، _وای هانی کجایی خانمم کجایی عشق من کجایی نفس من کجایی لبخندی از این عشق باراد به هانی زدم و خوشحال بودم که واقعا دوسش داره و به حرفش عمل کرده مردی که هر روز عاشقانه عشقشو صدا بزنه حتما حس خوشبخت بودن رو به یه زن القا میکنه -سلام هانی مشغول پرو لباس هست کارش تموم شد میگم که زنگ زدی. _اها تو...تو شبنمی دیگه! همون خواهری که همیشه ازش میگه. -ممنون که به قولت عمل کردی و هانی رو خوشبخت کردی. _وظیفمه، وظیفه ابدیم -خداحافظ _خداحافظ هانی کلی لباس پرو کرد و بالاخره از یکی خیلی خوشش اومد. موقعی که میخواستیم بریم هانی هی به مسئول مزون میگفت اینو نفروشیاء تو رو خدا نفروشش من میخواما. زنه هم با لبخند میگفت: _حتما دخترم نگران نباش هانی گفت اون اطراف یه چرخی میزنه تا باراد بیاد و با هم بگردن. مهرداد منتظرم بود من با مهرداد رفتم و مامانش هم گفت میره دنبال بقیه کارا و با ما نمیاد. همینکه تو ماشین نشستم و درو بستم مهرداد محکم بغلم کرد. همونطور که دستمو دورش حلقه میکردم با لبخند گفتم: