eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
374 ویدیو
227 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
يارب از فرط گنه، نامه‌سياهم چه كنم گر نبخشى ز ره لطف گناهم، چه كنم بسته گرديده ز هر سو به رُخم راه نجات ندهى گر تو در اين معركه راهم، چه كنم يوسف، افتاد به چاه از اثر بى‌گنهى من ز فرط گنه افتاده به چاهم، چه كنم به هدف گر نخورَد تير دعايم هيهات به اثر گر نرسد شعلۀ آهم، چه كنم سايۀ لطف تو از لطف اگر روز معاد نشود شامل احوال تباهم، چه كنم كس به روى منِ «ژوليده» نگاهى نكند نكنى گر تو هم از مهر نگاهم، چه كنم ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
فرازی از یک 🔹حصن حصین ولایت🔹 اگر خواهی ای دل ببینی خدا را نظر کن تو آیینۀ حق‌نما را قدم زن به حصن حصین ولایت که وادى امن است اهل ولا را به ساقی مجلس بگو تا بیارد شراباً طهورای قالوا بلا را.. به موسی بن جعفر عطا کرد خالق وجود علی بن موسی الرضا را به مُلک جهان جلوہ‌گر شد طبیبی که بی‌نسخه درمان کند دردها را.. به صدها فرشته خدا داده فرمان که خواندند با هم سرود رضا را.. صبا از عنایت به جنّت گذر کن بشارت بدہ خاتم الانبیا را.. قدم زد به عالم امام رئوفی که بخشد خراج جهانی گدا را برآمد در آفاق شمس‌الشموسی که خورشید بگرفته از او، ضيا را.. به گیتی نهاده قدم دادخواهی که گيرد ز بيدادگر داد ما را نظر کن چو «ژولیده» بر طوف قبرش اگر خواهی ای‌ دل ببینی خدا را 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح شهادت سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان! تیره شد روز به پیش نظرم مادر جان! من در این حجره ‏ى در بسته ی خود مى ‏پیچم کس نداند که چه آمد به سرم مادر جان! نکشد گر که مرا زهر جفا، خواهد کشت خنده‏ ى همسرِ بیدادگرم مادر جان! من جوادم که به یاد تو سخن مى‏ گویم چون تو را از همه مشتاق ترم مادر جان! همچو شمعى اثر زهر ستم آبم کرد سوخت پروانه صفت بال و پرم مادر جان! همسرم پشت در خانه به دست افشانى من به یاد تو و مسمارِ درم مادر جان! چون تو در فصل جوانى ز جهان سیر شدم که زده داغ تو بر جان شررم مادر جان! به لب خشک منِ غمزده آبى برسان کز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان! شعر (ژولیده) گواهى دهد از غربت من دوست دارم که بیایى به برم مادر جان! @Maddahankhomein
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به روی نی سر تومیبرد هوش ازسر زینب چه سازد چون کند بی‌تودل غمپرور زینب به سان شمع میسوزی به روی نی ولی افسوس که چون پروانه ازغم سوخته بال وپر زینب جدایی من وتو ای برادر غیر ممکن بود اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست میدارم که میبخشد صدای تو توان برپیکر زینب دهد هر تار موی تو خبر از مادرم زهرا گمانم بوده‌ای دیشب به نزد مادر زینب من ژولیده میگویم که زینب گفت با افغان به روی نی سر تو میبرد هوش ازسر زینب https://eitaa.com/Maddahankhomein
