مدح شهادت #امام_جواد_ع
سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان!
تیره شد روز به پیش نظرم مادر جان!
من در این حجره ى در بسته ی خود مى پیچم
کس نداند که چه آمد به سرم مادر جان!
نکشد گر که مرا زهر جفا، خواهد کشت
خنده ى همسرِ بیدادگرم مادر جان!
من جوادم که به یاد تو سخن مى گویم
چون تو را از همه مشتاق ترم مادر جان!
همچو شمعى اثر زهر ستم آبم کرد
سوخت پروانه صفت بال و پرم مادر جان!
همسرم پشت در خانه به دست افشانى
من به یاد تو و مسمارِ درم مادر جان!
چون تو در فصل جوانى ز جهان سیر شدم
که زده داغ تو بر جان شررم مادر جان!
به لب خشک منِ غمزده آبى برسان
کز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان!
شعر (ژولیده) گواهى دهد از غربت من
دوست دارم که بیایى به برم مادر جان!
#ژولیده_نیشابوری
@Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
#امام_جواد_ع
از سرم دور کن این نفس ملال آور را
وا مکن از سرت این سائل پشت در را
کار من فخر فروشی است به تو یا الله
پس بخر بنده ی بیچاره و رسواتر را
میوه ی چشم ترم خشک شده، کاری کن
هیچکس دوست ندارد شجر بی بر را
من فراری و خجالت زده ام درکم کن!
ننشان جای من پست، کس دیگر را
خواب غفلت، همه ی عمر مرا ویران کرد
کاش میشد که دگر جمع کنم بستر را
هر که محتاج شده، از همه کس طرد شده
من شدم سائل زهرا .... کرم مادر را!
آنقدر چرخ زدم دور علی که آخر
می زنم دور ضریحش نفس آخر را
مرگ، شیرینی لبخندِ علی جانِ من است
وقت تشییع جنازه، برسان حیدر را
روزی ماه رجب هم ز جواد ابن رضاست
کاش آقا بخرد آبروی نوکر را
وسط خانه زمین خورد و صدا کرد حسین
او که مجبور نشد دور کند خواهر را
جان به قربان لبش، تشنه شد و آب نخواست
با همان تشنگی اش خواند علی اکبر را
عمه ی محترمش را کسی آزار نداد
باز هم شکر، نمی خورد غم لشکر را
شب جمعه نروم کرببلا می میرم
مادری دید غم صورت و خاکستر را
رضا دین پرور
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_باخدا
#امام_حسن_ع
#امام_جواد_ع
حمد، مخصوص خداوند کریم حسن است
آنکه در سفره ی رزقش، نظر پنج تن است
چهارده نور، عطا کرده به مخلوق خودش
سجده ی شکر، فقط در خور این ذوالمنن است
از ازل بوده خدا، تا به ابد هست خدا
از ازل تا به ابد، کار گدا در زدن است
برنگشته نظرش از منِ آلوده هنوز
همه گفتند برو، او نظرش آمدن است
باغ چشمم چقدر خشک شده، اشکم کو!
علف هرز گناهم، ضرر این چمن است
سفره، پهن است ولی جهل، مرا بازی داد
طفلِ محتاج، سرش گرمِ دو قطره لبن است
بزنی یا نزنی، بنده ی تو مست علی است
آن شرابی که علی داده به دستم کهن است
در سرازیری قبرم که پدر پیشم هست ...
مادرم را برسان، گر نظرت سوختن است
بارها هر گره ای داشته ام رفتم قم
بسکه غمهای دلم در حرمش سرشکن است
قسمم چیست ... الهی بجواد ابن رضا !
کفه ی جود رضا، در کف آقای من است
کاظمین و حرم مشهد سلطان، یکیَ اند
طور را دیدم و موسا که دمِ کفش کن است
این جوان کیست کنیزان به غمش می خندند
من بمیرم چقدر همسر او بد دهن است
زهر دادند به او و همه بر طشت زدند
فاطمه از غم او، مثل حسن سینه زن است
بین خانه جگرش سوخت و سیراب نشد
آنکه عطشانِ غمِ تشنه ی دور از وطن است
رفت تا بام، سرش را نوک هر پله شکست
چونکه گودال نرفته، به تنش پیرهن است
ما مصیبت زده ی داغ حسینیم فقط
سرِ آن پاره حصیری که بجای کفن است
رضا دین پرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein