eitaa logo
کانون علمی منطق و فلسفه (شیراز)
2.4هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
148 ویدیو
1.2هزار فایل
کانون علمی منطق و فلسفه موسسه آموزش عالی امام خمینی (ره) فارس پیشنهادات و انتقادات @Avicenna
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻منطق مشّائی توان اثبات مطالب عرفانی را ندارد؛چه این که توان اثبات مطالب حکمت متعالیه را هم ندارد و باید حکمت متعالیه از منطق مختص خود استفاده کند. قاعدهٔ بسیط الحقیقه که «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشيء منها» بر اساس منطق مشّائی، تناقض است، ولی بر اساس حمل حقیقت و رقیقت، تناقضی ندارد. بر این اساس، همان طور که حکمت مشّاء و اشراق برای خود بخشی به نام منطق دارند، حکمت متعالیه نیز بایست بخش منطقی می داشت؛ اما ملاصدرا موفق به تدوین این بخش نشد. همچنين عرفان نظری باید بخش منطق داشته باشد تا مسائل عرفانی را با آن حل کند. 📘عقلانیت شهود(تحریر فصوص الحکم قیصری)، ج7، ص62 ✅ به مطلب بالا انتقاداتی وارد است از جمله: یعنی طریق صحیح کردن و فکر کردن عبارت است از حرکت بین مجهول ومعلوم. حرکتی واحد است که در ذهن به وقوع میپیوندد، از آنجا که ماهیت تفکر حرکت واحده ذهن بین مجهول ومعلوم است لذا یک طریق و ساختار صحیح برای تفکر و بررسی جوانب مختلف آن وجود دارد نه اینکه چهار منطق وطریق و راه متفاوت برای صحیح فکر کردن وجود داشته باشد. وقتی میگوییم چهار مشرب مختلف هر کدام برای صحیح فکر کردن طریقو روش خودشان (منطق) را دارند به معنای پذیرش معرفتی است. با این توضیح که: مشائیون منطق وساختار بدیهی تفکری دارند که مخصوص به آنهاست، اشراقیون نیز همینطور پیروان حکمت متعالیه هم منطق و روش صحیح فکر کردن مخصوص به خود را دارند، از طرفی قائلین به عرفان نظری هم چنین ادعای دارند.... در این صورت چهار طریق و مشرب فکری چطوری میتوانند با یکدیگر گفتگو کرده و تعامل فکری داشته باشند؟؟ چطور میتوان سخن وادعاهای هر یک را سنجید وفهمید کدام یک درست وکدام یک غلط میگویند؟؟ مشائیون ادعای خود را صحیح میدانند زیرا آنرا منطبق با منطق خودشان میدانند. همچنین اشراقیون هم ادعاهای خوددرا صحیح دانسته زیرا آنرا منطبق با منطق خود قلنداد میکنند، حکمت متعالیه و عرفان نظری هم به همین منوال هستند. در اینصورت از کجا بدانیم کدام یک درست وکدام یک غلط میگویند؟؟ وقتی یک ملاک واحد جهت فکر کردن وجود نداشته باشه چطور باید صحت وسقم مطالب ومسائل چهارنظریه را بسنجیم و بفهمیم کدام درست وکدام غلط میگویند؟؟ عقل دارای یک ساختار ثابت منطقی است زیرا ماهیت عقل عبارت است از امر واحد بسیط، عقل ذاتا کثرتی ندارد که طبق آن منطق‌های مختلف وکثیر داشته باشد، این ساختار ثابت و واحد منطقی بین همه ابناء بشر مشترک است واساسا بر طبق آن انسانها میتوانند بایکدیگر تبادل اطلاعات ومواجهه علمی و مخاصمه فکری و گفتگو داشته باشند. اگر جز این باشد و بگوییم به ازای هر مکتب فلسفی یک منطق مستقل مختص به آن مشرب فکری وجود دارد تمام جریانهای فکری وفلسفی چنین ادعای میکنند..یعنی این سخن دیگر اختصاص به چهار نحله فکری مشاء واشراق و حکمت متعالیه وعرفان نظری ندارد بله جریانهای دیگر مثل فقها ومتکلمین واصولیون ومفسرین ومحدثین و....هر کدام ادعا میکنند که مانیز دستگاه منطقی خاص خودمان را داریم....از طرفی جریانهای فکری غرب وشرق هم چنین ادعای میکنند.. در اینصورت باید پرسید کدام جریان فلسفی و فکری درست وکدام یک غلط میگوید؟ وقتی من با یک انسان مدرن غربی حرف میزنم چون میدانم ملاک صحیح فکر کردن بین من واو مشترک است وهردو بر طبق اصول بدیهی منطق ذهنی فکر میکنیم، لذا بااستناد به آن امر مشترک با او گفتگو میکنم ...اما وقتی او چنین ملاک مشترک راقبول نداشته باشد وبگوید من منطق خودم را دارم واز طرفی من هم بگویم که من هم منطق خودم را دارم پس چطور میتوانیم باهم گفتگو کنیم؟؟؟ بااستناد به کدام ملاک واحد میتوانیم بفهمیم کدام غلط میگوید وکدام صحیح؟؟ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹اشراق @bahrami_eshragh
| تأملات فلسفی (۵) 🟣 دو بُعد وجودی انسان گاهی برای کمک به دیگران کاری انجام می‌دهیم که هیچ نفعی برایمان ندارد، اما با این‌حال احساس خرسندی و رضایت در درون‌مان داریم. در مقابل، مواقعی هم هست که صرفاً به فکر منافع شخصی خودمان هستیم و احساس رضایت عمیق را تجربه نمی‌کنیم. از دید ارسطو، انسان موجودی دوبُعدی است: یک بُعد غریزی و حیوانی دارد که شامل نیازهایی مثل غذا، لذت، خشم یا شهوت است؛ و بُعد دیگر عقلانی و اخلاقی است که در آن ویژگی‌هایی مثل عقل، انصاف، دلسوزی و خویشتن‌داری جای دارند. ارسطو باور دارد که خوشبختی فقط در صورتی به‌دست می‌آید که انسان بُعد عقلانی و اخلاقی خود را پرورش دهد و مطابق آن زندگی کند. مثلاً وقتی انسان به فضیلت نوع‌دوستی اهمیت می‌دهد، نه‌تنها به دیگران سود می‌رساند، بلکه خودش نیز احساس رضایت و شکوفایی دارد؛ زیرا با نوع‌دوستی به بُعد اخلاقی و عقلانی وجود خود رجوع کرده‌ایم که شریف و انسانی است. از نظر ارسطو، برخی شرایط سخت زندگی، مثل فقر یا بیماری، می‌توانند مانع رشد اخلاقی باشند. کسی که همیشه نگران سیر شدن شکم خود است، نمی‌تواند معنای بخشش یا مهربانی را به‌خوبی تجربه کند. بنابراین، گرچه انسان ناچار است برخی مواقع به نفع خود عمل کند، اما مشکل زمانی است که این رفتار به عادت تبدیل گردد؛ در این حالت، انسان شاید رفاه مادی پیدا کند، اما از نظر اخلاقی تهی است. مصطفی بسمل 📚 D. E. Wittkower. The Philosopher’s Book of Questions & Answers ➖➖➖ 🌐 @EpistemeHub