آن شب زمین مکه بر خود ناز می‏ کرد با ناز خود درهای رحمت باز می‏ کرد آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود گویای تکبیر بلال از هر طرف بود آن شب شفق در باغ دل ها لاله می ‏کاشت آن را به عشق یار هجده ساله می‏ کاشت آن شب سحر سجاده ‏ی دل باز می‏ کرد قامت به قد قامت، مودّت ساز می ‏کرد آن شب فلق شعر گل مهتاب می‏ خواند از بهر غم، شادی، حدیث خواب می ‏خواند آن شب سپیده جامه بر تن چاک می‏ کرد گرد ملال از روی احمد پاک می‏ کرد آن شب زمان چرخ و فلک را تاب می ‏کرد کلک قضا لوح قدر را آب می‏ داد آن شب زمین آبستن شور و شعف بود غواص دل آماده‏ ی صید صدف بود آن شب منا شعر مبارک باد می‏ خواند زیبا سرود آن شب میلاد می‏ خواند آن شب خدیجه بود و درد بار داری از بارداری بود کارش بی قراری آن شب ز تنهایی روانش رنج می ‏برد رنج شکوفایی به پای گنج می‏ برد آن شب زنان مکه بر او پشت کردند از او بریدند و نکوهش مشت کردند آن شب درّ ناسفته ‏ای، بحر کرم سفت طفلی که بودش در رحم با او سخن گفت آن شب میان آن دو اسراری مگو بود وقت شکوفایی نخل آرزو بود آن شب به مادر از بهشت و حور می ‏گفت از مرگ ظلمت در دیار نور می‏ گفت آن شب سحر آهنگ شادی ساز می ‏کرد در را برای صبح صادق باز می‏ کرد آن شب خدیجه بود و آه جانگدازش لطف خدای مهربان و سوز و سازش آن شب بهشتی بانوان امداد کردند با یاری خود قلب او را شاد کردند آن یک به دستش ساغری آکنده از مُل آن یک برایش سندس و استبرق و گل آن یک به پایش با ترنم لاله می ‏ریخت لبخند از لب در، دیار ناله می‏ ریخت آن یک برایش باده در پیمانه می ‏کرد آن یک پریشان گیسوانش شانه می ‏کرد مریم به گوشش آیۀ انجیل می‏ خواند آسیه بهرش داستان نیل می‏ خواند سارا برایش عود و عنبر دود می ‏کرد او را مهیا بهر یک مولود می‏ کرد ناگه خدا از راز هستی پرده برداشت آهنگ فتح نور در شهر سحر داشت تا مصطفی را ابتران ابتر نخوانند شعر هجا در وصف پیغمبر نخوانند ام القرا آیینه دار نور گردید چشم کج اندیشان عالم کور گردید کون و مکان را ذات حق زیب و فری داد بر خاتم پیغمبرانش دختری داد آن هم چه دختر نازنین و ناز پرور دختر نه بلکه بر یتیم مکه، مادر بالاتر از او بین زن ها دختری نیست در امتحان همسری شد نمره ‏اش بیست هر تار مویش آیۀ حبل المتین است بر حلقۀ انگشتر خاتم، نگین است آمد به دنیا عصمت کبرای سر مد ام‏ الائمه فاطمه ام ‏محمد آمد به دنیا شاهکار کل خلقت گنجینۀ شرم و حیا و کان عصمت آمد به دنیا آنکه نورش منجلی بود معراج احمد بود و منهاج علی بود آمد به دنیا آن که هستی هست مستش از مستی هستی بشر شد پای بستش گر او نبودی هستی عالم نبودی مشهودی از آب و گل و آدم نبودی گر او نبودی زندگی بی محتوا بود در پردۀ ابهام آیات خدا بود او رحمتی بر رحمه للعالمین است او زینت آیات قرآن مبین است بر جسم ختم‏ الانبیا روح است زهرا بر کشتی عدل علی نوح است زهرا آئینه دار نهضت پیغمبر است او بهر پدر دلسوزتر از مادر است او مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر ساقی علی هست و علی را اوست کوثر شرمنده از نور جمالش آفتاب است درس نخستین بر زنان حفظ حجاب است لب های ختم الانبیا بوسید دستش پیمانۀ صبر علی گردید مستش از بس که داده ذات حق قدر و مقامش قد قامت احمد بود از احترامش بی فاطمه نام نبی معنا ندارد فرقی علی با حضرت زهرا ندارد 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Maddahankhomein